سراج معلم

لاحول ولاقوة الا بالله العلی العظیم-لا موثر فی الوجود الا الله -امام خامنه ای:ان‌شاءالله تا ۲۵ سال آینده چیزی به نام رژیم صهیونیستی وجود نخواهد داشت

سراج معلم

لاحول ولاقوة الا بالله العلی العظیم-لا موثر فی الوجود الا الله -امام خامنه ای:ان‌شاءالله تا ۲۵ سال آینده چیزی به نام رژیم صهیونیستی وجود نخواهد داشت

سراج معلم

هدف دادن اطلاعاتی در مورد دین و دنیاست
امیرالمومنین در حدیثی زیبا در راستای بصیرت افزایی می فرمایند: « کور آن کسی نیست که چشم ندارد ، بلکه کسی است که بصیرت ندارد. (کنزالعمال حدیث 1220) امام صادق(ع) می فرماید: عموی ما عباس بن علی، بصیرتی نافذ و استوار داشت. تعریفی بسیار زیبا از بصیرت : ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﺧﺪﻣﺖ مقام معظم ﺭﻫﺒﺮﯼ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺍﯼ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﺎ ﺑﺼﯿﺮﺕ ﺗﺮﺑﯿﺖﮐﻨﯿﻢ. آقا ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ: ﻣﻨﻈﻮﺭﺗﻮﻥ ﺍﺯ ﺑﺎ ﺑﺼﯿﺮﺕ ﭼﯽ ﻫﺴﺖ؟ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ: ﮐﺴﺎﻧﯽ ﻣﺜﻞ ﻣﻘﺪﺍﺩ ﮐﻪ ﭼﺸﻤﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﻫﺎﻥ ﻣﻮﻻﯾﺸﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﮔﻮﺵ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻭﻟﯿﺸﺎﻥ... آﻗﺎ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ: ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ، ﺍﻣﺎ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺑﺼﯿﺮﺕ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ. ﻣﻨﻈﻮﺭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻓﺮﺩ ﺑﺼﯿﺮ, ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﻣﺜﻞ ﻣﺎﻟﮏ ﺍﺷﺘﺮ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ امیرالمؤمنین (علیه سلام) ﺩﺭ ﻭﺻﻔﺶ ﻣﯿﻔﺮﻣﺎﯾﻨﺪ: مالک ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪ ﺍی اﺳﺖ ﮐﻪ ﺍگرﺩﺭ ﺑﯿﺎﺑﺎﻧﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﻣﻮﻻﯾﺶ ﻭ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﭘﯿﺶ ﺑﯿﺎﯾﺪ، ﺩﻗﯿﻘﺎ" ﮐﺎﺭﯼ را ﻣﯿﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻧﺰﺩ ﻣﻮﻻﯾﺶ ﺑﻮﺩ، ﻣﻮﻻﯾﺶ ﻫﻤﺎﻥ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺍﻣﺮ ﻣﯿﮑﺮد... ﺑﺼﯿﺮﺕ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺭ ﻏﯿﺒﺖ ﻣﻮﻻﯾﺖ هم ﺑﺪﺍﻧﯽ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﻭ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﺍ عمل کنی به نقل از qaemworld.blog.ir - هرگونه برداشت از این وبلاگ حتی بدون ذکر منبع آزاد است!

آخرین نظرات

۴۵۰ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

امام خامنه ای

در دفاع از میتینگ سیاسی که شهدا بر پا کردند/
مگر قرار بود تشییع شهدا چیزی غیر از یک میتینگ سیاسی باشد!؟/
ناراحتی از چیست!؟ از اینکه درست زمانی که داشتند جا می انداختند که مسیر انقلاب از کاخ کدخدا می‎گذرد و نه قدس و کرببلا، از آنطرف اروند و از راه کرببلا خود را با دستانی بسته به وسط میدان بهارستان تهران رسانده‎اند تا بگویند، «این سند جنایت کدخداست»!/ یکبار دستان غواص‎ها را بستند تا در رمل‎های ام‎الرصاص مدفونشان کنند، تا شاید مانع شوند از پیامی که از راه کربلا به سمت قدس می بردند ولی امروز ظهور کرده‎اند، تا پیامشان را بیاورند، امروز شما دهانشان را نبدنید، تا پیامشان را بشنوید..
علی نادری - رجانیوز: غواص‎ها ظهور کرده‎اند،‌ هیچ کس نمی‎تواند این را انکار کند. بچه‎های تفحص هم این را همان اول گفتند؛ اینکه بارها شده شهدا را دسته‎ جمعی پیدا کنند، اما یافتن این تعداد شهید غواص در یک منطقه و همزمان، کم سابقه است.
 مثل اینکه نفس گرفته باشند، به زیر آب‎های اروند رفته باشند و نفس‎ها را حبس کرده باشند تا در روزش و زمانش و «لحظه حساسش» به روی آب بیاییند و پیامی را که با آن نفس سال‎های جنگ و جبهه در سینه حبس کرده بودند، طوری فریاد بزنند که همه بشنوند،‌ همه دنیا.
 
