شرمندگی و سرافکندگی معاویه ملعون در مقابل امام حسن مجتبی علیه السلام
داستانی از معاویه ( علیه اللعنة و الهاویة ) نقل شده که وقتی در زمان حکومت خودش در مجلسی که اعیان و اشراف اجتماع تشکیل داده بودند و حضرت امام مجتبی (علیه السلام ) نیز آنجا حاضر بود ، او خواست اهانتی به امام (علیه السلام ) کرده و به زعم خود آن حضرت را خجل کند ، رو به امام (علیه السلام ) کرد و گفت : در قرآن آمده که :بیان همه چیز در قرآن هست و شما هم مدّعی هستید که عالم به تمام محتویات قرآن می باشید ، حال بفرمایید آیا در قرآن سخنی از ریش من و ریش شما هم آمده است ( پیداست که هدف به استهزاء گرفتن قرآن و امام بوده است ) ؛ امام (علیه السلام ) محاسن شریفش پرپشت و توپی بود ، امّا معاویه ریشش کم و جسته و گریخته بود ، امام(علیه السلام ) در جواب او این آیه از قرآن را تلاوت فرمود که : وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یخَْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذِى خَبُثَ لَا یخَْرُجُ إِلَّا نَکِدًا ... ؛ سرزمین پاکیزه { و شیرین } گیاهش به اذن پروردگارش می روید امّا سرزمین خبیث بد طینت شوره زار ، جز گیاه نا چیز کم ارزش چیزی از خود بیرون نمی دهد..... سوره اعراف آیه پنجاه و هشت. یعنی محاسن من مصداق جمله ی اول آیه و ریش نحس تو مصداق جمله ی دوم آیه است .
معاویه از این جواب ، شرمنده شد و سر به زیر انداخت.
تفسیر سوره نحل از تالیفات آیت الله ضیاءآبادی صفحه
- ۹۵/۰۳/۳۱