سراج معلم

لاحول ولاقوة الا بالله العلی العظیم-لا موثر فی الوجود الا الله -امام خامنه ای:ان‌شاءالله تا ۲۵ سال آینده چیزی به نام رژیم صهیونیستی وجود نخواهد داشت

سراج معلم

لاحول ولاقوة الا بالله العلی العظیم-لا موثر فی الوجود الا الله -امام خامنه ای:ان‌شاءالله تا ۲۵ سال آینده چیزی به نام رژیم صهیونیستی وجود نخواهد داشت

سراج معلم

هدف دادن اطلاعاتی در مورد دین و دنیاست
امیرالمومنین در حدیثی زیبا در راستای بصیرت افزایی می فرمایند: « کور آن کسی نیست که چشم ندارد ، بلکه کسی است که بصیرت ندارد. (کنزالعمال حدیث 1220) امام صادق(ع) می فرماید: عموی ما عباس بن علی، بصیرتی نافذ و استوار داشت. تعریفی بسیار زیبا از بصیرت : ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﺧﺪﻣﺖ مقام معظم ﺭﻫﺒﺮﯼ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺍﯼ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﺎ ﺑﺼﯿﺮﺕ ﺗﺮﺑﯿﺖﮐﻨﯿﻢ. آقا ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ: ﻣﻨﻈﻮﺭﺗﻮﻥ ﺍﺯ ﺑﺎ ﺑﺼﯿﺮﺕ ﭼﯽ ﻫﺴﺖ؟ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ: ﮐﺴﺎﻧﯽ ﻣﺜﻞ ﻣﻘﺪﺍﺩ ﮐﻪ ﭼﺸﻤﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﻫﺎﻥ ﻣﻮﻻﯾﺸﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﮔﻮﺵ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻭﻟﯿﺸﺎﻥ... آﻗﺎ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ: ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ، ﺍﻣﺎ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺑﺼﯿﺮﺕ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ. ﻣﻨﻈﻮﺭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻓﺮﺩ ﺑﺼﯿﺮ, ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﻣﺜﻞ ﻣﺎﻟﮏ ﺍﺷﺘﺮ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ امیرالمؤمنین (علیه سلام) ﺩﺭ ﻭﺻﻔﺶ ﻣﯿﻔﺮﻣﺎﯾﻨﺪ: مالک ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪ ﺍی اﺳﺖ ﮐﻪ ﺍگرﺩﺭ ﺑﯿﺎﺑﺎﻧﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﻣﻮﻻﯾﺶ ﻭ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﭘﯿﺶ ﺑﯿﺎﯾﺪ، ﺩﻗﯿﻘﺎ" ﮐﺎﺭﯼ را ﻣﯿﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻧﺰﺩ ﻣﻮﻻﯾﺶ ﺑﻮﺩ، ﻣﻮﻻﯾﺶ ﻫﻤﺎﻥ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺍﻣﺮ ﻣﯿﮑﺮد... ﺑﺼﯿﺮﺕ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺭ ﻏﯿﺒﺖ ﻣﻮﻻﯾﺖ هم ﺑﺪﺍﻧﯽ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﻭ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﺍ عمل کنی به نقل از qaemworld.blog.ir - هرگونه برداشت از این وبلاگ حتی بدون ذکر منبع آزاد است!

آخرین نظرات

گفت: روزنامه ایران به اعتراض‌های گسترده علیه پیاده‌روی ظریف و کری در ژنو پاسخ داده است. گفتم: هزاران آفرین، صد بارک‌الله. حتما به نمایندگی از دولت و وزارت ‌خارجه از مردم پوزش خواسته است؟! گفت: کجای کاری؟!... نوشته دکتر جلیلی هم با «ویلیام برنز» نماینده آمریکا 45 دقیقه پیاده‌روی کرده است! گفتم: ولی همه می‌دانند که قضیه کاملا برعکس بوده و حتی رسانه‌های آمریکایی هم اعتراض کرده بودند که چرا دکتر جلیلی با وجود درخواست مکرر ویلیام ‌برنز و 9بار وساطت نمایندگان 5+1 حاضر به ملاقات جداگانه با ویلیام برنز نشده است. گفت: وقتی می‌دانند که هیچکس دروغشان را باور نمی‌کند، چه اصراری به اینهمه دروغگویی دارند و اصلا این دروغگویان در دولت راستگویان چه می‌کنند؟! گفتم: چه عرض کنم؟! یارو دعا می‌کرد و می‌گفت؛ خدایا! می‌دانی که توان رفتن به راه راست را ندارم! پس خودت راه راست را به طرف من کج کن!   kayhan.ir

