اسم رمز فتنه آینده چیست؟
حمید رسایی در سرمقاله هفته نامه 9 دی نوشت: شش سال قبل در همین ایام بود که با حضور میلیونی مردم در خیابان های سراسر کشور، فتنه ای که اسلامیت و جمهوریت نظام را هدف گرفته بود، خنثی شد و نظام اسلامی، اقتدار و امنیت متکی بر حضور مردم را یکبار دیگر به رخ جهانیان کشید. اسم رمز آن فتنه، «تقلب» بود و پایه های آن، بر لجاجت های سیاسی جماعتی قدرت طلب، فاسد و منفعت جو بنا نهاده شده بود. فتنه شش سال قبل که باید آن را کودتای اصحاب خسته از مقاومت در برابر نظام سلطه و جریان پشیمان از آرمان های امام امت(ره)، علیه مدیریت انقلابی رهبر معظم و یاران صادق ایشان دانست. بر خلاف آنچه شهرت یافته، در داخل کشور، سران فتنه نداشت بلکه فقط یک «سر» داشت و آن سرهای دیگر را نباید رؤوس فتنه دانست که در حقیقت بازیگرانی برای بازیگردان ماجرا یا همان «رأس فتنه» بودند و البته همه آنها در کلان قصه، بازی خوردگان اصلی سرویس های جاسوسی و جریان نفوذ یافته در بدنه مدیریتی کشور بودند. فتنه شش سال قبل، هر چند در زمان خود به حق، «فتنه اکبر» دانسته می شد، اما طومار پرونده آن فتنه با خلق حماسه یوم الله 9 دی به صورت موقت پیچیده شد.
اکنون اما فتنه دیگری از جنس «فتنه اکبر» در پیش است. برخلاف آنچه بسیاری می پندارند، زادگاه این فتنه، نه در انتخابات مجلس که در انتخابات خبرگان رهبری است. مهمترین هدف این فتنه اما مانند فتنه پیشین، تضعیف «ولایت فقیه» است، آن روز با استفاده از سمبل های اسلامیت نظام به جنگ جمهوریت رفتند و امروز با بهره گیری از سمبل های جمهوریت، اسلامیت نظام را هدف گرفته اند. فتنه اکبر دیروز با شال سبز سادات و شعار الله اکبر روی بام ها و خطبه دشمن شاد کن در نماز جمعه به میدان آمده بود تا حضور 85 درصدی مردم پای صندوق آرا که حق الناس بود را از باب حق الاحزاب، به کام عده ای شیرین کند و اما فتنه اکبر امروز، با شعار لزوم نظارت بر رهبری و مقدم بودن عقل جمعی و شورای رهبری بر نظر یک فرد به میدان آمده است.
«نظارت بر رهبری»، کلمة حقٍ این روزهاست که مانند سال 88 از آن یُراد بها الباطل شده است. ظاهر این کلام حرف درستی است، مگر رهبری معصوم است که نظارت نخواهد؟ مگر این همه تاکید بر شورای نشده، پس چرا رهبری شورایی نباشد؟ این سخنِ در ظاهر زیبا اما از زبان کسانی مطرح می شود که روزگاری وقتی در نماز جمعه، شعار عده ای را می شنیدند که مخالفت با آنها را دشمنی با پیغمبر می دانستند، نه تنها در برابر این ادعای غلط، مخالفت نمی کردند بلکه در برابر این شعار نابجا لبخند هم می زدند و می گفتند: متشکریم! کسانی امروز از شورای رهبری سخن می گویند که روزگاری پروژه مادام العمری را در ریاست جمهوری خود دنبال می کردند!
خواسته یا ناخواسته، این سخن حق، مصداق تجربه ای است که پیش از این در تاریخ اسلام اندوخته شد، وقتی عده ای در دوره امیرالمومنین با شعار «لاحکم الا لله، حکومت فقط از خداست» به جنگ علی (ع) آمدند. آیا مگر حکومت فقط از آن خدا نبود؟ چرا بود اما چه شد که در حکمت 198 نهج البلاغه از زبان علی (ع) این مطالبه اجتماعی به حق، مذمت می شود که: وَ قَالَ (علیه السلام) لَمَّا سَمِعَ قَوْلَ الْخَوَارِجِ لاَ حُکْمَ إِلاَّ لِلَّهِ: کَلِمَهُ حَقٍّ یُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ؛ وچون علی علیه السلام گفته خوارج را شنید که می گفتند حکومت جز از آن خدا نیست، فرمود: سخن حقّی است که با آن باطلی را دنبال می کنند. کمترین نتیجه این کلام حق، برای جریان باطل آن روز، این بود که اگر علی پس از رسول خدا بر ادعای خلافتش اصرار بورزد، باید او را غاصب بدانیم چون علی در حالی که خلافت از آن خداست، به دنبال خلافت است! این کمترین نتیجه بود. اما نیمه دیگر این فتنه آن وقت نتیجه می داد که «ایمان مردم» نسبت به علی، دچار تزلزل می شد و دیگر آن حرف شنوی را نسبت به او نداشتند چرا که علی را حاکمی می پنداشتند که خلافت از آن خدا را برای خود مطالبه می کند.
- ۹۴/۱۰/۰۷