سکوت کمسابقه شمع بهدستان- بعضیها برابرتَرند!
بد نیست بدانیم فقط فرانسه قربانی تروریسم نشد، بلکه مردم کشور ما و بسیاری از مسلمانان جهان از اولین قربانیان ترور به شمار میروند، پس بدَک نیست اگر روزی برای خودمان هم شمعی روشن کنیم.
آنها که از کنار موضوع به سادگی گذشتند احتمالا گوششان پُر بود از اخباری که هر روز از کشته شدن هزاران نفر در سراسر دنیا میگوید. اینکه شنیدن اخبار مرگ انسانها عادی شود اگرچه ناخوشایند است، اما بیشتر از افول ارزشهای انسانی خبر می دهد. آنگاه که ناپاکی ریشه میدواند و ارزشهای انسانی رنگ میبازد، کشتار مردم بیگناه و زن و کودک به داستانی تبدیل میشود هر روزه؛ که ممکن است نمودار تجمعی آن ماهانه و یا حتی سالیانه اندکی تغییر کند.
برخی خبر را که شنیدند گوشهی دلهایشان کمتر ناراحت شدند. نه اینکه داعشی باشند؛ نه! آنها ضرب المثل "هرچه کنی به خود کنی؛ گر همه نیک و بد کنی" را در پیش چشمانشان مجسم دیدند. تروریسم دامنگیر کسانی شده بود که روزی به دنبال ایجاد ناامنی در غرب آسیا بودند و خیال میکردند با گسترش بذر کینه در منطقه میتوانند امنیت متحدینشان را تأمین کنند. دست آخر اما باز این مردم بیگناه بودند که قربانیان آدمکُشی شدند...
جماعت دیگر اما شمع به دست در برابر سفارت فرانسه صف کشیدند، این اقدام نمادین اگرچه قابل ستایش است، اگر این همدردی فقط در مواقعی آن هم برای مردم بخشی از دنیا رخ دهد، ارزش ذاتی اش را از دست داده و برداشتهای متفاوتی را در ذهن تداعی میکند.
خبر کشته شدن صدها تن از شیعان در نیجریه چندی بعد رسانه ای میشود. اینبار دسته بندی افراد تغییر میکند. همه گروههایی که به تفصیل از آنها سخن گفته شد واکنشی مشابه نشان دادند، اما شمع به دستان سفارت فرانسه سکوت کردند! این بار #ژوژولیستها کمپین#روشن_کردن_شمع_مقابل_سفارت به راه نیانداختند و هیچکدام دست به تصویر پروفایلشان نزدند. آنها که از کشته شدن مردم فرانسه غمگین بودند حتی کوچکترین تصویری از شیخ زکزاکی عالم مجاهدی که توانسته بود شیعه اثنی عشری را به قلب افریقا صادر کند، نمایش ندادند.
یک بام و چند هوا؟! چگونه بعضیها خونشان رنگینتر از دیگران میشود؟ کشته شدن صدها بلکه هزاران نفر در ممالک مجاور ما آن قدر طبیعی شده که از روزمرگیهای مردم این منطقه به حساب میآید. اما همین که در فلان کشور غربی سرماخوردگی فصلی اپیدمی شده باشد همه جهان کر میشود از صدای همدردی و کمپینسازی حضرات! به قول آن نویسنده که گفت: آدمها با هم برابرند؛ اما بعضیها برابرتر اند!
ژوژولیستها را اجمالاً میتوان به چند دسته تقسیمبندی کرد:
1. کسانی که ذاتا مرعوب غرب هستند! همانها که رو به غرب نماز میگزارند. آنها که اگر فلان شبکه ماهوارهای اعلام کند از امروز «ماست» سیاه رنگ است؛ هزار دلیل و برهان برایت علم میکنند تا اثبات کنند اینگونه است. غربزدهها کسانی هستند که اگر آرتیست هالیوودی مورد علاقه شان دچار آسیب دیدگی جزئی شود به پهنای صورت اشک میریزند، اما از تماشای تصاویر شهدا و جوانان کشور خم به ابروی مبارک نمیآورند. غربزدگی ریشه در تاریخ دارد؛ تمام تاریخ معاصر این کهن بوم و بر آکنده از کسانی است که معتقد بودند برای مدرن شدن از فرق سر تا نوک پا باید غربی شویم!
2. مدعیان روشنفکری! این افراد به طور عجیبی فکرهای روشنی دارند به طوری که از دیدن کشته شدن چند سگ ولگرد به خشم می آیند، اما در برابر حقوق بشری که هر روز پایمال قدرت نمایی برخی کشورهای غربی می شود سکوت میکنند. این افراد همواره مخالف بودن را، به خوبی آموختند. در واقع اینها همانهایی هستند که نخستین بار ثابت کردند ماست سیاه است!
3. کسانی که نمی دانند چرا شمع روشن کردند! برخی افراد هستند که در گیر و دار امواج احساسی جَوگیرشده و دست به اقداماتی خاص میزنند. این جماعت کلاً اخبار گوش نمیدهند! خبرها را از دوستانشان میشنوند. خوبش را بخواهیم اصلا هنوز نمیدانند داعش چه هست! چه برسد به اینکه مردم فرانسه را هم کُشته باشد! این دسته از افراد در مهمانیها، جمعهای دوستانه، صفحه اینستاگرام هنرمند محبوبش و یا در مکالمه با دوست اجتماعیش متوجه برخی جریانات شده و با سیل حوادث همسو می شود. یک لباس شیک ترجیحا مشکی به تن می کند و با دوستانش به مقابل سفارت فرانسه رفته و غمگین میشود!
با این همه، روشن کردن شمع نه تنها کار اشتباهی نیست بلکه در صورت وجود فهم عمیق از حوادث و رخدادها نشانه زمان شناسی و فهم سیاسی مردم از وقایع جهان است، به این شرط که جو زده عمل نکنیم، با ادعای روشنفکری به میدان نیاییم وبرای همه مردم جهان به یک اندازه حق زندگی قائل باشیم.
گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو،
- ۹۴/۰۹/۳۰