سراج معلم

لاحول ولاقوة الا بالله العلی العظیم-لا موثر فی الوجود الا الله -امام خامنه ای:ان‌شاءالله تا ۲۵ سال آینده چیزی به نام رژیم صهیونیستی وجود نخواهد داشت

سراج معلم

لاحول ولاقوة الا بالله العلی العظیم-لا موثر فی الوجود الا الله -امام خامنه ای:ان‌شاءالله تا ۲۵ سال آینده چیزی به نام رژیم صهیونیستی وجود نخواهد داشت

سراج معلم

هدف دادن اطلاعاتی در مورد دین و دنیاست
امیرالمومنین در حدیثی زیبا در راستای بصیرت افزایی می فرمایند: « کور آن کسی نیست که چشم ندارد ، بلکه کسی است که بصیرت ندارد. (کنزالعمال حدیث 1220) امام صادق(ع) می فرماید: عموی ما عباس بن علی، بصیرتی نافذ و استوار داشت. تعریفی بسیار زیبا از بصیرت : ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﺧﺪﻣﺖ مقام معظم ﺭﻫﺒﺮﯼ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺍﯼ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﺎ ﺑﺼﯿﺮﺕ ﺗﺮﺑﯿﺖﮐﻨﯿﻢ. آقا ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ: ﻣﻨﻈﻮﺭﺗﻮﻥ ﺍﺯ ﺑﺎ ﺑﺼﯿﺮﺕ ﭼﯽ ﻫﺴﺖ؟ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ: ﮐﺴﺎﻧﯽ ﻣﺜﻞ ﻣﻘﺪﺍﺩ ﮐﻪ ﭼﺸﻤﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﻫﺎﻥ ﻣﻮﻻﯾﺸﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﮔﻮﺵ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻭﻟﯿﺸﺎﻥ... آﻗﺎ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ: ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ، ﺍﻣﺎ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺑﺼﯿﺮﺕ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ. ﻣﻨﻈﻮﺭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻓﺮﺩ ﺑﺼﯿﺮ, ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﻣﺜﻞ ﻣﺎﻟﮏ ﺍﺷﺘﺮ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ امیرالمؤمنین (علیه سلام) ﺩﺭ ﻭﺻﻔﺶ ﻣﯿﻔﺮﻣﺎﯾﻨﺪ: مالک ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪ ﺍی اﺳﺖ ﮐﻪ ﺍگرﺩﺭ ﺑﯿﺎﺑﺎﻧﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﻣﻮﻻﯾﺶ ﻭ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﭘﯿﺶ ﺑﯿﺎﯾﺪ، ﺩﻗﯿﻘﺎ" ﮐﺎﺭﯼ را ﻣﯿﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻧﺰﺩ ﻣﻮﻻﯾﺶ ﺑﻮﺩ، ﻣﻮﻻﯾﺶ ﻫﻤﺎﻥ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺍﻣﺮ ﻣﯿﮑﺮد... ﺑﺼﯿﺮﺕ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺭ ﻏﯿﺒﺖ ﻣﻮﻻﯾﺖ هم ﺑﺪﺍﻧﯽ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﻭ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﺍ عمل کنی به نقل از qaemworld.blog.ir - هرگونه برداشت از این وبلاگ حتی بدون ذکر منبع آزاد است!

آخرین نظرات

۱۲۳ مطلب با موضوع «شهدا» ثبت شده است

مصاحبه اختصاصی "تاریخ انقلاب" با دکتر محمود کاشانی:

تاریخ انقلاب - عطیه محمدی: سید محمود مصطفوی کاشانی فرزند آیت الله کاشانی متولد سال ۱۳۲۱ هجری شمسی در تهران، فعال سیاسی و حقوق‌دان ایرانی است. وی در سال ۱۳۵۰ از دانشگاه تهران دکتری حقوق خصوصی گرفت و از سال ۱۳۵۱ تاکنون عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی می‌باشد. سید محمود کاشانی و حسن آیت از اعضای شورای مرکزی اولیه حزب جمهوری اسلامی بودند.  کاشانی همچنین داور ارشد جمهوری اسلامی ایران در دیوان داوری ایران و ایالات متحده آمریکا، برای حل و فصل دعاوی میان دو دولت و اتباع دولت آمریکا علیه ایران در سال های ۱۳۵۹ تا پایان ۱۳۶۳ در لاهه- هلند بوده است.                                                 

