سراج معلم

لاحول ولاقوة الا بالله العلی العظیم-لا موثر فی الوجود الا الله -امام خامنه ای:ان‌شاءالله تا ۲۵ سال آینده چیزی به نام رژیم صهیونیستی وجود نخواهد داشت

سراج معلم

لاحول ولاقوة الا بالله العلی العظیم-لا موثر فی الوجود الا الله -امام خامنه ای:ان‌شاءالله تا ۲۵ سال آینده چیزی به نام رژیم صهیونیستی وجود نخواهد داشت

سراج معلم

هدف دادن اطلاعاتی در مورد دین و دنیاست
امیرالمومنین در حدیثی زیبا در راستای بصیرت افزایی می فرمایند: « کور آن کسی نیست که چشم ندارد ، بلکه کسی است که بصیرت ندارد. (کنزالعمال حدیث 1220) امام صادق(ع) می فرماید: عموی ما عباس بن علی، بصیرتی نافذ و استوار داشت. تعریفی بسیار زیبا از بصیرت : ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﺧﺪﻣﺖ مقام معظم ﺭﻫﺒﺮﯼ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺍﯼ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﺎ ﺑﺼﯿﺮﺕ ﺗﺮﺑﯿﺖﮐﻨﯿﻢ. آقا ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ: ﻣﻨﻈﻮﺭﺗﻮﻥ ﺍﺯ ﺑﺎ ﺑﺼﯿﺮﺕ ﭼﯽ ﻫﺴﺖ؟ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ: ﮐﺴﺎﻧﯽ ﻣﺜﻞ ﻣﻘﺪﺍﺩ ﮐﻪ ﭼﺸﻤﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﻫﺎﻥ ﻣﻮﻻﯾﺸﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﮔﻮﺵ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻭﻟﯿﺸﺎﻥ... آﻗﺎ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ: ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ، ﺍﻣﺎ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺑﺼﯿﺮﺕ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ. ﻣﻨﻈﻮﺭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻓﺮﺩ ﺑﺼﯿﺮ, ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﻣﺜﻞ ﻣﺎﻟﮏ ﺍﺷﺘﺮ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ امیرالمؤمنین (علیه سلام) ﺩﺭ ﻭﺻﻔﺶ ﻣﯿﻔﺮﻣﺎﯾﻨﺪ: مالک ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪ ﺍی اﺳﺖ ﮐﻪ ﺍگرﺩﺭ ﺑﯿﺎﺑﺎﻧﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﻣﻮﻻﯾﺶ ﻭ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﭘﯿﺶ ﺑﯿﺎﯾﺪ، ﺩﻗﯿﻘﺎ" ﮐﺎﺭﯼ را ﻣﯿﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻧﺰﺩ ﻣﻮﻻﯾﺶ ﺑﻮﺩ، ﻣﻮﻻﯾﺶ ﻫﻤﺎﻥ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺍﻣﺮ ﻣﯿﮑﺮد... ﺑﺼﯿﺮﺕ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺭ ﻏﯿﺒﺖ ﻣﻮﻻﯾﺖ هم ﺑﺪﺍﻧﯽ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﻭ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﺍ عمل کنی به نقل از qaemworld.blog.ir - هرگونه برداشت از این وبلاگ حتی بدون ذکر منبع آزاد است!

آخرین نظرات

۴۵۰ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

مگو بدن، ز تن جبهه جان در آوردند
به جای اشک، جگر از نهان در آوردند

وطن پر از گل پرپر شده است و عطرآگین
ز دشت لاله ز بس ارغوان آوردند

شما گروه تفحص به خاک بنویسید
دُر از خزانه این خاک‌دان در آوردند

زمین ز مین پر و اینان ز من سفر کردند
ز آسمان سر از این آستان در آودند

همین تبار تبری تبر به دوش شدند
دمار از  بت و از بتگران در آوردند

حرامشان که شکم‌بارگان فرصت جوی
تنور گرم شما بود و نان در آوردند

و من به جیب سر و سر به زیر کاین مردان
چه سرفراز سر از امتحان در آوردند    علی انسانی 

خبر آنلاین بعد از نطر خواهی در باره عملکرد هسته ای و وقتی به نتیجه مورد نظرش نرسید رفت سراغ تجمعات مردمی و خواسته که مردم نظرشون را در این باره ارسال کنند اما باز هم فقط نظراتی را منتشر می کنه که خط خاصی را دنبال می کند.

این سایت خبری به دنبال این است که به مردم القا کند نباید در مورد مذاکرات هسته ای نظری ابراز کنند آن همه به صورت دسته جمعی و لابد معنای آزادی کلام در این زمان یعنی:اکثریت مردم حرف شان را نزنند.

تا قبل از سال 92 و در جریان فتنه 88 چنین نظرسنجی هایی در کار نبود ، در صورتی که همه می دانستند که آن تحرکات، مردمی که نبود هیچ، ساخته دشمنان خارجی با اجرای عوامل داخلی بود و هدف براندازی نظام .ولی آیا تجمعات این روزها این اهداف را به دنبال دارد و یا دست عوامل خارجی در برگزاری آنها در کار است ؟

همه می دانیم که چنین نیست. پس خبرآنلاین با چه هدفی نظرسنجی می کند؟ رای آقای روحانی 50.7 درصد آرا بود ، آیا پیام این رای برای آنها واضح نیست : یعنی در آن روز هم 49.3 درصد به ایشان رای نداند ! و حالا بعد از 2 سال و محقق نشدن وعده های انتخاباتی و گرانی - جریان ابوطالبی - جریان آقای یونسی ( که تبعات وحشتناکی داشت و رئیس جمهور هم واکنش درست و حسابی در برابرش نشان ندادند ، در صورتی که ایشان برای نتیجه فینال لیگ برتر خودشان را تا سطح یک داور پایین آورده و دخالت کردند) - مسئله دو نوجوان ایرانی در مکه - تبریک و تسلیت های بی جای مقامات - تقدیم کردن اطلاعات دانشمندان هسته ای و نظامی به صورت داوطلبانه - از بین بردن عزت ملی ایرانیان - پایین آمدن رتبه علمی کشور و بردن رقص و آواز به متن دانشگاه ها و مدارس-گران شدن بدون برنامه بنزین- گرانی مسکن و ... حتما در این آمار تغییراتی ایجاد شده و الان این اکثریت ملت هستند که وقتی می بینند توصیه های مقام معظم رهبری و کارشناسان دلسوز نظام ندیده گرفته می شود خود به میدان آمده اند. و در واقع مخالفین با این تجمع با نظر اکثریت مطلق مردم مخالفت می کنند . زمستان نیرنگ و مکرها می رود و روسیاهی برای دغلبازان باقی خواهد ماند.

