متن زیربشدت سیاسی ست !!لطفا با احتیاط بخوانید👇
هر روز که از سر خیابان رد می شدم پیکان درب و داغان سرکوچه مان نظرم را جلب می کرد برای من که نسل چهارم و پنجم خیابان ایران به حساب می آمدم همیشه سوال بود که این مرکب از کار افتاده از کجا آمده ؟ سرنوشتش چه بوده ؟ معلوم بود سالها از کار افتاده و دیگر به کار این روزها نمی آید بعد ها شنیدم آن را به اکبر اقا، صاحبش، قالب کرده بودند و بعد از مدتی از کار افتاد و برای همیشه عبرتی شده بود برای سایرین تا که دیگر سراغ نسخه تقلبی نروند.
بعد از مدتها دیدم همه مردم ماشین بنفش رنگی را به هم نشان میدهند بعد دستم آمد که پیکان قدیمی از کار افتاده سر جایش نبود.
پیکان از کار افتاده را رنگی زده بودند و دستی به آن کشیده بودند آن ماشین برای بچه های هم سن و سال من در خیابان ایران تازه بود و با دیدنش ذوق می کردند به دنبالش می دویدند پسر اکبر اقا با دود ماشینش داشت خفه مان می کرد چه بوغی هم برای این ماشین دودی گذاشته بود ... چند وقت بعد دیدیم پسر اکبر اقا با لب و لوچه ای آویزان ماشین را هل می دهد تا به تعمیرگاه برسد ... یکی از پیر مردهای محل خوب گفت و به جا : که اگر این یاتاقان گرفته قرار بود کسی را به مقصد برساند، آن وقتها که سالم بود پدرت را می رساند ... چرا تو همان اشتباه را تکرار می کنی ؟ فکر می کنی چون رنگی به آن زدی دیگر تمام است ؟؟؟
.
چند وقتی گذشت فهمیدم ماشین بنفش رنگ اعتدال همان ماشین سازندگی و توسعه است که ... بگذریم
- ۹۴/۱۱/۱۴