-به عنوان اولین سوال، نخستین باری که شهید آیت را دید کجا بود؟

در سال ۱۳۴۰ بود. در آن هنگام دکتر علی امینی روی کار آمده بود و انتخابات دوره بیستم را ابطال کرده بود ودرواقع  یک فضای بازی در جامعه بوجود آمده بود. در این فضای باز سیاسی روزنامه اطلاعات یک کرسی آزاد دانشجویی تشکیل داد و دانشجویان  نیز در این جلسات با استفاده از فرصت پیش آمده در رابطه با مسائل کشور اظهارنظرو  سخنرانی میکردند. در آن هنگام من دانش آموز سال آخر دبیرستان دارالفنون بودم و به دلیل علاقه ای که داشتم دراین جلسات شرکت میکردم . در این جلسات مرحوم آیت نقش فعالی داشت و به عناوین گوناگون سخنرانی میکرد و همین دیدار اولیه من را با مرحوم آیت بوجود آورد

کسی چه می دانست تاریخ دوباره در هشت سال دفاع مقدس تکرار شود و پسری سر بر بالین پدرش ۲۵ سال آرام بگیرد و ۲۵ سال این دو شهید گذر زمان را به نظاره بنشینند...

وقتی در احوالات آل الله می خواندیم: « امام حسین علیه السلام وقتی بر بالین حضرت علی اکبر علیه السلام  رسید، که جان باخته بود. صورت بر چهره خونین او نهاد و دشمن را نفرین کرد: «قتل الله قوما قتلوک...» و تکرار می ‏کرد که: «علی الدنیا بعدک العفا». و جوانان هاشمی را طلبید تا پیکر او را به خیمه گاه حمل کنند. (۱) حضرت علی اکبر علیه السلام ، نزدیک ترین شهیدی است که با حضرت امام حسین علیه السلام  دفن شده است. مزار مطهر او پایین پای اباعبدالله الحسینعلیه السلام قرار دارد و به همین خاطر ضریح امام، شش گوشه دارد (۲) ».

کسی چه می دانست تاریخ دوباره در هشت سال دفاع مقدس تکرار شود و پسری سر بر بالین پدرش ۲۵ سال آرام بگیرد و ۲۵ سال این دو شهید گذر زمان را به نظاره بنشینند تا گروهی از بچه های تفحص بیایند و پدر و پسر را از دل صحرا به دیار خود بازگردانند.

روایت تفحص و کشف شهیدان مفقودالجسد؛ سید ابراهیم و سید حسین اسماعیل زاده، حکایت مرزبانان همیشه بیداریست که در کلاس شهادت، آموزگار وفاداری پسر و پدر به یکدیگر و وحدت وجودی انسانها برای قرب الی الله هستند.

روایت سردار باقرزاده در این رابطه و زندگینامه شهیدان اسماعیل زاده را تقدیم خوانندگان عزیز می کنیم:

در آستانه‌ی پانزدهم مرداد، سالروز شهادت سرلشکر خلبان شهید عباس بابایی، معاون عملیات نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، پایگاه اطلاع‌رسانیKHAMENEI.IR اقدام به انتشار خاطراتی از این شهید بزرگوار به روایت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای می‌نماید:



* کارستان بابایی
چند روز قبل خانواده‌ی شهید بابایی این‌جا آمده بودند؛ این خاطره یادم آمد و برای آنها گفتم. سال ۶۱ شهید بابایی را گذاشتیم فرمانده پایگاه هشتم شکاری اصفهان. درجه‌ی این جوان حزب‌اللّهی سرگردی بود، که او را به سرهنگ تمامی ارتقاء دادیم. آن‌وقت آخرین درجه‌ی ما سرهنگ تمامی بود. مرحوم بابایی سرش را می‌تراشید و ریش می‌گذاشت. بنا بود او این پایگاه را اداره کند. کار سختی بود. دل همه می‌لرزید؛ دل خود من هم که اصرار داشتم، می‌لرزید، که آیا می‌تواند؟ اما توانست. وقتی بنی‌صدر فرمانده بود، کار مشکل‌تر بود. افرادی بودند که دل صافی نداشتند و ناسازگاری و اذیت می‌کردند؛ حرف می‌زدند، اما کار نمی‌کردند؛ اما او توانست همان‌ها را هم جذب کند. خودش پیش من آمد و نمونه‌یی از این قضایا را نقل کرد. خلبانی بود که رفت در بمباران مراکز بغداد شرکت کرد، بعد هم شهید شد. او جزو همان خلبان‌هایی بود که از اول با نظام ناسازگاری داشت. شهید عباس بابایی با او گرم گرفت و محبت کرد؛ حتی یک شب او را با خود به مراسم دعای کمیل برده بود؛ با این‌که نسبت به خودش ارشد هم بود. شهید بابایی تازه سرهنگ شده بود، اما او سرهنگ تمامِ چند ساله بود؛ سن و سابقه‌ی خدمتش هم بیشتر بود. در میان نظامی‌ها این چیزها خیلی مهم است. یک روز ارشدیت تأثیر دارد؛ اما او قلباً و روحاً تسلیم بابایی شده بود. شهید بابایی می‌گفت دیدم در دعای کمیل شانه‌هایش از گریه می‌لرزد و اشک می‌ریزد. بعد رو کرد به من و گفت: عباس! دعا کن من شهید بشوم! این را بابایی پس از شهادت آن خلبان به من گفت و گریه کرد.

