از صلح امام حسن علیه السلام تا صلح روح الله
تاریخ انقلاب - عبدالصالح شمس اللهی: قطعنامه ۵۹۸، هشتمین قطعنامه ای بود که شورای امنیت سازمان ملل از ابتدای تجاوز علنی رژیم بعثی عراق به جمهوری اسلامی ایران، صادر کرده بود. همه قطعنامههای قبلی به علت جهتگیری ناعادلانه آنها از سوی ایران رد شد اما در ابتدای صدور قطعنامه ۵۹۸ به علت نکات مثبتی که در این قطعنامه گنجانده شده بود جمهوری اسلامی اعلام کرد که ایران جای بحث و مذاکره در این قطعنامه می بیند و آن را نه رد می کند و نه قبول؛ ولی سرانجام در تاریخ ۲۷ تیر ۱۳۶۷ قبول این قطعنامه با وجود نکات مثبتش، آنچنان تلخ جلوه کرد که امام راحل از آن به جام زهر یاد کردند، حال برای بررسی بیشتر این موضوع در گفت وگویی با حجتالاسلام والسلمین شیخ مهدی طائب، محقق، مدرس و پژوهشگر مسائل سیاسی و تاریخی، به این موضوع پرداخته ام.
***********
به نظر حضرتعالی نگاه حضرت امام به مقوله دفاع چه بود؟
نگاه امام به دفاع همان نگاه عقلانی هر موجود زنده ای در این عالم است، هر موجودی فطرتاً می داند که در این عالم دارای دشمن و موانع رشد است که باید با آنها مقابله کند و در برابر آنها از خود دفاع کند، حتی گیاهان هم دارای دشمن هستند و در برابر آن دشمن از خودشان دفاع میکنند، بنابراین اصل دفاع یک مقوله عقلانی و فطری است، و چیزی که مهم است، نوع دفاع و بهکارگری ابزار است.
برخی در مقوله دفاع هیچ حریمی را رعایت نمیکنند و فقط برایشان مهم این است که خودشان حفظ شوند. در دفاع از خود و اطرافیان خود، هر چیزی که لازم بدانند از بین میبرند ولو اینکه حق آنها نباشد. درحالیکه امام(ره) در چهارچوب الهی حرکت کردند، یعنی در عین اینکه دفاع از نظام و اسلام و ایران و خودشان را عقلی و فطری میدانستند، اما در دفاع، آن چهارچوبها و قواعد و قوانینی را که خدای متعال دفاع معین فرموده بود را به دقت رعایت میکردند و هرگز اجازه نمیدادند که رزمندکان از این حریم دور شوند، بنابراین در بحث دفاع از دیدگاه امام دو مسئله مطرح است؛ اول توجه به دفع و ضرورت آن، که این مسئله از دید برخی مورد غفلت قرار می گیرد، البته اصل لزوم دفاع مورد غفلت قرار نمیگیرد.
بحث این است که غفلت از وجود دشمن، غفلت از مدل دشمن اتفاق میافتاد که در مسئله دفاع کوتاهیهایی میشد، امام در این زمینه بسیار زیرکانه و اندیشمندانه وارد میدان میشدند و اجر دفاع را با توجه به وجود دشمن و شناخت از دشمن، علی الدوام مورد توجه قرار میدادند.
مسئله دوم اینکه وقتی افرادی دشمن را میشناختند، حالا در مسئله دفاع دچار افراط و تفریط میشدند، دچار نارواییها میشدند، اما در این مقوله دوم بسیار دقیق حد اعتدال را رعایت کرد.
