سراج معلم

لاحول ولاقوة الا بالله العلی العظیم-لا موثر فی الوجود الا الله -امام خامنه ای:ان‌شاءالله تا ۲۵ سال آینده چیزی به نام رژیم صهیونیستی وجود نخواهد داشت

سراج معلم

لاحول ولاقوة الا بالله العلی العظیم-لا موثر فی الوجود الا الله -امام خامنه ای:ان‌شاءالله تا ۲۵ سال آینده چیزی به نام رژیم صهیونیستی وجود نخواهد داشت

سراج معلم

هدف دادن اطلاعاتی در مورد دین و دنیاست
امیرالمومنین در حدیثی زیبا در راستای بصیرت افزایی می فرمایند: « کور آن کسی نیست که چشم ندارد ، بلکه کسی است که بصیرت ندارد. (کنزالعمال حدیث 1220) امام صادق(ع) می فرماید: عموی ما عباس بن علی، بصیرتی نافذ و استوار داشت. تعریفی بسیار زیبا از بصیرت : ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﺧﺪﻣﺖ مقام معظم ﺭﻫﺒﺮﯼ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺍﯼ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﺎ ﺑﺼﯿﺮﺕ ﺗﺮﺑﯿﺖﮐﻨﯿﻢ. آقا ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ: ﻣﻨﻈﻮﺭﺗﻮﻥ ﺍﺯ ﺑﺎ ﺑﺼﯿﺮﺕ ﭼﯽ ﻫﺴﺖ؟ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ: ﮐﺴﺎﻧﯽ ﻣﺜﻞ ﻣﻘﺪﺍﺩ ﮐﻪ ﭼﺸﻤﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﻫﺎﻥ ﻣﻮﻻﯾﺸﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﮔﻮﺵ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻭﻟﯿﺸﺎﻥ... آﻗﺎ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ: ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ، ﺍﻣﺎ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺑﺼﯿﺮﺕ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ. ﻣﻨﻈﻮﺭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻓﺮﺩ ﺑﺼﯿﺮ, ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﻣﺜﻞ ﻣﺎﻟﮏ ﺍﺷﺘﺮ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ امیرالمؤمنین (علیه سلام) ﺩﺭ ﻭﺻﻔﺶ ﻣﯿﻔﺮﻣﺎﯾﻨﺪ: مالک ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪ ﺍی اﺳﺖ ﮐﻪ ﺍگرﺩﺭ ﺑﯿﺎﺑﺎﻧﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﻣﻮﻻﯾﺶ ﻭ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﭘﯿﺶ ﺑﯿﺎﯾﺪ، ﺩﻗﯿﻘﺎ" ﮐﺎﺭﯼ را ﻣﯿﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻧﺰﺩ ﻣﻮﻻﯾﺶ ﺑﻮﺩ، ﻣﻮﻻﯾﺶ ﻫﻤﺎﻥ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺍﻣﺮ ﻣﯿﮑﺮد... ﺑﺼﯿﺮﺕ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺭ ﻏﯿﺒﺖ ﻣﻮﻻﯾﺖ هم ﺑﺪﺍﻧﯽ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﻭ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﺍ عمل کنی به نقل از qaemworld.blog.ir - هرگونه برداشت از این وبلاگ حتی بدون ذکر منبع آزاد است!

آخرین نظرات

۳۷۵ مطلب با موضوع «بصیرت» ثبت شده است

گزارش تحلیلی نشریه‌ی خط حزب‌الله ( شماره‌ی هفتم)

نشریه‌ی آمریکایی تایم در پرونده‌‌ی  ویژه‌ی شماره‌ی اخیر خود با عنوان «ایران ۲۰۲۵: چگونه دهه‌ی آینده تغییر را ایجاد خواهد کرد؟» مانند رویه‌ی همیشگی رسانه‌های غربی، تلاش کرد تا «آرزوها» و «رؤیاهای» خود از ایران را به خورد مخاطبین دهد. مهم‌ترین مسئله‌ای که تایم تلاش می‌کند تا به آن دست یابد این است که روزی روزگاری فرا می‌رسد که ایران دیگر کشوری «دینی و انقلابی» نباشد. تایم این گزاره را از قول یک «جوان ایرانی» که نه اسمش و نه هویتش معلوم است، بیان می‌کند.
 هفته‌نامه طلوع صبح که از سوی مدیر سایت انتخاب اداره می‌شود، ضمن مصاحبه با سیدمهدی طباطبایی در تیتر اول خود نوشت آقای مصباح در مسائل انقلابی چرخش داشتند. طباطبایی با ادبیات بداخلاقانه و خلاف واقع نظیر «آقای مصباح در تخیلات به سر می‌بردند»، «سابقه انقلابی نداشت»، «روزی که انقلاب شد اکثر این آقایان مخالف بودند، حالا که انقلاب شده می‌گویند ما هستیم» و... به تخریب وجهه آیت‌الله مصباح یزدی پرداخته که با استقبال گردانندگان نشریه اجاره‌ای مواجه شده است.