شهید بالویی

بار اول به خاطر سن کم او را از جبهه برگرداندند/خودم او را به سپاه بردم

حسینعلی 13 ساله را به خاطر کم سن و سال بودن کسی به این راحتی جبهه راه نمی‌داد. اما پدر واسطه شد و از سپاه شهرستان خواست او را به خاطر علاقه‌اش به جبهه ببرند. اصغر بالویی در گفتگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، با اشاره به اولین اعزام فرزندش به جبهه می‌گوید: بار اول که پسرم جبهه رفت او را به خاطر سن کمش برگرداندند. 13 ساله بود. آن شب تا صبح نخوابید و ناراحت بود. من صبح او را بردم سپاه گفتم این بچه دارد از بین می رود چرا او را به جبهه نمی‌برید؟ همان روز با رفتنش موافقت کردند. چند ماه دوره آموزشی در پادگان داشت. بعد از دو ماه و خرده ای برای دیدنش رفتیم. دیدم فرمانده اش می‌گوید من به پسر شما آموزش نمی‌دهم بلکه این بچه دارد به من آموزش می‌دهد. او را کجا تربیت کردی؟ حسنیعلی چند ماه بعد دوره آموزش‌اش تمام شد و آمد و رفت کردستان. شش ماه آنجا بود. بعد رفت جنوب و دیگر بار آخر در عملیات کربلای4 بود که رفت و شهید شد. در 5 عملیات شرکت کرد و کربلای 4 آخرین آن بود.

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، پیکر مطهر هفت شهید غواص و خط‌شکن استان مازندران از جمع 30 شهیدی که قرار است در این استان تشییع شوند احراز هویت شدند.

شهیدان «محمدصادق معلمی»، «منصور مهدوی نیاکی»، «سیدحسن فاطمی»، «مسلم رسولی کناری»، «غلامرضا اسدی»، «سیدرضا میرفاضلی» و «حسینعلی بالویی» هفت شهید غواص و خط‌شکن لشکر ۲۵ کربلااستان مازندران هستند که مورد احراز هویت قرار گرفته‌اند.

http://jangoderang.ir/portal/shahidpic/pic/8944.jpg

هو الرحمن الرحیم 

اغلب شما بزرگواران حاج آقاجواد تاجیک مشاور سردارباقرزاده و دبیر ستاد مرکزی راهیان رو میشناسید.ایشون تو یکی ار روایتگری هاشون نقل می کردند  که :اوایل محرم سال 92 مجموعه ای از خواهران قرآنی شرق تهران اومدن معراج شهداتا شهدای تازه تفحص شده رو زیارت کنن و از بنده هم دعوت کردن تا برای خواهران روایتگری کنم،شهدا اون روز خیلی تحویلشون گرفتن.بعد از اتمام مراسم، مسئول شون بهم گفت:"یکی از خواهران ما دیشب خواب دیده در مراسمی شرکت کرده و بعد از مراسم، مردجوانی دنبالش آمده و صداش کرده و گفته:
من از این به بعد مراقب تو هستم!خواهر با تعجب سوال کرده شما کی هستید؟ مردجوان گفته من "محمدمنتظری" هستم.
امروز که آمدیم معراج، دیدیم همه شهدا گمنام هستند الا شهیدی که بر بالای تابوت همه شهدا قرار داشت و روی تابوتش نوشته شده بود: "شهید محمد منتظری" و حالا اون خواهر دیگه تو حال خودش نیست..."

