میخواهم دخترم دشمن را بشناسد
نامه شهید غواص به دخترش
متن ادبی شهید «حجتالاسلام محمد شیخ شعاعی» خطاب به دخترش، ازجمله یادگارهای این شهید بزرگوار است.
پیامی به همسر گرامی و والدین ارجمندم
به دخترم دروغ نگویید!
نگویید من به سفر رفتهام
نگویید از سفر بازخواهم گشت
نگویید زیباترین هدیه را برایش به ارمغان خواهم آورد
به دخترم واقعیت را بگویید،
بگویید به خاطر آزادی تو
هزاران خمپاره دشمن
سینهٔ پدرت را نشانه رفتهاند
بگویید خون پدرت بر تمام مرزهای غرب و جنوب کشورش
پریشان شده است
بگویید موشکهای دشمن
انگشتان پدرت را در سومار
دستهای پدرت را در میمک
پاهای پدرت را در موسیان
سینه پدرت را در شلمچه
چشمان پدرت را در هویزه
حنجرهٔ پدرت را در ارتفاعات اللهاکبر
خون پدرت را در رودخانه بهمنشیر
و قلب پدرت را در خونینشهر پرپر کردهاند
اما ایمان پدرت در تمام جبههها میجنگد
به دخترم واقعیت را بگویید!
بگذارید قلب کوچک دخترم ترک بردارد و
نفرت همیشگی از استعمار در آن بدواند
بگذارید دخترم بداند که چرا عکس پدرش را بزرگ کردهاند
چرا مادر دیگر نخواهد خندید
چرا گونههای مادربزرگش همیشه خیس است
چرا عموهایش، محبتی بیشازپیش به او دارند
و چرا پدرش به خانهبر نمیگردد
بگذارید دخترم بهجای عروسک بازی
نارنجک را بیاموزد
بهجای ترانه، فریاد را بیاموزد
و بهجای جغرافیای جهان،
تاریخ جهان خواران را بیاموزد
به دخترم دروغ نگویید
نمیخواهم آزادی دخترم، قربانی نیرنگ جهانخواران باشد
به دخترم واقعیت را بگویید
میخواهم دخترم دشمن را بشناسد
امپریالیسم را بشناسد
استعمار را بشناسد
به دخترم بگویید من شهید شدم
بگذارید دخترم تنها به دریای خون شهیدان هویزه بیندیشد
سلام مرا به دخترم برسانید
و این اشعار را که نوشتم
برایش نگهدارید که بزرگتر شد
خودش بخواند
***شهیدان زندهاند اللهاکبر به خون غلتیدهاند اللهاکبر***
- ۹۴/۰۵/۲۲