سراج معلم

لاحول ولاقوة الا بالله العلی العظیم-لا موثر فی الوجود الا الله -امام خامنه ای:ان‌شاءالله تا ۲۵ سال آینده چیزی به نام رژیم صهیونیستی وجود نخواهد داشت

سراج معلم

لاحول ولاقوة الا بالله العلی العظیم-لا موثر فی الوجود الا الله -امام خامنه ای:ان‌شاءالله تا ۲۵ سال آینده چیزی به نام رژیم صهیونیستی وجود نخواهد داشت

سراج معلم

هدف دادن اطلاعاتی در مورد دین و دنیاست
امیرالمومنین در حدیثی زیبا در راستای بصیرت افزایی می فرمایند: « کور آن کسی نیست که چشم ندارد ، بلکه کسی است که بصیرت ندارد. (کنزالعمال حدیث 1220) امام صادق(ع) می فرماید: عموی ما عباس بن علی، بصیرتی نافذ و استوار داشت. تعریفی بسیار زیبا از بصیرت : ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﺧﺪﻣﺖ مقام معظم ﺭﻫﺒﺮﯼ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺍﯼ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﺎ ﺑﺼﯿﺮﺕ ﺗﺮﺑﯿﺖﮐﻨﯿﻢ. آقا ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ: ﻣﻨﻈﻮﺭﺗﻮﻥ ﺍﺯ ﺑﺎ ﺑﺼﯿﺮﺕ ﭼﯽ ﻫﺴﺖ؟ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ: ﮐﺴﺎﻧﯽ ﻣﺜﻞ ﻣﻘﺪﺍﺩ ﮐﻪ ﭼﺸﻤﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﻫﺎﻥ ﻣﻮﻻﯾﺸﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﮔﻮﺵ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻭﻟﯿﺸﺎﻥ... آﻗﺎ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ: ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ، ﺍﻣﺎ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺑﺼﯿﺮﺕ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ. ﻣﻨﻈﻮﺭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻓﺮﺩ ﺑﺼﯿﺮ, ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﻣﺜﻞ ﻣﺎﻟﮏ ﺍﺷﺘﺮ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ امیرالمؤمنین (علیه سلام) ﺩﺭ ﻭﺻﻔﺶ ﻣﯿﻔﺮﻣﺎﯾﻨﺪ: مالک ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪ ﺍی اﺳﺖ ﮐﻪ ﺍگرﺩﺭ ﺑﯿﺎﺑﺎﻧﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﻣﻮﻻﯾﺶ ﻭ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﭘﯿﺶ ﺑﯿﺎﯾﺪ، ﺩﻗﯿﻘﺎ" ﮐﺎﺭﯼ را ﻣﯿﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻧﺰﺩ ﻣﻮﻻﯾﺶ ﺑﻮﺩ، ﻣﻮﻻﯾﺶ ﻫﻤﺎﻥ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺍﻣﺮ ﻣﯿﮑﺮد... ﺑﺼﯿﺮﺕ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺭ ﻏﯿﺒﺖ ﻣﻮﻻﯾﺖ هم ﺑﺪﺍﻧﯽ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﻭ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﺍ عمل کنی به نقل از qaemworld.blog.ir - هرگونه برداشت از این وبلاگ حتی بدون ذکر منبع آزاد است!

آخرین نظرات
قلمرو تبرج زنان وسیع‌تر از اظهار زینت و تبرج در پوشش بوده و مظاهر دیگر مانند تبرج در رفتار، محتوای گفتار و ... را شامل می‌گردد و هر نوع جلوه‌گری اعم از نحوه پوشش، نحوه رفتار و محتوای گفتار از سوی زنان در انظار مردان نامحرم که زمینه‌ساز ارتکاب گناه گردد، تبرج به‌شمار می‌آید.
خبرگزاری فارس: تبیین عناصر تبرج در زنان

 چکیده

قرآن کریم در آیات 33 سوره احزاب و 60 سوره نور به بیان موضوع تبرج و حکم آن پرداخته است. تعاریف ارائه شده از سوی مفسران و فقیهان در باره تبرج مختلف، اما مشابه یکدیگر است. این مقاله درصدد تبیین دقیق مفهوم تبرج و تعیین قلمرو و گستره آن است. تحلیل عناصر تبرج بیانگر آن است که قلمرو تبرج زنان وسیع‌تر از اظهار زینت و تبرج در پوشش بوده و مظاهر دیگر مانند تبرج در رفتار، محتوای گفتار و ... را شامل می‌گردد و هر نوع جلوه‌گری اعم از نحوه پوشش، نحوه رفتار و محتوای گفتار از سوی زنان در انظار مردان نامحرم که زمینه‌ساز ارتکاب گناه گردد، تبرج به‌شمار می‌آید.