 اما انگار «پیامی که آورده‎اند..» چندان هم به دل برخی ننشسته باشد، عصبانی شده‎اند. اگر هم به روی خود نیاورده باشند، به زبان آورده‎اند، حتی اگر شده برای دل خودشان که بعد از ۳۰ سال چرا امروز!؟ چرا سال گذشته نه!؟ چرا دو سال پیش نیامدید!؟ و چرا در این «لحظات حساس»!؟
و همه حرف و دعوا و دلخوری و غر و لند برای همین است که اصلا چه کسی گفته «پیامی آورده‎اند..» برای این «لحظات حساس» و اصلا چرا مردم از آب بیرون آمدن غواص‎ها را یک  «بشارت» گرفته‎اند برای این «لحظات نیاز».
 درست در زمانی که به مدد یک خیمه شب بازی شب انتخاباتی، صحنه‎ای را چیده‎اند تا به دروغ به همه بگویند، تصمیم گرفته‎ایم مسیرمان را عوض کنیم و از قطار انقلاب پیاده شویم تا با کدخدا پیاده روی کنیم و دقیقا در هنگامی که از نان شبمان گرفته تا آب خوردنمان را از صدقه سر لطف کدخدا تبلیغ کرده‎ایم، و در همین دم آخر که همه چیز برای نوشتن و امضاء کردن و کف زدن مهیا شده است، در این «لحظه حساس» چه موقع آمدن بود!؟ چه موقع ظهور کردن بود!؟ چه موقع «پیام آوردن» بود و چه موقع بشارت دادن و گرفتن!؟
و اصلا همه حرف همین است. غواص‎ها برای به رخ کشیدن مهارت خود در نفس گیری که به زیر آب نرفتند، غواص‎ها نفس گرفتند و به زیر آب رفتند تا کسی نتواند نفس انقلاب را بگیرد و حالا به روی آب آمده‎اند تا همین را بگویند و فریاد بزنند.
 و اتفاقا غواص‎ها با دست‎هایی که ناخدای جنگ هشت ساله با گرای کدخدا آنها را بست به روی آب آمده‎اند تا بگویند، کدخدا همان کدخداست و کارش همان دست بستن، خواه دست یک غواص در ام الرصاص و العماره،‌خواه دستان یک ملت در تحریم و پای میز مذاکره.
می‎گویند تشییع شهدا شده است میتینگ سیاسی! مگر انتظاری و قراری غیر از این بود. اصلا انقلاب اسلامی ما همه اش میتینگ سیاسی است. سال‎هاست خمینی کبیر یک میتینگ سیاسی بزرگ براه انداخته است از اهل حق در برابر طاغوت و اهل باطل.
 
انقلاب که هیچ،‌ هیات و روضه‎‎های ما هم میتینگ سیاسی است. میتینگ سیاسی یاران قرن پانزدهمی سیدالشهداء علیه‎السلام برای یاری امام در برابر یزید و یزدی و بوسفیان و سفیانی. سال‎ها و قرن‎هاست که هیاتی‎ها برای یاری امامشان میتینگ سیاسی برگزار می‎کنند و هفتگی و ماهانه و سالانه، نقش و جایگاه خود را در لشکر امامشان با گریه تمرین می‎کنند تا مبادا در «لحظه حساس» از یاریش باز بمانند.
 سال‎ها و قرن‎هاست که در میتینگ‎های سیاسی‎اشان منتظر رسیدن کربلا و عاشورای خود هستند که فرمود: « هر شهید کربلایی دارد که خاک آن کربلا تشنة خون اوست و زمان، انتظار می‌کشد تا پای آن شهید بدان کربلا رسد.»
این را درست گفتنه‎اند؛ تشییع شهدا تبدیل شده است به یک میتینگ سیاسی ولی این را شاید خجالت کشیدند بگویند که این متینگ سیاسی را خود شهدا براه انداختند با «ظهور در لحظه حساس».
 ناراحتی از چیست!؟ از اینکه درست زمانی که داشتند جا می انداختند که مسیر انقلاب از کاخ کدخدا می‎گذرد و نه قدس و کرببلا، از آنطرف اروند و از راه کرببلا خود را با دستانی بسته به وسط میدان بهارستان تهران رسانده‎اند تا بگویند، «این سند جنایت کدخداست»!
حتما ناراحتی دارد که یکی دو سال تلاش کنی به همه بگویی مردم من برای یک دبه آب و مقداری نان حاضرند در صف سبد کالای درب منزل کدخدا صف بکشند، و ناگاه ۱۷۵ غواص با میلیون‎ها نفر از مردم، پشت به آب و اروند و کدخدا؛ به وسط شهر بیایند تا بگویند «بشارت شما را در این لحظه حساس» گرفتیم، همان بشارتی که می‎گفت «هیهات منا الذله»
شهدا برای انقلاب رفتند و جان دادند، و امروز برای انقلاب بازگشته‎اند، تا در تشییع پیکرهایشان میتینگ سیاسی راه بیاندازند علیه کدخدا و هر چه کدخدا صفت است و مردم هم نشان دادند از چپ گرفته تا راست، استخوان پوسیده غواص‎هایشان را ترجیح می دهند به هر چه کدخدا و کدخدا صفت است و شاید همین بود که کدخدا دوستان و کدخدا صفتان، بهتر دیدند که نیایند در میتینگ سیاسی شهدای غواص.
 یکبار دستان غواص‎ها را بستند تا در رمل‎های ام‎الرصاص مدفونشان کنند، تا شاید مانع شوند از پیامی که از راه کربلا به سمت قدس می بردند ولی امروز ظهور کرده‎اند، تا پیامشان را بیاورند، امروز شما دهانشان را نبدنید، تا پیامشان را بشنوید..

دکتر چمران :
از من سئوال شد تقوا مهمتر است یا تخصص؟
گفتم: تقوا، اما اگر کسی در کاری تخصص ندارد و کار و مسئولیت پیشنهاد شده را بپذیرد قطعا بی تقواست.
مولا علی ع نیز می فرماید:
هر کس بدون کفایت بالا رود بدون جنایت پایین نخواهد آمد.

175 غواص شهید

 یه لات بود تو مشهد...

هم سگ خرید و فروش می کرد، هم دعواهاش حسابی سگی بود!!

یه روز داشت می رفت سمت کوهسنگی برای دعوا(!) و غذا خوردن که دید یه ماشین با آرم ”ستاد جنگهای نامنظم“ داره تعقیبش می کنه.

شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت و گفت: ”فکر کردی خیلی مردی؟!“

رضا گفت:بروبچه ها که اینجور میگن.....!!!

چمران بهش گفت: اگه مردی بیا بریم جبهه!!

به غیرتش بر خورد، راضی شد و راه افتاد سمت جبهه......!

مدتی بعد....

شهید چمران تو اتاق نشسته بود که یه دفعه دید داره صدای دعوا میاد....!

چند لحظه بعد با دستبند، رضارو آوردن تو اتاق و انداختنش رو زمین و گفتن: ”این کیه آوردی جبهه؟!“

رضا شروع کرد به فحش دادن. (فحشای رکیک!) اما چمران مشغول نوشتن بود!

وقتی دید چمران توجه نمی کنه، یه دفعه سرش داد زد:

”آهای کچل با تو ام.....! “

یکدفعه شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت: ”بله عزیزم! چی شده عزیزم؟ چیه آقا رضا؟ چه اتفاقی افتاده؟“

رضا گفت: داشتم می رفتم بیرون که سیگار بخرم ولی با دژبان دعوام شد!!!!

چمران: ”آقا رضا چی میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید.....!“

چمران و آقا رضا تنها تو سنگر.....

رضا به چمران گفت: میشه یه دو تا فحش بهم بدی؟! کِشیده ای، چیزی؟!!

شهید چمران: چرا؟!

رضا: من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده....!

تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه.....

شهید چمران: اشتباه فکر می کنی.....! یکی اون بالاست که هر چی بهش بدی می کنم، نه تنها بدی نمی کنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده!

هِی آبرو بهم میده.....

تو هم یکیو داشتی که هِی بهش بدی می کردی ولی اون بهت خوبی می کرده.....!

منم با خودم گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده و منم بهش بگم بله عزیزم.....! تا یکمی منم مثل اون (خدا) بشم …!

رضا جا خورد!....

..... رفت و تو سنگر نشست.

آدمی که مغرور بود و زیر بار کسی نمی رفت، زار زار گریه می کرد!

تو گریه هاش می گفت: یعنی یکی بوده که هر چی بدی کردم بهم خوبی کرده؟؟؟؟

اذان شد.

رضا اولین نماز عمرش بود. رفت وضو گرفت.

..... سر نماز، موقع قنوت صدای گریش بلند شد!!!!

وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد. پشت سر صدای خمپاره هم صدای زمین افتادن اومد.....

رضارو خدا واسه خودش جدا کرد......! (فقط چند لحظه بعد از توبه کردنش)

یه توبه و نماز واقعی........

به نقل از کتاب "خاطرات شهید مصطفی چمران"   برای شادی روح شهید چمران و همه شهدا در هر زمان و مکان فاتحه همراه صلوات هدیه کنید.

یک روز پس از ذوق‌زدگی نشریات زنجیره‌ای درباره منتفی شدن مطالعات ادعایی نظامی، وزارت خارجه آمریکا بر موضع سابق خود تأکید کرد.
جان‌کربی سخنگوی وزارت خارجه آمریکا تأکید کرد رفع تحریم‌ها منوط به بررسی ابعاد نظامی احتمالی (PMD) است و هیچ امتیازی در این باره داده نشده است.
روزنامه‌های زنجیره‌ای با استناد به نقل قول مبهم و مغلوطی از قول جان کربی مدعی شده بودند توافق هسته‌ای و پایان تحریم‌ها ربطی به PMD ندارد. روزنامه اعتماد تیتر اول خود را در همین زمینه به عبارت «عقب‌نشینی به سود توافق» اختصاص داده بود. تیتر دیگر روزنامه‌های مذکور به این شرح بود: 
- شرق؛ «چرخش بزرگ آمریکا در دور تازه مذاکرات- کربی: روی پی‌ام‌دی متوقف نمی‌شویم».
- آفتاب یزد؛ «شوک مثبت به مذاکرات».
- آرمان؛ «توافق هسته‌ای دست یافتنی‌تر شد».
- شهروند؛ «عقب‌نشینی هسته‌ای در آمریکا، هیجان در بورس تهران»(!)
- ایران؛ «پیام انعطاف آمریکا در آستانه دور نهایی مذاکرات».
برخلاف این رفتارهای ذوق زده و غیر واقعی، جان کربی سخنگوی وزارت خارجه آمریکا گفت تحریم‌ها علیه ایران زمانی برداشته می‌شود که ایران گام‌هایی از جمله بررسی ابعاد نظامی احتمالی اتخاذ کند.
وی در کنفرانس خبری تأکید کرد که در مذاکرات باایران هیچگونه امتیازدهی صورت نگرفته است.
کربی گفت گزارش‌هایی که منتشر شده مبنی بر این که کری اعلام کرد که سیاست‌ها و امتیازدهی در قبال ایران تغییر کرده مطلقاً غلط است.منبع: کیهان

 والیبالیست ها پیام شهدا و مردم را برای مسولین بازخوانی کردند / ایران یک امتیاز هم به آمریکا نداد / پیام ملی پوشان به شهدای غواص در آخرین تمرین قبل از بازی چه بود؟ + تصاویر

ملی پوشان والیبالیست در آخرین تمرین پیش از بازی با امریکا، با ارسال پیام های جداگانه به ۱۷۵ شهید غواص اعلام کردند که تا آخرین گام با شهدا هستند چرا که اهل استقامتند و با استقامت و جنگندگی خود توانستند اولین شکست امریکا در این دوره از بازیها را رقم بزنند.

گروه ورزشی - رجانیوز

گوشه ای از سالن ۱۲ هزار نفری برای گرامیداشت یاد شهدای غواص جایگاهی با عدد ۱۷۵ درست کرد.