عکس دیدار والدین شهید محمد منتظری با عزیزشون پس از 30 سال 

+ این روزها اخبار و روزنامه ها و سایت ها را که میبینم  و یا حتی بین مردم از توافق و دبه آمریکا 

سخن می شنوم به سخنان امام که نگاه میکنم دلم قرص می شود 
اماما آنقدر سخن شما محکم و دلنشین هست که دلم قرص قرص مانده تا ابد تا لحظه شهادت ان شالله 

" کسی تصور نکند که ما راه سازش با جهانخواران را نمی‌دانیم؛ولی هیهات که خادمان اسلام به ملت خود خیانت کنند.
که اگر بند بند استخوان‌هایمان را جدا سازند،اگر سرمان را بالای دار برند،
اگر زنده زنده در شعله‌های آتشمان بسوزانند،
اگر زن و فرزندان و هستیمان را در جلو دیدگانمان به اسارت و غارت برند،

هرگز امان‌نامه کفر و شرک را امضاء نمی‌کنیم.

امام خمینی(ره) / صحیفه امام / جلد ۲۱ / صفحه98http://sangarekhaki.blog.ir/

هو الرحمن الرحیم

خوب شد شهدا وایبر و واتس اپ و تلگرام و اینستاگرام ندارند !
و الا حتما یک نفر از این ضد انقلاب های مخالف اسلام در این گروه های اجتماعی ادشان میکرد ؛
بعد هم با منشنی مثلا مینوشت :
@ hemmat @ , jahanara
بیایید ببینید آخر هم حرف ما شد! جان و جوانی تان را برای چه از دست دادید؟
پرتکرار ترین وصیتتان که "خواهرم حجابت برادر م نگاهت" بود را در این پروفایل ها ببینید !
و چه حالی پیدا میکردند همت و جهان آرا 
وقتی آبشار موهای رنگارنگ ناموس وطن را بدون حجاب درآغوش مردانشان میدیدند ..
1، 2 ، 3 ! لبخند بزنید ! چیک !
لبخند بزنید
لبخند بزنید به اعتقاداتمان 
که زیر چکمه های GM TV و manoto و FARSI 1 له شد
لبخند بزنید به غیرتی که از مردانمان گرفتند تا با هیکل و مدل آرایش ناموسشان به همدیگر پز بدهند
لبخند بزنید به بازی ای که خوردیم و کلاه گشادی که فهمیدند چگونه سرمان کنند !
جالب تر؛ آن موقعی میشد که یکنفر همان موقع یکی از این پست های بانمک میگذاشت :
انگار خون شهدا فقط به چهار لخته موی لُخت ما حساسیت داشت !
فکر کنم دیگر طاقت نمی آوردند :
Hemmat is typing :
خواهرم !
دزد که بر خانه مان زدیک وقت نان و آب مان را میبرد
سخت است ولی دوباره کار میکنیم و در می آوریم اما سخت تر موقعی است
که چیزی پیدا کندو آب رویمان را ببرد ..
آن وقت حاضریم زندگیمان را هم بدهیم تا آن را از چنگش در بیاوریم !
نان که سهل است غیرت آن چیزی است که برایش خونمان را هم میدهیم
Jahan ara is typing :
بچه ها ! 
شهر اگر سقوط کرد فدای سرتان دوباره میجنگیم و پسش میگیریم
مواظب باشید ایمانتان سقوط نکند !

Hemmat left group
Jahanara left group 

نثار روح همه شهدا فاتحه و صلوات

http://sangarekhaki.blog.ir/

shahid

مادر شهید غلام‌کبیری، مادر شهیدی که فرزندش را در غبار حسادت‌ها و منیت‌های سال ۸۸ از دست داد، هنوز هم با شنیدن نام فرزندش چشم‌هایش گُر می‌گیرد و همچون روز نخستین که از شهادت پسرش مطلع شد بی‌تاب می‌شود. گذشت پنج سال از شهادت حسین غلام‌کبیری چیزی از غم این پدر و مادر کم نکرده و هنوز هم مصیبت رفتنش برای این پدر و مادر سنگین است.

این مادر شهید به دیدارشان با مقام معظم رهبری اشاره کرد و گفت: بعد از آنکه حسین ما در سال ۸۸ شهید شد، رهبر معظم انقلاب ما را به خانه خودشان دعوت کردند و من در دیدار با مقام معظم رهبری عکس شهیدم را به ایشان نشان دادم و ایشان در آن دیدار چادر من را بوسیدند و فرمودند: «دخترم فرزند شما در دانشگاه اصلی قبول شد و مقام خیلی بالایی نزد خداوند دارد، شهید شما در راه بصیرت مردم و حفظ نظام اسلامی به شهادت رسید و بدانید مقام این شهید حتی از برخی شهدای جنگ تحمیلی نیز بالاتر است.»