واژگان کلیدی

آیه 3 احزاب، آیه 60 نور، تبرج، پوشش، عفت، زینت.

طرح مسئله

قرآن کریم در دو آیه به‌صراحت تبرج زنان و حکم آن را ذکر کرده است. در آیه‌ای می‌فرماید: «وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّه الأ‌ُولَىٰ؛ (احزاب / 33) و در خانه هایتان قرار گیرید و همانند خودآرایی [دوران] جاهلیت نخستین، [با زیورها] خودنمایی نکنید.» و در مورد آیه می‌فرماید: «وَ الْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِی لا یَرْجُونَ نِکَاحًا فَلَیْسَ عَلَیْهنَّ جُنَاحٌ أ‌َنْ یَضَعْنَ ثِیَابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بز‌ِینَه وَ أ‌َنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ؛ (نور / 60) و بازنشستگان از زنان که امید به ازدواج ندارند، پس هیچ گناهی بر آنان نیست که لباس های [رسمی] خود را فرو نهند، درحالی‌که با زیور خودآرایی نکنند؛ و خویشتن داری آنان برایشان بهتر است.» فقیهان و مفسران در رابطه با مفهوم تبرج زنان در برابر مردان بیگانه تعاریف مختلف اما تقریبا مشابهی را ارائه داده‌اند. این مقاله درصدد پاسخ به این مسئله است که مفهوم روشن تبرج و خودنمایی زنان و همچنین قلمرو و گستره آن از دیدگاه قرآن چیست؟ برای این منظور نخست به مفهوم تبرج در لغت و سپس مفهوم اصطلاحی آن از دیدگاه مفسران و فقیهان پرداخته می‌شود و در ادامه با مقایسه تبرج با مفاهیم همسو و نیز تحلیل عناصر تبرج، تعریف فراگیری را از تبرج و خودنمایی زنان ارائه می‌گردد.

مفهوم‌شناسی

1. واژه تبرج

واژه «تبرج» مصدر باب تفعّل از ریشه «ب ر ج» می‌باشد. ابن‌فارس برای ماده «ب رج» دو اصل معنایی قائل است: یکی بروز، ظهور و آشکاری و دیگری پناهندگی است. (ابن‌فارس، 1404: 1 / 238) فیومی برج را ماوی و محل نشستن کبوتر معنا کرده و مراد از آن را، ساختمان بلندی می‌داند که کبوتر در آنجا نشسته و پناه می‌گیرد. (فیومی، بی‌تا: 2 / 42) این معنا در واقع جمع بین دو اصل معنایی است که ابن‌فارس بدان تصریح کرده است. مصطفوی اصل واحد در ماده «ب ر ج» را عبارت از ظهور و جالب‌بودن می‌داند؛ ظهوری که برای دیگران جلب توجه می‌کند. بنابراین هر شیء ظاهر و جالبی برج است و به همین اعتبار زنی که خود را زینت و زیبا ساخته است و محاسن و زینت‌هایش را برای بیگانگان و اجانب ظاهر کرده و در قلب آنها نفوذ می‌کند نیز مانند برج خواهد بود. مراد از تبرج در آیه «وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّه الأ‌ُولَىٰ» (احزاب / 33) این است که استعلا و تجلّی و جلب نفوس را ظاهر و اراده نکنید؛ زیرا ظهور و استعلا در هر چیز به حسب همان چیز می‌باشد. ازاین‌رو هر حرکتی یا توقف و سکونی از ناحیه زن که منجر به جلب توجه نامحرم شود و ظهور و جلوه‌گری و استعلا در مقابل نامحرمان را به‌دنبال خود داشته و مقتضی نفوذ زن در دل آنها باشد، تبرجی است که در آیه مذکور از آن نهی شده است. (مصطفوی، 1402: 1 / 243 ـ 242) برخی از کتاب‌های لغت نیز بدون ارجاع به اصل معنایی خاص، تبرج را به‌معنای خودنمایی و جلوه‌گری زن در مقابل انظار بیگانگان تعریف کرده‌اند. (ابن‌منظور، 1414: 2 / 212؛ قرشی، 1412: 1 / 174) چنان‌که برخی از لغت‌شناسان تبرج را عبارت از آشکارشدنی دانسته‌اند که شهوتِ مرد را تحریک و تهییج کند و تکسر و تبختر در راه رفتن را از ویژگی‌های زنان متبرج برشمرده‌اند. (زبیدی، 1414: 3 / 294) نیز برخی گفته‌اند واژه «ب ر ج» بر وزن فَعَل، معنای متفاوتی با همین ماده بر وزنِ قُفل ندارد و البَرَج را وسعت سفیدی چشم همراه با حسن حدقه معنا نموده‌اند. (صاحب بن عباد، 1414: 7 / 96؛ فراهیدی، 1410: 2 / 114)

