چند خطی درباره سخنان مهم سریع القلم
امیرحسین ثابتی
آنهایی که محمود سریع القلم را می شناسند، از میزان تاثیرگذاری سخنان و مواضع وی بر رییس جمهور آگاهند، کما اینکه به همین علت است که سریع القلم به عنوان «عقل منفصل» حسن روحانی شناخته می شود و ریشه بسیاری از حرفهای رییس جمهور را باید در گفته ها و نوشته های سریع القلم جستجو کرد و حتی برخی از مواضع روحانی عینا تکرار حرفهایی است که پیشتر وی بیان کرده است.
با این اوصاف، سریع القلم امروز در گفتگو با خبرگزاری ایلنا مطلب مهمی را بیان کرده و گفته که « اگر در خرداد 92 سعید جلیلی هم رئیس جمهور میشد شاید دیگر 2 سال منتظر نمیماندیم تا توافق هسته ای امضا شود و او هم همین راهی را می رفت که روحانی رفته است!»
سریع القلم در ادامه نیز تاکید کرده: « این ادعا بر این اساس است که جلیلی هم باید با 90میلیارد دلار معوقه بانکی رو به رو می شد و دولتی را در دست می گرفت که حدود 250 تا 300 هزار میلیارد تومان به بخش های مختلف بدهکار است و 90 درصد بودجه کشور را صرف هزینههای جاری میکند. تمام این مسائل سبب میشد که جلیلی راهی جز همان راهی که امروز روحانی پیموده است نداشته باشد زیرا کسی که در جایگاه ریاست جمهوری قرار میگیرد با واقعیتها رو به رو میشود و از شعارها فاصله میگیرد.»
اهمیت این سخنان سریع القلم از این جهت است که تا پیش از این رییس جمهور، وزیر خارجه و دیگر چهره های شاخص دولت یازدهم و رسانه های حامی دولت با فتح الفتوح دانستن برجام، آن را حاصل تلاش شبانه روزی ژنرال های دیپلماسی می دانستند و برای همین هم چندین مرتبه مراسم تقدیر از تیم مذاکره کننده، اهدای سکه به آنها، رونمایی از تندیس ظریف و ... برگزار شد چرا که قرار بود به افکار عمومی اینطور القا شود که برجام یک دستاورد بی نظیر در تاریخ ایران است که هر کسی از جمله سعید جلیلی اساسا توانایی رسیدن به آن را نداشت! اما امروز سریع القلم به عنوان یکی از متنفذترین چهره ها بر رییس جمهور در سخنانی کاملا متفاوت می گوید برجام تنها مسیر پیش روی دولت روحانی بوده است و این توافق نه تنها برای سعید جلیلی هم دست یافتنی بوده بلکه او هم در صورت اداره کشور مجبور به پذیرش چنین توافقی می شده است.
این سخنان سریع القلم به خوبی نشان می دهد که وی برخلاف روحانی و رسانه های زنجیره ای حامی دولت، نه تنها اعتقادی به فتح الفتوح بودن برجام ندارد بلکه آن را به مثابه ی یک «شر ضرور» تلقی می کند که هر کسی که در مقام اداره کشور می بوده است، راهی جز پذیرش آن نداشته است!
اما نکته دیگر آنجاست که با نگاهی واقع بینانه به پرونده هسته ای ایران به خصوص در مقایسه دوره گذشته با دولت یازدهم، متوجه می شویم که اگر جلیلی به جای روحانی رییس جمهور بود، هیچ گاه زیر بار پذیرش توافقی مانند برجام نمی رفت زیرا جلیلی در شرایطی سال 92 وارد رقابت انتخابات ریاست جمهوری شد که همزمان در مذاکرات آلماتی، 1+5 درخواست های حداقلی از ایران داشت و در مقابل حاضر بود امتیازات بسیار بیشتری نسبت به برجام به ایران بدهد و بر خلاف برجام که ایران پذیرفت در راکتور اراک بتون بریزد، هزاران سانتریفیوژ را از اساس برچیند، فردو را به یک مرکز صرفا تحقیقاتی تبدیل کند، 10 تن اورانیوم غنی شده را به 300 کیلو کاهش بدهد، بازرسی های فراپادمان و غیر متعارف را بپذیرد و ...، در آلماتی خواسته اصلی 1+5 از جلیلی توقف غنی سازی 20% بود.