وی در ادامه با بیان اینکه مقام معظم رهبری در پایان این دیدار عکس حسین را به یادگار از من گرفتند، گفت: دیدار با رهبر انقلاب هنوز هم با گذشت ۵ سال، برای ما مایه دلگرمی است و ما را آرام می‌کند.

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، پیکر مطهر شهید روحانی حجت الاسلام "سید محمد موسوی ناجی" از مدافعان حرم در عراق به کشور بازگشت و مورد استقبال مردم شهر قم قرار گرفت.

شهید سید محمد موسوی ناجی از مبلغان جامعه المصطفی بود که برای نبرد با تکفیری‌های داعش به عراق اعزام شد و در ماموریت تبلیغی با سپاه بدر همکاری می کرد.

وی در آخرین اعزام به قریه المزرعه منطقه‌ای حد فاصل بیجی و تکریت توسط نیروهای تروریستی محاصره شده و تیراندازها خودروی حامل وی را به رگبار می بندند.مراسم وداع با این شهید مدفع حرم روز سه‌شنبه ششم مردادماه در مسجد امام حسن عسکری(ع) برگزار شده و سپس پیکر وی برای طواف به سوی حرم حضرت فاطمه معصومه تشییع می شود.

آقای خامنه‌ای گفت "باید حاج احمد را ببینم". بعد که با هم سوار ماشین شدیم و به ارتفاعات دزلی پاسگاه شهدا رفتیم حاج احمد را دیدیم که گفت: آقای رشیدیان چه کسی را همراه خودت آورده‌ای؟ گفتم: آقای خامنه‌ای نماینده مردم تهران.

 به گزارش ساجد_ "بهمن رشیدیان" یکی از پیشمرگان کُرد اهل لرستان است که حدود 90 ماه در جبهه‌های غرب کشور حضور داشته است. وی درباره چگونگی و علت حضورش در کردستان می گوید زمانی که کردستان اشغال شده بود ساکن کرمانشاه بودیم، مادرم 6 دبه پلاستیکی جهت ذخیره آب برای هدیه به برادران سپاهی به من داد تا تحویل بدهم، وقتی برای تحویل دبه‌ها به سپاه رفتم از آنجایی که در خانه اسلحه برنو، ام یک و سیمونوف و تجربه استفاده و تیراندازی با آن‌ها را داشتم بدون هیچ آموزش اولیه‌ای راهی کردستان شدم و دیگر به خانه برنگشتم.

به مناسبت 2 مرداد سالروز انهدام نفت‌کش آمریکایی بریجتون؛آنگاه که جوان بوشهری هیمنه کدخدا را شکست

آنگاه که جوان بوشهری هیمنه کدخدا را شکست/ باید فهمید و اعتقاد داشت که «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند»

بوشهر24: وقتی بفهمی و باور داشته باشی که «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند»، وقتی بفهی و باور داشته باشی «ان تنصرالله ینصرکم» را، با قایق لَگنی و چند عدد مین دریایی، ابهت آمریکا را نابود می‌کنی، منتها شرطش این است که بفهمی و باور داشته باشی!

بوشهر24/ میثم جوکار: قرار بود امام را بِشکنند و انقلاب را تحقیر کنند! پیش از این نامش «الرخاء» بود و عبور و مرورش از خلیج فارس غیرممکن، وقتی بخشی از سرزمین خود را در جنگ در اختیار صدام قرار بدهی، توقع بیش از این هم نباید داشته باشی!

نفت‌کش کویتی عَنانش را به کدخدا می سپارد، پرچم آمریکا نصب شده و «الرخاء» تبدیل به «بریجتون» می‌شود. حالا قرار است همان نفت‌کش، سوار بر هیمنه و غرور کدخدا و تحت حفاظت چهار ناور جنگی آمریکایی از جلوی چشمان سرداران و سیاسیون ایرانی بگذرد تا معلوم شود که کسی جرأت تعرض به کدخدا را ندارد و نباید داشته باشد.