به نظر شما امام جنگ را یک فرصت می دید یا تهدید؟
جنگ، هجوم دشمن بر ما بود. مقوله جنگ اصطلاح عامش زمانی به کار می رود که عدهای به عده دیگر حمله کنند، این مهاجمین جنگافروز میشوند و آنهایی که در برابر اینها میایستند میشوند مدافع، گرچه جنگ اصطلاح عامی هم دارد که به طور کلی به درگیریها، جنگ می گویند حالا اعم از اینکه مدافع باشید یا مهاجم! ولی اصل کلمه جنگ درباره مهاجمین است اگر ما کلمه جنگ را به شکل عام بهکار بگیریم، در طول مدتی که عراق به ما حمله کرد آنها جنگافروز بودند و ما در برابر آنها دفاع کردیم. اصل دفاع یک مسئله ای بود که برای ما ضروری بود و وجوب عقلی داشت، یعنی چیزی بود که ما میباست این کار را انجام بدهیم که اگر انجام نمی دادیم به طور کلی از بین می رفتیم، لکن آن چیزی که در این میان اهمیت دارد این است که ما ظرفیتی را که دفاع برایمان ایجاد میکند را، به خوبی استفاده کنیم، به این معنا که ما وقتی میدان نبرد دشمن را می بینیم و میخواهیم از خودمان دفاع کنیم، دیگر جایی است که باید جوهرههای خودمان را، قابلیتهای خودمان را به عرصه ظهور و فعلیت برسانیم. اگر این خوب مدیریت شود، چیزی که بعد از جنگ بماند پایدارتر است و فراوانی بیشتری دارد، این مشروط بر این است که ما بتوانیم از فرصتهای جنگ بهخوبی استفاده کنیم. امام(ره) مجموعه تهدیدات دشمن را از آن آغاز که اولین بمباران تهران صورت گرفت تبدیل کردن به یک فرصت، ببینید وقتی که صدام جنگ را علیه ما شروع کرد، هیچ یک از ما جنگ را ندیده بودیم، از بزرگ و کوچکمان به یک شکلی در حقیقت متحیر نوع مقابله بودیم، اینکه چه بکنیم؟ احتمال این وجود داشت که ما در برابر این موضع کم بیاوریم و دست تسلیم بالا ببریم.
امام اولین گام را در برابر دشمن ساده کردند و گفتند طوری نیست! در واقع اولین هجوم عراق علیه ما، بمباران تهران را، ایشان تبدیل کردند به یک جبهه آموزش برای نیروهای خودشان و این ادامه پیدا کرد و طی هشت سال نبرد دشمن علیه ما، امتی درست شد که بعد از آن هیچ قدرتی هوس حمله به ما را تا الان به خود داده است.
در اینکه حضرت امام بهترین تصمیم را گرفتند بحثی نداریم منتهی با توجه به نگاه حضرت امام که الان شما هم به بخشی از آن اشاره کردید که اعتقاد داشتند تا زمانیکه کفر و شرک است جنگ و مبارزه ادامه دارد و تا مبارزه هست ما هم هستیم، چقدر آن اهدافی که خود حضرت امام مد نظرشان بود محقق شد؟
من بار دیگر این را میگویم که امام جنگ را شروع نکردند، دشمن جنگ را شروع کرد و جنگ را ادامه داد و آن چیزی که حضرت امام میفرمودند همان چیزی بود که قرآن فرموده بود، فرمودند اینقدر ما باید این نبرد را ادامه بدهیم تا رفع فتنه از کل دنیا، تا فتنه از زمین برداشته شود، این فتنه چه بود؟ در آن زمان فتنه ای بود که علیه ایران ایجاد کرده بودند که جمهوری اسلامی را از روی کره زمین بردارند، یعنی گفتند که باید ریشه ایرانیها را بخشکانیم، حضرت امام هم فرمود جنگ جنگ تا رفع کل فتنه، اینقدر بجنگید که این فتنهای که اینها شروع کردند از بین برود، هر وقت این فتنه از بین برود آن موقع است که نبرد خود به خود از طرف آنها پایان پیدا میکند و شکل جدیی به خودش میگیرد که ما باید برویم برای آن برنامهریزی کنیم اینجا حیات دشمن در هجوم است دشمن اگر هجوم نکند و جنگ راه نیندازد اعم از جنگ نرم و سخت، اگر حالت عادی باشد، برنده ما هستیم، چون اگر جنگ نباشد منطق حاکم است و وقتی منطق حاکم بشود ما دارای منطقیم و او فاقد منطق، بنابراین او است که جنگ را شروع میکند و هدفش هم، نابودسازی ماست، هدف ما هم این است که ما از نابودسازی خودمان جلوگیری کنیم، وقتی در نبرد او مجبور به خاتمه جنگ بشود نقطه نابودی اوست، بنابراین جنگ جنگ تا رفع فتنه معنایش این است که آنقدر باید بجنگیم که دشمن مجبور بشود جنگ را تمام کند، وقتی جنگ را تمام کرد ما پایدار شدهایم و او از بین رفته، امام در حقیقت به همه هدف خودشان رسیدند ولی آنقدر این نبرد را ادامه دادند که دشمن به حدی رسید، ولو به حسب ظاهر، آمد گفت قطعنامه.
