پدر نوری از انوار خداست
پدر نوری از انوار خداست
پدر هم مشوق و هم رهنماست
پدر همچو یک باغبان کهن
کند آب یاری بر باغ و چمن
پدر چون نگهبانی با چشم باز
حفاظت کند او همی ازفراز
بکارد نهالی ونشیند به پاش
به امید روزی خورد از میوه هاش
به هر روز بر رشد نهال با هوس
مانند قلبی که زنده است با نفس
نظاره گراست وخدمت گذار
که تا این نهالش بنشیند به بار
پدر شاهکار طبیعت بود
پدر خادمی بی منت بود
امید دارد نهالش باری گیرد نکو
واین بار را بهر جهان خواهد او
کجا او خودش را صاحب دار خواست
فقط او دار را پر بار خواست
که بار نیکو بیارد و خیلی زیاد
چون بار شد زیاد دور گردد فساد
بله باغبان نیتش والا است و خوب
اگرچه زمانه دایم ببندش به چوب
که تا بر پاست او یاور بچه هاست
اگر غم پیش آمد او اول دواست
چه افتاد از پا غمخوارش تو باش
عصای دستش کمک کارش تو باش
نگوید چه افتاده او دگر افتاده است
دگر ارزش خود را ازدست داده است
که باید مانند یک کهنه لحاف
و یا چاقوی زنگ خورده توی غلاف
رهایش کنیم برسر خاک روبه ها
ویا باحقارت به او ندهیم ما بها
باید دانست قدر این کهن باغبان
نیابی چنین کس تو دراین جهان
خدایا بگیر دست ما تا آراسته شویم
به خدمت والدین پیوسته شویم
سرافراز گردیم شویم روسفید
به بخشش درگاهت داریم ما امید
اگر بهشت است زیر پای مادران
پدر را بهشت باشد در بازوان
روز پدر برتمامی باغبانان خوبجهان مبارک
سر فراز باشید
✍بنیامین ابراهیمی
- ۹۵/۰۲/۰۲