ملی پوشان والیبالیست در آخرین تمرین پیش از بازی با امریکا، با ارسال پیام های جداگانه به 175 شهید غواص اعلام کردند که تا آخرین گام با شهدا هستند چرا که اهل استقامتند و با استقامت و جنگندگی خود توانستند اولین شکست امریکا در این دوره از بازیها را رقم بزنند.
بازیکنان و کادر فنی تیم ملی والیبال ایران قبل از آغاز مسابقه با اهدای شاخ گلی به تندیس غواصان شهید احترام خود را به ۱۷۵ مرد اسطوره ایران ابراز کردند تا نشان دهند همچون شهدای غیور غواص، تا آخرین نفس در مقابل حریفان سرسخت خود می ایستند تا برای ایران در عرصه های جهانی افتخار آفرینی کرده و هیچ امتیازی را به امریکایی ها ندهند و مقتدرانه مدافع عنوان قهرمانی را از پیش روی خود بردارند.  گزارش کامل

 

 

گزارش خبری تحلیلی کیهان
مثل کویر تشنه باران در قلب تابستان داغ و سوزان، تهران مدتها در انتظار قدوم شهیدان بود و سرانجام پس از مدتها، مردم تهران نگین زیبای 270 شهید سرافراز و عزت آفرین را در حلقه اشک وآه خود گرفتند و با شکوه‌ترین صحنه‌های عاشقی را با آنها رقم زدند. روز سه‌شنبه، از هر طیف و گروهی در مراسم تشییع شهدا حضور داشت. نسل سومی و چهارمی‌ها بودند، رزمنده‌ها و جانبازها هم بودند، زن‌های جوان و مادران شهدا، پدران قد خمیده و سربلند و...خلاصه همه و همه آمده بودند. شهدا بار دیگر مظهر انسجام و اقتدار ملی شده بودند و باردیگر آمده بودند تا اندوه‌ها و بغض‌ها و خستگی‌های مردم را یکجا با عطر بهشتی خود از جامعه بزدایند و نشاط و ایمان را دوباره به ما برگردانند. آمده بودند تا غبار تردید و تشکیک را از دل‌ها پاک کنند. این را از چشمان بارانی زن جوانی که غریبانه مویه می‌کرد می‌شد فهمید، از صورت داغ و سرخ شده نوجوان نسل چهارمی که زیر آفتاب داغ ،ساعت‌ها ایستاده بود تا بدرقه‌گر مسافران بهشت باشد، از دست لرزان مادری که پس از سی سال عکس جوان رعنای شهیدش را دردست گرفته بود و خمیده قد و استوار قامت پشت سر تابوت شهدا مویه می‌کرد. از همه صحنه‌های آن روز به یاد ماندنی،این موضوع کاملا پیدا بود
خفاشانی که نور حقیقت را بر نمی‌تابند!

1- چند سال قبل در گرماگرم یک مناظره وقتی سخن از درس‌آموز بودن قیام عاشورا به میان آمد و بر ضرورت الگو گرفتن از مقاومت سالارشهیدان تاکید شد، طرف مقابل به اعتراض گفت: چرا از ماجرای عاشورا که به سوگواری برای شهدای کربلا اختصاص دارد استفاده ابزاری می‌شود؟ و چرا عاشورای حسینی(ع) را سیاسی می‌کنید؟! به ایشان گفته شد، مگر حضرت اباعبدالله علیه‌السلام و یارانش در تصادف اتومبیل و یا سانحه سیل و زلزله کشته شده‌اند؟! سیاست به مفهوم واقعی آن، اداره امور جامعه است و از این روی نمی‌تواند بیرون از دایره وظایف و تکالیف یک مسلمان باشد. مخصوصا، حضرت امام حسین(ع) که امام مسلمین بوده‌اند. بنی‌امیه برای پیشگیری از حاکمیت سیدالشهدا(ع) که عدالت‌پرور و در تضاد با حاکمیت ظالمانه و اشرافی آنان بود، آن حضرت را به شهادت رساندند. بنابراین اگر در عزای آن بزرگوار بر ضرورت مبارزه با سلطه‌گران تأکید نشود و از نیاز به حاکمیت اسلام که خواسته آن حضرت بود، سخنی به میان نیاید، مراسم و مجالس سوگواری و عزاداری آن امام مظلوم و شهید، آنگونه که باید، برپا نشده است.

هر وقت اضطراب داشتید هفت بار این ذکر را زمزمه کنید،آرامشی عجیب تموم وجودتون را فرا میگیره:

 «ما شاءَ الله لا حَولَ وَ لا قوَّهَ إلّا باللهِ العَلِیِّ العَظیم»

 ایت ا… میرزا احمد آشتیانی (ره) در کتاب هدیه احمدی اورده اند:علامه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان فرمودند:جهت ارامش پیدا کردند دست روی سینه بگذارید ودر حالت نشسته و ایستاده چند مرتبه ایه  ۲۸ سوره رعد را بخوانید:

 «الذّینَ امَنوا وتَطمَئِنُّ قُلوبُهُم بذِکرِ اللهِ اَلا بذِکرِ الله تَطمَئِنُ القلوب »

 در ایجاد ارامش بسیارمؤثر است.