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

🔥1-عـمـق دوزخ ؛

⇦حضرت ابوموسیٰ اشعری(رض) از رسول خدا(ص) روایت میکند که آنحضرت(ص) در ضمن بیان عمق دوزخ فرمودند ؛ اگر سنگپاره ای به داخل جهنّم انداخته شود هفتاد سال وقت میگیرد تا به ته عمق آن برسد

⇦حضرت ابوهریره(رض)میفرمایند
ما در حضور آنحضرت(ص)نشسته بودیم ناگهان صدای افتادن چیزی را شنیدیم!!!
آنحضرت(ص)فرمودند ؛
میدانید این صدای چیست؟
عرض کردیم ؛
خدا و رسول خدا بهتر می دانند
آنگاه آنحضرت(ص)فرمودند ؛
-این سنگی است که خداوند متعال آن را به داخل دوزخ انداخته بود و آن سنگ همین حالا به ته عمق دوزخ خورده است این صدای افتادن همان سنگ است

🔥2-دیوارهای دوزخ ؛

⇦رسول خدا(ص)فرموده است ؛
چهار دیوار دوزخ را احاطه کرده است که عرض هر یکی از آنها به اندازه چهل سال راه است
به عبارت دیگر دیوارهای دوزخ به قدری ضخیم است که اگر بخواهیم فاصله عرض یکی از آنها را طی کنیم چهل سال وقت در کار است

🔥3-درهای دوزخ ؛
⇦رسول خدا(ص)فرمودند ؛
دوزخ هفت در دارد که یکی از آنها مخصوص کسی است که به پیروان من شمشیر میکشد

🔥4-تاریکی و آتش دوزخ ؛
⇦رسول خدا(ص)فرمودند ؛

قرار بود که
«راهت» را ادامه دهیم...
ای شهید!
مارا ببخش که املایمان قدری ضعیف است.
ما اکنون «راحت» ادامه می دهیم......
شهدا شرمنده ایم ...........

آنقدر که اسلام از این مقدسین روحانی نما ضربه خورده است، از هیچ قشری دیگر نخورده است.

********
من در میان شما باشم و یا نباشم به همه شما وصیت و سفارش می کنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیافتد.
********
سعادت را آنها بردند که آن چیزی را که خدا به آنها داده بود تقدیم کردند و ما عقب مانده آنها هستیم.
********
اگـر ما را محاصره اقتصادی کنند، فرزند"رمضانیم" و اگر ما را محاصره نظامی کنندفرزند "عاشوراییم"
********
علم و تخصص بدون تهذیب و تربیت، بلایی است که امروز بشرمبتلای به آن است و می رود تا عالم را به آتش کشد.
********
هرگاه دیدید دشمنان از شما تعریف کردند معلوم میشود عیبی در کار است. (صحیفه نورج 17،ص250)
********
امروز عده ای با ژست مقدس مآبی چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام میزنند که گویی وظیفه ای غیر از این ندارند.
********
روحانی، اگر درست شد همه چیز درست است. (صحیفه امام ج15ص 193)
********
از خدا میخواهم این قدرت را به ما ارزانی بدارد که نه تنها از کعبه ی مسلمین که از کلیساهای جهان نیز ناقوس مرگ بر آمریکا را به صدا در آوریم.
********
حتی اگر در تمام امریکا مسجد بسازند و بالای گلدسته ها شعار الله اکبر قرار بدهند هیچ وقت شعار مرگ بر امریکا را فراموش نکنید چون امریکا شیطان بزرگ است.
********
اگر سستی کنید زیر پای آمریکا له میشوید. (66/3/8)
********
به همه مسئولان کشورمان تذکر مى‏دهم که در تقدم ملاک‏ها، هیچ ارزش و ملاکى مهم‏تر از تقوا و جهاد در راه خدا نیست.
********
"چنان غرب در نظر یک قشری از این ملت جلوه کرده است که گمان می کنیم غیر از غرب، دیگر هیچ چیز نیست این وابستگی فکری، عقلی و مغزی غربی، منشاء اکثر بدبختی های ملت‌ها و ملت ما نیز هست و تا این غربزدگی از ملت‌ها و مغزهای ملت زدوده شود، وقت طولانی لازم است و اگر شما دیدید که غربی ها در صنعت پیشرفتی دارند، اشتباه نشود، خیال نکنید که در فرهنگ هم پیشرفت دارند."
********
"آنهایی که درخانه‌های مجلل، راحت و بی‌درد آرمیده‌اند و فارغ از همه رنج‌ها و مصیبت‌های جانفرسای ستون محکم انقلاب و پابرهنه‌های محروم، تنها ناظر حوادث بوده‌اند و حتی از دور هم دستی بر آتش نگرفته‌اند، نباید به مسئولیت‌های کلیدی تکیه کنند، که اگر به آن جا راه پیدا کنند چه بسا انقلاب را یکشبه بفروشند، و حاصل همه زحمات ملت ایران را برباد دهند"
(صحیفه امام ص 333 و 334)
********

روح امام خمینی ره و همه ی شهدا شاد.