وقتی می‌خواهی تَکَّبرت را به رخ بکشی و خمینی را تحقیر کنی، cnn را مأمور پخش زنده عبور نفت‌کش و دهها خبرنگار را سوار بر عرشه آن می‌گماری تا همه دنیا ببیند و بداند که کدخدای جهان آمریکاست.

خمینی از همان ابتدا با آرامش گفت: «اگر من بودم، می زدم»، اما برخی زیر لب می‌گفتند هنوز انقلاب بر سر عقل نیامده! مگر می‌شود با آمریکا دَر افتاد؟ و برای سومین بار خمینی با همان آرامش، گفت: «اگر من بودم؛ می زدم»

هنوز باور نکرده بودند «آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند» مگر می شود جلو کدخدای جهان ایستاد؟ او که صدام نیست. نفت‌کش آمریکاییِ کویت الاصل با غرور و در مقابل چشم جهانیان در حال عبور از خلیج فارس، و سرداران و سیاسیون، مانده و مُردد که چه باید کرد!

نادر مهدوی و همرزمانش با اندک امکانات و ابزاری بریجتون آمریکایی را زمین‌گیر می کند، پخش زنده متوقف و آخرین خبرنگاران سوار بر هلی‌کوپتر از معرکه می‌گریزند! تا پیش از این شرح غرور و قدرت آمریکا را مخابره می‌کردند اکنون در حال گریز باید شرح شکافتن پهلوی «بریجتون» با یک مین دریایی را تقریر کنند! و اینگونه ابهت پوشالی آمریکا به دست جوان بوشهری فروپاشید.

 وقتی بفهمی و باور داشته باشی که «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند»، وقتی بفهی و باور داشته باشی «ان تنصرالله ینصرکم» را، با قایق لَگنی و چند عدد مین دریایی، ابهت آمریکا را  نابود می‌کنی، منتها شرطش این است که بفهمی و باور داشته باشی!

همین عراقچی، عضو ارشد تیم مذاکره کننده هسته‌ای، پیکر مطهرِ سوراخ سوراخ شده مهدوی را از آمریکایی‌های خبیث تحویل گرفت، او خوب می‌داند و می‌فهمد کینه و خباثت و دشمنی آمریکایی ها را، این را از خونی که از سوراخ‌های سینه مهدوی سرازیر بود، باید که بفهمد.

 مهمتر از فهمیدنِ راز پیکر مهدوی، فهم رازِ حماسه مهدوی است، باید که فهمید و اعتقاد داشت که «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند»، اگر «ان تنصرالله ینصرکم» را داشته باشی.

وقتی برای درمان بیش از 800 هزار بیمار ، سوخت 20 درصد نداری، آمریکا باز »بریجتون» را به راه می‌اندازد، باز هم نیاز است کسی بفهمد «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند» بکند و باور داشته باشد، «ان تنصرالله ینصرکم» را! شهریاری فهمید و تولید کرد، او هم شهید شد!

اگر نفهمی و ندانی و باور نداشته باشی، عزت و غیرتت را هم می‌دهی تا به تو آسیب نزنند، حاضر می‌شوی جلو چشم جهانیان بریجتون با غرور از مقابلت عبور کند و چشمانت را ببندی و جرأت نکنی «اگر من بودم، می‌زدم» را بشنوی و بدانی و بفهمی، چه برسد به اینکه بخواهی عمل کنی! حاضر می‌شوی رآکتور آب سنگین‌ات را با بُتن پُر کنی، دهها متر زیر زمین در فردو آزمایش فیزیک انجام دهی، موشک ‌هایت را غلاف کنی و ... تا کدخدا کمتر تحریم کند.

اما همه حرف این است که «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند» اگر بدانی و بفهمی که «ان تنصرالله ینصرکم»

 عراقی ها برا تضعیف روحیه ی ما فیلمای زننده پخش می کردند
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﺭﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩ
ﻋﺮﺍﻗﯽ ﻫﺎ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻭ ﺑﺮﺩﻧﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ
ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺍﺯﺵ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﺍﺷﺖ ...

