زمزمه ای بر مزار تازه ترین شهدای استقلال طلب مشهد
میلیشیایِ مجازیِ مغول هایِ مدرن، نعل وارونه می زند به غارت خراسان به تلافی تُفویی در مقدم قاضی شارحی که همان را هم شایسته نبود. عروسک گردانان از چه می ترسانند مشهدِ خامنه ای و مطهری و شریعتی و هاشمی نژاد و دیالمه و کاوه و برونسی و چراغچی را ؟برادر جان خراسان است اینجا !
وحید جلیلی*
یکشنبه 29 آبان 95. مشهد. تشییع شهید حسین حریری
هوا بس ناجوانمردانه سرد است.
و سرما سخت سوزان است.
اما سرها در گریبان نیست. دستهای محبت میفشارد شانههایی را که تکیهگاه هم شدهاند در گریههای فراق.
حریری حرارت را باز گردانده است به رگ های شهر.
" این گل پرپر از کجا آمده از سفر شام بلا آمده"
**
پدر ایستاده به خوشآمد. پیراهن سیاهش را از تن در کرده مبادا گمان برند برای حسین است.
سرو رعنای گلچهرهاش . قمر الفاطمیون. که "تنها" نشانه شهادت است امروز در میدان شهدا.
تجزیه طلب های تکنوکرات و سکولار، تهی کردهاند میدان «شهدا»ی «مشهد» را از کوچکترین –کمترین- جزئی ترین نشانهای که بخواهد تداعی کند شهدا را و شهادت را؛ "مشهد" را.
***
پدر چشم میگرداند در میدان شهدایی که در اِشغال است. 57 را یادش میآید شاید؛ که آقای خامنهای –امام مسجدکرامت- پیش میافتاد و پشت سرش ملت.
یا سالهای جنگ را. دوشنبهها و پنج شنبهها. که شهید میآمد.
صدام و پَهلَوی ها به خون شستند مشهد را به 9 هزار شهید، مگر که بیفتد پرچم تاریخی استقلال –یادگار سربداران- از دستش و جواب ؟
اینک: حسین!
**
انقلاب را ندید. و جنگ را. و نه حتی امام را. این متولد 68.
چه عزتی است در چشمان پیرمرد.
قمر الفاطمیون پسر اوست. سر دست باید گرفت این پسر را که ببیند جهان. خونی است پاشیده بر آسمان.
فریادی است برآمده از حنجر ام وهب.
دوباره اینجا «مشهد» است : نه آویخته به حاشیه دنیای مدرن که سر برآورده در متن تمدن تاریخسازش .
مشهد : شهر شهادت.
**
حسین بر دوش ؛ می گذریم از خیابان های تجدد زده . یادگار اردوغان ها و ملک عبدالله های وطنی.
عبور می کنیم به علمداری "حسین" از خشونت عریان مدرنیته، در شهر سنت و فرهنگ، به سوی قلب ایران بزرگ : حرم.
که شکر خدا هنوز می تپد و بتن نشده است.
***
زیر کجاوه حسین – گوش شیطان کَر- پر است از دهه شصتیها و دهه هفتادیها.
اقتدا کرده به دهه هشتادی ها و دهه نودی های آمریکایی؛ در پاره کردن پرچمشیطان!
نرسد به گوش آن استاد " دانش کاه" ؛ این «مرگ بر آمریکا»ها. و «مرگ بر اسرائیل»ها. و " شهادت افتخار ماست" ها
چه میخواهند این جوانان دهه شصتی و دهه هفتادی از جان آمریکا و اسرائیل؟
مگر تمام نشده است انقلاب؟ مگر انکار نکردهایمشان در تریبونها و رسانهها؟ مگر باطل نکردیم شناسنامهشان را در ثبت «احوال» و «اهوال» خودمان؟ مگر قرار نبود همین چندتا را هم دوستان داعشی ( که از سالها پیش به "نه غزه نه لبنان"مان پشتشان را گرم کرده ایم)سر ببرند و تمام کنیم داستان استقلال خواهی ایرانی را. فضولی در کار کدخدا تا کی ؟ سر پیچیدن از قانون جنگل جهان تا کی؟
***
- ۰ نظر
- ۰۲ آذر ۹۵ ، ۱۹:۲۱