ای محبوبه ی من ، و ای دختر حبیب من ، بخواه از من آنچه می خواهی
جابر بن عبدالله از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت می کند که فرمود :
هنگامی که روز قیامت فرا رسد ، دخترم فاطمه سوار بر ناقه ای از ناقه های بهشتی وارد عرصه محشر می شود که مهار آن ناقه از مروارید درخشان و چهارپای آن از زمرد سبز ، دنباله اش از مُشک بهشتی ، چشمانش از یاقوت سرخ ، و بر فراز آن قبه ای (خیمه ای ) از نور ، که بیرون آن از درونش و درون آن از بیرونش نمایان است. فضای داخلی آن قبّه ، انوار عفو الهی و خارج آن خیمه ، پرتو رحمت خدایی است.
💠 بر فرازش تاجی از نور که دارای هفتاد پایه است از دُرّ و یاقوت که همانند ستارگان درخشان در افق آسمان نور افشانند.
از جانب راست آن مرکب هفتاد هزار ملک ، و از طرف چپ آن هفتاد هزار فرشته است - و جبرئیل در حالی که مهار ناقه را گرفته است - با صدای بلندی ندا می کند :
نگاه خود فراسوی خویش گیرید ، و نظرها به پایین افکنید ، این فاطمه دختر محمد است که عبور می کند.
💠 در آن هنگام حتی انبیا و صدیقین و شهدا همگی از ادب ، دیده فرو می گیرند ؛ تا اینکه فاطمه عبور می کند و در مقابل عرش پروردگارش قرار می گیرد ، آنگاه از جانب خدا جَلَّ جلالُه ندا می شود :
ای محبوبه ی من ، و ای دختر حبیب من ، بخواه از من آنچه می خواهی ؛ تا عطایت کنم و شفاعت کن هرکه را مایلی تا قبول فرمایم.
در جواب عرضه می دارد : ای خدای من ، و ای مولای من ، دریاب ذُریّه مرا ، شیعیان مرا ، پیروان مرا ، دوستان مرا ، و دوستان ذُریّه مرا . بار دیگر از جانب حق خطاب می رسد : کجا هستند ذُریه ی فاطمه و پیروان او ؟ کجایند دوستدارانش و دوستدارانِ ذُریّه او ؟ در آن هنگام جماعتی به پیش می آیند و فرشتگان رحمت آنان را از هر سوی در میان می گیرند. و فاطمه علیها السلام در حالی که پیشگام آنهاست همگی را همراه خود به بهشت وارد می فرماید.
اَمالی صدوق صفحه 25 ، بحارالانوار جلد 43 صفحه 219 الی 220 ، فاطمه زهرا علیها السلام (علامه امینی ) صفحه 240 الی 242
- ۹۵/۱۲/۰۳