یکی از چندین کتابی که از نمایشگاه کتاب خریدم کتاب آن 23 نفر بود. مطالعه کتاب دو سه هفته پیش تمام شد. انصافا از وقتی کتاب را دستم گرفتم تا مجبور نمی شدم زمین نمی گذاشتم. بسیار روان و زیبا نوشته شده و در ذهنم با قهرمانان کتاب همراه می شدم، اما این همراهی خیالی کجا و بودن آنها در متن جنگ و اسارت و شکنجه و گرسنگی و تشنگی کشیدن و دست و پنجه نرم کردن با مرگ و آن را به سخره گرفتن در خاک دشمن توسط نوجوانان وطن اسلامیم کجا.
همانطور که هنگام مطالعه کتاب های "خاک های نرم کوشک " ، " دا" ، " من زنده ام " و ... به وجود هم وطنان غیور و شجاعم افتخار می کردم به وجود این نوجوانان آن زمان که فاصله کودکی و مرد شدن را جهشی گذارنده بودند بسیار به خود بالیدم و متاسف شدم که چرا به عنوان یک مادر پسرم را اینگونه تربیت نکرده ام. و آرزو کردم کاش این این مردانگی زودرس بسیار در این عزیزان دیرپا باشد و پیروی از رهبری همیشه چراغ راهشان . و مبادا که در دام سوء استفاده تبلیغاتی و فرهنگی و سیاسی صدام های داخلی گرفتار شوند.
بعد از خواندن کتاب من زنده ام ، به دلیل اینکه دانش آموزانم دختران 17 ساله بودند ،پیشنهاد مطالعه این کتاب را به آنها دادم و در توان خودم دانش آموزانم را توصیه و تشویق کردم که کتاب را مطالعه کنند و بدانند که دخترانی هم سن آنها برای اینکه الان دختران سرزمینش در آسایش باشند چه مرارت ها که متحمل نشده اند و برایم خصوصا مسئله چادر پوشیدن آنها در اسارت خیلی خیلی مهم بود. به همکاران هم خواندن کتاب را توصیه کردم وهم خواستم به دانش آموزان خود کتاب را معرفی کنند. با نویسنده فقط از طیق همین کتاب آشنا بودم ، برای آشنایی بیشتر در اینترنت جستجویی کردم و فیلم مصاحبه ای از ایشان آن هم با یک آقا را دیدم در حالی که چادر به سر نداشتند!
برایم عجیب بود چادر فقط برای دوران اسارت و جنبه تیلبغی داشت. البته جستجوی بیشتر باعث شد که عکس و فیلم هایی از ایشان با چادر پیدا کنم ولی از آن موقع دیگر برای معرفی کتاب به دانش آموز دست ودلم می لرزد. وگرنه از نظر من کتاب 23 نفر را باید همه دانش آموزان پسر 13 سال به بالا مطالعه کنند اما از حال این عزیزان بی خبرم نمی دانم آیا الان هم حاضرندتا پای جان که نه تا حدی، از بعض منافع ،در راه دفاع از نظام و رهبری، بگذرند؟