بترسید از آن روزی که مردم بفهمند در باطن ذات شما چیست
لفظ را همه میگویند. شاید شیطان را هم ازش بپرسند، میگوید من انقلابی هستم امروز همه انقلابی هستند امروز همه دلسوز برای ملت هستند
امروز دعوای اینکه ما همه جنگ هم رفتهایم - و شما دیدید که یک دسته نوشتهاند که ما از اول در جنگ چه بودیم - گفتهاند. خوب، من هم میتوانم بگویم من در صفِ اول جنگ دارم جنگ میکنم، ولی اینجا افتادم همینطور.
باید به حسب واقع، به حسب انصاف، به حسب وجدان، این مردمی که شماها را روی کار آوردهاند، این مردم زاغه_نشین که شماها را روی مسند نشاندهاند ملاحظه آنها را بکنید، و این جمهوری را تضعیفش نکنید.
بترسید از آن روزی که مردم بفهمند در باطن ذات شما چیست، و یک انفجار حاصل بشود. از آن روز بترسید که ممکن است یکی از ایام_الله - خدای نخواسته - باز پیدا بشود.
و آن روز دیگر قضیه این نیست که برگردیم به ۲۲ بهمن. قضیه [این] است که فاتحه همه ما را میخوانند! من از خدای تبارک و تعالی امید این را دارم که به ما عنایت بفرماید و ما را هدایت کند به یک راهی که مرضی اوست؛ و قلم های ما را هدایت کند به یک نوشتههایی که مورد رضای اوست؛ و بر زبانهای ما جاری کند یک چیزهایی را که مورد رضای اوست.
صحیفه امام_خمینی، جلد ١٤، ص ٣٨٠
- ۹۵/۰۳/۲۴