محدوده جغرافیایی پیامبران الهی
نکته اول: ظهور پیامبران؛ اختصاص به منطقه خاصی ندارد و آیات قرآن، دلالت دارد بر این که هر قوم و امتی پیامبری داشته اند. «وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فیها نَذیر: هیچ امّتی نبوده مگر اینکه در آن هشدار دهنده ای گذشته است»[1] «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی کلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت: ما در هر امتی رسولی برانگیختیم که خدای یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید»[2] و نیز خداوند در سوره اسرا می فرماید: «وَ ما کُنّا مُعَذِّبینَ حَتّی نَبْعَثَ رَسُولاً: ما هرگز (قومی را) مجازات نخواهیم کرد، مگر آنکه پیامبری مبعوث کرده باشیم (تا وظایفشان را بیان کند)»[3]
و نیز پیامبران اولوالعزم که پنج تن می باشند، رسالتشان جهانی بود و اختصاص به منطقه خاصی نداشت، چنان که پیامبر اسلام به دیگر نقاط، نامه هایی نوشت و آنها را به دین اسلام دعوت نمود، و حضرت عیسی برای تبلیغ هم خودش مسافرت می نمود و هم حواریون را به اطراف و اکناف می فرستاد.[4]
اگر در قرآن مجید، تنها نام عدّه معدودی از پیامبران بزرگ برده شده؛ بدین معنا نیست که تعداد ایشان منحصر به همین افراد بوده است؛ بلکه در خود قرآن تصریح شده است که بسیاری از پیامبران بوده اند که نامی از ایشان در این کتاب شریف به میان نیامده است. «وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَیک: و گروهی را برای تو بازگو نکرده ایم»[5].
و جالب است بدانید که اگر قرار بود فقط نام تمام پیامبران که تعدادشان 124 هزار نفر است در قرآن ذکر شود تصور کنید که حجم قرآن چقدر می شد!. لذا ما هم اسامی بسیاری از پیامبران مناطق آسیای شرقی، اروپا و امریکا و آفریقا را در دست نداریم و تنها می توانیم به ویژگی های ایشان نظیر عصمت و وحی و امثالهم اشاره کنیم.
نکته دوم: باید راهی ورای حسّ و عقل باشد که بتوان از آن برای هدایت مردم، استفاده کرد، امّا فعلیت یافتن هدایت افراد، مشروط به دو شرط است: یکی آن که خودشان بخواهند از نعمت الاهی بهره مند شوند، دوم این که دیگران موانعی برای هدایت آنان فراهم نکنند. محروم ماندن بسیاری از مردم از هدایت پیامبران در اثر سوء اختیار خودشان بوده است؛ چنان که محرومیت بسیاری دیگر، در اثر موانعی بوده که دیگران در راه گسترش دعوت آنان به وجود آورده بودند. البته پیامبران الهی برای برداشتن این موانع از پیش پای مردم، نهایت تلاش را کرده اند.[6]
بنابراین نمی توان گفت که همه پیامبران در یک منطقه خاص بوده اند، بلکه طبق احادیثی که در مورد تعداد آنان رسیده است (124 هزار نفر)، از این تعداد چند پیامبر مشخص مربوط به آسیا و خاورمیانه است. از طرفی نمی توان گفت که در اروپا پیامبری نیامده است؛ مگر این که دلیلی باشد و دلیل قاطعی در این مورد وجود ندارد. دلایل نقلی یاد شده نیز مخالف چنین دیدگاهی است.
بنابراین هر امتی راهنما و پیامبری داشته است تا حجت خداوند بر مردم تمام باشد، هر چند نام بسیاری از پیامبران بر ما نامعلوم است و نیز بعید نیست برخی از بزرگان که در تاریخ نام آنان به چشم می خورد از پیامبران بوده باشند، مثلا برخی گفته اند سقراط نیز پیامبر بوده، که این خود نکته قابل توجهی است.