خمینی رفت فرزندش علی هست
  خدارا شکر برامت ولی هست
    اگرچه داغ او برماگران است
      ولی سیدعلی نوری عیان است
      ولایت نعمتی ارزنده بر ماست
    صفا وگوهری فرخنده برماست
  مرام ماهمان راه امام است
دفاع ازرهبری جان کلام است

خوابی عجیب و کرامت شهیدی درباره آقای یدالله یزدی زاده ساکن روستای کاظم آباد کرمان ، مداح اهل بیت علیهم السلام و اداره کننده هیئت حضرت رقیه علیها سلام، که شخصی پاک نیت و متدین و مورد اعتماد است.
می گوید: در شب 22 ماه مبارک رمضان (سال 1427 هجری قمری) در شبکه 3 تلویزیون مراسم تشییع پنج شهید گمنام را دیدم و با خود گفتم: این شهیدان اهل کجا هستند؟ چه کسانی هستند؟ همان شب در خواب دیدم که آن پنج شهید را تشییع می کردند و به من گفتند: تو باید شهید سوم را تشییع کنی و داخل قبر دفن کنی، با خود گفتم: از میان اینهمه مردم، چرا من؟ بالاخره جنازه را برداشتم و داخل قبر رفتم ، مشاهده کردم که قبر مانند اتاقی بزرگ شد. در کنار اتاق تختی بود، خدایا چه کنم؟ شهید را کجا بگذارم؟ او را روی تخت نهادم، یکباره دیدم شهیدبرخاست. من ترسیدم و از او دور شدم، اما باخود گفتم: نه! شهیدان زنده اند، برگشتم و نزدیک رفتم و با شهید صحبت و درددل کردم، روضه قتلگاه امام حسین علیه السلام را خواندم و سینه زدم، شهید هم با من سینه می زد. شهید گفت: من یک درخواست از تو دارم، برو روستای خانوک، من آنجا به اسم "حسین اکبر عرب نژاد" مشهورم. از قول من به پدر و مادرم بگو من دیروز در تهران، در اینجا (قبر سوم ) دفن شده ام... آنگاه شهید به من گفت: هرحاجتی داری بگو من برآورده می کنم ، من تو را در روز قیامت شفاعت می کنم. 
آقای یدالله یزدی زاده در ادامه می گوید: صبح برخاستم، نماز صبح را خواندم در تعجب از خوابی که دیده بودم. آن را برای همسرم تعریف کردم و به او گفتم: به خانوک بروم چه بگویم؟! بگویم شهید حسین اکبر را در خواب دیده ام! مگر از من قبول می کنند؟! ما خانواده فقیری هستیم، ممکن است فکرکنند که این خواب را ساخته ام تا از آنها کمکی درخواست کنم... همسرم گفت: شما پیام شهید را برسان، کاری نداشته باش که آنها چه فکر می کنند، باور می کنند یا نمی کنند؟ 
آقای یدالله یزدی زاده می گوید: موتور گازی خود را برداشتم و به سوی روستای خانوک حرکت کردم، روستای خانوک با کاظم آباد، 30 کیلومتر فاصله دارد، همسرم در ترک موتور سوار شد و با من آمد. به روستای خانوک رسیدیم پس از جستجوی بسیار دایی شهید را پیدا کردم، در همین حال پدر شهید هم سر رسید. خود را معرفی کردم و خوابم را برای آنها گفتم، آنها با تعجب به من نگاه می کردند و گوش می دادند، تعریف خوابم که تمام شد می خواستم خداحافظی کنم و به کاظم آباد برگردم، مرا به خانه شان دعوت کردندکه بیا برویم به خانه ما!
آقای یدالله یزدی زاده که جریان دیدار خود را از خانه پدر شهید در مسجد فائق برای نمازگزاران تعریف می کرد چنین گفت: مرا به خانه بردند و بعد از پذیرایی مختصری، از من پرسیدند: درخواب صورت شهید مارا چگونه دیدی؟ یادت هست فرزند ما چه شکلی داشت؟ گفتم: آری! صورت او را خوب به یاد دارم. آنگاه رفتند و عکس پنج شهید را آوردند و گفتند: اینها شهیدان ما هستند بگو کدام را در خواب دیدی؟ به عکس شهیدان مکرر نگاه کردم، پدر شهید هم زیر چشم با دقت به من نگاه می کرد. چهره شهیدی را که در خواب دیده بودم در میان عکس ها ندیدم. بالاخره گفتم: چهره شهیدی را که در خواب دیده ام در میان این عکس ها نیست. گویا می خواستند صداقت مرا بسنجند که چنین روشی را بکار بستند. در مرتبه دوم رفتند و یک عکس دیگر آوردند، تا آن را دیدم، گفتم: ها! همین است، شهیدی که من در خواب دیدم همین است. همه اهل خانواده با چشمان اشکبار برای شهیدشان "حسین اکبر" صلوات فرستادند، پی درپی صلوات فرستادند و ابراز احساسات کردند و به این ترتیب صداقت مرا تجربه و تأیید کردند، من هم خدا را شکر کردم که پیام شهید را به خانواده رساندم و به سوی روستای کاظم آباد بازگشتم، در راه همسرم به من گفت: دیدی چه خوب شد که پیام شهید را رساندی!
آقای یزدی‌زاده در حضور نمازگزاران مسجد فائق گفت: خدا را شکر می‌کنم که به برکت این شهید، من و همسرم بیماری داشتیم که شفا گرفتیم.
آقای حسین اسدی همرزم شهید و از خویشاوندان وی که هم اکنون با درجه سرهنگی در سپاه پاسداران فعالیت دارند و مسئول شهیدان خانوک نیز می باشد، می گوید: از روزی که خواب را شنیدم، برای صحت و سقم آن، به تحقیق پرداختیم، همه نشانی ها با شهید ما " حسین اکبر عرب نژاد" تطبیق می کرد، سن شهید، و اینکه شهید هنگام شهادت 16 ساله بود، محل شهادت او هم در همان منطقه ای بود که لشکر کرمان به عملیات اعزام کرده بود و من در آن عملیات همرزم او بودم.
بررسی های کارشناسی از محل و تاریخ شهادت آن شهید به عمل می آید و معلوم می شود همه چیز طبق واقع است و آنرا ثبت می کنند.
آری! به واقع آن شهید گمنام دیگر نامش مشخص شده... او «حسین عرب نژاد» است.
حجت الاسلام و المسلمین سید علی اکبر حسینی، امام جماعت مسجد فائق در خیابان ایران محله عباس آباد(شهید فیاض بخش) تهران و مسئول برگزاری مراسم تشییع و تدفین شهدای گمنام در مسجد فائق می گوید:
چند ماه پیش، قبل از اینکه این جریان محقق شود و ما یک چنین برنامه ای برای شهدا داشته باشیم، برادری پیش من آمد و گفت:«من خواب دیدم از آسمان آتش می بارد... اما وقتی به این منطقه رسیدم آسمان، باز و آبی بود و نسیمی خوش گوار و دلپذیر می وزید...»
ما نمی دانستیم چه می گوید! چند روز دیگر ایشان آمدند نزد من و گفتند: «آن خوابی که تعریف کردم یادت هست؟ تعبیر این خواب این است که این شهدا می آیند و اینجا را امن و امان می کنند.» و براستی که این شهدا دریچه ای از آسمان به روی مردم این منطقه بلکه مردم این شهر گشوده اند.
خانواده «شهید حسین عرب نژاد» همراه جمعی از اهل روستا به تهران می آیند و با شور و حال خاصی بر سر مزار فرزندشان واقع در مقبرة الشهداء مسجد فائق حاضر می شوند.
پدر شهید پس از زیارت مزار فرزندش که پس از 24 سال در خاک آرمیده می گوید: «فرزندم خود این مکان را برای دفن پیکرش انتخاب کرده، و چه جایی بهتر از جوار خانه خدا و مقبرة الشهداء و من پس از 24 سال، گویی گم کرده خود را پیدا کردم»
روستای خانوک در فاصله 56 کیلومتری کرمان، نرسیده به شهر زرند قرار دارد و پدر ومادر شهید و اقوام او، مکرراً به زیارت این شهید در تهران آمده‌اند