طباطبایی بی‌آن که درباره صلاحیت خود برای ورود به مسائل سیاسی سخن بگوید مدعی شده که آیت‌الله مصباح نباید به عرصه سیاسی ورود کند. وی همچنین برخلاف واقعیت‌ها و تحت تاثیر جریان تبلیغات جریان نفاق جدید مدعی شده که آقای مصباح سابقه انقلابی ندارد و در مسائل انقلابی چرخش داشته است.


وی در بخش‌های دیگری از مصاحبه به تمجید از آقای هاشمی پرداخته و می‌گوید: «آقای هاشمی همیشه رهبری را دوست داشته و الان هم دوست دارد. امروز بهترین دوست آیت‌الله خامنه‌ای که دروغ نگویم و دلش برای ایشان بتپد آقای هاشمی است. من حیفم می‌آید که آن‌قدر با هاشمی بد برخورد می‌شود... انجمن حجتیه دیگر توانی برای ادامه کار ندارد، در واقع امروزه، اشخاصی هستند که این اصطلاح را برای نابودی دیگران به کار می‌برند. اکنون خطر بزرگی که وجود دارد، تندروهایی هستند  که تمام اقداماتشان را تحت عنوان ولایت فقیه انجام می‌دهند. چون این کار خطر دارد ما ناچاریم برای حفظ کیان ولایت‌فقیه، عملکرد این افراد را به طریقی خنثی کنیم تا به اصل رهبری آسیبی نرسد... من از اول هم گفتم حصر هر چه ادامه پیدا کند، به ضرر نظام است». وی همچنین گفته که «در حال بررسی کاندیداتوری انتخابات خبرگان هستم».


ادبیات آقای طباطبایی علیه آیت‌الله مصباح‌ یزدی - آن هم توأم با بداخلاقی- در حالی است که رهبر معظم انقلاب از آقای مصباح به عنوان «مطهری زمانه» یاد کردند و یقینا آقای طباطبایی یک صدم خدمات آیت‌الله مصباح را در عرصه روشنگری و تبیین معارف انقلاب اسلامی (و در مقابل، اسلام التقاطی و آمریکایی) انجام نداده‌اند اما معلوم نیست نشریات زنجیره‌ای، چگونه او را برای چندمین بار ابزار انتقام‌کشی از مطهری زمانه قرار داده‌اند؟ و نقش «تخیلات» در این ابزار شدن چیست؟ به عبارت دیگر چرا آقای طباطبایی تلقینات دروغ محافل نفاق را علیه آیت‌الله مصباح تکرار می‌کند و به جای پرداختن به جریان‌های ضدانقلاب و برانداز و فتنه‌گر و ضدامام و رهبری، در خدمت چنان تهاجمی قرار گرفته است.


 از طرف دیگر جای سوال است که اگر باید از کیان انقلاب و ولایت فقیه دفاع کرد- که یک تکلیف مهم و اصلی است- آقای طباطبایی بفرمایند امثال آقای هاشمی در آشوب‌افکنی ضدانقلاب و سر دادن شعارهایی نظیر «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است»،  «مرگ بر اصل ولایت‌فقیه»، «نه» به «جمهوری اسلامی»، هتاکی علیه امام حسین علیه‌السلام در روز عاشورا و آتش زدن مساجد و... کجا بودند و در کدام جبهه ایستاده بودند؟ یا خود ایشان آن هنگام برای دفاع از نظام و انقلاب و ولایت‌فقیه کوچک‌ترین قدمی برداشتند؟ و یا درباره هشدارهای رهبر معظم انقلاب درباره نفوذ دشمنان قسم خورده انقلاب چه اظهارنظری کرده‌اند؟ آیا جز تمجید از «سوابق» آقای هاشمی و تخریب کینه‌ورزانه نسبت به آیت‌الله مصباح کار دیگری بلد نیستند؟! منبع: کیهان