اما تبرج در دیدگاه و اصطلاح فقیهان، مفسران و محدثان به صورت‌های مختلفی تعریف شده است که برخی از آن تعاریف عبارتند از:

1. ظاهرشدن و تکشف. (حسینی جرجانی، 1402: 2 / 370؛ قرشی، 1377: 7 / 249؛ ابن‌عاشور، بی‌تا: 18 / 238)

2. اظهار محاسن و زیبایی‌های زنانه برای مردان. (فضل‌الله، 1419: 18 / 293؛ جصاص، 1405: 5 / 230)

3. اظهار زینت توسط زن برای مردان نامحرم. (طباطبایی، 1417: 15 / 228؛ صادقی تهرانی، 1365: 24 / 110، حسینی شیرازی، 1423: 434؛ نجفی سبزواری، 1419: 427؛ شریف لاهیجی، 1373: 3 / 630؛ کاشانی، 1423: 5 / 370؛ شوکانی، 1414: 3 / 150؛ مغنیه، بی‌تا: 468)

4. تبرج اعم از اظهار زینت مصنوعی و زیبایی‌های ذاتی زنانه است. (طبرسی، 1372: 2 / 106؛ مکارم شیرازی، 1421: 13 / 235؛ طباطبایی، 1417: 15 / 228)

5. برخی از تعریف‌ها نیز در واقع تعریف به مصداق است چنان‌که گفته شده است که تبرج زنان خارج شدن آنها از خانه با پوششی ناقص و نیمه‌برهنه می‌باشد به‌گونه‌ای که مانند بُرج توجه دیگران را به خود جلب می‌نمایند. (مکارم شیرازی، 1421: 13 / 235؛ صادقی تهرانی، 1419: 422؛ طبرسی، 1372: 7 / 228؛ طباطبایی، 1417: 15 / 228؛ بروسوی، بی‌تا: 7 / 170)

6 . زینت کردن به چیزی که در عرف زینت کردن به آن رایج نیست. (ابن‌عاشور، بی‌تا: 18 / 238؛ نووی جاوی، 1417: 2 / 253)

7. برخی از مفسران تبرج زنان را به تبختر، تکبر، تغنج و تکسر در راه رفتن به‌گونه‌ای که موجب تحریک و تهییج شهوت مردان گردد، تعریف نموده‌اند. (رازی، 1408: 15 / 415؛ نخجوانی، 1999: 2 / 155؛ قاسمی، 1418: 8 / 67؛ ثعلبی، 1422: 8 / 35؛ ملاحویش، 1382: 5 / 473)

8 . برخی از مفسران در تبیین تبرج ذکر کرده‌اند که برای تبرج زنان، درجات و درکاتی است، برخی از گونه‌های تبرج مربوط به‌نحوی پوشش آنها و برخی دیگر مربوط به حرکات آنها مانند شیوه راه رفتن آنها در بین مردان، همراه با تکسر و تبختر و کوبیدن پاهایشان بر زمین به‌گونه‌ای که نظر جنس مخالف را به‌سوی خود جلب نماید: «وَ لا یَضْرِبْنَ بأ‌َرْجُلِهنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِنْ ز‌ِینَتِهنَّ» (نور / 31) همان‌گونه که گاه تبرج مربوط به شیوه سخن گفتن آنها که همراه با عشوه‌گری و نازک کردن صدا و ... است: «فَلا تَخْضَعْنَ بالْقَوْل‌ِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً؛ (احزاب / 32) پس به نرمی [و ناز] سخن نگویید، تا کسی که در دلش [نوعی] بیماری است طمع ورزد؛ و سخنی پسندیده بگویید.» حتی گاه می‌تواند مربوط به شیوه نگاه کردن آنها همراه با غمزه کردن و نگاه‌های خاصی که نامحرم را به‌سوی آنان دعوت کند، باشد. (صادقی تهرانی، 1365: 24 / 110)