/یادداشت/محمدامین توکلی زاده

با این مرقد امام را نخواهند شناخت

خبرگزاری تسنیم: از امروز من برای فرزندانم امام را باید خودم تعریف کنم و الا با این مرقد آنها امام را نخواهند شناخت. من باید به فرزندم عکس شهیدی را نشان بدهم که پس از شهادت هم دستش به نشان ارادت بر روی تمثال نورانی امام خوبی هاست.

این روزها ترس و واهمه متولیان ساخت حرم امام برای پرده برداری از ساخت و ساز بیست و چند ساله شان کاملا مشهود است.

مرتب جلسه می گذارند و گروه های کوچک و بزرگ را برای توجیه عملشان به مرقد می برند و آهسته آهسته پرده از چهره یک شاهکار معماری قرن بیست و یکمی بر می دارند.

جالب است برای توجیه می گویند نگاه ما پانصد سال آینده را هدف گرفته و شاید پانصد سال زمان نیاز باشد تا این مشکل بر طرف شود.

دیگر از مرقد صمیمی که با عشق مردم آجر آجرش بنا نهاده شده بود خبری نیست. آن روزها مهندس و عمله و بنا و نجار و آهنگر با اشک و جان و دل برای امام خود مرقد ساختند اما آن را خراب کردند تا سازه ای مدرن و محکم با دید پانصد ساله برای امام ما بسازند...

اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ*

لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ * اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ*

پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمود: وقتی که خداوند تعالی فاتحه الکتاب (سوره حمد) و آیة الکرسی را نازل کرد بر عرشش معلق نمود که هیچ چیزی بین اینها و خداوند حجاب نبود...، پس خداوند فرمود: به عزت و جلالم قسم اگر بنده ای از بندگان من این آیات را بعد از هر نمازی قرائت کند من او را در حظیرة القدس و آنچه که در آن است ساکنش می کنم.


آیة الکرسی برای رضایت و خوشنودی خداوند

پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمود: وقتی که خداوند تعالی فاتحه الکتاب (سوره حمد) و آیة الکرسی را نازل کرد بر عرشش معلق کرد که هیچ چیزی بین اینها و خداوند حجاب نبود…، پس خداوند فرمود: به عزت و جلالم قسم اگر بنده ای از بندگان من این آیات را بعد از هر نمازی قرائت کند من او را در حظیرة القدس و آنچه که در آن است ساکنش می‌کنم.

و در هر روز هفتاد بار او را نظر می‌کنم به نگاه خاصی. . . و در هر روز هفتاد حاجت او را که کمترینش مغفرت و عفو من باشد برای او برآورده می‌کنم و در نزد تمام دشمنانش عزیز و نصرتش می‌دهم و هیچ چیزی مانع دخولش در بهشت نیست.

آیة الکرسی برای دیدن جای بهشت

در کتاب خواص الایات ص۱۹ آمده: در روایات آمده است: هرکسی بعد از هر نماز واجبی به خواندن آیة الکرسی مداومت داشته کند، از دنیا نخواهد رفت تا زمانی که جایگاه خود را در بهشت ببیند.

آیة الکرسی برای استجابت دعا

امام خمینی

ک
از امور بسیار با اهمیت و سرنوشت‌ساز مسئلة مراکز تعلیم و تربیت از کودکستانها تا دانشگاهها است که به واسطة اهمیت فوق‌العاده‌اش تکرار نموده و با اشاره می‌گذرم. باید ملت غارت شده بدانند که در نیم قرن اخیر آنچه به ایران و اسلام ضربة مهلک زده است قسمت عمده‌اش از دانشگاهها بوده است. اگر دانشگاهها و مراکز تعلیم و تربیتِ دیگر با برنامه‌های اسلامی و ملی در راه منافع کشور به تعلیم و تهذیب و تربیت کودکان و نوجوانان وجوانان جریان داشتند، ‌هرگز میهن ما در حلقوم انگلستان و پس از آن آمریکا و شوروی فرو نمی‌رفت و هرگز قراردادهای خانه خراب‌کن بر ملت محروم‌ غارتزده تحمیل نمی‌شد و هرگز پای مستشاران خارجی به ایران باز نمی‌شد و هرگز ذخائر ایران و طلای سیاه این ملت رنجدیده در جیب قدرتهای شیطانی ریخته نمی‌شد و هرگز دودمان پهلوی و وابسته‌های به آن اموال ملت را نمی‌توانستند به غارت ببرند و در خارج و داخل پارکها و ویلاها بر روی اجساد مظلومان بنا کنند و بانکهای خارج را از دسترنج این مظلومان پر کنند و صرف عیاشی و هرز‌گی خود و بستگان خود نمایند. اگر مجلس و دولت و قوة قضاییه و سایر ارگانها از دانشگاههای اسلامی و ملی سرچشمه می‌گرفت ملت ما امروز گرفتار مشکلات خانه‌برانداز نبود. و اگر شخصیتهای پاکدامن با گرایش اسلامی و ملی به معنای صحیحش، نه آنچه امروز در مقابل اسلام عرض اندام می کند، از دانشگاهها به مراکز قوای سه گانه راه می‌یافت، امروز ما غیر امروز، و میهن ما غیر این میهن، و محرومان ما از قید محرومیت رها، و بساط ظلم و ستمشاهی و مراکز فحشا و اعتیاد و عشرتکده‌ها که هر یک برای تباه نمودن نسل جوان فعال ارزنده کافی بود، در هم پیچیده و این ارث کشور بر باد ده و انسان برانداز به ملت نرسیده بود. و دانشگاهها اگر اسلامی ـ انسانی‌ـ ملی بود، می‌توانست صدها و هزارها مدرس به جامعه تحویل دهد؛ لکن چه غم‌انگیز و اسفبار است که دانشگاهها و دبیرستانها به دست کسانی اداره می‌شد و عزیزان ما به دست کسانی تعلیم و تربیت می‌دیدند که جز اقلیت مظلوم محرومی همه از غربزدگان و شرقزدگان با برنامه و نقشة دیکته شده در دانشگاهها کرسی داشتند؛ و ناچار جوانان عزیز و مظلوم ما در دامن این گرگان وابسته به ابرقدرتها بزرگ شده و به کرسیهای قانونگذاری و حکومت و قضاوت تکیه می‌‌کردند، و بر وفق دستور آنان، یعنی رژیم ستمگر پهلوی عمل می‌کردند.