هشتمین روز عجب حال دعایی دارم
حالت مشهدی و کرببلایی دارم
حرم امن خدا پنجره فولاد شماست
و خدا گفت که دیدی چه رضایی دارم؟
واقعا معرکه ای هست میان من و تو
عشق بازیست عجب حال و هوایی دارم
نفسم، خواب و خوراکم،همه ام هست ثواب
و بدانید که اینگونه خدایی دارم
ز خراسان بروم کرببلا جان بدهم
که گریزی بزنم میل سنایی دارم
روضه ای آمد و آمد شب هشتم یادم
رقص شمشیر ز اکبر چه نمایی دارد
ناگهان گفت حسین این چه مکرر شدن است؟
شکر بهر بدنت تکه عبایی دارم

حسینی با بیان اینکه نباریدن باران از منظر روایات، دلایل مختلفی دارد، افزود: در مورد نیامدن باران و خشکسالی 3 گروه روایات داریم:

در گروه اول که تعداد بیشتری از روایات را شامل می شود، خود مردم خطاب روایات هستند. حضرت رسول اکرم (صلوات الله علیه و آله) می فرماید: هرگاه کم فروشی شود، خداوند ایشان یعنی مردم را به خشکسالی و کمبود گرفتار می کند. رسول خدا (ص) در حدیث دیگری می فرماید: همیشه امتم در خوشى و خوبى باشند تا زمانى که با هم دوستى کنند و بهم هدیه دهند و امانت را بپردازند و از حرام دورى کنند و از مهمان پذیرائى کنند و نماز را برپا دارند و زکات را بدهند، چون‏ انجام ندهند گرفتار قحطى و خشکسالى شوند. جلد شانزدهم بحار الانوار صفحه 251

پیغمبر اکرم صلوات الله علیه و آله فرمود: هیچ مردمى عهدشکن نشدند مگر اینکه دشمن آنها بر آنها مسلّط گردید و هیچ قومى ظلم نکردند مگر اینکه کشتار در بین آنها زیاد شد. و هیچ قومى از پرداخت زکات امتناع نکردند مگر اینکه از آمدن باران ممنوع شدند. و در ما بین آنها عمل منافى عفّت و فحشاء ظاهر نشد مگر اینکه در میان آنها مرگ مفاجات شیوع پیدا کرد. و هیچ قومى کم فروشى نکردند مگر اینکه به خشکسالى مبتلا شدند. ارشاد القلوب - ترجمه طباطبایى صفحه 283

گروه دوم حاکمان هستند که در جامعه کنونی ما روسای یک حکومت و مناصب قضاوت را می توانیم در جایگاه حاکمان قرار دهیم.

حضرت رسول صلوات الله علیه و آله فرمود: هر گاه زمامدار ستم کند باران کم مى‏شود و هر گاه اهل ذمّه را فریب دهند و نیرنگ بازى کنند دشمنانشان بر آنان آشکار گردد و هر گاه کارهاى زشت و ناپسندید آشکار شود زمین لرزه ایجاد شود و هر گاه امر بخوبى و معروف و پیشگیرى از محرّمات کم شود محرمات مباح شمرده شود همانا گناه بجاى ثواب و ثواب بجاى گناه قرار گیرد بعد اندیشه کنند پس از فکر و اندیشه پشیمانى و بازگشت است. نهج الفصاحه - مجموعه کلمات قصار حضرت رسول صلوات الله علیه و آله صفحه 197
گروه سوم کارگزاران هستند که مصداقش همین کارمندهای دستگاه های عمومی هستند. امام رضا علیه السلام فرمود: چون زمامداران دروغ پردازند باران قطع مى‏شود، و چون سلطان ستم کند پایه‏ هاى دولتش سست مى‏گردد (و دولتش از چشم مردم مى‏افتد)، و چون زکات داده نشود چهار پایان مى‏میرند.