جناب آقای علی مطهری

نماینده محترم مجلس شورای اسلامی

با سلام و احترام
نوشته شما درباره عدم شرکت رسانه‌های منتقد در نمایشگاه مطبوعات و قیاس آن با حوادث فتنه 88 را خواندم؛ حقیقتا از این همه «منطق» متحیر شدم!
واقعا چه چیزهایی را که نمی‌شود به هم ربط داد! اینکه می‌شود عدم شرکت چند رسانه منتقد در یک «نمایشگاه» را با عدم پذیرش رای مردم، عدم پذیرش نتیجه یک انتخابات 40 میلیونی، با دروغ بزرگ تقلب و با آشوب خیابانی مقایسه کرد! مع الفارق ترین قیاس ممکن!
حیرت کردم از اینکه به راحتی می‌توان نسبت خلاف داد و گفت این رسانه‌ها «هرگونه اعتراضی را نوعی مخالفت با اصل نظام و حتی براندازی تلقی می‌کنند»! کاش بیان می کردید ما دقیقا کی و کجا نوشته ایم که هرگونه اعتراضی مخالفت با اصل نظام و براندازی است، ما که خود شهره به اعتراضیم.
به هر حال همان طور که خود نوشته‌اید، حق اعتراض و حرف زدن در نظام جمهوری اسلامی به رسمیت شناخته می شود، لذا از شما درخواست دارم به عنوان نماینده مردم تهران در مجلس از وزارت ارشاد جمهوری اسلامی پیگیری بفرمایید که چرا روزنامه «وطن امروز» را برای تیترهایی درباره آل‌سعود و به خاطر نوشتن درباره پرونده فساد نفتی کرسنت و سقوط بورس و اینکه «روشنفکر یعنی جلال، روحانی یعنی طالقانی» و موارد متعدد دیگر، توبیخ کرده و به دادگاه فرستاده‌اند؟
در آخر به شما به عنوان فردی که سابقه حضور در هیات نظارت بر مطبوعات را داشته‌اید و کرارا خود را در جلسات آن هیات، مدافع مطبوعات خوانده‌اید و ما نیز انصافا به آن معترفیم، عرض می‌کنم اظهارات تان درباره رسانه های منتقد دولت، هرگز زیبنده فردی که خود را حامی اصحاب نقد می‌داند، نیست.
موید باشید
رضا شکیبایی
سردبیر وطن امروز

حجت الاسلام جعفر شجونی، عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز در گفت‌وگو با خبرنگار سیاسی خبرگزاری دانشجو، با اشاره به اظهارات اخیر رئیس جمهور در افتتاحیه نمایشگاه مطبوعات گفت: نقش مقام معظم رهبری در نگهداری روسای جمهور نقش بسیار مهمی است ایشان با هدایت به نحوی روسای جمهوری را حراست و حفاظت می کنند که دوره ریاست جمهوری‌شان به سلامت به سر منزل مقصود برسد. در حالی که رهبر معظم انقلاب به رئیس جمهور اعلام کرده اند که تحمل نقد نقادان را داشته باشد و افراد مومن و منتقد را از فضای جامعه حذف نکند اما متاسفانه مشاهده می کنیم که روحانی نه تنها آنها را تحمل نمی کند بلکه برخورد نادرستی را با آنها انجام می‌دهد.

 عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز تصریح کرد: 24 میلیون نفری که به رئیس جمهور رای دادند امروز نسبت به برخی از عملکردهای وی انتقاد دارند بنابراین روحانی موظف است که نسبت به آنها تاب آورده و تحمل کند.

 شجونی خطاب به رئیس جمهور گفت: آقای روحانی زمانی با کلید آمدی ولی امروز قفل روی قفل میزنی، مارا بی سواد می‌پنداری و این امر در حالی است که نقض عهد کرده‌ای و مکررا به منتقدانت حمله می‌کنی؛ اما این را باید بگویم که انتقاد موجب ترقی است و اگر امروز شاهد فضای نقد در کشور هستیم به این دلیل است که منتقدان، مملکت و نظام را دوست دارند.