9. در برخی احادیث تبرج ضد ستر به‌شمار آمده است. (کلینی، 1429: 1 / 48)

2. واژه‌های همسو با تبرج

آنچه از منابع درباره مفهوم واژه‌های همسو با تبرج و رابطه تبرج با آنها می‌توان بهره‌برداری و طرح کرد، عبارت است از:

1. «ستر»؛ ستر در لغت به‌معنای چیزی را پنهان کردن و پوشیده داشتن، آمده است. (ابن‌منظور، 1414: 4 / 343) این واژه به حیا نیز معنا شده است (همان: 344) و مراد از ستر و پوشش زنان در مقابل نامحرمان، آن عفت و حیایی است که در مقابل تبرج می‌باشد. (موسوی قزوینی، 1419: 64) و رابطه ستر (پوشش کامل) و تبرج در پوشش، تضاد است. (مازندرانی، 1382: 1 / 348) اما لباس‌هایی که با پوشیدن مجموع آنها می‌توان ستر کاملی داشت عبارت‌اند از:

الف) خُمُر؛ جمع خمار و به‌معنای مقنعه است که زنان به‌واسطه آن سرشان را می‌پوشانند. در واقع خمار روسری کوچکی است که نمی‌توان آن را به مقداری جلو کشید که مانند پرده آویزان گردد به‌گونه‌ای که سر و پشت گردن و موها پوشیده بماند. (مقداد بن عبدالله، بی‌تا: 2 / 222) ازاین‌رو قرآن کریم خطاب به زنان می‌فرماید: «وَ لْیَضْر‌ِبْنَ بخُمُر‌ِهِنَّ عَلَىٰ جُیُوبهِنَّ؛ (نور / 31) و باید روسری هایشان را بر گریبان هایشان [فرو] اندازند.»

ب) جلباب؛ قمیص (پیراهن) یا لباسی گشادتر از خمار و کوچک‌تر از ردا که زن به‌واسطه آن سر و سینه‌اش را می‌پوشاند. (اشتهاردی، 1417: 12 / 513)

ج) درع (قمیص)؛ پیراهن و لباسی که کفین و قدمین را نمی‌پوشاند. (علوی عاملی، بی‌تا: 1 / 543)

د) عبا (چادر، ازار)؛ لباس سرتاسری است که همه بدن را می‌پوشاند. (اشتهاردی، 1417: 12 / 513)

2. «عفت»؛ از ماده «عَفّ» و برای آن، دو معنا ذکر شده است:

الف) باقی مانده شیر در سینه (صاحب بن عباد، 1414: 1 / 101) که دلالت بر کم‌بودن چیزی دارد؛ (ابن‌فارس، 1404: 4 / 3)

ب) حاصل‌شدن حالتی برای نفس که مانع از غلبه شهوت می‌شود (راغب، 1412: 573) و شخص را از ارتکاب حرام و انجام اعمال قبیح باز می‌دارد. (فراهیدی، 1410: 1 / 92) همان‌طور که خداوند در قرآن کریم بعد از تخفیف به زنان سالخورده در مسئله ستر و پوشش، می‌فرماید: «وَ أ‌َنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ؛ و خویشتن داری آنان برایشان بهتر است.» (نور / 60)

3. «حیا»؛ در کتب لغت، حیا را به‌معنای شرم (قرشی، 1412: 2 / 215) و استحیا را امتناع کردن از چیزی از ترس افتادن در قبیح معنا کرده‌اند. (حمیری، 1420: 1656) و در معنای این حدیث که «حیا از ایمان است» (بخاری، 1401: 1 / 11؛ کلینی، 1429: 3 / 274) گفته شده است که همان‌گونه که ایمان، انسان را از انجام معاصی مانع می‌شود، حیا نیز او را از ارتکاب معاصی و محرمات حفظ می‌نماید. (زمخشری، 1417: 1 / 295) برخی سر زدن رفتار آمیخته با حیا از سوی زنان به هنگام معاشرت با مردان را مساوی با عدم تبرج زنان گرفته‌اند. (سید قطب، 1412: 5 / 2686)

