“حاج قاسم سلیمانی” یک استثنا نیست/ در دام داستانسراییهای هدفدار دشمن نیفتیم
حاج قاسم سلیمانی اگرچه یک اسطوره است، اما او هم یک انسان معمولی است؛ مثل همه بسیجیان…. همانند عبدالله اسکندری، حمید تقویفرد، سردار الله دادی و … . بوی شهید همت، شهید زینالدین، شهید چمران و … را میدهد؛ اما مبادا با افسانهسازیهای و داستان سرایی های متعدد و منتهی کردن همه تحولات به یک نفر، رشادت های سربازان گمنامی که در جبهه و پشت جبهه مقاومت سوریه و عراق، مشغول به مجاهدت هستند را نادیده بگیریم.
گروه سیاسی جهاننیوز – علی رجبی:
۱. فرمانده جدید ارتش آمریکا در افغانستان، روز ورود خود به پایگاه نظامی کشورش در کابل با اتفاق خارق العادهای مواجه شد. به محض آنکه هواپیمایی که حامل او بود در فرودگاه به زمین نشست، یک پیامک از فردی ناشناس به تلفن همراهش رسید. در این پیامک نوشته بود: “به قلمرو من خوش آمدی… قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران”.
۲. ابوبکر البغدادی در یکی از خطبههای نماز جمعه گفته بود که اگر سردار قاسم سلیمانی را دستگیر کنیم مانند خلبان اردنی خواهیم سوزاند! سردار سلیمانی هم در جواب این ادعای البغدای گفته است: اقای بغدادی زمانی که شما این حرف را در «خطبههای نماز جمعه» میزدی، بنده روبهروی شما در صف سوم بین جمعیت نشسته بودم.
۳. سازمان ادارای پنتاگون از ۷ لایه حفاظتی تشکیل شده که از این میان ۴ لایه به طور خاص مربوط به کنترل ارتباطات با شخص وزیر دفاع یا رییس پنتاگون میباشد. کمی بعد از نامه اوباما نامه ای از تمام این لایه های امنیتی، اطلاعاتی و حفاظتی عبور کرده و مستقیم، روی میز کار وزیر دفاع یعنی لئون پانتا قرار میگیرد. ظاهر ساده نامه که هیچ آرمی از سازمان های مرتبط با پنتاگون در آن به چشم نمیخورد توجه وزیر را جلب کرده و وی آن را از روی میز برمیدارد… با باز کردن نامه و خواندن آن عرق سردی بر چهره پانتا مینشیند؛ یک نامه با سربرگ رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران… نامه حاوی عبارتی بود که قطعا برای رییس پنتاگون با آن عظمت حفاظتی باورکردنی نبود: “اگر لازم باشد از این هم نزدیک تر خواهیم شد… امضا: قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس جمهوری اسلامی ایران”
اگر شما هم یکی از همین گوشیهای پیشرفته دارید و مشتری ثابت شبکههای اجتماعی هم باشید؛ نمونه این پیامهای عجیب و خارقالعاده را خواندهاید؛ داستانکهایی که بیشتر به افسانه میماند تا واقعیت! البته افسانهسرایی و اسطورهسازی ما تنها محدود به حاج قاسم نیست و شخصیت های فرهنگی و تاریخی بسیاری همچون کوروش کبیر، نادرشاه افشار، پروفسور حسابی و … را در برگرفته و حتی منجر به خلق آثاری چون شاهنامه فردوسی و افسانه رستم نیز شده است.
شهید مطهری در ذیل کتاب گرانسگ حماسه حسینی و در باب تحریفات عاشورا –که نوعا از همین افسانهسراییهاست- با اشاره به افسانههایی که درباره ابنسینا و شیخ بهایی ساخته میشود، میگوید: “[در مردم ایران] و در همه بشری، یک حس قهرمان پرستی هست، یک حسی هست که درباره قهرمانهای ملی و قهرمانهای دینی افسانه می سازد… مثلا [گفتهاند ابوعلیسینا] در مدتی که در اصفهان تحصیل میکرد، گفت نیمههای شب که برای مطالعه حرکت میکنم، صدای چکش مسگرهای کاشان نمیگذارد که مطالعه کنم. رفتند تجربه کردند، یک شب دستور دادند که مسگرهای کاشان چکش نزنند، آن شب را گفت من آرام مطالعه کردم. معلوم است که اینها افسانه است…”
اعراب نیز در همین خصلت افسانهسازی با ما اشتراک دارند و در بحبوحه مصیبت عظیمی که از سوی داعش بر پیکره اسلام وارد شده، نیاز عاطفی به یک اسطوره را احساس کردند. حتما تمامی کسانی که در راهپیمایی عظیم اربعین حضور داشته اند و با اعرابی که دست و پا شکسته فارسی بلد بودند، همکلام شدند، به محبوبیت زایدالوصف سردار سلیمانی در میان ملت عراق پی برده اند و با بنرهای بزرگی که تصویری از این فرمانده رشید سپاه اسلام بر آن نقش بسته بود را دیده اند.