 وی در پایان خاطرنشان کرد: خدا را شاکریم که رهبری فرزانه داریم که همواره حکیمانه و هوشمندانه تذکرات را می دهند و در این میان همه ملت و به ویژه رئیس جمهور باید تابع نصایح ایشان باشیم.

نشریه آمریکایی تایم در پرونده‌ ویژه شماره اخیر خود با عنوان «ایران 2025: چگونه دهه‌ی آینده تغییر را ایجاد خواهد کرد؟» مانند رویه همیشگی رسانه‌های غربی، تلاش کرد تا «آرزوها» و «رؤیاهای» خود از ایران را به خورد مخاطبین دهد. مهم‌ترین مسئله‌ای که تایم تلاش می‌کند تا به آن دست یابد این است که روزی روزگاری فرا می‌رسد که ایران دیگر کشوری «دینی و انقلابی» نباشد.

به گزارش مسیر آنلاین،۱۷۰۰۰شهید حاصل جمع اعمال تروریستی گروهک منافقین است. انفجار ۲۱۱ بمب فقط در یک روز بخشی از مکالمات ضبط شده یک خانه تیمی منافقین در دهه ۶۰در تهران بود.و هنگامی که بمب و گلوله جواب نمی داد با تیغ موکت بری به جان مردم کوچه و بازار می افتادند.

برای شمایی که باخت تراکتور ،از اسلام واستقلال ایران مهمتره -به خاطر شمایی که به راحتی فریب سیاسیون خائن رامیخورید و میریزید توخیابان- به تحریک بی بی سی ومنافقین اغتشاش به پا میکنید. توهین به مقدسات -به پیامبر صلوات الله علیه و آله -به امامان معصوم شما را ناراحت نمیکند- ولی تراختور ببازد کشور را به هم میریزید.

وقتی فیتیله ایها گاوشان لری حرف بزند میخندید، یزدی واصفهانی وجنوبی حرف بزند، میخندید امان ازوقتی که ترکی حرف بزند غرورتان لکه دار میشود .استقلالی راکه شهید باکریها با نثارخونشان بدست آوردند به راحتی به خطر میاندازید چرا؟ هیچ از خودتان پرسیده اید چرا ؟چرا دشمن ،شما را دست آویز قرارمیدهد؟ چرا وقتی آقایون میخواهند زهربرجام به رهبر و ملت بخورانند ازشماسوء استفاده میکنند ؟ چرارجوی منافق برای شما اشک تمساح میریزد ؟ چرا بی بی سی حامی داعش وتروریست ازشماحمایت میکند ؟چرابه راحتی برای کشور هزینه درست میکنید ؟ لا مصیبت اشد من الجهل

 تحریف تاریخ و جعل حدیث را زیاد شنیده بودم  ولی فکر می کردم این مربوط به دورانی است که وسایل ثبت و ضبط وقایع نبود و نقل حوادث و انتقال اظهارات این و آن شفاهی و سینه به سینه انجام می شد. اما در سال های اخیر مسائلی اتفاق افتاد که برایم ثابت کرد تحریف کنندگان واقعیت، آنقدر جسارت دارند که حتی اسناد قطعی  و انکار ناپذیر را حاشا  کنند و حتی حوادث و وقایعی را که میلیون ها شاهد آن زنده هستند را طور دیگری جلوه دهند.

استاد سید محمدمهدی میرباقری:

"اینکه آدم بخواهد جمع بین دنیا و آخرت کند، یعنی هم نماز بخواند، هم دین داشته باشد; نه با یزید بجنگد نه با سیّدالشّهدا علیه السلام ; و اراده جمع بین اینها داشته باشد، موجب شد قدم به قدم آمدند به لشکر نخیله! آمدند با این نیّت که انشاءالله صلح می‌شود! بعد هم گفتند: برویم کربلا انشاءالله اتفاقی نمی‌افتد!
کم کم کار به جایی رسید که از همدیگر سبقت می‌گرفتند مبادا از غنیمت عقب بمانند و مبادا پیش ابن زیاد بگویند: این افراد کوتاهی کردند! غافل از اینکه: تنها ماندن سیّدالشّهدا علیه السلام ، خود بزرگ‌ترین جرم است، لازم نیست با ایشان بجنگیم. همین که دو صف ایجاد شد (صف سیّدالشّهدا علیه السلام و صف یزید)، باید به هر قیمتی شده در صف سیّدالشّهدا علیه السلام باشیم نه در صف ابن زیاد، ولو آخر کار صلح شود. اینکه انسان خیال کند اگر کار به کشتار و ریختن خون سیّدالشّهدا علیه السلام نرسد، در لشکر ابن زیاد بودن جرم نیست، از نقطه ضعف‌های اساسی است. عده‌ای بر این فکر بودند که می‌شود مسلمان بود ولو زیر چتر ابن زیاد!"