تحلیل یافته‌ها در باره مفهوم تبرج و واژه‌های همسو و رابطه تبرج با آنها

از جمع‌بندی سخنان اهل لغت درباره مفهوم تبرج به دست می‌آید که ظهور و بروز و آشکارشدن، وجه مشترک معانی ذکر شده توسط آنان است و اختلاف در اصل معنایی آنکه آیا عبارت از دو چیز: 1. ظهور و بروز و آشکاری و 2. پناهندگی است، چنان‌که ابن‌فارس بر آن است و یا این دو آمیخته با هم، چنان‌که فیومی بر آن است و یا ظهور و آشکاری همراه با قصد جلوه‌گری چنان‌که مصطفوی بدان تصریح کرده و از عبارت زبیدی استفاده می‌شود و نیز سخن ابن‌منظور بدان اِشعار دارد، تأثیری در معنای مشترک ندارد. با این حال تنها نکته‌ای که در این میان باید مورد توجّه قرار گیرد این است که آیا قید داشتن قصد جلوه‌گری در آن مأخوذ است یا خیر؟

اما درباره معنای اصطلاحی تبرج باید توجه داشت که این‌گونه تعریف‌ها، در واقع تعاریف لفظی هستند و به هیچ وجه، تعریف منطقی به‌معنای تعریف به ذاتیات شیء که تعریف حدّی و یا به عرضیات شیء که تعریف رسمی نامیده می‌شود، نمی‌باشند. ازاین‌رو انتظاری که از این‌گونه تعریف‌ها می‌رود آن است که چیزی را که حقیقت آن در نظر مفسران، فقیهان و محدثان روشن است با عبارت بهتر و روشن‌تر بیان شود. ازاین‌رو تجزیه و تحلیل‌های این مقاله برای واکاوی این نکات می‌باشد. بر این اساس، با نگاهی گذرا به تعریف‌های ارائه شده می‌توان گفت: براساس تعریف نخست و نیز تعریف نهم ‌ـ اگر تعریف لغوی به‌شمار آید ـ که در واقع تعریف به ضدّ است، خاصیت تکشف آن است که در انظار بینندگان اتفاق می‌افتد؛ زیرا در غیر این صورت ظاهر شدنی رخ نداده است و تکشف زنان در انظار بیگانگان می‌تواند از طرق مختلفی صورت گیرد؛ مانند آشکار شدن از طریق نوع پوشش، عشوه‌گری در سخن گفتن و راه رفتن، ناز و غمزه کردن در نگاه و ... .

براساس تعریف دوم، اظهار زیبایی‌های ذاتی و خلقتی زنان، تبرج محسوب می‌شود؛ مانند آشکار کردن برجستگی‌ها و حجم بدن، بلند کردن ناخن‌ها، بیرون گذاشتن موها و ... .

براساس تعریف سوم، اظهار زینت‌های مصنوعی برای نامحرمان، تبرج به‌شمار می‌آید و زینت‌های مصنوعی، شامل انواع و اقسام جواهرآلات، آرایش‌ها، مدل و رنگ لباس‌ها و ... می‌باشد.

اما نسبت تعریف چهارم با سه تعریف آغازین این است که اخص از تعریف اول است؛ زیرا تکشف زن همیشه با اظهار زینت‌های مصنوعی و محاسن ذاتی‌اش نیست بلکه گاهی تکشف زن به‌واسطه حرکات خاصی که انجام می‌دهد و شیوه خاصی که سخن می‌گوید می‌باشد، مثلاً همراه با عشوه‌گری راه می‌رود و سخن می‌گوید و اعم از تعریف دوم و سوم است.