درست است که حضرت امام آنموقع فرمودند که من جام زهر را نوشیدم، به این معنا که ما اگر باز مسیر دفاع را جلو میرفتیم زمین خوردن دشمن سریعتر میشد، ولی به هر ترتیب حتی قبول آن قطعنامه از جانب امام هم، هدف نهایی را تأمین می کند، لکن سرعت کار را پایین میآورد. اگر امام میفرمود نبرد را ادامه میدادیم و مقاومت میکردیم، مسئولین آن زمان به امام اظهار خستگی نمیکردند بسیار زودتر به نتیجه میرسیدیم تا این قطعنامه را قبول کنیم، اما به هر ترتیب به نتیجه رسیدیم و همه نتیجه این است که ما از بین نرویم و دشمن آرامآرام از بین برود.
از شنیدن عبارت جام زهر چه چیزی به ذهن حضرتعالی خطور میکند؟
عین همان جامی است که امام حسن مجتبی نوشیدند، کار امام حسن(ع در قبولی آن قطعنامه بسیار تلخ بود، قطعنامهای که معاویه آورده بود، لکن برای بقاء خود امام و امام حسین(ع) و جامعه شیعه در آن زمان لازم بود.
اگر شرایط طور دیگری بود آیا امام حسن(ع) آن را میپذیرفت؟
نه، شرایط زمان یک اموری را اقتضا میکند و شرایط زمان دست ما نیست!
شرایط زمان را افراد درست میکنند.
به هر جهت افراد هم یکی از شرایط زمان هستند، افراد از شرایط زمان گذشته میتوانند درس بگیرند.
مثلاً اگر شرایط طور دیگری بود که حضرت امام حسن(ع) حکومت میکردند، برکتی که برای شیعه بهوجود میآورد قطعاً خیلی بیشتر میشد.
سریعتر میشد. اما این مشروط بر این بود که ما آن زمان شیعه داشته باشیم، شیعیانی را داشته باشیم که اهل بصیرت باشندف ولی در مجموع اینها، تولید اینها، ظرفیت و زمان میبرد، آن موقع هم مثل زمان خود ما بود.
زمان خود ما یعنی چه؟
اهل بصیرتی که در جنگ بودند بسیاری شهید شده بودند، آنها که بودند برخیشان بصیرت لازم برای درک زمان نداشتند و لذا به امام میگفتند که ادامه نبرد صلاح نیست و حاضر به نبرد نیستیم! امام هم قطعنامه را پذیرفت.
پس اشاره حضرت امام به آن نامه و بحث فرمانده سپاه، نخست وزیر و... چه معنایی داشت؟
فرمود بعدها متوجه میشوید! ما امروز وقتی که میبینیم در برابر فتنهها، مردم ما به سرعت عکسالعمل نشان میدهند و موفق هم هستند، به یک نکته پی میبریم و آن سطح بالای بصیریت است و این سطح بالای بصیرت کم رویش کار نشده، بیست و خوردهای سال است که روی آن کار شده است. ما در آن زمان افراد بصیرمان شهید شده بودند، افراد باقیمانده کسانی بودند که نمیتوانستند شرایط زمان را خوب درک کنند. بعدها هم دیدیم که برخی از جوانها در برابر فتنه های بعدی ناتوان بودند، به هر ترتیب هر تصمیمی از هر امامی، چه معصوم و چه غیر او، بستگی دارد به اینکه شرایط چه مقدار برای آنها فراهم است.
ما از بررسی این پدیده می خواهیم بفهمیم چه شرایطی باعث نوشاندن جام زهر شد، به نظر شما امکان تکرار جام زهر وجود دارد؟
از جانب مردم هیچ مشکلی وجود نداشت. به هر ترتیب در هر دوران جام زهرهای پنهانی طبیعتاً وجود دارد منتهی در آن حد ظاهراً نیست. در مسئله هسته ای در دورانی که آقای خاتمی بود به هر ترتیب کوتاهیهایی کردند و مقام معظم رهبری هم به جهت برخی مصالح بر آنها خیلی فشار نمیآوردند، که داستان هستهای را به طور قاطع پیگیری کنند. پس این موضوع در هر دوره ای هست.
- ۹۴/۰۴/۲۷