تقدیم به حضرت رقیه علیهاالسّلام
سه شنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۴، ۰۲:۳۶ ب.ظ
نه فقط خار به صحرای بلا زجرش داد
بلکه با کرب و بلا "کرب و بلا"زجرش داد
مقتل این گونه نوشته ست که "مٰاتَتْ کَمِدْا"
بس که آن طایفه ی "بی سر و پا" زجرش داد
داغ قنداقه ی خونین کمرش را تا کرد
طرزِ برگشتِ علی بین عبا زجرش داد
خبر رفتنِ عبّــاس زمین گیرش کرد
کمرِ خَم شده ی خونِ خدا زجرش داد
دست سنگین کسی روز رُخش را شب کرد
دیگری آمد و با ضربه ی پا زجرش داد
پشت دروازه ی ساعات وَ در بزم شراب
این نگه داشتنِ فاطمه ها زجرش داد
سر بابا، سر نی هر چه هوایش را داشت
با نشستن به دل طشت طلا زجرش داد
روز، گلبرگ لطیفش ز تب گرما سوخت
شب ویرانه و سرمای هوا زجرش داد
خواست با زحمت بسیار کمی راه رود
پای بی جان و قدِ گشته دو تا زجرش داد
گرچه تر شد لب خُشکیده اش از بوسه ولی
زخم لب های شهیدُ الشُّهدا زجرش داد
- ۹۴/۰۸/۲۶