در مورد تعریف ششم باید توجه داشت که از جهت پوشش هر شیک‌پوشی و پاکیزه‌بودنی را نمی‌توان تبرج نامید، بلکه آن شیک‌پوشی که خلاف عرف و عادت پوشش زنان در خارج از منزل است به‌گونه‌ای که توجه ناظران را به خود جلب می‌نماید، گونه‌ای از تبرج است (آل‌سعدی، 1408: 797)

براساس تعریف هفتم و هشتم، زن متبرج یقیناً ستر کامل و موردپسند شرع را ندارد، از سوی دیگر ممکن است ستر، کامل نباشد اما زن هم تبرج نداشته باشد، مانند پوشش زنان عشایر و روستایی که ستر کامل شرعی ندارند اما بر پوشش ناقص آنها نمی‌توان نام تبرج نهاد؛ زیرا عناصر تبرج (قصد جلوه‌گری، تکشف، جلب توجه ناظر بیگانه) در آن یافت نمی‌شود.

از سوی دیگر، با نگاهی به تعاریف ارائه‌شده برای تبرج مشاهده می‌گردد تعریف نخست که تبرج را به «تکشف و ظاهرشدن» تبیین می‌کند، جامع سایر تعاریف دیگر می‌باشد؛ زیرا تعاریف دیگر نیز هر کدام به‌نحوی به آشکارشدن زن در انظار اشاره دارند. تعریف چهارم که تبرج را اظهار زینت‌های مصنوعی و محاسن ذاتی زنانه بیان می‌کند، اعم از تعریف دوم و سوم و همچنین تعریف پنجم که تبرج را با ذکر مصادیق آن تبیین می‌کند، می‌باشد. با اندک توجهی از تعریف نخست و تعریف ششم که خلاف عرف عمل کردن را تبرج می‌شمارد و همین‌طور از تعریف هفتم و هشتم که تبرج را به تبختر و تغنج و ... معنا می‌کنند، می‌توان دریافت که این تعاریف افزون بر تبرج در پوشش به دیگر مظاهر (اعم از تبرج در رفتار و گفتار و ...) نیز توجه ویژه‌ای داشته‌اند و چنان‌که پیش از این گفته شد، تعریف نهم در واقع ضدّ تعریف نخست و پرده‌برداری از نقطه مقابل تکشف می‌باشد و در این ارزیابی در ردیف تعریف نخست قرار می‌گیرد.

تحلیل عناصر تبرج و گستره آن

با بهره‌گیری از تعاریف گذشته و مقایسه‌ای که بین آنها صورت گرفت، در ادامه عناصر تبرج مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌گیرد:

1. قصد جلوه‌گری

در تعاریفی که از تبرج ارائه گردید، عنصر قصد ذکر نشده است اما تحلیل عناصر تبرج و خودنمایی که یک مفهوم روشن عرفی است، نشان‌دهنده آن است که قصد به‌عنوان یکی از عناصر تشکیل‌دهنده تبرج است، زیرا زن متبرج با قصد جلوه‌گری و خودنمایی (نه لزوماً قصد فتنه و فساد) تبرج می‌کند. (دروزه، 1383: 7 / 371) توضیح آنکه ممکن است زن متبرج قصد گناه نداشته باشد اما قصد جلوه‌گری از سوی او را نمی‌توان انکار کرد. چگونه می‌توان باور کرد که زن متبرج بدون قصد جلوه‌گری و جلب توجه دیگران به‌سوی خود، مرتکب این عمل شود و وقت و فکر و ذهن خود را صرف انجام این عمل کند و در برخی موارد متحمل هزینه‌های سنگینی گردد؟! طبرسی در تعریف خود از تبرج به‌نحوی به عنصر قصد اشاره کرده است، چنان‌که تبرج را تعمد و اصرار زنان به اظهار آنچه پوشیدنش واجب است، معنا می‌کند. (طبرسی، 1377: 3 / 313)

امکان دارد گفته شود قرآن کریم نیز به عنصر قصد در تبرج اشعار دارد؛ زیرا در آیه شریفه «وَ الْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِی لا یَرْجُونَ نِکَاحًا فَلَیْسَ عَلَیْهنَّ جُنَاحٌ أ‌َنْ یَضَعْنَ ثِیَابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بز‌ِینَه وَ أ‌َنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ؛ (نور / 60) و بازنشستگان از زنان که امید به ازدواج ندارند، پس هیچ گناهی بر آنان نیست که لباس های [رسمی] خود را فرو نهند، درحالی‌که با زیور خودآرایی نکنند؛ و خویشتن داری آنان برایشان بهتر است.» بعد از اینکه در امر پوشش، به زنان قواعد و سالخورده تخفیف می‌دهد و کنار رفتن قسمتی از پوشش آنها را اجازه می‌دهد، بلافاصله در ادامه آیه می‌فرماید: «غَیْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بز‌ِینَه»؛ یعنی در صورتی مجاز به استفاده از این تخفیف شرعی هستند که قصدشان از کم کردن پوشش، تبرج و آشکار کردن زینت پنهان نباشد.

