هر کس ایمان به خدا و روز قیامت دارد باید حرف خوب بگوید یا خموش باشد.
عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ :
جَاءَتْ فَاطِمَةُ (علیها السلام) تَشْکُو إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) بَعْضَ أَمْرِهَا فَأَعْطَاهَا- رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) کُرَیْسَةً وَ قَالَ تَعَلَّمِی مَا فِیهَا فَإِذَا فِیهَا
1-من کان یؤمن باللَّه و الیوم الآخر فلا یؤذی جاره
2-و من کان یؤمن باللَّه و الیوم الآخر فلیکرم ضیفه
3-و من کان یؤمن باللَّه و الیوم الآخر فلیقل خیراً أو لیسکت.
زراره از امام صادق علیه السلام نقل می کند که فرمود: فاطمه(س) آمد خدمت پیامبر تا بعضی از مشکلات و مسائل خود را با پیامبر در میان گذارد و به او شکوه کند. سپس پیامبر به او لوح و صفحه ای دادند و فرمودند: یاد بگیر آن چه در آن نوشته است. پس در آن صفحه این چنین نوشته بود:
1-هر که بخدا و روز جزا ایمان دارد، همسایه اش را آزار نمی رساند.
2-هر که بخدا و روز جزا ایمان دارد مهمان خویش را گرامى دارد.
3-هر که بخدا و روز جزا ایمان دارد سخن بخیر گوید یا خاموش ماند.الکافی جلد2 صفحه 667 باب حق الجوار
داستانک :
سلیمان جنی را مامور کاری کرد و در تعقیب او جنی را فرستاد
جن دوم بازگشت و آنچه دیده بود برای سلیمان تعریف کرد و گفت دیدم جن را که وارد بازار شد به آسمان نگاه کرد بعد سرش را به طرف راست وچپ چرخاند و بعد سرش را به پایین انداخت و رفت
سلیمان جن اول را احضار کرد و دلیل این حرکاتش را جویا شد
او عرض کرد :هنگامی که وارد بازار شدم به آسمان نظر کردم و دیدم فرشتگان در آسمان ناظر هستند به سمت چپ و راست نظر کردم و مردم را مشغول صحبت کردن های بی مورد دیدم , آنگاه سرم را از خجالت به زیر انداختم