ﺑﺮﺍ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﻣﺎ ﺭﻭ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻥ ﺑﻪ ﺣﯿﺎﻁ ﺍﺭﺩﻭﮔﺎﻩ،
ﻭﺍﺭﺩ ﺣﯿﺎﻁ ﮐﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﺍﻭﻥ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺭﻭ ﺩﯾﺪﯾﻢ
ﯾﻪ ﭼﺎﻟﻪ ﮐﻨﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺗﺎ ﮔﺮﺩﻥ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺶ داخل چاله فقط سرش پیدابود،😔
ﺷﺐ ﮐﻪ ﺷﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﮐﺒﺮ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﻭﻥ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ
ﻫﻤﻪ ﻧﮕﺮﺍﻧﺶ ﺑﻮﺩﯾﻢ
ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺷﺪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪﻩ،
ﺧﯿﻠﯽ دنبال بودیم ﻋﻠﺖ ﻧﺎﻟﻪ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺩﯾﺸﺒﺶ ﺭﻭ ﺑﺪﻭﻧﯿﻢ.😔
ﻭﻗﺘﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻧﮕﻬﺒﺎﻧﺎن ﻋﻠﺘﺶ ﺭﻭ ﮔﻔﺖ ﻣﻮ ﺑﻪ ﺗﻨﻤﻮﻥ ﺭﺍﺳﺖ ﺷﺪ
ﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﺯﯾﺮ ﺧﺎﮎ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻣﻮﺷﻬﺎﯼ ﺻﺤﺮﺍﯾﯽ ﮔﻮﺷﺖ ﺧﻮﺍﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻩ،
ﻣﻮﺷﻬﺎ ﺣﺲ ﺑﻮﯾﺎﺋﯽ ﻗﻮﯼ ﺩﺍﺭﻥ
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺩﻭﺳﺘﺘﻮﻥ ﺷﺪﻥ ﺑﻬﺶ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﮔﻮشت ﺑﺪﻧﺶ ﺭﻭ ﺧﻮﺭﺩﻥ.
ﻋﻠﺖ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﺵ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﻮﺩﻩ
ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺑﺪﻧﺶ ﺭﻭ ﺁﻭﺭﺩﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺗﮑﻪ ﺗﮑﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ..

اینطوری شهید دادیم و حالا بعضیامون راحت پای کانالهای ماهواره نشستیم وصحنه های زننده رو تماشا میکنیم وگاهی با خانواده هم همراهی می کنیم ونمی دانیم یه روز همان شهید رو می آرن تا توضیح بده به چه قیمتی چشم خود رو از گناه حفظ کرده وغصه ی دوستان هم اسارتی خود رو داشته وشهادت رو بجون خریده تا خود ودوستانش مبتلا به دیدن صحنه های زننده نشن
✨وصیتنامه شهیدمجیدمحمودی✨

🌹شهدا شرمنده ایم🌹

بسم ربـــ الشهــدا...

عجب است عکس شهدا را می بینیم وعکس شهدا عمل میکنیم

 این جمله ی تأسف بار بر و بچه های تفحص لشگر 14 امام حسین (علیه السلام) بود

که در غروب آخرین روز از جست و جوی طاقت فرسا و بی نتیجه ی خود، با صد اندوه بر زبان می آوردند.

آنان امیدوار بودند که پس از یک هفته تلاش،

آقا، امروز دیگر حتماً به آن ها عیدی می دهد. 

چرا که عید شعبان بود و روز ولادت آقا، 

اما دریغ و حیف، باز هم دست خالی.

در میان این جمع غم زده،

بیش از همه چهره ی خسته و خاک آلود علی رضا به چشم می آمد.

هم او که با هزار اصرار توانسته بود

اجازه ی تفحص محدود یک هفته ای را در منطقه ی عملیاتی محرم بگیرد.

وصیت شهید به دانش آموزان

همسر شهید مدافع حرم خطاب به حاج قاسم سلیمانی: "اگر نیاز باشد ما هم برای نبرد و جان دادن حاضریم"+ عکس

به گزارش خبرنگار شبکه اطلاع رسانی راه دانا مراسم بزرگداشت 4 تن از شهدای مدافع حرم صبح روز دوشنبه با حضور سردار سرلشکر، قاسم سلیمانی حال و هوای دیگری گرفت.این مراسم که به مناسبت شهادت شهیدان حامد جوانی، حسن غفاری، علی امرایی و محمد حمیدی برگزار شد، مهمانان ویژه ای داشت که از جمله آنها می توان به فرمانده سپاه قدس اشاره کرد.

 مراسم ابتدا با تلاوت آیاتی چند از کلام الله مجید آغاز شد و تصاویری از 4 شهید مدافع حرم نیز راس مجلس را مزین کرده بود. در ادامه برنامه مهدی سلحشور مداح اهل بیت عصمت و طهارت اشعاری حماسی در وصف ایستادگی و مقاومت خواند. اشعار سلحشور به قدری با شور و شوق حضار مواجه شد که بعد از هر بند از شعر به نشانه تایید مضامین اشعار، تکبیر و صلوات حاضران بلند می شد.