منابع و مآخذ

قرآن کریم.

آقا ضیاء، 1419 ق، تعلیقه بر العروه الوثقی، قم، دفتر انتشارات اسلامی.

آل‌سعدی، عبدالرحمن بن ناصر، 1408 ق، تیسیر الکریم الرحمن، بیروت، مکتبه النهضه العربیه.

ابن‌اثیر جزری، مبارک بن محمد، بی‌تا، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، قم، اسماعیلیان.

ابن‌عاشور، محمد بن طاهر، بی‌تا، التحریر و التنویر، بی‌جا، بی‌نا.

ابن‌فارس، ابوالحسین احمد، 1404 ق، معجم مقاییس اللغه، قم، دفتر تبلیغات اسلامی.

ابن‌منظور، محمد بن مکرم، 1414 ق، لسان العرب، بیروت، دار الفکر.

اشتهاردی، علی‌پناه، 1417 ق، مدارک العروه، تهران، دارالاسوه.

بحرانی، یوسف بن احمد، 1405 ق، الحدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره، قم، دفتر انتشارات اسلامی.

بخاری، محمد بن اسماعیل، 1401 ق / 1981 م، صحیح البخاری، بیروت، دارالفکر.

بروجردی، آقاحسین، 1426 ق، تبیان الصلاه، تقریر علی صافی گلپایگانی، قم، گنج عرفان.

بروسوی، اسماعیل، بی‌تا، تفسیر روح البیان، بیروت، دارالفکر.

بهجت، محمدتقی، 1428 ق، استفتائات، قم، دفتر آیت‌الله بهجت.

ثعلبی، احمد بن ابراهیم، 1422 ق، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی.

جصاص، احمد بن علی، 1405 ق، احکام القرآن، تحقیق محمدصادق قمحاوی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.

حسینی جرجانی، سید امیر ابوالفتوح، 1404 ق، آیات الاحکام، تحقیق میرزا ولی‌الله اشراقی سرابی، تهران، نوید.

حسینی شیرازی، سید محمد، 1423 ق، تبیین القرآن، بیروت، دار العلوم.

حسینی همدانی، سید محمدحسین، 1404 ق، انوار درخشان، تحقیق محمدباقر بهبودی، تهران، کتابفروشی لطفی.

حمیری، نشوان بن سعید، 1420 ق، شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم، تحقیق مطهر بن محمد اریانی و حسین بن عبدالله عمری، بیروت، دار الفکر المعاصر.

دروزه، محمد عزت، 1383، التفسیر الحدیث، قاهره، دار احیاء الکتب العربیه.

رازی، ابوالفتوح حسین بن علی، 1408 ق، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، تحقیق محمدجعفر یاحقی و محمدهادی ناصح، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی.

راغب اصفهانی، حسین بن محمد، 1412 ق، مفردات الفاظ قرآن، بیروت، دار العلم.

زبیدی، محمد بن محمد، 1414 ق، تاج العروس من جواهر القاموس، بیروت، دار الفکر.

زمخشری، محمود بن عمر، 1417 ق، الفائق فی غریب الحدیث، بیروت، دار الکتب العلمیه.

سبزواری نجفی، محمد بن حبیب‌الله، 1406 ق، الجدید فی تفسیر القرآن المجید، بیروت، دار التعارف.

سبزواری نجفی، محمد بن حبیب‌الله، 1419‌ق، ارشاد الاذهان الی تفسیر القرآن، بیروت، دار التعارف.

سید قطب، قطب بن ابراهیم، 1412 ق، فی ظلال القرآن، بیروت، دار الشروق.

سیوری، مقداد بن عبدالله حلی، بی‌تا، کنز العرفان فی فقه القرآن، قم، بی‌نا.

شریعتی، محمدتقی، 1346، تفسیر نوین، تهران، شرکت سهامی انتشار.

شریف لاهیجی، محمد بن علی، 1373، تفسیر شریف لاهیجی، تحقیق میر جلال‌الدین حسینی محمدی ارموی، تهران، دفتر نشر داد.

