برجام به سیدخندان هم نرسیده، چه رسد به فرجام!
مشک آن است که خود ببوید!
حرفهای یک راننده تاکسی
📝وطن امروز/ حسین قدیانی: نیست بازار تبریک گرم است، من هم تبریک عرض میکنم به آحاد ملت، ورود نیم ساعته خود را به جرگه مرفهان! برای اولین بار در عمرم سوار تویوتا کمری شدم! فقط حیف که توئیت موئیت ندارم و الا این پیروزی بزرگ را باری هم آنجا تبریک میگفتم به ملت ایران! القصه! همین چند ساعت پیش، ایستاده بودم تقاطع خیابان سجاد و ابوذر که از بخت خوش، شیکترین تاکسی ممکن برایم ایستاد! تاکسی فرودگاه امام بود و چقدر هم باکلاس! به راننده گفتم: «دربست نمیخواهم!» گفت: «تا سر نواب میروم!» سوار شدم! سوار شدم و روزنامه را باز کردم و هنوز گرم خواندن نشده بودم که جناب راننده نیمنگاهی به تیتر یک انداخت و درآمد: «چیه این دولت هر 2 روز در میان یک چیز را بهانه میکند تا به ملت تبریک بگوید؟!» جواب دادم: «حالا البته هر 2 روز در میان هم تبریک نمیگوید!» گفت: «چرا دیگر! فقط در موضوع مذاکرات، تا به حال فکر کنم 10 بار شخص آقای روحانی به ملت تبریک گفتهاند!» گفتم: «دفعات قبلی را کار ندارم اما این بار به خاطر رفع تحریمها، شاید فکر میکردند تبریک هم میخواست! بگذریم که آقای اوباما اجازه نداد این تبریک، یک روز هم دوام بیاورد!» گفت: «شنیدهام دوباره تحریم کردهاند!» صفحه یک را نشان راننده دادم که یعنی خودت ببین دیگر! راننده دوباره گفت: «چه جالب! صبح، روحانی تبریک میگوید، بعد از ظهر اوباما تحریم میکند!» و باز هم گفت: «هستهای را که شوهر دادیم رفت، اینبار برای چی تحریم کردند؟!» گفتم: «البته دولت معتقد نیست هستهای را شوهر دادیم رفت!» ترش شد؛ «ندادیم؟ مگر سیمان نریختند داخل نیروگاه اراک بود، کجا بود؟!» گفتم: «حالا انشاءالله نیت آقایان این بوده که سایه شوم تحریم از سر ملت برداشته شود، ولو با دادن هزینهای گزاف»! گفت: «دوباره که تحریم کردهاند!» گفتم: «چه بدانم!» گفت: «من گیر این تبریکهای آقای روحانی هستم!» گفتم: «شاید ایشان فکر کردهاند آمریکا آدم شده و دیگر ما را با هیچ بهانهای تحریم نمیکند، سر همین لغو تحریمهای قبلی را به ملت تبریک گفته!» باز گفتم: «ایشان معتقد است که برجام به فرجام رسید!» گفت: «برجام به سیدخندان هم نرسیده، چه رسد به فرجام!» و پرسید، یعنی صدایش را یک جوری کرد و پرسید: «تو به روحانی رأی دادی؟!» گفتم: «نه! البته با افتخار!» گفت: «با افتخار چی؟!» گفتم: «افتخار میکنم که به ایشان رأی ندادهام!» گفت: «من اما به روحانی رأی دادم!» و ادامه داد: «کاش من هم میتوانستم به این رأی افتخار کنم!» و باز ادامه داد؛ «ملت، گیر هزار جور مشکل است. از یک طرف گرانی، از یک طرف رکود. آنوقت دم به ساعت به مردم تبریک میگویند! الان با این قیمت نفت، تحریمهای قبلی را که کمپلت بردارند، جدید هم هیچی تحریم نکنند، باز فروش نفت، اصلش ضرر است! این تبریک دارد؟! شما 2 تا بزن تو سر این عربستانِ[...]، نفت را با قیمت درستش بفروش! حتی آن موقع هم نیا به ملت تبریک عرض کن! یعنی نباید بیایی تبریک بگویی! داری وظیفهات را انجام میدهی دیگر! تبریک چی؟ مگر من که مجبورم علاوه بر کار در فرودگاه، در مسیر خانه هم با این ماشین لوکس، مسافر بزنم بلکه جهیزیه دختر دم بختم را جور کنم، میآیم این موضوع را به دولت تبریک بگویم؟ واقعا آن ماشینهایی که اونجور کردند در آستین ملت، تبریک داشت یا اینکه برای یک وام کوفتی ازدواج، یک سال است بچه را معطل کردهاند؟!» مانده بودم چه بگویم؟!دیگر رسیده بودیم سر نواب. گفتم: «من همین جا رفع زحمت میکنم!» کرایه را دادم و روزنامه را هم! خود راننده خواسته بود! پیرمردی بود با موهای جوگندمی پرپشت، حدود 60 شاید! کمی کمتر البته حالا که فکر میکنم! خلاصه! از آنها بود که زندگی را، هم با عرق جبین میگذرانند، هم با کدّ یمین!