از نظر عقلی نیز منطقه جغرافیایی پیامبر مهم نیست؛ بلکه آنچه مهم است، تسلیم حقیقت شدن است، چنان که گروندگان به اسلام از نقاط مختلف دنیا بوده و هستند. توجه به این نکته نیز مفید است که در زمان ظهور پیامبران، منطقه مسکونی عمده انسان ها مناطق آسیایی بوده و برخی مناطق مانند آمریکا هنوز کشف نشده بود. همین عدم کشف برخی قاره ها، دلالت بر عدم ارتباط قاره ها با یکدیگر و عدم اطلاع از سرنوشت همدیگر دارد.
نکته سوم: خاورمیانه و خصوصاً بین النهرین محل ظهور بسیاری از پیامبران شناخته شده بوده است. دلیل این امر به احتمال قوی ظهور تمدن های مختلف در این منطقه از جهان است. به گفته باستان شناسان و کسانی که در تاریخ تمدن اقوام و ملل مطالعه می کنند اولین نمونه ها در این منطقه شکل گرفته است از این رو ضرورت بعثت پیامبران را در پی داشته است. نکته دیگر این که بسیاری از پیامبران نیز مبعوث شده اند ولی ما نامی از آنها در اختیار نداریم. لذا مطمئنا در بسیاری از مناطق جهان همانند هند، چین و... نیز در گذشته های دور که امکان ارتباط وجود نداشته بر حسب ضرورت پیامبرانی مبعوث شده اند و شواهد تاریخی بشر گواه این معناست. مثلا بودا گر چه نامش را به عنوان پیامبر نمی برند ولی وقتی زندگی او بررسی می شود، بسیاری از خصوصیات پیامبران را در زندگی او و شکل تماس وی با جهان غیب مشاهده می کنیم. از همین رو در برخی از روایات آمده که خداوند 124 هزار پیامبر برای بشریت فرستاده است، حال آن که ما به حدود سی اسم واقف هستیم. از طرفی خود قرآن که بزرگ ترین حجت قاطع الهی است می فرماید: «و لکل قوم هاد: برای هر قومی ازهر ناحیه پروردگار هدایتگری وجود دارد.»[7]
اما شهید مطهری در این باره نظری دارند که از بقیه بهتر و جامع تر است :
اما مسأله این که چرا در سرزمین خاصى پیغمبر زیاد بوده , این بستگى پیدا مى کند به همان [ ( الله اعلم حیث یجعل رسالته ) ] یعنى وقتى که این بستگى داشته باشد به استعدادهاى مخصوصى که در افراد هست , مسلما سرزمینها هم در پرورش استعدادها تأثیر دارد . امروز هم مى گویند که شرق , سرزمین عرفان و اشراق است . این یک امر گزاف و گتره نیست که مثلا غربیها بیشتر به محسوسات مى پردازند و شرقیها بیشتر به نامحسوسات , یعنى اینها بیشتر به این سو کشانده مى شوند آنها به آن سو . محیط جغرافیایى و اوضاع و احوال و گرمى آفتاب و اینها در پرورش جسم انسان مفید است و وضع جسم هم در پرورشهاى مخصوص روح تأثیر دارد . این مانعى ندارد که بعضى از سرزمینها آمادگى بیشترى داشته باشد براى پروراندن افرادى که اجمالا استعداد اشراق و الهام دارند .
اما اینکه آیا بعضى سرزمینها به کلى عارى بوده و فقط یک نقطه دنیا [ محل ظهور پیامبران ] بوده که همان سرزمین فلسطین و حجاز و اینها باشد , سرزمینهاى دیگر دنیا پیغمبر هیچ پرورش نداده ؟ این را ما با تاریخ نمى توا نیم اثبات کنیم که همه جا بوده و نمى توانیم اثبات کنیم که بعضى جاها قطعا نبوده . قرآن کریم مى گوید : ( و ان من امة الا خلافیها نذیر ) در تمام ملتها نذیرى وجود داشته . تاریخ هم نمى تواند ثابت کند که حتما نبوده . ولى قرآن مى گوید همه جا بوده . منتها ما با تاریخ نمى توانیم اثبات کنی که در فلان سرزمین آیا پیغمبرى ظهور کرده یا نکرده , اما نمى توانیم نفى هم بکنیم که نبوده . قرآن هم به طور کلى مى گوید : ( و ان من امة الا خلافیها نذیر .(8)
پی نوشت: