معرفت مراتب دارد
استاد_فاطمی_نیا
معرفت مراتب دارد. در بین اصحاب خود امیرالمؤمنین هم، ابن عباس یک شاگرد بود، کمیل یک شاگرد بود، عمّار یاسر یک شاگرد بود و میثم تمّار هم یک شاگرد. یا رسول خدا در بین اصحابشان آیا با همه یکسان برخورد میکردند؟ همهشان را میشناختند و به اندازهی ظرفیتشان با آنها حرف میزدند. شتربانی به امام صادق سلاماللهعلیه میگوید که یک نصیحتی بکنید. حضرت میفرماید: «عَلَیْکَ بِالصِّدْقِ الْحَدیثِ»؛ وقتی حرف میزنی راست بگو. خوب این حرف بزرگی است، ولی ساده است. اما وقتی یک عالم بزرگی میرود پیش امام صادق علیهالسلام. دیگر حضرت آن نصیحت را نمیگوید و لحنش عوض میشود.
خلاصه شناخت مراتب دارد. «اللّهم عرّفنی حجّتک» یعنی ما اجمالاً بدانیم مثلا حضرت هادی علیهالسلام امام است و معصوم است و متصل به غیب. این معرفت اجمالی است اما دربارهی معرفت ابعاد شخصیتی ایشان، من بارها به دوستان گفتهام که ما حتی شاگردان اینها را نمیتوانیم بشناسیم.
«زیارت جامعه کبیره» کلمات عجیبی است. بدون اغراق به شما عرض بکنم که تمام کلماتی که ما در متون در مورد امامشناسی داریم، لااقل میتوانیم بگوییم که این زیارت مکمل آنها است. اگر این زیارت نباشد، واقعاً خیلی از مقامات ائمه را ما متوجه نمیشویم.
حضرت امام صادق علیهالسلام میفرمایند: «لا یُقْبَلُ اللهُ عَمَلاً الاّ بِالمَعرِفَة»؛ خدا عملی را نمیپذیرد مگر با معرفت. بعد میفرمایند: «و لا معرفةٌ الاّ بِالعَمَلِ»؛ معرفتی حاصل نمیشود مگر با عمل. اگر سطحی نگاه کنیم، دور لازم است: من چهکار کنم که بامعرفت شوم؟ عمل کنم. حال چهکار کنم که عملم مؤثر شود؟ معرفت داشته باشم. باز چهکار کنم که معرفت داشته باشم؟ عمل کنم.
اما این دور چگونه شکسته میشود؟ اینطور
شکسته میشود که مقصود از معرفت، یک معرفت اجمالی است و نه معرفت تفصیلی. اینجا حضرت مقصودش معرفت اجمالی است. خدا این سرمایهی اولیه را به ما داده است. خدا به ما عقل و هوش داده و انبیاء و ائمه را فرستاده است. در نماز چه میگوییم؟ «إیّاک نَعبُدُ». این یک دریا حرف است که تو پیامبر فرستادی و گفتی نماز بخوانیم، اما بلافاصله پشت سرش میگوید: «إیّاک نَستَعینُ». یک بهانه دست خدا بدهید، بقیهاش را مرحمت میکند.
بنابراین فقط با عمل و با تطهیر باطن و تطهیر نفس است و غیر از این هم راهی نیست. هرچه هم عمل به وظیفه کنیم، این معرفت بیشتر میشود. این را عرفای اهل دانش مثال زدهاند که اگر یک فانوس دستمان بگیریم، این فانوس بیست متر جلوی ما را روشن میکند. وقتی این بیست متر را میرویم، بیست متر دیگر روشن میشود. یعنی عمل است و نور و نور است و عمل.
- ۹۴/۱۲/۲۰