***
فیالحال در دفتر روزنامه هستم و اینبار دارم به این فکر میکنم که چرا مردم نباید حتی با بزرگترین تبریک دولت، اندک ارتباطی برقرار کنند؟!
گفت: «مشک آن است که خود ببوید، نه آنکه عطار بگوید». تبریک هم حکایت مشک! آن مشک، آن تبریکی که خود عطر خوش داشت، فتح خرمشهر بود! سوم خرداد سال 61 شهدای «الی بیتالمقدس» توئیت تبریک برای ملت ننوشتند! ساختمان اجلاس سران هم هنوز سالها مانده بود ساخته شود! ملت اما به شادی و شور ریختند در خیابان! این به آن تبریک میگفت، آن به این! وه که چه دیدنی بود رقص برفپاککنها! برجام اگر فتحالفتوح بود، این نبود که فیالواقع، دولت برای خودش تبریک بگوید و ملت هم هاج و واج بماند که به راستی! چه جای تبریک است؟ سیمان ریختید در قلب صنعت هستهای، دل آرمیتا و علیرضا را شکستید، در عوض، هنوز امضای لغو تحریمهای قبلی خشک نشده، تحریم جدید اجرایی شد! کجای این مهم، تبریک دارد؟! ملت با «نقطههای خیالی» شاد نمیشود و با حلواحلوا گفتن دولت، کامش شیرین نمیشود! تعارف که نداریم! آقایان اعتدال، جوری مهرهها را چیدند و جوری در مقوله تبریک، سنگ تمام گذاشتند که ملت باید لااقل در چند شهر بزرگ، جشن خیابانی برپا میکرد! کاری که البته ملت نکرد! کام ملت با توئیت در نیمه شب و تبریک مجدد در ساختمان اجلاس و تبریک مشدد در مجلس و تبریک سوپرمشدد در مصاحبه و هی تبریک و هی تبریک، شیرین نمیشود! عاقبت، حتی همین عرض تبریک هم آدابی دارد برای خود!