اما شواهد و قرائن نشان از یک بازی از پیش طراحی شده و پیچیده با محوریت بوقهای رسانهای غربی دارد. اگر چه محبوبیت فراوان یک ایرانی در کشورهای دیگر میتواند مایه فخر و مباهات باشد، اما قطعا آسیبهایی هم دارد که میتوان آنها را ذیل عملیات رسانهای غرب برای ادامه پروژه شیعه هراسی و ایران هراسی تعریف کرد. با گسترش موج اسلامگرایی و افول جایگاه غرب و متحدانش در منطقه، غرب هجمه خود علیه جمهوری اسلامی ایران را که وزن استراتژیکاش با تحولات اخیر بیشتر شده، روز به روز افزایش داد که از جمله مهمترین آنها، پروپاگانداهای واشنگتن و همقطارانش درباره علت ایجاد جنگ داخلی در عراق و سوریه و متهم کردن ایران به دخالت در امور داخلی این کشورهاست.
بر اساس این برنامهریزی رسانهای، قاسم سلیمانی نیز به طور مرتب هدف تبلیغات منفی غرب قرار گرفته و میگیرد. غرب در تلاش است از طرفی چهره ایران و متحدانش در منطقه را تخریب کرده و از طرفی دیگر مخالفان آن را از لحاظ رسانهای و سیاسی تقویت کند.
جالب است بدانید، در شرایطی که بیانات رهبر معظم انقلاب در رسانههای بیگانه با سانسور سنگینی مواجه است، اما به یک باره و از میانه سال ۲۰۱۱، که طوفان بیداری اسلامی به سرعت فراگیر شده و بر روی موج رسانهای، دریای خبر را فرا گرفت، همواره نام قاسم سلیمانی به عنوان نماینده سپاه جمهوری اسلامی ایران در همه تحولات مطرح میشد.
داستانسرایی و افسانه سازی ها در این باره حتی بدان جا رسید که روزنامه گاردین در گزارشی از تماس “حاج قاسم با ژنرال پترائوس آمریکایی و انتقال پیغام به وسیله یکی از اعضای پارلمان عراق” نوشت و مدعی شد که فرمانده سپاه قدس ایران در این پیغام به فرمانده آمریکایی نوشته است: “ژنرال پترائوس! شما باید مرا بشناسی، من قاسم سلیمانی هستم، کسی که سیاست های ایران را در عراق، لبنان، غزه و افغانستان تدوین می کند و صد البته سفیر ایران در بغداد نیز عضو سپاه قدس است و کسی که جایگزین او می شود نیز عضو سپاه قدس است…”
همین روزنامه در مقالهای در سال ۲۰۱۴ با اشاره به فعالیت های عمرانی و خدماتی ایران در عتبات عالیات، با انتشار عکسی از حاج قاسم سلیمانی و محمدباقر قالیباف مدعی شد که نیروهای نظامی دولت “شیعه” ایران در حال مدیریت کردن جنگ علیه “اهل سنت” در عراق و سوریه هستند.
وال استریت ژورنال نیز در یادداشتی مشابه با تشبیه سردار سلیمانی به “شخصیتی افسانهای”؛ وی را بعنوان دشمن آشکار شماره یک آمریکا در بهار عربی (بیداری اسلامی) مطرح کرد و نوشت: ” با پایان جنگ غرب با صدام، نزاع آمریکا با سلیمانی و سپاه قدس به قلمرو جدیدی گسترش یافته، به طوریکه آمریکا به طور آشکار اعلام کرد که ایران تلاش میکند تا همپیمانان آمریکا در یمن، لبنان و بحرین را سرنگون کند”.
در تایید وجود همین توطئه ضدایرانی و ضدشیعی، سخنان نسنجیده و بیاساس یونسی، دستیار ویژه رئیس جمهور، درباره الحاق سرزمین عراق به ایران، با استقبال ویژه رسانه های مغرض عربی و غربی قرار برجسته سازی شد و خوراک مناسبی برای چندین هفته ایرانهراسی آنان فراهم کرد. محافل عربی و غربی اظهارات یونسی را چنان گسترده پوشش دادند که موجب موضع گیری متعددی علیه ایران شد.
