مرحله «ما بعد دبه»
بیش از یک ماه است در محیط نخبگانی کشور روشن شده چارچوب لوزان قابل دفاع نیست و باید اصلاح شود. حالا آنچه در حال رخ دادن است این است که نهفقط این چارچوب بهبود نخواهد یافت، بلکه آمریکاییها درصدد هر چه بدتر کردن آن – تا جایی که بتوانند - هستند.
در اینجا ضرورتی به ورود بیش از حد به جزئیات وجود ندارد. مساله این است:
1- آمریکاییها میخواهند چارچوب لوزان را بدتر کنند.
2- حتی اگر درخواستهای فعلی آنها پذیرفته شود، باز هم تضمینی نیست که فردا درخواستهای بیشتری را مطرح نکنند.
3- آنچه در لوزان تفاهم شد، بویژه در 2 بخش تحریمها و بازرسیها، با منافع ملی ایران فاصلهای قابل توجه دارد، چه رسد به اینکه چارچوب لوزان با یک چارچوب فاجعهبارتر جایگزین شود.
سوال مهم این است که چرا این اتفاق رخ داده است.
نخست باید توجه کرد این بار اول نیست که آمریکاییها چنین میکنند. این اساسا یک سبک مذاکره آمریکایی است که مواضع مذاکراتی خود را با تحلیلی که از وضعیت بینالمللی و همچنین میزان استواری طرف مقابل دارند تطبیق داده و تغییر بدهند. وقتی با آمریکا مذاکره میکنید، هر دور مذاکره میتواند نوعی «مذاکره از آغاز» باشد. خلق و خوی آمریکایی بهگونهای است که به خود اجازه میدهد هر بار که از راه رسید حرفی متفاوت با آنچه قبلا گفته بود بر زبان بیاورد و هیچ نگران نباشد که به این ترتیب یک مذاکره واقعی رخ نخواهد داد. به عبارت دیگر، از آنجا که آمریکا در پی دیکته است نه مذاکره، چندان برایش فرقی نمیکند که متهم به بیثباتی در مواضع شود.
دوم، واضح است که دولت آمریکا تصور میکند همچنان میتواند امتیازهای بیشتری از دولت ایران بگیرد. محاسبه آمریکاییها این است که دولت در ایران ـ مطابق آنچه خود در این 2 سال مکررا گفته ـ بشدت نیازمند مذاکرات است و هیچ توافقی را بدتر از توافق نکردن نمیداند. علاوه بر این، آمریکاییها فکر میکنند یا دولت در ایران امتیازهای مدنظر آنها را فراهم کرده و ارائه خواهد داد یا اینکه در حاکمیت بر سر مقصر شکست مذاکرات هستهای نوعی شقاق ایجاد خواهد شد. منشأ این اشتباه محاسباتی هر چه باشد –که بیگمان آدرسهای اشتباهی که اعضای دولت به بیرون کشور ارسال کردهاند نقشی مهم در شکلگیری آن داشته است- واضح است که در صورت تداوم، بنیاد مذاکرات را تخریب خواهد کرد.
و سوم، سر جای خود این بحثی مفصل است که آمریکا در حال ایجاد یک چارچوب ژئوپلیتیک برای گنجاندن توافق هستهای درون آن است. هدف اصلی این چارچوب هم آن است که توافق هستهای را بدل به ابزاری برای کاهش مستمر قدرت منطقهای ایران کند. بحث درباره جزئیات این چارچوب موضوع این نوشته نیست ولی اگر بپذیریم که بخشی از فرآیند شکلگیری این چارچوب اطمیناندهی به متحدان منطقهای آمریکا درباره تبعات ژئوپلیتیک توافق هستهای است، منطقی است که آمریکا تحت فشار سعودی و اسرائیل پارامترهای توافق خوب از دید خود را سختگیرانهتر کرده باشد.
در مجموع، شواهد نشاندهنده آن است که مذاکرات هستهای به سمت نوعی «مرگ ناگهانی» پیش میرود. خوشبختانه دبه کردن آمریکا در مذاکرات، در زمانی رخ میدهد که مردم ایران بسیار بیش از هر زمان دیگری پس از انتخابات خرداد 92، به آمریکا بیاعتماد هستند. ضرورت اصلاح چارچوب لوزان اکنون به یک گفتمان ملی تبدیل شده است. بویژه اینکه مردم ایران دریافتهاند توافق هستهای نه فقط تحریمها را سبکتر نخواهد کرد، بلکه با مستقر کردن یک رژیم ویژه بازرسی در ایران، امنیت آنها را هم به طور اساسی به خطر خواهد انداخت. ایران ظرف 5 هفته آینده میتواند بهترین تصمیم را با کمترین هزینه بگیرد.