حذف بی‌سرو صدا و بی‌برنامه یارانه‌ها صدای روزنامه حامی دولت را درآورد.
آفتاب یزد در گزارشی تحت عنوان «شاید یارانه شما هم حذف شده باشد!» نوشت: باز هم تأخیر، اینبار در پرداخت یارانه نقدی. مرحله سوم هدفمندسازی یارانه‌ها، دور از رسانه و در بی‌خبری، در حالی آغاز شده است که جزئیات آن نه در یک نشست خبری و نه حتی در یک اطلاعیه، بلکه با تأخیرهای بی‌سابقه، آشکار می‌شود. هر چند حسن روحانی، چندی پیش در پاسخ به پرسش «آفتاب یزد» گفت: «باید با مردم بیشتر حرف می‌زدم.» بعد از تک نرخی شدن بنزین و افزایش قیمت گاز، حالا شاید نوبت یارانه‌های نقدی باشد.
این روزنامه با تأکید بر ضرورت ساماندهی یارانه‌ها نوشت: اگر دولت سیاست حذف را در پیش گرفته باشد، مبنای حذف یارانه‌بگیران چه خواهد بود؟ در حالی که اقتصاددانان زیادی معیارهایی برای حذف یارانه بگیران به دولت پیشنهاد کردند، اما هنوز هم به نظر می‌رسد دولت حتی در بین تیم خودش هم به اجماع برای قصه پرغصه یارانه‌ها نرسیده است. نمونه‌اش اظهار نظر اخیر معاون سازمان برنامه‌ریزی و بودجه که صراحتاً اعلام کرد: «دولت تنها یارانه تعداد 50 هزار نفر از تهرانی‌هایی را که درآمد بالا و میلیاردی داشتند، قطع کرد.» و درست بعد از اظهار نظر او قائم مقام بانک مرکزی، با ابراز بی‌اطلاعی از اعلام حذف 50 هزار میلیاردر تهرانی از یارانه نقدی تأکید کرد که تا به حال هیچ پیشنهادی برای سرکشی به حساب‌های بانکی نداشتیم و حسابی چک نشده است. کمیجانی حتی صراحتاً اعلام کرد: «سیاست بانک مرکزی از ابتدا هم همین بوده و آنرا ادامه خواهد داد. این اطلاعات، اطلاعات محرمانه‌ای است که در اختیار شبکه بانکی قرار داشته و کسی نمی‌تواند از آن استفاده کند.»

امام محمد باقر علیه‌السلام فرمودند: خداى تبارک و تعالى به شعیب پیامبر وحى فرمود که: من صد هزار نفر از قوم تو را عذاب خواهم کرد: چهل هزار نفر بدکار را، شصت هزار نفر از نیکانشان را.
شعیب عرض کرد: پروردگارا! بدکاران سزاوارند اما نیکان چرا؟ خداى عزوجل به او وحى فرمود که: آنان با گنهکاران راه آمدند و به خاطر خشم من به خشم نیامدند.

متن حدیث:

أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى شُعَیْبٍ النَّبِیِّ (صلی الله علیه) أَنِّی مُعَذِّبٌ مِنْ قَوْمِکَ مِائَةَ أَلْفٍ أَرْبَعِینَ أَلْفاً مِنْ شِرَارِهِمْ وَ سِتِّینَ أَلْفاً مِنْ خِیَارِهِمْ فَقَالَ (علیه السلام) یَا رَبِّ هَؤُلَاءِ الْأَشْرَارُ فَمَا بَالُ الْأَخْیَارِ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ دَاهَنُوا أَهْلَ الْمَعَاصِی وَ لَمْ یَغْضَبُوا لِغَضَبِی.

مطابق یک سند منتشر شده در سایت افشاگر ویکی‌لیکس، یک روحانی بلندپایه کویتی پس از دیدار با آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، از نظرات او در خصوص کاهش محبوبیت احمدی‌نژاد پیش از انتخابات ۸۸ با مقامات آمریکایی سخن گفته است.

صراط: یک سند محرمانه ارسال شده از کویت به وزارت خارجه آمریکا در تاریخ 24 ژانویه 2007 به شرح نتایج دیدار یک روحانی بلندپایه شیعه کویتی با علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس تشخیص مصلحت نظام در یک هفته قبل‌تر می‌پردازد.

این سند که سایت افشاگر ویکی‌لیکس آن را منتشر کرده از قول «سید محمد باقر المحری»، از روحانیون بلندپایه شیعه در کویت می‌نویسد آقای رفسنجانی «حامی ایده گفت‌وگوی آمریکا، عربستان سعودی  و ایران درباره عراق است».

افشای یک سند محرمانه درباره انتخابات88 +عکس

مطابق این سند، «المحری» در گفت‌وگو با رابط وزارت خارجه آمریکا از واشنگتن خواسته با گروه‌ها و افرادی مانند آیت‌الله رفسنجانی که به باور وی «میانه‌روهای ایران» هستند گفت‌وگو کند و خطاب به آمریکایی‌ها تصریح کرده که «شما کانال‌های خود را در ایران دارید.»

در بخشی از این سند آمده است: «المحری مدعی است رفسنجانی کاملاً با او درباره نیاز گفت‌وگو بین آمریکا، عربستان سعودی و ایران موافق است.»

در ادامه سند مورد نظر آمده است: «المحری درباره عراق، شدیداً و مکرراً بر لزوم تعامل شیعیان عراق با عربستان سعودی و مماشات با آنها تأکید و استدلال می‌کند سنی‌ها در عراق نباید از فرایند سیاسی کنار گذاشته شده و به حاشیه رانده شوند.»

افشای یک سند محرمانه درباره انتخابات88 +عکس

«المحری» همچنین بر اساس دیدار محرمانه با علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی در تاریخ 17 ژوئن از قول وی مدعی شده حمایت‌های عمومی در ایران از محمود احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهوری وقت ایران رو به کاهش است. مطابق این ادعا، رفسنجانی انزوای ایران در جامعه بین‌الملل، افزایش قیمت کالاهای اساسی و عدم صلاحیت برخی از مقامات احمدی‌نژاد را عامل افت حمایت‌ها از رئیس‌جمهور وقت ایران دانسته است.