علت این مساله این بود که سعید جلیلی به دنبال توافق به هر قیمت نبود و برای رسیدن به توافق با 1+5 عجولانه عمل نمی کرد. جلیلی در حین مذاکره با دشمن هیچ گاه نگفت آب خوردن مردم ایران هم به رفع تحریم ها گره خورده! و هیچ گاه اعلام نکرد آمریکا با یک بمب می تواند سیستم دفاعی ایران را از بین ببرد، بلکه از ژنو تا استانبول و از استانبول تا بغداد و از بغداد تا مسکو و از مسکو تا آلماتی 1 و 2، با اتکا به افزایش تعداد سانترفیوژها و میزان درصد غنی سازی ایران، غرب را تشنه توافق با ایران کرده و به طرف مقابل در عمل فهماند که تحریم و فشار بیشتر به معنای توقف صنعت هسته ای ایران نیست و اتفاقا با هر یک ساعت تاخیر در توافق میان ایران و 1+5، این طرف مقابل است که ضرر می کند چرا که تعداد سانتریفیوژهای بیشتری در ایران نصب می شود و هیچ تضمینی نیز وجود ندارد غنی سازی ایران همانطور که از 5% به 20% رسید، این بار به 50% و 60% و ... نرسد.
از این رو با آنکه در آلماتی، 1+5 به نسبت مذاکرات دوره های قبل عقب نشینی آشکاری انجام داده بود، اما جلیلی این میزان را کافی نمی دانست و معتقد بود در ازای تعلیق غنی سازی 20% از سوی ایران آن هم فقط برای یک دوره شش ماهه بدون تمدید، بهمراه برخی محدودیت های جزیی دیگر، 1+5 نباید تنها به لغو تحریم طلا و پتروشیمی اکتفا کند بلکه باید تحریم های اصلی یعنی نفت و بانک را هم به طور کامل و بدون چون و چرا لغو کند.
اما در همین حال که 1+5 اعلام کرده بود ضمن پذیرش لغو برخی از تحریم ها و یکی از تحریم های نفت یا بانک، برای تصمیم درباره لغو تحریم اصلی دیگر باید مدتی بگذرد تا نتیجه نهایی را به ایران اعلام کند، حسن روحانی با شعار گره زدن چرخش سانتریفیوژها به چرخ زندگی مردم به عرصه انتخابات آمد و از قضا با همین شعار پیروز انتخابات هم شد و حالا دیگر طبیعی بود که از این برهه به بعد، غرب مانند گذشته با ایران رفتار نکند چرا که این بار تفکر مدیریتی بر پرونده هسته ای ایران کاملا تغییر کرده بود.
همه آن چیزی که امثال آقای سریع القلم باید آن را بفهمند همین است که خرداد نود و دو، 1+5 عمیقا به این باور رسید که دیگر نیاز نیست یک دهم امتیازاتی را که به تیم قبلی داده بود به تیم جدید بدهد چون برای دولت جدید توافق به هر قیمت اصالت داشت نه یک توافق خوب!لذا اتفاقا اگر جلیلی رییس جمهور می شد قطعا پرونده هسته ای ایران پایانی متفاوت با امروز پیدا می کرد و امروز طبل رسوایی برجام به جایی نمی رسید که رییس بانک مرکزی کشور نیز اعلام کند دستاورد ایران بعد از این همه امتیاز دادن، «تقریبا هیچ» بوده است!
اتفاقا جلیلی در سال 92 بهتر از هر کس دیگر از جمله روحانی بر مشکلات اقتصادی کشور واقف بود چرا که همان برهه دبیر شورای عالی امنیت ملی بود، اما وی راه حل رفع این مشکلات را در توافق به هر قیمت با آمریکا و قرارداد با پژو و فیات و عکس یادگاری گرفتن با ایرباس نمی دانست، جلیلی نه از روی شعار بلکه از عمق جان معتقد بود که راه حل مشکلات کشور تغییر و تحول ساختار اقتصادی کشور، شفاف سخن گفتن با مردم و اتکا به سرمایه اجتماعی کشور یعنی همان مردم است و جز از طریق اتکای به درون و آزاد شدن ظرفیت ها، نمی توان کشور را مدیریت کرد.
- ۹۵/۰۱/۳۱