***
این ملت را کار واقعی دولت شاد میکند؛ کار واقعی، خدمت، خدمت بیمزد و منت، نه صرف توافق با کدخدا! هنوز هم وزیر خارجه ترکیه بیشتر از آقای ظریف، با وزیر خارجه آمریکا عکس دارد! دیگر ملتها به بلوغ رسیدهاند. شادی هیچ ملتی، بسته به نگاه مات و مبهوت و از سر شیفتگی تیم دیپلماسی دولت خود به آقای جان کری نیست! هر دولتی اگر زیاده از حد، چشم به صدقه اجنبی بدوزد، خیلی زود سیلی از تحریم بعد از ظهر اوباما میخورد! اوباما گرگتر از آن است که چهرهاش نشان میدهد! جلادتر! آیا جوری عمل کنیم که اوباما توهم بزند به جای دولت جمهوری اسلامی، با کشوری در حد و اندازه جیبوتی طرف است، تبریک دارد؟! درسهایی هست که یک راننده تاکسی فرودگاه امام، بهتر از هر مشاور ارشدی میتواند به دولت بدهد؛ «ملت، گیر هزار جور مشکل است. از یک طرف گرانی، از یک طرف رکود. آنوقت دم به ساعت به مردم تبریک میگویند! الان با این قیمت نفت، تحریمهای قبلی را که کمپلت بردارند، جدید هم هیچی تحریم نکنند، باز فروش نفت، اصلش ضرر است! این تبریک دارد؟! شما 2 تا بزن تو سر این عربستانِ[...]، نفت را با قیمت درستش بفروش! حتی آن موقع هم نیا به ملت تبریک عرض کن! یعنی نباید بیایی تبریک بگویی! داری وظیفهات را انجام میدهی دیگر! تبریک چی؟ مگر من که مجبورم علاوه بر کار در فرودگاه، در مسیر خانه هم با این ماشین لوکس، مسافر بزنم بلکه جهیزیه دختر دم بختم را جور کنم، میآیم این موضوع را به دولت تبریک بگویم؟»
***
من لگد اوبامای مؤدب و باهوش به «روزگار بدون تحریم» را لگد به تمام زنجیرهایهای آمریکاپرست میدانم! این همه در مدح کاخ سفید نوشتند، این همه دشمن را بزک کردند، آن وقت این بود واکنش پرزیدنت مبادی آداب! حتی برداشتند رنگ لوگوی خود را با پرچم تکفیریهای دستپرورده آمریکا ست کردند، حتی از گل نازکتر هم به اوباما نگفتند، حتی علیه سردار شهید جبهه مقاومت، حاج «حسین همدانی» درشتگویی کردند اما این بود همه جواب جلاد تحریم! بلکه متنبه شوند و بدانند این قاعده تاریخ را هیچ استثنایی نیست؛ «دشمندوستی، مجوز خوردن از گندم ری نمیشود!» آری! وظیفه دولت، تبریک عرض کردن به ملت نیست؛ خدمت به ملت است! شامه درست و درمانی دارد این ملت شهیدپرور! آقایان! اجازه بدهید مشک تبریک خود ببوید!
***
این همه را نوشتم تا فقط همین را بگویم که جناب استاندار! جناب رئیس! جناب دولتی! تا این ملت، شهیدپرور است، شما نگران این نباش که تابوت شهدا زمین بماند! در این مرز و بوم عاشورایی، هر جا شهیدی هست و هر جا تابوتی از نور، قیامتش با ملت! مگر همهاش چند سال از کربلای 5 گذشته که شما نگران عدم استقبال ملت از مراسم تشییع شهدای شرق ابوالخصیب و شبهای امن یجیب شدهاید؟! امت حزبالله نمرده... و دیدید که نمرده تا مراسم مشایعت پیکر پاک شهدای جبهه و جنگ، سرد برگزار شود! آنچه ملت، سرد برگزار کرد، مراسم دیگری بود، مراسمات دیگری بود! ملت مثل آن فرد دولتی نیست که بیمعرفت باشد نسبت به جایگاه شهید. ملت، تمام دولت را، تمام انتخابات را، تمام این امن و امان را، از صدقه سر همین 4 تکه استخوان شهدا میداند. به این ملت، حقا که برای شهدایش باید تبریک گفت، نه برای آبکیترین توافق ممکن، با کمترین عمر ممکن! به این ملت، حقا که برای «حاج حسین خرازی» و «حاج قاسم سلیمانی» باید تبریک گفت، نه برای دیپلماتهایی که فکر میکنند دیپلماسی قادر است شیطان را هم آدم کند! گمانم نشناختهاند این ملت را که علیالدوام توهم باطل میزنند؛ «مراسم تشییع پیکر شهدا سرد برگزار میشود»! البته سرد برگزار شد، لیکن مراسم دیگری! وه که خدایا! چه جای حقی نشستهای...
- ۹۴/۱۰/۲۹