کبرای نجیب ما
بعد از نوشته خانم کبری آسوپار با عنوان "اصلاحات با واکر" نوشتهای از فردی به نام حامد محمدی در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود که بیشتر ازآنکه پاسخ به متن خانم آسوپار باشد، رنگ و بوی عقدهگشایی نسبت به یک تفکر مخالف را دارد.
کبری آسوپار بیش از آنکه به قلمش شناخته شود، به حجب و حیا و نجابتش شناخته میشود و آنقدر بر حفظ حریمش تاکید دارد که بعد از اینهمه سال قلم زدن در رسانههای مختلف، یک عکس از او در فضای مجازی نمیتوان پیدا کرد. نجابتی که حتی سرسختترین مخالفانِ نوشتههایش را، چنانچه بویی از شرافت برده باشند، به تواضع در مقابل او و حفظ حرمتش وا میدارد.
ابزار بستن دهانها تنها ممانعت از نوشتن و حرف زدن نیست؛ همینکه در مواجهه با نوشته و سخنی به تخریب شخصیت نویسنده اش بپردازند - آن هم با شناختی ناقص - و با بکار بردن واژههای غیرمودبانه، آنچنان فضای مسموم و غیراخلاقی راه بیندازند که اصل حرف و سخنش گم شود، کم از شکستن قلم ها و بستن دهان ها ندارد.
متنِ حامد محمدی با تیتری کودکانه شروع میشود؛ شبیه به یارکشی کودکان و ناشی از نگاهی قبیلهای به عالم سیاست. اینکه اگر کسی در قبیله ما بود باید در نقد و مدحش بنویسیم و آنکس که در قبیله دیگر به هر ابزاری تخریب شود تا دیگر جرئت نکند علیه ما نقدی بنویسد!
حرف کبری آسوپار یک چیز بود؛ برای احراز صلاحیت یک نفر برای ریاست جمهوری ویژگیهایی لازم است که اعظم طالقانی نه بخاطر "زن بودن" بلکه بواسطه آنکه سن و سالی ازیشان گذشته و سابقه فعالیت اجرایی مورد نیاز برای تصدی این سمت را ندارد در کنار داشتن سابقه سیاسی در مخالفت با نظام، فاقد این ویژگی هاست و حتی اگر مرد هم بود صلاحیتش احراز نمیشد. اینکه انتظار داشته باشد صرفا بخاطر زن بودن صلاحیتش تایید شود و به اصطلاح آوانس بگیرد، تحقیر زنان است گویی زنان برای رسیدن به جایگاهی اینچنین توانایی کسب شرایط طبیعی مورد نیاز را ندارند و نیاز هست با اغماض این شرایط نادیده گرفته شود. به تبع آن عدم تایید صلاحیت اعظم طالقانی به واسطه این نگاه جنسیت زده به جای آنکه به پای نداشتن شرایط مورد نیاز نوشته شود، به حساب زن بودنش گذاشته شود، نه تنها فرافکنی و سوءاستفاده از احساسات زنان بلکه توهین به آنان است.
تمام سخن همین بود؛ نه درنفی سوابق مبارزاتی و فعالیت های اجتماعی اعظم طالقانی سخنی گفته شد و نه اشاره ای به نداشتن مال و مکنت و برخورداری از روزی حلال شده بود.
اینکه نویسنده متن به جای نقد و پاسخ دادن به اصل حرف، در کنار کنایههای توهینآمیز دست به دامن مقایسه فعالیت های اعظم طالقانی متعلق به نسلی دیگر با کبری آسوپار نسل سوم شده، خود محکم ترین دلیل است بر این حقیقت که تمام این هیاهوها و جنجال ها برای دیده نشدن حرف حقی است که در متن گفته شده است؛ سیاسی کاری اصلاحطلبان به اسم زنان. اصلاح طلبانی که از توانایی زنان برای تصدی ریاست جمهوری داد سخن سر میدهند و ژست تعیین تکلیف رجل سیاسی میگیرند اما در حد یک وزیر هم تا کنون به آنان اعتماد نکردهاند. حتی همین نویسنده اصلاحطلبی که با ژست دفاع از یک زن مطلب نوشته، ابایی نداشته از زیرپاگذاشتن اخلاق و شرافت در توسل به توصیف ویژگیهای ظاهری زنی دیگر برای تخریب وجاهت شخصیت و قدرت قلمش.
در یک کلام، زنان سال هاست به ابزاری برای سیاسی کار این طیف تبدیل شدهاند بی آنکه قلبا نه اعتقادی به توانایی های آنان داشته باشند و نه حفظ حرمت زنان برایشان موضوعیت داشته باشند.همانگونه که آزادی بیان و اندیشه، تنها شعاری است که خوی انتقادناپذیرشان را پشت آن پنهان کردهاند و موقعش که میشود نه تنها دهانها را میبندند و قلمها را میشکنند بلکه آنجا که دستشان نمیرسد، برای شنیده نشدن سخن مخالف، به تخریب شخصیتها و جنجال بر سر حرفی که نگفته، روی میآورند.
سیده_راضیه_حسینی
- ۹۶/۰۲/۰۴