شوکانی، محمد بن علی، 1414 ق، فتح القدیر الجامع بین فنی الروایه و الدرایه من العلم التفسیر، بیروت، دار الکلم الطیب.

صاحب بن عباد، اسماعیل بن عباد، 1414 ق، المحیط فی اللغه، بیروت، عالم الکتاب.

صادقی تهرانی، محمد، 1365، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن و السنه، قم، فرهنگ اسلامی.

ـــــــــــــــ ، 1419 ق، البلاغ فی تفسیر القرآن بالقرآن، قم، مؤلف.

طباطبایی، سید محمدحسین، 1417 ق، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم دفتر انتشارات اسلامی.

طبرسی، فضل بن حسن، 1372، مجمع البیان لعلوم القرآن، تهران، ناصرخسرو.

ـــــــــــــــ ، 1377، تفسیر جوامع الجامع، تهران، دانشگاه تهران.

طریحی، فخرالدین، 1416 ق، مجمع البحرین، تهران، کتابفروشی مرتضوی.

عاملی علوی، احمد، 1410 ق، مناهج الاخیار فی شرح الاستبصار، قم، اسماعیلیان.

فاضل لنکرانی، محمد، 1408 ق، تفصیل الشریعه فی شرح التحریر الوسیله، قم، مؤلف.

فراهیدی، خلیل بن احمد، 1410 ق، کتاب العین، قم، هجرت.

فضل‌الله، سید محمدحسین، 1419 ق، تفسیر من وحی القرآن، بیروت، دار الملاک، چ 2.

فیض کاشانی، ملامحسن، 1418 ق، الاصفی فی تفسیر القرآن، قم، دفتر تبلیغات اسلامی.

فیومی، احمد بن محمد مقری، بی‌تا، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی.

قاسمی، جمال‌الدین، محمد، 1418 ق، محاسن التأویل، بیروت، دار الکتب العلمیه.

قرشی، سید علی‌اکبر، 1377، تفسیر احسن الحدیث، تهران، بنیاد بعثت.

ـــــــــــــــ ، 1412 ق، قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیه.

کاشانی، ملافتح‌الله، 1423 ق، زبده التفاسیر، قم، بنیاد معارف اسلامی.

کلانتری، علی‌اکبر، 1383، فقه و پوشش بانوان، قم، دفتر تبلیغات اسلامی.

کلینی، محمد بن یعقوب، 1429 ق، الکافی، قم، دار الحدیث.

مازندرانی، محمد صالح بن احمد، 1382 ق، شرح الکافی، تهران، المکتبه الاسلامیه.

مصطفوی، حسن، 1380، تفسیر روشن، تهران، مرکز نشر کتاب.

ـــــــــــــــ ، 1402 ق، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، مرکز الکتاب للترجمه و للنشر.

مطهری، مرتضی، 1388، مسئله حجاب، تهران، صدرا.

مغنیه، محمدجواد، بی‌تا، تفسیر المبین، تهران، بنیاد بعثت.

مفید، محمد بن محمد، 1412 ق، تفسیر القرآن المجید، تحقیق سید محمدعلی ایازی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی.

مکارم، شیرازی، ناصر، 1421 ق، الامثل فی تفسیر کتاب الله المنزل، قم، مدرسه امام علی بن ابی‌طالب(علیه السلام).

ملا حویش آل‌غازی، عبدالقادر، 1382، بیان المعانی، دمشق، مطبعه الترقی.

موسوی قزوینی، سید علی، 1419 ق، رساله فی العداله، قم، دفتر انتشارات اسلامی.

نجفی، محمدحسن، 1421 ق، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، قم، مؤسسه دایره المعارف فقه اسلامی.

نخجوانی، نعمت‌الله بن محمود، 1999 م، الفواتح الاالهیه و المفاتح الغیبیه، مصر، داررکابی للنشر.

نووی جاوی، محمد بن عمر، 1417 ق، مراح لبید لکشف معنی القرآن المجید، بیروت، دارالکتب العلمیه.

کاوس روحی: استادیار دانشگاه تربیت مدرس. (نویسنده مسئول).

محمدحسین خوانین‌زاده: استادیار دانشگاه علامه طباطبایی.

فاطمه السادات سعیدی: دانش آموخته حوزه علمیه خواهران تهران.

فصلنامه علمی ـ پژوهشی مطالعات تفسیری 17

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">