گفتاری از علامه مصباح یزدی

ما باید مسؤولیت خطیر خود را درک کنیم. باید ببینیم منشأ حب و بغض هایمان چیست. باید ببینیم اگر براى کسى زنده باد و مرده باد، مى‌گوییم براى چه مى‌گوییم. مبادا «کینه‌هاى بدر و خیبر» در دل‌هاى ما باشد و باعث شود که «لا حُبّاً لِمُعَاوِیَة بَلْ بُغْضًا لِعَلِىٍّ(علیه السلام)» کارى انجام دهیم!

نباید تعجب کرد که مگر کار و رأى یک نفر چقدر مى‌تواند تأثیر داشته باشد که مى‌گوییم یک نفر در گناه میلیون‌ها نفر شریک مى‌شود! کافى است براى نمونه، به قضایاى صدر اسلام توجه کنیم. در صدر اسلام آتش فتنه‌اى افروخته شد که اکنون بیش از 1400 سال است که مسلمانان در آن مى‌سوزند. میلیون‌ها و بلکه میلیاردها نفر در طول این مدت، در اثر این فتنه از راه یافتن به حقیقت بازمانده اند. پایه گذاران این فتنه بیش از چند نفر نبودند، اما کار همان چند نفر براى گمراه کردن این میلیاردها نفر کافى بود! به همین دلیل نیز آنان غیر از تبعات اعمال مستقیم خود، بار گمراهى این میلیاردها نفر را نیز باید بر دوش بکشند.

«در پرتو ولایت،ص 212»

حجت‌الاسلام والمسلمین روح‌الله حسینیان

در منابع اسلامی مطلبی به نام مذاکره امام حسین علیه السلام با عمر بن سعد به معنای امروزی نیامده است، بلکه در منابع "دعوت" آمده است. ابن اعثم کوفی نقل می‌کند که امام حسینعلیه السلام ابن سعد را خواست شبانه بین دو اردو ملاقات کردند و امام حسین علیه السلام به ابن سعد نهیب زد: "وای بر تو" یا به عبارتی «ویحک» که کلمه ترحم و دلسوزی در مقابل «ویل» است و فرمودند: «ای پسر سعد آیا از خداوندی که بازگشت تو به سوی اوست نمی‌ترسی که می‌خواهی با من بجنگی؟ در حالی که می‌دانی من پسر کیستم. اینان را رها کن و به من بپیوند من تو را به درگاه خداوند نزدیک می‌کنم». ابن سعد بهانه آورد و امام بهانه‌های او را جواب دادند، ولی ابن سعد بازگشت و امام حسین علیه السلام او را نفرین کرد. (ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج ۲، ص ۱۴۷).

طبری هم همین ملاقات را نقل می‌کند و اضافه می‌کند که بعد از این ملاقات شایعاتی شد، از جمله این‌که امام حسین پیشنهاد کرد یا اجازه بدهید به جایی که آمده‌ام بروم یا به یکی از مرزها بروم یا دست در دست یزید بگذارم. اما طبری برای رد این شایعات بلافاصله از عقبة بن سمان یکی از بازماندگان کربلا نقل می‌کند که من از مدینه یا کربلا و شهادت امام حسین علیه السلام با او بودم، «به الله قسم که این چیزهایی که مردم می‌گویند و گمان می‌کنند درخواست نکرد.» (طبری، ج ۳، ص ۳۱۲)

در ارشاد شیخ مفید هم این ملاقات نقل شده، ولی هیچ چیز از متن ملاقات را ذکر نکرده، بلکه نامه عمر بن سعد به عبیدالله را آورده که به احتمال زیاد عمر بن سعد به دنبال ترک مخاصمه بوده است (شیخ مفید، ارشاد، ج ۲، ص ۸۷)