 

محمد واعظی: به تجربه می‌توان مدعی شد بخش مهمی  از ایرادات ساختاری نظام جمهوری اسلامی ناشی از نسبت عمیق کرسی‌ها و مراکز آینده‌ساز با جریانات دوره‌ای سیاسی است. تقریبا هیچ نهاد بالادستی در کشور یافت نمی‌شود که در بحبوحه قدرت گرفتن گروه‌ها و سلایق متنوع سیاسی، به فاصله 4 یا 8 ساله انتخاب دولت‌ها یا دوره 4 ساله مجلسی‌ها،  زیر و رو نشود! شاید برای خوانندگان گرامی جالب باشد که بدانند در هیچ‌یک از کشورهای پیشرفته جهان، دست‌کم حوزه تربیت نسل آینده به واسطه تغییرات دوره‌ای و قدرت گرفتن احزاب دستخوش تغییر حتی در شکل جزئی نمی‌شود. به طور مثال هیچ دولتی در کشورهای توسعه یافته از توان تغییر گسترده رؤسای دانشگاه‌ها یا کتب درسی و ساختار آموزش مدارس برخوردار نیست. نکته اساسی اینجاست که به فرض مقایسه، دغدغه‌های حاکمیت و مردم در حوزه هسته‌ای و فضایی را می‌توان پس از تغییر رئیس‌جمهور، حل و فصل کرد و جشن «فک پلمب» تاسیسات هسته‌ای و احیای برنامه فضایی کشور را به‌رغم عقب ماندن از  مسیر علمی- صنعتی جهانی برگزار کرد اما سپردن کرسی‌های آموزش و پرورش نسل آینده در دوره‌های مختلف سلایق حزبی- سیاسی عواقبی غیرقابل جبران به همراه دارد. رهبر معظم انقلاب با تاکید بر همین موضوع می‌فرمایند: «داشتن نگاه‌های جریانی و سیاسی و حزبی و جناحی و این چیزها برای آموزش و پرورش «سم» است.» اما آیا با ساختاری که همه اجزای حافظ «سیاست‌های کلی»‌اش از جمله شورایعالی انقلاب فرهنگی با ریاست دولت اداره می‌شود، می‌توان حوزه آموزش و پرورش نسل‌های آینده را از دست‌اندازی سلایق سیاسی دور نگاه داشت؟ دوره تحصیلات ابتدایی و دانشگاهی بزرگسالان فعلی هر چه بود؛ «خوب یا بد» سپری شد و فرصت برای «تربیت مجدد» نسل فعلی دست‌کم به شکل متمرکز هرگز نصیب حاکمیت نخواهد شد. مدارس و معلمان چند دهه اخیر به واسطه نوپایی انقلاب اسلامی، از اشکالاتی برخوردار بودند که با در نظر گرفتن شرایط و روزگار سپری شده قابل توجیه است. اما آیا در برابر دغدغه‌مندی نسل‌های آینده در حوزه «آموزش و پرورش اسلامی» نیز می‌توانیم توجیه «بی‌تجربگی» را علم کنیم؟ متاسفانه در طول دو سال اخیر، تلاش برای مهندسی ساختار آموزش و پرورش کشور به صورت جدی کلید خورده است. یک مرحله از این پروسه خطرناک را می‌توان در طرح اجاره مدارس دولتی به بخش خصوصی توأم با برون‌سپاری وظیفه استخدام معلمان جست‌وجو کرد که در 900 مدرسه مناطق محروم کشور بدون کسب اجازه از مجلس شورای اسلامی اجرایی شد! به واسطه این طرح دولت عملا به جز پرداخت مبلغی ناچیز در قرارداد سالانه، اداره این مدارس را به مدیران بخش خصوصی واگذار می‌کند. شباهت این طرح به پروژه تشکیل مدارس هیات امنایی و غیرانتفاعی در دوره کارگزاران و اصلاحات بسیار زیاد است و با نقض عملیاتی موضوع نظارت و برون‌سپاری وظیفه استخدام معلمان و کادر آموزشی مدارس، امکان ویژه‌ای برای سیاسیون و متقاضیان تکیه زدن بر کرسی آموزش نسل آینده در نظر گرفته شده است. دقیقا مشابه همین جریان در برون‌سپاری وظایف آموزش و پرورش در امر تربیت کودکان یک تا 5 سال به سازمان بهزیستی با نظارت ناچیز بر بدنه صورت گرفت که نتیجه آن رشد روزافزون مهدهای کودکی شد که مربیان بهایی به صورت نامحسوس در آنها جولان می‌دهند و روش‌های آموزش غربی را بدون طی پروسه‌ای قانونی با فراغت کامل ترویج می‌کنند! فتح دانشگاه فرهنگیان به عنوان مادر مراکز تربیت معلم کشور، حلقه نهایی پروسه خروج حوزه آینده‌ساز «آموزش و پرورش» نسل‌های آینده نظام جمهوری اسلامی ایران از حیطه قدرت و نظارت حاکمیت است. بنا بر اطلاعات به‌دست آمده، با گذشت یک سال و نیم  از سرپرستی «مهرمحمدی» بر دانشگاه فرهنگیان، پس از کش و قوس‌های فراوان و با اصرار شورایعالی انقلاب فرهنگی، جلسه‌ای به منظور رای‌گیری درباره صلاحیت نامبرده به عنوان کاندیدای مورد حمایت دولت برای ریاست بر دانشگاه فرهنگیان شکل می‌گیرد.

نیاز روانی بچه‌های ما، عبارت است از انتقال اثر شش میم. این شش میم را هر کس در کارنامه گذشته زندگی‌اش دریافت کرده باشد، میم هفتمش موفقیت است که خود به خود پدید خواهد آمد:

1- تو محبوبی، 2- تو محترمی، 3- تو مطرحی، 4- تو مهمی، 5- تو مفیدی و 6- تو می‌فهمی.

اگر ما در رفتار و گفتارمان این 6 میم را به فرزندان‌مان انتقال دهیم میم هفتم "موفقیت" خود به‌‌ خود خواهد آمد؛ یعنی باتری روانی انرژی‌‌دهنده فرد شارژ خواهد شد. در آن صورت این آدم در تحصیل و زندگی و کار و... . موفق خواهد شد.

ضد این شش میمی چیزهای دیگری هم هستند که اگر پدر و مادرها انجامش ندهند، عکس این نتیجه را می گیرند:

 آرایه 7 «ت» است که خیلی سخت است. این 7 «ت» را هر کسی دریافت کرد، «ت» هشتمش تباهی است که انتظارش را می‌کشد:

1- تنبیه، 2- توهین، 3- تهدید، 4- تحقیر، 5- تبعیض، 6- تنفر و 7- ترس.

همه افراد شکست خورده و جامعه ستیزها و...، در کارنامه‌های‌خود این «ت» ها را دارند، یعنی تاثیر «ت» تحقیر با «ت‌» تحسین، زمین تا آسمان است.»      منبع: تبیان- کهتری

وَ وَصَّیْنَا الْانسَانَ بِوَالِدَیْهِ حُسْنًا

{ سوره عنکبوت آیه 8 } (  و ما به انسان، توصیه نمودیم که به والدینش نیکى نماید )

امیرالمومنین علی (علیه السلام) فرمود : بزرگترین و مهمترین تکلیف الهی نیکی به پدر و مادر است.  میزان الحکمة  جلد 10 صفحه 709

امام صادق (علیه السلام) فرمود : برترین کارها عبارت است از: 1- نماز در وقت 2- نیکی به پدر و مادر 3- جهاد در راه خدا.  بحارالانوار جلد 74  صفحه 85

می گویند زمانی که قرار بود دادگاه لاهه برای رسیدگی به دعاوی انگلیس در ماجرای ملی شدن صنعت نفت تشکیل شود، دکتر مصدق با هیات همراه زودتر از موقع به محل رفت. در حالی که پیشاپیش جای نشستن همه ی شرکت کنندگان تعیین شده بود دکتر مصدق رفت و روی صندلی انگلستان نشست. قبل از شروع جلسه یکی دو بار به دکتر مصدق گفتند که اینجا برای هیات انگلیسی در نظر گرفته شده و جای شما آن جاست اما پیرمرد تحویل نگرفت و روی همان صندلی نشست.

جلسه داشت شروع می شد و هیات نمایندگی انگلیس روبروی دکتر مصدق منتظر ایستاده بود تا بلکه بلند شود و روی صندلی خودش بنشیند اما پیرمرد اصلاً نگاهشان هم نمی کرد. جلسه شروع شد و قاضی رسیدگی کننده به مصدق رو کرد و گفت که شما جای انگلستان نشسته اید و جای شما آن جاست. کم کم ماجرا داشت پیچیده می شد که مصدق بالاخره به حرف آمد و گفت:خیال می کنید نمی دانیم صندلی ما کجاست و صندلی انگلیس کدام است؟ نه آقای رییس، خوب می دانیم جایمان کجاست اما راستش را بخواهید چند دقیقه ای روی صندلی دوستان نشستن برای خاطر این بود تا دوستان بدانند برجای ایشان نشستن یعنی چه. او اضافه کرد که سال های سال است که دولت انگلستان در سرزمین ما خیمه زده و کم کم یادشان رفته که جایشان این جا نیست. با همین ابتکار و حرکت عجیب بود که تا انتهای نشست فضای جلسه تحت تاثیر مستقیم این رفتار پیرمرد قرار گرفت و در نهایت هم انگلستان محکوم شد.

