خانم معصومه آباد سلام علیکم
توفیق خواندن کتاب من زنده ام نصیبم شد و اندکی زنده شده ام ، اینکه می گویم اندک از بابت معرفت کم خودم است ، کتابتان را خواندم و با آن ،گاه در خاطرات کودکی قدم زدم و گاه با چشمان اشک بار متاسف شدم از اینکه من هم ادعای زنده بودن می کردم در کنار امثال شما و سایر آزادگان خصوصا حری همچون آقای ابوترابی که انشاءالله خداوند ایشان را با اجداد طاهرش محشور بفرماید. خصوص که زنی هستم تقریبا هم سن شما، و وقتی فکر می کنم در ایام اسارت شما ،چه راحت شب ها سر به بالین می گداشتم شرمنده می شوم. و از آن بدتر به واسطه شغل معلمی که دارم و دبیردانش آموزان دبیرستانی هستم ، وقتی این نوجوانان را با نوجوانان آن زمان که مقایسه می کنم می بینم وقتی از دبیرستان فارغ التحصیل می شوند ، به جهت فرهنگی ، اخلاقی ، دینی ، هویت ملی و ..... من معلم هیچ به او نداده ام نه اینکه نمی خواسته ام بلکه نمی توانستم : 1- باید درس خودم را بدهم و شق القمر کنم و با یک طیف صفر تا صداز دانش آموز باز میانگین بالا و صد در صد قبولی داشته باشم 2- گاهی اوقات من معلم خودم هم آنچه لازم است را نمی دانم چرا که آموزش و پرورش به این کار ندارد که من هم یک انسانم و حتی اگر علم کافی هم به فرض محال در زمینه فرهنگ و معرفت و تاریخ و سیاست و اخلاق داشته باشم نیاز به تذکر هرچند یک وقت یک بار دارم . متاسفم که نمی توانم در تربیت یک معصومه آباد حتی خیلی کم شریک باشم بعید می دانم حتی اگر خود شما هم در سبستم آموزش و پرورش بودید می توانستید. من نمیدانم الان شما چگونه شخصیتی هستید ولی دعا می کنم خداوند شما را در راه راست ثابت قدم بدارد و در بازی های سیاسی سرمایه گرانبهای شما سرمایه دیگران نشود . و به همه دانش آموزانم و همه زنان و دختران سرزمینم با هر سلیقه و طرز فکر خواندن این کتاب را توصیه می کنم این یعنی چشیدن حیات ، و چشیدن انسان بودن . به امید روزی که همه محصول مدارس ما آزاد زنانی چون شما و آزاد مردانی چون شهید تندگویان و دیگر آزادگان و شهدا باشند.
- ۱ نظر
- ۰۸ دی ۹۳ ، ۰۸:۵۲