اکنون بحمدالله تعالی دانشگاه از چنگال جنایتکاران خارج شده. و بر ملت و دولت جمهوری اسلامی است  در همة اعصار، که نگذارند عناصر فاسد دارای مکتبهای انحرافی یا گرایش به غرب و شرق در دانشسراها و دانشگاهها و سایر مراکز تعلیم و تربیت نفوذ کنند و از قدم اول جلوگیری نمایند تا مشکلی پیش نیاید و اختیار از دست نرود.

و وصیت اینجانب به جوانان عزیز دانشسراها و دبیرستانها و دانشگاهها آن است که خودشان شجاعانه درمقابل انحرافات قیام نمایند تا استقلال و آزادی خود و کشور و ملت خودشان مصون باشد.

انتظار فرج معنایش این نیست که انسان بنشیند، دست به هیچ کاری نزند، هیچ اصلاحی را وجهه‌ی همت خود نکند، صرفاً دل خوش کند به اینکه ما منتظر امام زمان (علیه الصّلاة و السّلام) هستیم. اینکه انتظار نیست. انتظارِ چیست؟ انتظارِ دست قاهرِ قدرتمندِ الهىِ ملکوتی است که باید بیاید و با کمک همین انسانها سیطره‌ی ظلم را از بین ببرد و حق را غالب کند و عدل را در زندگی مردم حاکم کند و پرچم توحید را بلند کند؛ انسانها را بنده‌ی واقعی خدا بکند. باید برای این کار آماده بود. تشکیل نظام جمهوری اسلامی یکی از مقدمات این حرکت عظیم تاریخی است. هر اقدامی در جهت استقرار عدالت، یک قدم به سمت آن هدف والاست. انتظار معنایش این است. انتظار حرکت است؛ انتظار سکون نیست؛ انتظار رها کردن و نشستن برای اینکه کار به خودی خود صورت بگیرد، نیست. انتظار حرکت است. انتظار آمادگی است. این آمادگی را باید در وجود خودمان، در محیط پیرامون خودمان حفظ کنیم. و خدای متعال نعمت داده است به مردم عزیز ما، به ملت ایران، که توانسته‌اند این قدم بزرگ را بردارند و فضای انتظار را آماده کنند. این معنای انتظار فرج است. انتظار فرج یعنی کمر بسته بودن، آماده بودن، خود را از همه جهت برای آن هدفی که امام زمان (علیه الصّلاة والسّلام) برای آن هدف قیام خواهد کرد، آماده کردن. آن انقلاب بزرگ تاریخی برای آن هدف انجام خواهد گرفت. و او عبارت است از ایجاد عدل و داد، زندگی انسانی، زندگی الهی، عبودیت خدا؛ این معنای انتظار فرج است.

امام خامنه ای

روح منی خمینی بت‌شکنی خمینی(نگاه)

«آن روزی که دولت ما توجه به کاخ پیدا کرد، آن روز است که باید ما فاتحه دولت و ملت را بخوانیم. آن روزی که رئیس جمهور ما خدای نخواسته از آن خوی کوخ‌نشینی بیرون برود و به کاخ‌نشینی توجه بکند، آن روز است که انحطاط برای خود و برای کسانی که با او تماس دارند پیدا می‌شود. آن روزی که مجلسیان خوی کاخ‌نشینشی پیدا کنند- خدای نخواسته- و از این خوی ارزنده کوخ‌نشینی بیرون بروند، آن روز است که برای این کشور باید فاتحه بخوانیم... ما از این کاخ‌نشین‌ها خیلی صدمه خورده‌ایم...»                             (صحیفه امام، جلد 17 ص 371 تا 384)

این روزها اگر راهتان به حرم مطهر امام خمینی(ره) افتاده باشد حتما خواهید دید که دیگر از آن مرقد امام مستضعفین و پابرهنگان خبری نیست بلکه با قصری باشکوه روبه رو می‌شوید که نمی‌تواند نماد امام مبارز و مخالف کاخ‌نشین‌ها باشد.

و دیگر از آن مرقد زیبای امام که آجر آجرش با اشک و ماتم و اوج خلوص نیت مهندسان و معماران و کارگران و نجاران و آهنگران و... ساخته شده خبری نیست!
جالب است که گفته می‌شود بانیان امر برای توجیه این مسئله مدعی شده‌اند که با نگاه به پانصد سال آینده! دست به ساختن چنین قصر باشکوهی زده‌اند!
حال جای این سؤال اساسی باقی است که حضرات دست‌اندرکار چگونه پانصد سال آینده را پیش‌بینی کرده‌اند و این شیوه آینده‌نگری، آن هم در حد پانصد سال! چگونه قابل تصور است؟! و از همه مهم‌تر نگاه بیرونی و خصوصا دشمنان اسلام و انقلاب به ساخت چنین قصر باشکوهی به نام امام مستضعفین و پابرهنگان چگونه خواهد بود؟ دشمنان قسم خورده‌ای که از کاه کوهی می‌سازند درباره این همه هزینه برای ساخت حرم امامی که نماد مبارزه با کاخ‌نشینی بود چه خواهند گفت؟!
اما سوای معماری کاخ‌گونه و شیوه و آیین زیارت امام بزرگوار، وقتی شما خاطرات آقای هاشمی، معماری جدید مرقد امام راحل و برخی مسائل دیگر را کنار هم قرار می‌دهید به پازلی دست پیدا می‌کنید که گویی می‌خواهد چهره‌ای جدید از امام مستضعفین را به نمایش بگذارند چهره‌ای که در سیاست و دیانت و ظلم‌ستیزی و مبارزه با استکبار با آنچه امام راحلمان«ره» بود فاصله دارد.
اگر صریح‌تر بگوییم، دیگر نه در سایت جماران نیوز می‌شود امام خوبی‌ها را به خوبی شناخت و نه در مرقد ایشان، که با معماری کاخ‌گونه قصر پادشاهان را تداعی می‌کند! بلکه باید امام را از شیوه های دیگری شناخت و زیارت کرد.
حال در کنار موارد گفته شده می‌ماند این نکته بسیار مهم و حساس که به راستی، من نوعی چگونه باید برای فرزند خردسالم امام مستضعفین و دشمن استکبار را تعریف کنیم؟!
اگر او را به سایت جماران نیوز رهنمون سازم و یا او را به مرقد جدید ایشان ببرم نه تنها به شناخت حقیقی از امام راحل نخواهد رسید بلکه با امامی کاملا جدید و به دور از آرمان‌های بلند انقلاب اسلامی رو به رو خواهد شد که هیچ سنخیتی با امام حقیقی خودمان که با ساده زیستی و ایمانی راسخ دنیا را تکان داد، ندارد.
برای شناخت امام استکبارستیز و حامی مستضعفان باید فرزندان خردسالمان را با عکس مجاهد شهیدی آشنا کنیم که در عین حالی که مورد اصابت گلوله دشمن بعثی قرار گرفته اما عکس امام راحل را با افتخار بر روی سینه و قلبش چسبانده است.
باید برای شناخت امام مهربانی‌ها به نونهالان و خردسالان، به فیلم‌های روایت فتح شهید والا مقام آوینی استناد کنیم که در گفت‌وگو با رزمندگان اسلام، عشق به امام و آمادگی برای جانفشانی برای چنین امامی در لحظه لحظه روحیه خندان و شاداب آنان موج می‌زند.
آری باید عکس لبخند امام عزیز را در سیاه چادرهای عشایر فقیر و فراموش شده به فرزندم نشان بدهم که با افتخار و در عین فقر و نداری اما با عشق و ارادتی مثال زدنی عکس امام را بر گوشه‌ای از سیاه چادر خود نصب کرده است، والا با این مرقد امروزی، هیچ‌گاه فرزندانمان امام حقیقی را نخواهند شناخت.
دیگر باید برای شناخت حقیقی امام ضداستکبار به قاب عکس مجاهدان شهید لبنانی و فلسطینی استناد کنیم که ساده زیستی امام خوبی‌ها را سرلوحه زندگی و عمل خود و خانواده‌هایشان قرار داده‌اند.
باید امام را از چشمان خیره شده آن سیاه پوست آفریقایی و آن تازه مسلمان شده اروپایی و آمریکایی به فرزندانمان معرفی کنیم تا راه را به بیراهه نروند و تصور نکنند امام مستضعفین و پابرهنگان با ساخت چنین معماری کاخ‌گونه‌ای موافق بود، و به راستی اگر امروز امام در بین ما بود درباره این مرقد و نوع معماری پانصد ساله چه قضاوتی می‌کرد و با بانیان این امر چه برخوردی می‌کرد؟!
بر همین اساس وظیفه ما به عنوان والدین فرزندانی که امام را ندیدند و به درک مقام والای آن بزرگوار نرسیدند این است که برایشان درس امام‌شناسی حقیقی بگذاریم و مخصوصاً با استناد به سیره و مواضع و عملکرد آن بزرگوار به فرزندانمان گوشزد کنیم که زرق و برق هرگز به ساحت امام راحلمان«ره» راه نیافته بود. تا آنان نیز از ژرفای دل فریاد برآورند روح منی خمینی، بت‌شکنی خمینی..  ایرج نظافتی

امام خمینی(س) در سال 1308 در 27 سالگی با خانم خدیجه ثقفی معروف به قدس ایران (1388-1292) فرزند آیت الله حاج میرزا محمد ثقفی  ازدواج کردند. آنگونه که از خاطرات خانم ثقفی و سایر اعضای خانواده امام بر می آید این ازدواج، زندگی عاشقانه ای را در پی داشت و امام خمینی در جایگاه یک روحانی بلندپایه و مبارز سیاسی در زندگی شخصی اش با عشق و احترام ویژه ای به پیمان زناشویی اش با خانم ثقفی وفادار ماند. امام خمینی در سال 1312 عازم سفر حج شد و در بین راه نامه عاشقانه ای برای همسرش نوشته است که تصویر دیگری از بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران را مقابل چشم مخاطب قرار می دهد. متن کامل این نامه را در ادامه می خوانید:

زمان: فروردین 1312/ذى القعده 1351.   مکان: لبنان، بیروت.  مخاطب: ثقفى، خدیجه (1).

تصدقت شوم؛ الهى قربانت بروم، در این مدت که مبتلاى به جدایى از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ‏] من با هر شدتى باشد می‌‏گذرد ولى بحمدالله تا کنون هرچه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیباى بیروت هستم؛ (2) حقیقتاً جاى شما خالى است فقط براى تماشاى شهر و دریا خیلى منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالى به دل بچسبد.

در هر حال امشب شب دوم است که منتظر کشتى هستیم، از قرار معلوم و معروف یک کشتى فردا حرکت می‌‏کند ولى ماها که قدرى دیر رسیدیم، باید منتظر کشتى دیگر باشیم. عجالتاً تکلیف معلوم نیست امید است خداوند به عزت اجداد طاهرینم که همه حجاج را موفق کند به اتمام عمل، از این حیث قدرى نگران هستیم ولى از حیث مزاج بحمدالله به سلامت، بلکه مزاجم بحمدالله مستقیم تر و بهتر است. خیلى سفر خوبى است جاى شما خیلى خیلى خالیست. دلم براى پسرت (3) قدرى تنگ شده است. امید است هر دو (4) به سلامت و سعادت در تحت مراقبت آن عزیز و محافظت خداى متعال باشند اگر به آقا (5) و خانم‏ها‌(6) کاغذى نوشتید سلام مرا برسانید. من از قِبَل همه نایب الزیاره هستم.