به ادعای این سند، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام به این روحانی کویتی گفته طی هشت ماه گذشته افکار عمومی از احمدی‌نژاد فاصله گرفته و به سمت گروه‌های «میانه‌رو و عملگرا» متمایل شده است.

من از اشکی که میریزد ز چشم یار میترسم
از آن روزی که مولایم شود بیمار میترسم!
.
همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس
من از خوابیدن مهدی درون غار میترسم!
.
رها کن صحبت یعقوب و کوری و غم و فرزند
من از گرداندن یوسف سر بازار میترسم!
.
همه گویند این جمعه بیا اما درنگی کن
از اینکه باز عاشورا شود تکرار میترسم!
.
سحر شد آمده خورشید اما آسمان ابریست
من از بی مهری این ابرهای تار میترسم!
.
تمام عمر خود را نوکر این خاندان خواندم
از آن روزی که این منصب کنم انکار میترسم!
.
طبیبم داده پیغامم بیا دارویت آماده است
از آن شرمی که دارم از رخ عطار میترسم!
.
شنیدم روز وشب از دیده ات خون جگر ریزد
من از بیماری آن دیده خونبار میترسم!
.
به وقت ترس و تنهایی، تو هستی تکیه گاهم
مرا تنها میان قبر خود نگذار، میترسم!
.
دلت بشکسته از من، لکن ای دلدار رحمی کن
که از نفرین و از عاق پدر بسیار میترسم!
.
هزاران بار رفتم، ولی شرمنده برگشتم
ز هجرانت نترسیدم ولی این بار میترسم!
.
دمی وصلم ، دمی فصلم، دمی قبضم، دمی بستم
من از بیچارگیِ آخرِ این کار میترسم!

اللهّم عَجل لولیک الفرج

۱۷۵ شهید غواص و خط‌شکن روزی روزگاری در جنگ تحمیلی به آب‌زدند تا آزادگی را تجربه کنند و امروز با دست‌های بسته آمدند تا تاج آزادگی را بر سر ما نهند و از هر بندی و اسارت و تحمیلی رها کنند.

به گزارش تبیان، با لب‌های تشنه و خاک گرفته آمده‌اند تا ما را از سرچشمه معرفت سیراب کنند و احدی جرئت به تعرض نکند.

روایت صحنه تفحص این دلاوران چنان دل را به درد می‌آورد که حتی یکی از رزمندگان کربلای ۴ اذعان می‌کند: تصور صحنه این شهدا و تفحص آن به‌نوبه خود ازنظر من به‌عنوان یک رزمنده که جبهه‌ها را به‌خوبی درک کرده‌ام، بسیار سخت‌تر از صحنه‌هایی است که ما دیدیم و تحمل کردیم.

خبر تکان‌دهنده‌ای بود

غلامرضا آسمانی همزمان با وقایع اخیر و تفحص شهدای غواص خط‌شکن خاطره‌ای از کربلای ۴ را به این سبک بیان می‌کند.

وی می‌گوید: هرچند یگان منطقه ما غواص نداشت اما خبر تفحص شهدای غواص خط‌شکن با دست‌های بسته که گویا عده‌ای از آن‌ها حتی زنده‌به‌گور شده بودند، واقعاً تکان‌دهنده بود و خاطرات کربلای ۴ صحنه‌های پس از عملیات و شهدای به خاک افتاده را جلوی چشمانم تداعی کرد و مرا به یاد لحظه‌های شهادت دوستان شهیدم در آن عملیات انداخت. تصور آن صحنه خیلی دل‌خراش است و حتی در تمام ۸ سال دفاع مقدس این قضیه خیلی تکان‌دهنده بود. برای کسی مثل من که جنگ و جبهه را درک کرده و دیده بود، این موضوع همچنان سخت است، چه برسد به نسل‌های پس از ۸ سال دفاع مقدس.

شبی که صحنه کربلا مجسم شد

غلامرضا آسمانی در ادامه به حضور خودش در کربلای ۴ اشاره و خاطره آن شب را این‌گونه روایت می‌کند:

آن منطقه هموار و مسطح است. برای همین خاک‌ریزهای متعددی زده بودند و قسمتی را هم با آب بسته بودند. جلو رفتیم، واگن‌های قطاری که عراقی‌ها در خاک کرده بودند و به‌وسیله خاک آن را پوشانده بودند و با آجر، اطراف آن را دیوارچینی کرده بودند، رسیدیم. از هر واگن چند پله می‌خورد و وارد واگن می‌شد. همراه فرمانده وارد شدیم و فرمانده آنجا مستقر شد. شب عراق دوباره حمله کرد و چون منطقه مال خودشان بود به‌شدت آتش در آنجا می‌ریخت. گلوله‌باران و آتش شدید بود، به حدی که نمی‌توانستیم از قطار خارج شویم و خروج از واگن بی‌شک برابر با کشته شدن بود. تا صبح آنجا بودیم. با گرگ‌ومیش شدن هوا از سرعت آتشبار کاسته شده بود و توانستیم از پناهگاه خارج شویم و جلو برویم. به فرمانده پیشنهاد برگشت به عقب دادیم و او هم قبول کرد. در این شرایط که ظاهر امر نشان می‌دهد عملیات لو رفته است، عقب‌نشینی کنیم. وقتی از واگن خارج شدیم، دیدیم که تیربار دیشب به حدی زیاد بوده که باعث شده بود آجرهای روی سقف واگن‌ها، تماماً خورد و پراکنده شوند.

به حدی که به‌جرئت می‌توانم بگویم روی سقف واگن، ۴ میلی‌متری بیشتر خاک، نمانده بود. طوری که اگر بگویم این گلوله‌باران تا حدود یک ساعت دیگر ادامه پیدا می‌کرد، حتماً سقف واگن‌ها سوراخ می‌شد و آتش به داخل قطار می‌آمد. واقعاً صحنه عجیبی بود.

