حاشیهنگاری از دیدار امام خامنهای با دانشجویان؛
تیکه آخر صحبتهای نماینده بسیج درباره صلح حسنی بود و اینکه چرا مردم ما رو با امت امام حسن(ع) مقایسه میکنید؟! من صف اول روبروی اقا بودم و فاصلهام تا اقا حدود ۲-۳ متر بود، وقتی اینا رو میگفت، لبخند رضایت بخشی بر لبان آقا نقش بست!
پشت گیت اول بودیم که چند تن از اصلاح طلبان تند دانشگاهمون رو دیدم، با برخیشون قبلا مناظره کرده بودم، از صف جلو زدن و اومدن اول صف! وقتی با اعتراض بقیه مواجه شدن جواب میدادن ما حق الناسش رو گردن میگیریم!
دومین سخنران دبیر جامعه بود، خیلی بیشتر از وقتش صحبت کرد، وقتی به یادداشت های پیاپی "وقت تمامه"! بی توجهی می کرد مجری برنامه به همراه یکی از مسئولان نهاد که کنار مجری بود با خودکارشون می زدن توی مچ پای سخنران که یعنی آقا تمومش کن! اون هم ول کن نبود و همینجور ادامه میداد! کار بجایی رسید که فکر کنم اگر یک جمله دیگه ادامه می داد مجری پاشو می کشید!
نماینده بسیج متنش رو خیلی خوب و حماسی خوند، در بین صحبت هاش مدام با احسنت احسنت بچه ها تشویق می شد، تیکه آخر صحبت هاش درباره صلح حسنی بود و اینکه چرا مردم ما رو با امت امام حسن(ع) مقایسه می کنید؟! من صف اول روبروی اقا بودم و فاصله ام تا اقا حدود ۲-۳ متر بود، وقتی اینا رو می گفت لبخند ملیح رضایت بخشی بر لبان اقا نقش بست!
از یادداشت برداری آقا از صحبت ها می شد فهمید که کدوم بخش صحبت ها توجهشون رو جلب کرده! چند تشکل درباره هسته ای صحبت کردن، دقت کردم آقا هیچ یادداشتی برنداشت! اونجا بود که حدس زدم احتمالا آقا از هسته ای هیچ نخواهد گفت، همین طور هم شد و اقا گفتن گفتنی ها رو گفتیم!
دبیر انجمن مستقل خوشتیپ ترین سخنران بود (البته بعد از مجری!) وقتی به تبریک های خواص بعد از لوزان اشاره کرد همه با احسنت احسنت تاییدش کردن، وقتی به توهین های روحانی به منتقدان اشاره کرد، نگاهم به سمت حسام الدین آشنا که گوشه ای روی صندلی نشسته بود رفت، با قیافه ای درهم به نقطه ای خیره شده بود! وقتی دبیر انجمن به صحبتهای لاریجانی اشاره کرد و اینکه مسئولان میگن رهبری در جریانه، ناگاه اقا با شنیدن این جمله، لبخند معنا داری زدند!
آشنا بعد از سخنرانی دبیر انجمن کلا مراسم رو ترک کرد رفت!
نطق جنبش عدالتخواه نسبت به بقیه متفاوت بود، یکی از سئوالات جنبش درباره چرایی ورود برخی ائمه جمعه به انتخابات و ... بود که گویا اقا بعدا موقع دستبوسی به دبیر جنبش گفتن نقدتون درسته از من کسب اجازه نمیکنن! در دو مورد (خلا حضور مسائل مدیریت شهری و مسکن در برنامه ششم) هم که یه جورایی نقد به خود آقا وارد بود دیدم که با دقت از دوتاش یادداشت برداشتن، بعد در صحبتشون هر دو مورد نقد رو تایید کردن و گفتن اگر قبل از ابلاغ برنامه این مطالب رو بهم می رسوندید اصلاحش می کردم؛ اما حالا هم به گونه ای که بشود ابلاغ می کنیم که جبران بشه (نقل به مضمون چنین سخنی تابحال سابقه نداشت که آقا نقد یک اتحادیه رو در ابلاغ سیاست های کلان کشور اینچنین مورد توجه قرار بدهند.
آقا موقع دستبوسی به دبیر انجمن ۳ بار گفتن خیلی خوب بود و به دبیر جنبش هم گفتن طیب الله انفاسکم، این دو جمله متفاوت ترین تاییدات آقا بود.
کسی از سخنران ها چفیه آقا رو نگرفت، فکر کنم از قبل جلسه توجیهشون کرده بودن، بعدا فهمیدم همینجور بوده!
وقتی اذان شد اقا فقط نیم ساعت صحبت کرده بودن و گفتن بسیاری از مطالبم مونده، چه کنیم؟! همه جواب دادن و آقا متوجه نشدن که کی چی میگه؟ یک لحظه که حسینیه آروم شد من داد زدم که آقا بعد از افطار ادامه میدیم! اقا نگاهی کردن و گفتن بعد از افطار سخت میشه حالا بریم افطار اگه بشه بعدش ادامه می دیم( باز نقل به مضمون) بعد از افطار دیگه ترتیب جاها کلا بهم خورده بود، آقا بیشتر صحبتهاشون رو بعد از افطار مطرح کردن، صحبتهایی که البته کلی در حینش خندیدیم و فکر کنم برخیش رو صدا و سیما پخش نکنه! آخر جلسه یک دفعه آقا فرمودن خب دیگه من حقیقتا خسته شدم! و بدون دعاهای معمول جلسه رو ترک کردن، معلوم بود که آقا واقعا خسته شدن، در این سن نزدیک به چهار ساعت روی صندلی نشسته بودن.
در پایان، اینکه آقا بخش زیادی از صحبتشون رو به جزئیات راه های جذاب کردن تشکل های انقلابی برای جذب بدنه دانشجویی اختصاص دادند برای تشکلها خیلی پیام داشت! بنظرم این صحبت اقا هشدار محترمانه ای بود نسبت به کم کاری تشکل ها، کم کاری ای که باعث شده رهبری نظام راسا راههای جذاب کردن کارهای انقلابی رو برای تشکل ها تشریح می کنند.
- ۰ نظر
- ۲۱ تیر ۹۴ ، ۱۲:۵۵