به خانم شمس آفاق (7) سلام برسانید و به توسط ایشان به آقاى دکتر (8) سلام برسانید. به خاور سلطان و ربابه سلطان سلام برسانید.

صفحه مقابل را به آقاى شیخ عبد‌الحسین بگویید برسانند.
ایام عمر و عزت مستدام. تصدقت، قربانت؛ روح اللَّه.
عکس جوف در حال دلتنگى از حرکت نکردن. (9).

صحیفه امام، ج‏1، ص: 2

__________________________________________________

1)- ملقّب به قدس ایران، همسر امام خمینى.

2)- براى عزیمت با کشتى به عربستان براى انجام اعمال حج.
3)- آقاى سید مصطفى خمینى که در آن زمان سه ساله بوده است.
4)- اشاره به آقامصطفى و فرزند دیگرشان که درآن زمان هنوز به دنیا نیامده بود و چند روز پس از نگارش این نامه در زمانى که امام در سفر حج بودند، متولد گردید و او را «على» نام گزاردند. وى درکودکى بر اثر بیمارى درگذشت.
5)- آقاى میرزا محمد ثقفى، پدر همسر امام خمینى.
6)- مادر و مادربزرگ همسر امام خمینى که در آن زمان در قید حیات بوده ‏اند.
7)- شمس آفاق ثقفى، خواهر همسر امام خمینى.
8)- آقاى دکتر علوى.
9)- اشاره به نبودن کشتى جهت عزیمت به جدّه.

حدود ٩٢ سال پیش یک ماجرای عادی در نزدیکی بیت المقدس برای سربازان انگلیسی شرکت کننده در جنگ جهانی اول رخ میدهد که ٦سال پس از آن دارای اهمیت ویژه ای میشود که "کلیسای اورتدکس بریتانیا" را دچار چالش جدی مینماید.

این چالش منجر به آن میشود که اسقف اعظم انگلیس دستور محرمانه ای صادر و درصدد تحریف حقیقتی نورانی شود، اما از آنجا که خورشید پشت ابر نیز جهان را روشن میسازد و غیبتش دائمی نخواهد بود،١٢ سال پس از این اکتشاف ماجرای محرمانه ی"" لوح نقره" در دو روزنامه چاپ لندن و هند منتشر میشود.

این ماجرا که مربوط به توسل حضرت سلیمان علیه السلام به "پنج تن آل عبا" علیهم السلام را مستنداً حکایت میکند،اینگونه آغاز میشود

که در جنگ جهانی اول(1916میلادی)،هنگامیکـــــــه عده ای از سربازان انگلیسی در چند کیلومتری بیت المقدس مشغول سنگرگیری و حمله بودند.
در دهکده ی کوچکی به نام "اونتره" یک نقره پیدا کردند که حاشیه اش به جواهرات گرانبها، مرصع و در وسطش خطوطی به حروف طلایی نگارش یافته بود وچون آنرا نزد فرمانده ی خود "میجر.ای.ان.گریندل" بردند،هر چه کوشید نتوانست از آن چیزی بفهمد،ولی دریافت که این نوشته به زبان و خطی بسیار قدیمی است و بالاخره این لوح، بوسیله ی وی دست بدست شد تا به سرپرست ارتش بریتانیا "لیفتو نانت" و "گلدستون" ر سید وایشان هم آنرا به دست باستان شناسان بریتانیا سپردند.

پس از پایان جنگ (1918 میلادی) درباره لوح مذکور به تحقیق و بررسی پرداختند و کمیته ای تشکیل دادند که اساتید شناخت زبانهای باستانی بریتانیا،آمریکا،فرانسه،آلمان وسایر کشورهای اروپایی عضو آن کمیته بودند.
پس از چندماه بررسی و تحقیق در سوم ژانویه 1920میلادی ،یعنی ٦سال بعد از کشف این کتیبه باستانی و ارزشمند معلوم شد که این لوح مقدسی است به نام "لوح سلیمانی" و سخنانی از حضرت سلیمان علیه السلام را در بر دارد که به الفاظ عبرانی قدیم، نگارش یافته که ترجمه به این شرح است:
الــلــّـه
احمـــد ایلی
باهتول
حاسن حاسین

یاه احمد! مقذا
ای احمد!به فریادم رس!

یاه ایلی!انصطاه!
یاعلی!مرا مددی فرما!

یاه باهتول!اکاشئی!
ای بتول!نظر مرحمت فرمای!

یاه حاسن!اضو مظع!
ای حسن! کرم فرمای!

یاه حاسین!بارفو!
ای حسین!خوشی بخش!


امو سلیمان صوه عئخب زالهاد اقتا!
این سلیمان اکنون به این پنج بزرگوار، استغاثه میکند.

بذات الله کم ایلی!
وعلی!قدرةالله است.

«علیه وعلیهم السلام »

سبحان الله...سبحان الله...سبحان الله....

پس از این کشف بزرگ کمیته تصمیم میگیرد برای نمایش این لوح مقدس،آنرا برای تماشای عموم به موزه ی پادشاهی انگلستان انتقال بدهند.اما...اما نامه ای محرمانه موجب میشود این امر،سالها به تأخیر بیافتد

این مخفی کاری زمانی وقوع می یابد که این خبر به اسقف اعظم انگلستان (Lord bishop)(لرد بی شاپ) رسید و او فرمان محرمانه ای به کمیته نوشت که خلاصه آن به شرح زیر است:

{اگر این لوح در موزه گذاشته شود و در دید مردم قرار گیرد،☝️اساس مسیحیت متزلزل خواهد شد و📢 سرانجام خود مسیحیان،جنازه ی مسیحیت را بر دوش بلند نموده☝️در قبر فراموشی دفن خواهند کرد.لذا بهتر است که لوح مذکور در رازخانه ی کلیسای انگلستان گذارده شود و جز اسقف و اهل سرّ آنرا نبینند}

همین نامه منجر میشود تا سال1926 یعنی ١٢ سال پس از کشف لوح مقدس، از نگاه جویندگان حقیقت باز ماند،ولی بدلیل تأثیرات شگرف لوح در تعدادی از اعضای کمیته مذکور،موضوع کشف و نمایش لوح به اطلاع مردم میرسد و تعدادی از روزنامه های ان زمان در انگلیس و هندوستان،اقدام به انتشار این خبر مینمایند.