از لحظه‌ای که تاریکی آسمان به زمین سایه انداخت تا تلالو سپیده‌دم، همچون باران آتش تیر بر سر ما می‌ریخت. لطف خدا بود که این نبرد تا صبح بیشتر دوام نیاورده بود. فرمانده پیشنهاد داد قبل از برگشت یکسری به خط بزنیم، همین‌طور که داشتیم به سمت جلو می‌رفتیم که یک صحنه واقعاً عجیبی دیدم. به حدی از رزمندگان شهید شده بودند که راه نبود بین بدن‌ها پا بگذاریم و عبور کنیم.

دو شب قبل یعنی شب آغاز عملیات یک گردان به این منطقه آمده بود و به خاطر لو رفتن کربلای ۴ توسط ماهواره‌های آمریکایی پس از جریان «مک فارلین»، بعثی‌ها توانسته بودند رزمندگان ما را قتل‌عام کنند. کاری هم از ما ساخته نبود و حتی نمی‌شد آنجا ایستاد چون گلوله می‌آمد و در همین لحظه پیام آمد هرکجا هستید عقب‌نشینی کنید و ما هم برگشتیم عقب. وقتی داشتیم برمی‌گشتیم آتش‌بار کم شده بود و آمبولانس‌ها وارد منطقه شده بودند. جنازه‌ها را جمع می‌کردند و اگر مجروح و زخمی بود مداوا می‌کردند.

وقتی یک نفر از ما جدا شد

ﺩﺭ ﺷﺐ ﻗﺪﺭ ﺳﺎﻝ ۱۳۵۱ ﺣﺴﯿﻨﯿﻪ ﺍﺭﺷﺎﺩ :
ﺍﯼ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ، ﺍﯼ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ؛
ﺑﻪ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﻣﺎ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺖ ،
ﻭﺑﻪ ﻋﻮﺍﻡ ﻣﺎ ﻋﻠﻢ ،
ﻭ ﺑﻪ ﻣﻮﻣﻨﺎﻥ ﻣﺎ ﺭﻭﺷﻨﺎﯾﯽ ،
ﻭ ﺑﻪ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮﺍﻥ ﻣﺎ ﺍﯾﻤﺎﻥ ،
ﻭ ﺑﻪ ﻣﺘﻌﺼﺒﯿﻦ ﻣﺎ ﻓﻬﻢ ،
ﻭ ﺑﻪ ﻓﻬﻤﯿﺪﮔﺎﻥ ﻣﺎ ﺗﻌﺼﺐ ،
ﻭ ﺑﻪ ﺯﻧﺎﻥ ﻣﺎ ﺷﻌﻮﺭ ،
ﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻣﺎ ﺷﺮﻑ ،
ﻭ ﺑﻪ ﭘﯿﺮﺍﻥ ﻣﺎ ﺁﮔﺎﻫﯽ ،
ﻭ ﺑﻪ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﻣﺎ ﺍﺻﺎﻟﺖ ،
ﻭ ﺑﻪ ﺍﺳﺎﺗﯿﺪ ﻣﺎ ﻋﻘﯿﺪﻩ ،
ﻭ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯾﺎﻥ ﻣﺎ ﻧﯿﺰ ﻋﻘﯿﺪﻩ ،
ﻭ ﺑﻪ ﺧﻔﺘﮕﺎﻥ ﻣﺎ ﺑﯿﺪﺍﺭﯼ ،
ﻭ ﺑﻪ ﺑﯿﺪﺍﺭﺍﻥ ﻣﺎ ﺍﺭﺍﺩﻩ ،
ﻭ ﺑﻪ ﻣﺒﻠﻐﺎﻥ ﻣﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ،
ﻭ ﺑﻪ ﻣﺤﺎﻓﻈﻪ ﮐﺎﺭﺍﻥ ﻣﺎ ﮔﺴﺘﺎﺧﯽ ،
ﻭ ﺑﻪ ﺩﯾﻦ ﺩﺍﺭﺍﻥ ﻣﺎ ﺩﯾﻦ ،
ﻭ ﺑﻪ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﮔﺎﻥ ﻣﺎ ﺗﻌﻬﺪ ،
ﻭ ﺑﻪ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪﺍﻥ ﻣﺎ ﺩﺭﺩ ،
ﻭ ﺑﻪ ﺷﺎﻋﺮﺍﻥ ﻣﺎ ﺷﻌﻮﺭ ،
ﻭ ﺑﻪ ﻣﺤﻘﻘﺎﻥ ﻣﺎ ﻫﺪﻑ ،
ﻭ ﺑﻪ ﻧﺸﺴﺘﮕﺎﻥ ﻣﺎ ﻗﯿﺎﻡ ،
ﻭ ﺑﻪ ﺭﺍﮐﺪﺍﻥ ﻣﺎ ﺗﮑﺎﻥ ،
ﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﮔﺎﻥ ﻣﺎ ﺣﯿﺎﺕ ،
ﻭ ﺑﻪ ﮐﻮﺭﺍﻥ ﻣﺎ ﻧﮕﺎﻩ ،
ﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﻣﻮﺷﺎﻥ ﻣﺎ ﻓﺮﯾﺎﺩ ،
ﻭ ﺑﻪ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﻣﺎ ﻗﺮﺁﻥ ،
ﻭ ﺑﻪ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﻣﺎ ﻋﻠﯽ ،
ﻭ ﺑﻪ ﻓﺮﻗﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﻭﺣﺪﺕ ،
ﻭ ﺑﻪ ﺣﺴﻮﺩﺍﻥ ﻣﺎ ﺷﻔﺎ ،
ﻭ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺑﯿﻨﺎﻥ ﻣﺎ ﺍﻧﺼﺎﻑ ،
ﻭ ﺑﻪ ﻓﺤﺎﺷﺎﻥ ﻣﺎ ﺍﺩﺏ ،
ﻭ ﺑﻪ ﻣﺠﺎﻫﺪﺍﻥ ﻣﺎ ﺻﺒﺮ ،
ﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺎ ﺧﻮﺩ ﺁﮔﺎﻫﯽ ،
ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﯼ ﻣﻠﺖ ﻣﺎ ،
ﻫﻤﺖ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻭ ﺍﺳﺘﻌﺪﺍﺩ ﻓﺪﺍﮐﺎﺭﯼ ،
ﻭ ﺷﺎﯾﺴﺘﮕﯽ ﻧﺠﺎﺕ ﻭ ﻋﺰﺕ ﺑﺒﺨﺶ ؛