در هیچ‌یک از منابع سخنی از دست دادن ذکر نشده، بلکه برعکس سخنی از دست ندادن است که کنایه از بیعت نکردن یا تسلیم نشدن است. قیس بن اشعث به امام پیشنهاد سازش با ابن زیاد را داد. امام در پاسخ فرمودند: «به خدا قسم هرگز دست ذلیلانه به شما نخواهم داد و مانند بردگان فرار هم نخواهم کرد» (شیخ مفید، همان، ص ۹۷)

رضا امیرخانی تعریف می کرد که: «به دعوت یک ناشر روسی برای چاپ ترجمه روسی کتابم به مسکو رفته‌بودم. در آنجا یک روزنامه مشهور که حتی گرایشی هم به غرب داشت، با من مصاحبه کرد و خبرنگار از من پرسید: ما می دانیم که بعد از سوریه نوبت شما ایرانی‌هاست و بعد از شما هم نوبت ماست که به ما حمله کنند». رضا می گفت: «آن خبرنگار روسی مثل یک شطرنج باز حرفه‌ای، دو سه حرکت بعدی را درست تشخیص داده بود و من نمی دانم چرا بعضی از منورالفکرهای ما همچنان در خواب خماری و خرگوشی به سر می‌برند و می‌گویند مسئله سوریه به ما چه؟!.

از منظر جریان‌شناسی تاریخی، می‌توان طیف‌ها و افراد مختلف زمانه‌ی سیدالشهدا علیه‌السلام را در سه جریان کلی مورد بررسی قرار داد:

جریان اول
جریان سیدالشهدا علیه‌السلام شامل خود ایشان و یارانی می‌شد که در صحرای کربلا به‌همراه ایشان به شهادت رسیدند؛ افرادی که مبانی بنیادین و مبانی معرفتی خوبی داشتند و مسائل اسلامی را در دوره‌ی خود به‌خوبی درک کرده بودند. این جمع چون با استدلال و اندیشه‌ی صحیح به مسئله‌ی امامت پی برده بودند، دیگر در هر مسئله‌ای با امام حسین علیه‌السلام بحث‌وجدل نمی‌کردند و نگاه او را کامل‌ترین نگاه نسبت به همه‌ی مسائل و نسبت به همه‌ی رجال آن عصر می‌دانستند، زیرا نگاهشان به مسئله‌ی امامت این بود که امام، معصوم از هرگونه خطا و اشتباه است، بی‌هوا و مؤمن راستین است، سخنش سخن خداست و در عین‌حال دشمن‌شناسی قوی و مسلط به مسائل روز و خلاصه حجت است.

وطن امروز- سجاد بلوکات: برخی از خوانش وقایع تاریخی گریزانند. معمول این بوده است که بشر تاریخ را نه به مثابه یک روش برای ادامه زندگی بلکه به‌عنوان خاطراتی تلقی می‌کند که تکرارش گاه با تلخی‌هایی همراه است. این هردو هست و نیست یعنی هم «تلخی وقایع» و هم «غیرکاربردی» دیدن وقایع تاریخی انسان را به فاصله گرفتن از آنها می‌خواند. فاصله گرفتنی که گاه آنقدر خطرناک است که زمینه‌های انحطاط جامعه بشری را فراهم می‌کند.

کسی که 16 بار با پای پیاده به مکه رفت آخر، سر از گودال قتلگاه در آورد.

به گزارش گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ براستی امام حسین را چه کسی به شهادت رساند و چه خصوصیاتی داشت؟ فردی که 16 بار پای پیاده به حج رفت! 

شمر بن ذی الجوشن از فرماندهان سپاه امیرالمؤمنین علی علیه السلام در جنگ صفین و جانباز امیر المومنین کسی که در میدان جنگ تا شهادت پیش رفت. 

این چنین کسی حالا در کربلا شمر می شود. با ورودش به کربلا همه چیز عوض می شود. شمر آدم کوچکی نیست اگر نیایش های شمر را برای شما بخوانند و به شما نگویند که این ها مال شمر است شما با آن ها گریه می کردید. حال می کردید، هیچ گاه گفته نمی شود که وقتی شمر دستش را به حلقه خانه خدا می زد چگونه با خدا زمزمه می کرد!فرض کنید الان از صحنه کربلا خارج شده اید، یک نفر به شما هم بگوید همه چیز برای رفتن شما به خانه خدا آماده است. آیا شما حاضرید با پای پیاده به این سفر بروید؟ مطمئنا می گویید: نه! 
 
