حکایت دوموشی است که برای تقسیم پنیربه عدالت گربه پناه بردند.
حمید رسایی: جناب آقای ظریف در گفتگو با یک نشریه آمریکایی گفته اند: حکم دادگاه آمریکا بر مصادره ۲ میلیارد دلار از اموال ایران، دزدی خیابانی است و من کل احترامم به دستگاه عدالت آمریکا از بین رفت.
جان کربی، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا هم در پاسخ به ظریف گفته است: ظریف میتواند هرچه دلش میخواهد بگوید ولی ما از تصمیم دادگاه برای مصادره اموال ایران دفاع میکنیم.
راستش را بخواهید، همه مشکل ما با جناب ظریف دقیقا همین نقطه است که ایشان علی رغم این همه ظلم و ستم نظام حاکم بر آمریکا آن هم نه فقط در حق ملت ایران بلکه در حق همه ملت های مظلوم جهان، همچنان برای نظام آمریکا «عدالت» و برای آن عدالت، «احترام» قائل است! البته اینکه ظریف بعد از سی و هفت سال ظلم و ستم آمریکایی ها در حق ملت ایران، همچنان هیأت حاکمه آمریکا را عادل می دانسته شاید برای عده ای عجیب باشد اما برای آنهایی که می دانند، Mr.Zarif دوره تحصیلات دبیرستان، دانشگاه و حتی بعد از انقلاب، دوره سربازی و بعد از آن هم شغل و تشکیل خانواده و اهل و عیال و ... تا همین سه سال قبل را در آمریکا بوده اند، عجیب نیست.
بگذریم، وقتی ظریف از عدالت یانکی های آمریکایی ناامید شد یاد داستان دو موشی افتادم که پس از اختلاف در تقسیم قطعه پنیری به عدالت دشمنشان که گربه است، پناه برده بودند. قصه از این قرار است:
دو موش سر تقسیم پنیری دچار اختلاف شدند و نزد گربه ای رفتند تا با استفاده از ترازویی که داشت، پنیر را به طور مساوی بین آن ها تقسیم کند. گربه پنیر را به نحوی تقسیم کرد که یک تکه سنگین تر از تکه بعدی شد. پس از تکه سنگین مقداری جدا کرد و خورد. این بار تکه بعدی سنگین گردید. گربه دوباره از آن، مقداری جدا کرد و خورد. باز هم یکی از دو تکه پنیر از دیگری سنگین تر شد. گربه آنقدر این عمل را تکرار کرد تا تنها تکه ای کوچک باقی ماند. پس گربه آخرین تکه را به موش ها نشان داد و گفت: این هم مزد کرسی قضاوتم است و آن را بر دهان گذاشت و دو موش، با شکم گرسنه کل احترامشان نسبت به عدالت ورزی دشمن دیرنه شان از بین رفت.
داستان از این قرار است: سهم ناچیز بدست آمده از برجام که در کاسه دلخوشان به آمریکا قرار خواهد گرفت، نیز در پایان باید بابت عدالت یانکی ها پرداخته شود.
- ۹۵/۰۲/۰۷