"روحش شاد و یادش گرامی باد، صلوات و فاتحه ای برایشان هدیه کنید

جمعه ی اول ماه است نیامد مهدی

فاطمه چشم براه است نیامد مهدی

حقمان است اگر از نظرش افتادیم

علتش چیست؟ گناه است، نیامد مهدی

همه در خواب و کسی نیست صدایش بزند

حال این شهر تباه است نیامد مهدی

پرده بردار که عمریست ،خدایا دل ما

پی یک نیمه نگاه است نیامد مهدی

عرصه بر روز محبان علی(ع) تنگ شده

شیعه بی پشت و پناه است نیامد مهدی

و سلاح همه ی منتظران مولا

گریه و ندبه و آه است نیامد مهدی

اللهم عجل لولیک الفرج

متخصص تغذیه در امور سرطان با اشاره به اینکه یبوست یک امر عادی در بیماران سرطانی است و به علت کمبود مایعات، کم تحرکی با درمان‌ها ایجاد می‌شود، گفت: بهتر است مصرف فیبر غذایی را در برنامه غذایی خود افزایش دهند.

سیدحسین داودی در گفت‌وگو با فارس، گفت: یبوست به این معنی است که حرکات روده کمتر از ۳ بار در هفته باشد این مساله برای بیماران سرطانی امری عادی بوده چرا که ناشی از کمبود آب و مایعات در بدن، کمبود فیبر در رژیم غذایی، کم‌تحرکی و درمان‌هایی مثل شیمی‌درمانی و داروهای مصرفی آنهاست.

وی ادامه داد: شیمی‌درمانی محل سرطان و نوع داروی مصرفی در بیماران مبتلا به سرطان باعث ایجاد یبوست می‌شود که توصیه می‌شود این بیماران حداقل ۸ تا ۱۰ لیوان در روز بنوشند. همچنین آب‌میوه‌های طبیعی یا شربت آب‌لیمو و چای می‌تواند کمک کننده باشد.

داودی گفت: انجام پیاده‌روی و تحرک ، مصرف مایعات داغ مثل چای یا سوپ به رفع یبوست کمک می‌کند همچنین غذاهایی با فیبر بالا حرکات روده را افزایش می‌دهد.

وی افزود: مصرف انجیر خشک و برگ‌های خشک شده میوه و خاک شیر نیز موثر است. منابعی که حاوی فیبر هستند شامل حبوبات از جمله لوبیا، لپه، نخودفرنگی و عدس، سبزیجات و میوه‌ها به ویژه ذرت و گلابی است.

این متخصص تغذیه در امور سرطان گفت: سبوس گندم و جو نیز حاوی مقادیر بالایی فیبر هستند و در میان سبزی‌ها و میوه‌ها مارچوبه، کلم از نوع گل‌کلم و بروکلی، نخود، پیاز، اسفناج، کدو‌، فلفل‌سبز، کرفس و گوجه فرنگی و در میان میوه‌ها سیب،‌موز، پرتقال، توت‌فرنگی، هلو و آلو فیبر بسیاری دارند.

روزی حضرت علی (ع) نزد اصحاب خود فرمودند: من دلم خیلی بحال ابوذر غفاری می سوزد خدا رحمتش کند.

اصحاب پرسیدند چطور ؟
مولا فرمودند: آن شبی که به دستور عثمان ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای عثمان به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با عثمان بیعت کند.
ابوذر خشمگین شد و به مامورین فرمود:
شما دو توهین به من کردید; اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید و دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟
شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من علی فروش شوم؟ تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی با یک تار موی علی عوض نمی کنم.
آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست.

مولا گریه می کردند و می فرمودند:
به خدایی که جان علی در دست اوست قسم آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان عثمانی محکم بست، سه شبانه روز بود او و خانواده اش هیچ نخورده بودند و از گرسنگی سنگ به شکم خود بسته بودند . . .

مواظب باشیم برای دو لقمه بیشتر؛ علی فروشی نکنیم

حال خوش یعنى چه؟
ازخودم پرسیدم
و دلم پر شد از آواز بهار...
زندگی مال من است
من خدا را دارم
عشق را می فهمم

خوشی خاطره در حس من است
حال خوش،
این نفس رفته و بر آمده است
این نگاهی که در آئینه و آب
روشنی های تو را می بیند
و به پایان شب ایمان دارد..

حال خوش یعنى من،
به کسی می نازم،
که در آغوش و نوازش هایش؛
جا برای همه هست

من خدا را دارم
و دلم روشن از امیّدِ شکفتن هایی است
که به اندوه خزان می تابد

حال خوش یعنی تو
زندگی
دوست
نگاه
شعر
و یک پنجره بارانی
که خدا می بارد
باورِ اینکه در این جای شلوغ
در هیاهوی نفس گیر زمین
دست من دست خداست

حال خوش یعنی این..