☝️دو٢مسیحی عضو کمیته نیز در اثر تأثیرات لوح مذکور،به اسلام گرایش پیدا کرده و با تغییر دین، مذهب حقه ی تشیع را بعنوان مذهب خود،برگزیده و نام خود را به "فضل حسین" و "کرم حسین" تغییر میدهند

وعزیزانی هم که قصد تحقیق و مطالعه ی بیشتر در این موضوع رو دارند،مییتونند به کتاب wonderful stories of islam چاپ لندن ص 294 مراجعه بفرمایند. معنای کتاب هم، داستانهای شگفت انگیز اسلام

افسران - عکس یادگاری منتشر نشده از سه شهید مدافع حرم در کنار یکدیگر

www.ammarname.ir/nod 
از آغاز تجاوز نیروهای تکفیری به حرم اهل بیت(ع) تا کنون مدافعان بسیاری به شهادت رسیده‌اند. هادی کجباف، بهروز هلیسایی و سیدجاسم نوری هرسه از شهدای مدافع حرم خوزستان هستند که در ایام هشت سال دفاع مقدس نیز با هم هم‌رزم بوده‌اند.
شادی روح امام شهدا و همه شهدا در هر زمان و مکان فاتحه و صلواتی هدیه کنیدو

شاید آن روز که سهراب نوشت تا شقایق هست زندگی باید کرد،

خبری از دل پر درد گل یاس نداشت.باید این جور نوشت...

 هر گلی هم باشد چه شقایق، چه گل پیچک و یاس،

تا نیاید گل نرگس زندگی دشوار است.  

        http://atasheentezar.persiangig.com/jadid/entezar1358.gif

 

«ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد»

                              تمام هستی زهرا نصیب نرجس شد...   ( آقای سازگار)

امام زمان

درس دیگرِ اعتقاد به مهدویّت و جشنهای نیمه شعبان برای من و شما این است که هر چند اعتقاد به حضرت مهدی ارواحنافداه یک آرمان والاست و در آن هیچ شکّی نیست؛ اما نباید مسأله را فقط به جنبه آرمانی آن ختم کرد - یعنی به عنوان یک آرزو در دل، یا حدّاکثر در زبان، یا به صورت جشن - نه، این آرمانی است که باید به دنبال آن عمل بیاید. انتظاری که از آن سخن گفته‌اند، فقط نشستن و اشک ریختن نیست؛ انتظار به معنای این است که ما باید خود را برای سربازىِامام زمان آماده کنیم. سربازىِ امام زمان، کار آسانی نیست. سربازىِ منجی بزرگی که میخواهد با تمام مراکز قدرت و فساد بین‌المللی مبارزه کند، احتیاج به خودسازی و آگاهی و روشن‌بینی دارد. عدّه‌ای این اعتقاد را وسیله‌ای برای تخدیر خود یا دیگران قرار میدهند؛ این غلط است. ما نباید فکر کنیم که چون امام زمان خواهد آمد و دنیا را پُر از عدل و داد خواهد کرد، امروز وظیفه‌ای نداریم؛ نه، بعکس، ما امروز وظیفه داریم در آن جهت حرکت کنیم تا برای ظهور آن بزرگوار آماده شویم. شنیده‌اید، در گذشته کسانی که منتظر بودند، سلاح خود را همیشه همراه داشتند. این یک عمل نمادین است و بدین معناست که انسان از لحاظ علمی و فکری و عملی باید خود را بسازد و در میدانهای فعّالیت و مبارزه، آماده به کار باشد.
 
اعتقاد به امام زمان به معنای گوشه‌گیری نیست. جریانهای انحرافی قبل از انقلاب تبلیغ میکردند، الان هم در گوشه و کنار تبلیغ میکنند که امام زمان می‌آید و اوضاع را درست میکند؛ ما امروز دیگر چه کار کنیم! چه لزومی دارد ما حرکتی بکنیم! این مثل آن است که در شب تاریک، انسان چراغ روشن نکند؛ چون فردا بناست خورشید عالمتاب بیاید و روز شود و همه دنیا را روشن کند. خورشیدِ فردا، ربطی به وضع کنونی من و شما ندارد. امروز اگر ما میبینیم در هر نقطه دنیا ظلم و بیعدالتی و تبعیض و زورگویی وجود دارد، اینها همان چیزهایی است که امام زمان برای مبارزه با آنها می‌آید. اگر ما سرباز امام زمانیم،باید خود را برای مبارزه با اینها آماده کنیم.
 
بزرگترین وظیفه منتظران امام زمان این است که از لحاظ معنوی و اخلاقی و عملی و پیوندهای دینی و اعتقادی و عاطفی با مؤمنین و همچنین برای پنجه درافکندن با زورگویان، خود را آماده کنند. کسانی که در دوران دفاع مقدّس، سر از پا نشناخته در صفوف دفاع مقدّس شرکت میکردند، منتظران حقیقی بودند. کسی که وقتی کشور اسلامی مورد تهدید دشمن است، آماده دفاع از ارزشها و میهن اسلامی و پرچم برافراشته اسلام است، میتواند ادّعا کند که اگر امام زمانبیاید، پشت سر آن حضرت در میدانهای خطر قدم خواهد گذاشت. اما کسانی که در مقابل خطر، انحراف و چرب و شیرین دنیا خود را میبازند و زانوانشان سست میشود؛ کسانی که برای مطامع شخصی خود حاضر نیستند حرکتی که مطامع آنها را به خطر می‌اندازد، انجام دهند؛ اینها چطور میتوانند منتظر امام زمان به حساب آیند؟ کسی که در انتظار آن مُصلحِ بزرگ است، باید در خود زمینه‌های صلاح را آماده سازد و کاری کند که بتواند برای تحقّق صلاح بایستد.