اینها تنها یکی از هزاران تحلیل و اخبار متعددی است که توسط رسانهها منتشر میشود و به طور ناخودآگاه اینگونه القا می کند که ایران به عنوان لیدر جریان تشیع، در حال مقابله با “دولت اسلامی عراق و شام (داعش)” به عنوان یک گروه انقلابی سنیمسلک است یا دست کم تلاش دارد به نقش رهبری کشورهای عربی را بازی کند و آنان را زیر سلطه خود درآورد.
اتاق فکرهای رسانه ای غرب بر این باورند که جا انداختن موضوع دخالت نظامیان ایران در سوریه و عراق و البته در سرتاسر منطقه می تواند، در اذهان عمومی به افتراق بیشتر اهل سنت از شیعیان و نزدیکی آنها به گروههای افراطی داعش کمک کند که همین نزدیکی دوباره به صورت کاملا همافزا در تسریع تحولات به سود غرب اثر بگذارد. البته حاج قاسم نشان داده که درباره خدعهها هم باهوش است و عکسهایی که با لباس اهل سنت از او منتشر شده نیز موید همین مطلب است.
هر چه در پیگیری این خط خبری به جلوتر بیاییم، پرداخت به شخصیت سردار سلیمانی در رسانههای غربی تحلیل بیشتری می کند و از شخصیتی افسانهای و کمی هم الهی به رهبری کاریزماتیک که متهم اول هر توطئهای علیه آمریکا و همقطارانش تبدیل شد به گونهای که اتهامات زیادی همچون تلاش برای ترور سفیر عربستان در آمریکا را به او نسبت دادند.
این روند به جایی ختم شده که رسانههای خارجی، ایران را به اصطلاح خود “همخوابهای عجیب” برای آمریکاییها در منطقه غرب آسیا و به خصوص در جنگ [ظاهری آنها] علیه داعش خطاب کردهاند. به طور مثال، مجله the week در تصویر جلد این هفته خود، کاریکاتوری از سردار سلیمانی را در کنار نماد آمریکاییها کشید که در کنار هم خوابیدهاند!
رویترز نیز در همین چند روز گذشته با ارائه تحلیلی، سردار سلیمانی را دشمن آمریکا خواند و نوشت: مقامات آمریکا نیز همانند چرچیل بر این عقیده اند که برای براندازی هیتلر (داعش) حتی با شیطان هم باید شام خورد!
در سوی دیگر، انتشار اخبار افسانهوار از حاج قاسم نشاندن آن در زمره افسانههایی همچون رستم و تهمتن، میتواند نوعی انفعال را نیز در طرفداران وی ایجاد کند؛ چنانکه گویا سردار سلیمانی فردی فرازمینی است و نمیتوان مانند او شد.
حاج قاسم سلیمانی اگرچه یک اسطوره است، اما او هم یک انسان معمولی است؛ مثل همه بسیجیان…. همانند عبدالله اسکندری، حمید تقویفرد، سردار الله دادی و … ؛ بوی شهید همت، شهید زینالدین، شهید چمران و … را میدهد؛ اما مبادا با افسانهسازیهای و داستان سرایی های متعدد و منتهی کردن همه تحولات به یک نفر، رشادت های سربازان گمنامی که در جبهه و پشت جبهه مقاومت سوریه و عراق، مشغول به مجاهدت هستند را نادیده بگیریم.
یادمان باشد که امنیت امروز ما و سقوط نکردن محور مقاومت، مدیون قاسم سلیمانیهای متعددی است که فارغ از ملیت ایرانی، افغانی و عرب خود در راه پاسداشت مرزهای استراتژیک مقاومت و حدود اعتقادی اسلام، مظلومانه جان دادند، جمجمههایشان دریده شده، سرهایشان بریده شده و اعضای بدنشان تکهتکه شده است یا اینکه همانند چندین سال پیش حاج قاسم که در گمنامی مشغول خدمت بود، اکنون در سخت درگیر نبرد با دشمن داعشی، صهیونیستی و… هستند؛ به عبارت دیگر حاج قاسم یک استثنا نیست؛ بسیج و سپاه ایران حاج قاسم های زیادی دارد که مانند دوران ناشناس بودن سردار سلیمانی هنوز برای عموم مردم رو نشده اند.