شهید محراب به رهبری گفت رای به شما رای به رسولالله است
خاطرهای از ایام رحلت امام دارید نقل بفرمایید؟
من دو روز قبل از ارتحال امام خواب دیدم در جماران هستم و حدود 40 نفر از بزرگان هم در جلسه بودند و امام به احمدآقا گفتند: احمد. سینی را بیاور. در سینی یک عمامه مشکیای بود. و بعد امام گفتند که «آقای آسید علی آقا. بلند شید». امام ایستادند و آقا ایستادند و همه بزرگان ایستادند. عمامه را روی سر آقا گذاشتند. آقا گفتند احساس میکنم عمامه کمی بزرگ باشد. امام فرمودند نخیر کاملا اندازه است و روی سر آقا گذاشتند.
امام به همه گفتند: با آقا بیعت کنید. همه بیعت کردند مگر دو نفر که من اسمشان را نمیبرم. بعد امام فرمودند احمد برو عبای نجف من را هم بیاور. و عبا را هم به ایشان دادند. من تصور میکنم که عمامه، عمامه مرجعیت بود و عبا هم عبای زعامت و رهبری.
فردای آن روز من رفتم پیش آقای جلالی خمینی و خواب را تعریف کردم و گفتند فکر نمیکنم حضرت امام خیلی زنده بمانند. همسر آقای جلالی آمدند و شروع کردند به گریهکردن و گفتند همسر امام به من زنگ زدند و گفتند دست از امام کشیدهایم و امیدی نیست.
آقای جلالی گفتند که برویم پیش آیتالله خامنهای. بعد خواب را تعریف کردم. رهبری گفتند که مسئولیت سنگینی را نظام و خداوند به عهده بنده میخواهند بگذارند. دعا بفرمائید که بتوانم به احسن وجه از پس این مسئولیت بر بیایم. شاهد این ماجرا هم آقای جلالی خمینی هستند که هنوز زنده هستند.
چند شب بعد از این خواب، آقای جلالی خمینی به من در تماس تلفنی گفتند که خوابت به واقعیت تبدیل شد و آقای خامنهای با اکثریت آراء به عنوان رهبری انتخاب شدند. متن کامل مصاحبه