شکرخدا صادق رئیس مذهب ماست
میخواهم امشب رک بگویم دردها را
پس خوش ندارم دیدن نامردها را
هرکس که با نام علی خوش گشته حالش
شیرحلال مادرش باشد حلالش
"می" در رگ ما دائما جاریست ساقی
این مستی ما عین هشیاریست ساقی
شش بار پر کردم سبوی هستی ام را
کرده ست کامل نام صادق مستی ام را
شکرخدا نام علی ذکر لب ماست
شکرخدا صادق رئیس مذهب ماست
هرچند بین روضه هامان او غریب است
اما مرور حکمت این غم عجیب است
بگذار راحت تر بگویم اوج غم را
خاکی شده شعرم بسوزان دفترم را
در "شهر دل" جز سوختن دروازه ای نیست
آتش به درب خانه چیز تازه ای نیست
بال و پرش میسوزد از جور زمانه
پای علی هرکس بماند صادقانه
هی باز شد روضه همین که مرد خسته
درکوچه ها گردانده شد با دست بسته
امشب دلم هی میرود در کوی زهرا
از بس که دارد داغ صادق بوی زهرا
مهمان که نه یک روضه ی ناخوانده دارم
از فاطمیه یک شب جامانده دارم
شاید خودش میخواسته که روضه هایش
باشد فدای مادرش ! جانم فدایش
میخواست بر روی سر ما گل بپاشد
رمز گریز روضه سمت کوچه باشد
از روضه ی مادر اگرچه سهم برده
شکرخدا شکرخدا سیلی نخورده...!
- ۹۴/۰۵/۲۰