شما چقدر شمر را می شناسید؟ 

انسان ها در برابر نعمت هایی که به آنها داده شده است تکالیفی دارند که وظیفه انسان در برابر دین و آبرو و اهل و عیال و اموال خود پشتیبانی از آنهاست و کوتاهی واهمال در قبالشان (بی غیرتی) نتایج وخیمی برای خود و خانواده و هم برای اجتماع در پی دارد.

امام حسینحسینیان زیر بار زور نمی روند

"[إِنَ] النَّاسَ فِیَّ أُسْوَةٌ " (الکافی/ج7/ص266) یعنی من به شما الگو هستم. امام حسین نگفت: من زیر بار یزید نمی‌روم. فرمود:"مِثْلِی لَا یُبَایِعُ مِثْلَه " (بحارالانوار/ج44/ص324) مثل حسین زیر بار مثل یزید نباید برود. یک وقت می‌گوید: من زیر بار او نمی‌روم. می‌گوییم: خوب این قصه‌ی شخصی است. امام حسین خودش را گفته است. گفته: من زیر بار یزید نمی‌روم. قصه‌ی شخصی است. نمی‌گوید: من زیر بار او نمی‌روم.

حضرت در فرمایش خود می فرمایند : هرکس مثل من است، نباید زیر بار کسی برود که مثل یزید است."مِثْلِی لَا یُبَایِعُ مِثْلَه " یعنی یک جریان است، یک امر شخصی نیست. حالا یک حسینی بود، زیر بار یزید نرفت. هرکس مثل حسین است، نباید زیر بار هرکس برود که او مثل یزید است. این خیلی مهم است.

رهبری چه کسی را قبول می‌کنیم؟ پای پرچم چه کسی سینه می‌زنیم؟ به چه دلیل خودت را به این آقا فروختی؟ به چه دلیل خودت را به این حزب فروختی؟ چقدر سوادشان بیش از تو است؟ چه کمالی دارند که تو نداری؟ چرا خودت را فدا می‌کنی؟ خودت را به چه کسی می‌فروشی؟ به چه چیزی می‌فروشی؟ بسوزد دنیا طلبی! عمر سعد امام حسین را می‌شناخت. به او گفتند: حکومت، پست به تو می‌دهیم. به خاطر حکومت حاضر شدند سر امام حسین را ببرند، برای حکومت. چه چیزی با چه چیزی معامله شد؟ در زمان ما هم هست. در زمان ما گاهی وقت‌ها افرادی خودشان را می‌فروشند. می‌گوییم: آقا به چه دلیل خودت را به این می‌فروشی؟

حضرت در فرمایش خود می فرمایند : هرکس مثل من است، نباید زیر بار کسی برود که مثل یزید است. "مِثْلِی لَا یُبَایِعُ مِثْلَه " یعنی یک جریان است، یک امر شخصی نیست. حالا یک حسینی بود، زیر بار یزید نرفت. هرکس مثل حسین است، نباید زیر بار هرکس برود که او مثل یزید است. این خیلی مهم است

آخرین کلام امام حسین علیه السلام چه بود؟

تایید مشروط برجام

تاییید مشروط برجام

تایید مشروط برجام

ادواردو آنیلی چرا از ارث محروم شد؟ انگیزه قتل وی چه بود و پس از او چه کسی وارث خانواده آنیلی شد؟ چه کسانی از قتل وی سود می بردند؟

عمارنامه؛ «ادواردو آنیلی» در ۶ ژوئن ۱۹۵۴ درنیویورک از پدری ایتالیایی و مادری یهودی پا به عرصه دنیا گذاشت. مادر وی «مارلا کاراچولو»، یک پرنسس یهودی بود و پدرش سناتور «جیووانی آنیلی»، مرد ثروتمند و معروف ایتالیایی بود. وی مالک کارخانه‌جات اتومبیل‌سازی فیات، فراری، لامبورگینی، لانچیا، آلفارمو و آیوکو، به همراه چندین کارخانه تولید قطعات صنعتی، چند بانک خصوصی، شرکت‌های طراحی مد و لباس، روزنامه‌های پرتیراژ "لاستامپا" و "کوریره دلاسرا"، باشگاه اتومبیل‌رانی فراری و باشگاه فوتبال یوونتوس بود.