 کم کم فضای جلسه به سمت روضه خوانی رفت و صدای هق هق همرزمان شهدای مدافع حرم هم بالا گرفت. هنگامی که روضه خوان، نام سرور و سالار شهیدان را بر زبان گرفت، ناله حاضران نیز بلندتر شد تا فضای جلسه نیز رنگ و بویی خاصی به خود بگیرد.مراسم سینه زنی هم قرار بود دقایقی کوتاه برگزار شود اما حس و حال ایجاد شده در محل برگزاری مراسم موجب شد تا حضار روی پا ایستاده و فضای مراسم را به هیئت های عزاداری ائمه طاهرین تبدیل نمایند.

سردار سلیمانی که در بدو ورود کنار همان درب ورودی مسجد در گوشه ای به قرائت قرآن مشغول شد، هر از چند گاهی نیز با پدران شهدا به گفتگو می نشست؛ اما دقایق پایانی مراسم بود که به حاج قاسم خبر دادند که جمعی از مادران و همسران شهدا نیز بیرون از مسجد منتظر هستند. سردار سلیمانی نیز بلافاصله خود را به بیرون از مسجد رساند و با مادران و همسران این شهدا ابراز همدردی کرد.

در این لحظه بود که یکی از همسران شهدا خطاب به حاج قاسم گفت "اگر نیاز باشد ما هم برای نبرد و جان دادن حاضریم". جمله ای که بسیاری از ناظران را تحت تاثیر قرار داد.در پایان مراسم نیز سردار سلیمانی بر سر مزار شهدای گمنام حاضر شد و با بدرقه خانواده شهدا، محل برگزاری مراسم را ترک کرد.

مادر شهید حاج‌ روح‌الله سلطانی گفت: «راه حاج روح‌الله ادامه دارد و تنها پسرم، دو فرزند شهید راه‌شان را ادامه خواهند داد.»
روح‌الله در بحبوحه سفر قاصدک‌های مهاجر و 175 شهید غواص به خاک میهن و با شنیدن قصه غریبانه این خط‌شکن‌های عملیات کربلای 4 در آخرین دوره روزهای هشت سال دفاع مقدس در مقابل حزب بعث، استان مازندران به استقبال شهید بزرگواری رفته که در غرب کشور به مقابله با گروهک منافق به درجه رفیع شهادت رسید.
شهیدی که با گذشت 36 سال از پیروی انقلاب اسلامی و 23 سال از پایان روزهای هشت سال دفاع مقدس همچنان با نثار خونش به جهانیان و دشمنان اسلامی یادآور شد که با خون خودشان همیشه بیدارند و نمی‌گذارند فتنه‌گران به خاک میهن دست‌درازی کنند.
شهید حاج‌روح‌الله سلطانی از توابع روستای کچب کلوا بخش دابودشت شهرستان آمل به عنوان یک‌هزار و سی‌وششمین شهید این شهرستان در روز بیست‌وسوم خردادماه سال‌جاری دردرگیری با گروهک پژاک درغرب کشوربه شهادت رسیدند، به همین منظور گفت‌وگوی با خانواده این شهید بزرگوار انجام دادیم که نظر شما را آن جلب می‌کنیم:

آقای بهشتی خیلی خیلی بزرگ بود و این مردم هنوزم که هنوز است، به نظر من آقای بهشتی را نشناخته‌اند. بهشتی در آینده شناخته خواهد شد. بهشتی را ماها می‌شناختیم که سالیان درازی کوشش او را در راه پیشبرد این انقلاب دیده بودیم از نزدیک که قدم به قدم چگونه این مرد، این انقلاب را پیش برد. کاری هم نداریم، اثبات هم لازم ندارد، اثبات خواهد شد.

بیانات در بیمارستان پس از حادثه ترور ۱۳۶۰/۰۴/۱۷

شهید بهشتی و رهبری

مقام معظم رهبری:این حادثه، جزو آن حوادثی نبود که بشود اجازه داد و فکر کرد که فراموش بشود. یک حادثه‌ی مجرد از عوامل گوناگون در محیط انقلاب - چه از عوامل درونی انقلاب و چه از عوامل بیرونی متضاد با جهت‌گیری انقلاب - نبود. 69/03/29

شهدای 7تیر