1- میان نامه 22 اسفند شهید بهشتی و 25 بهمن آقای هاشمی به امام در سال 1359 کمتر از یک ماه فاصله است. در نامه هاشمی «سلام» از صدر و «احترام» از مضمون جا افتاده است تا آنجا که حضرت روحالله(ره) را متهم به بیخط بودن، آسایش طلبی، تحت تأثیر تبلیغات قرار گرفتن و قاطعیت نداشتن میکند! و نظرات امام از جمله درباره «مخالفت با ورود افراد متظاهر به فسق و تارک الصلوهًْ در کارهای مهم را «نظرات نسبتاً سخت مکتبی» که «با تعدیلهایی اجرا میکردیم» میخواند. اما نامه آیتالله بهشتی که آن نیز از سر دلواپسی است، مالامال از ادب و احترام و حوصله است. این نامه پس از 35 سال همچنان تازه است. شهید بهشتی از دو جریان عمده در کشور سخن میگوید؛ دو جریانی که پس از 35 سال همچنان وجود دارد اما گویا برخی از همراهان جریان حزباللهی و انقلابی آن روز اکنون در طیف مقابل ایستادهاند.
2- بهشتی خطاب به «استاد و رهبر بزرگوار» مینویسد: «السلام علیکم و رحمهًْالله و برکاته. سنگینی وظیفه،فرزندتان را بر آن داشت که این نامه را به حضورتان بنویسد و حقایقی را به عرضتان برساند. دوگانگی موجود میان مدیران کشور بیش از آن که جنبه شخصی داشته باشد، به اختلاف دو بینش مربوط میشود. یک بینش معتقد و ملتزم به فقاهت و اجتهاد، اجتهادی که در عین زنده و پویا بودن باید سخت ملتزم به وحی و تعبد در برابر کتاب و سنت باشد؛ بینش دیگر در پی اندیشهها و برداشتهای بینابین، که نه به کلی از وحی بریده است و نه آن چنان که باید و شاید در برابر آن متعبد و پایبند، و گفتهها و نوشتهها و کردهها بر این موضع بینابین گواه است. بینش اول در برابر بیگانگان و هجوم تبلیغاتی و سیاسی و اقتصادی و نظامی آنها سخت به توکل بر خدا و اعتماد به نفس و تکیه بر توان امت اسلامی و پرهیز از گرفتار شدن در دام داوریها یا دلسوزی بیگانگان معتقد و ملتزم؛ بینش دیگر هر چند دلش همین را میخواهد و زبانش همین را میگوید و قلمش همین را مینویسد اما چون همه مختصات لازم برای پیمودن این راه دشوار را ندارد، در عمل لرزان و لغزان. بینش اول به نظام و شیوهای برای زندگی امت ما معتقد است که در عین گشودن راه به سوی همه نوع پیشرفتها و ترقی، مانع حل شدن مسلمانها در دستاوردهای شرق یا غرب باشد و آنان را به فرهنگ و نظام ارزش اصیل و مستقل اسلام استوار دارد؛ بینش دیگر با حفظ نام اسلام و بخشی از ارزشهای آن، جامعه را به راهی میکشاند که خود به خود درها را به روی ارزشهای بیگانه از اسلام و بلکه ضد اسلام میگشاید. بینش اول روی شرایطی در گزینش مسئولان تکیه میکند که جامعه را به سوی امامت متقین و گسترش این امامت بر همه سطوح راه میبرد بینش دیگر، بیشتر روی شرایطی تکیه میکند که خود به خود راه را برای نفوذ بیمبالاتها یا کم مبالاتها در همه سطوح مدیریت امت اسلامی و حاکم شدن آنها بر سرنوشت انقلاب هموار میسازد...».
3-