در کتاب غیبت نعمانی که از متون معتبر روایی ماست این حدیث آمده و سند حدیث به امام سجّاد علیه السلام می‌ رسد. آن حضرت فرمود:

(کانَ رَسوُل اللهذاتَ یَوْمٍ جالِساً وَ مَعَهُ اَصْحابُهُ فِی الْمَسْجِدِ فَقالَ یَطْلُعُ عَلَیْکُمْ مِنْ هذا الْبابِ رَجُلٌ مِنْ اَهْلِ الْجَنَّة)؛

«روزی پیامبراکرمبا اصحابشان در مسجد نشسته بودند،در اثناء سخن فرمودند: الآن از این در مردی وارد می ‌شود  که اهل بهشت است».

(یَسْأَلُ عَمّا یَعْنِیهِ)؛ «می ‌آید و از مطلبی که نافع به حالش هست سؤال می ‌کند».

این خود درسی است که انسان عاقل باید درباره‌ی مطلبی به سؤال و جواب بپردازد که نافع به حال دنیا و یا آخرتش باشد! فرموده‌اند:   (مِنْ حُسْنِ اِسْلامِ الْمَرءِ تَرْکُهُ ما لا یَعنِیهِ)؛[1]

«مسلمان خوب آن کسی است که آنچه نافع به حالش نیست رها کند [و عمر خود را با سؤال و جواب ‌های بیهوده تلف نکند]».

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: این مردی که هم اکنون وارد می‌ شود آدم عاقلی است و از مطلبی سؤال خواهد کرد که نافع به حالش می ‌باشد. طبیعی است که همه چشم به در مسجد دوختند.

(فَطَلَعَ رَجُلٌ طُوالٌ یُشْبِهُ بِرِجالِ مُضِرَ)؛ «از در مسجد مرد بلند قامتی وارد شد که شبیه مردان مضر بود[ظاهراً مضر نام قبیله‌ ای بوده است]».  تعبیر به طَلَعَ شده است که حاکی از درخشندگی معنوی آن مرد است!

(فَتَقَدَّمَ وَ سَلَّمَ وَ جَلَس)؛ «وارد شد و سلام کرد و نشست». بدون اینکه حرفهای زیادی بزند تا نشست گفت:

(یا رَسُولَ الله اِنّی سَمِعْتُ الله عَزَّ وَ جَلَّ یَقوُلُ فیما اَنْزَلَ‌{وَ اعْتَصِموُا بِحَبْلِ الله جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقوُا})؛

«ای رسول خدا! من می ‌شنوم که خداوند عزّ و جلّ در کتابی که نازل کرده است می ‌فرماید: همگی چنگ به ریسمان خدا بزنید و پراکنده نشوید».

(فَما هذَا الْحَبْلُ الَّذِی اَمَرَنا بِالْاِعْتِصامِ بِهِ وَ اَلاّ نَتَفَرَّقَ عَنْهُ)؛

«حالا این ریسمانی که خدا ما را امر کرده که به آن معتصم بشویم و از آن کناره نگیریم ، چیست»؟

چه سؤال عاقلانه ‌ای طرح کرده است!آدمی است مؤمن به قرآن. در قرآن آیه‌ای دیده که برایش مبهم است و احتیاج به تفسیر دارد و خود قرآن گفته است: (...فَسْئَلُوا أهْلَ الذِّکْرِ إنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ)؛[2]

«...هر چه را ندانستید از اهل اطّلاع و آگاهان سؤال کنید»!

و همچنین خدا به پیامبرش فرموده است: {...وَ أنْزَلْنا إلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إلَیْهِمْ...}؛[3]

«...ما قرآن را به تو نازل کرده‌ایم و تو را مبیّن مجملات قرآن قرار داده‌ایم...».

این مرد هم دیده کلمه‌ی {حبل الله}در قرآن مُجْمَل* است و نیاز به بیان دارد و لذا مستقیماً به خود رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) رجوع کرده و از آن حضرت تقاضای بیان نموده است. رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) وقتی این سؤال را شنید در روایت هست که: (فَاَطْرَقَ رَسُولُ اللهِ مَلِیّاً)؛ «رسول خدا یک زمان طولانی سر به پایین افکند و سکوت کرد».

دیدار رئیس و اعضای مجلس خبرگان رهبری با رهبر انقلاب

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (پنجشنبه) در دیدار رئیس و نمایندگان مجلس خبرگان، با اشاره به جایگاه بی‌نظیر و استثنایی این مجلس در نظام اسلامی، وظیفه‌ای مهم را از مجلس خبرگان درخواست کردند و گفتند: این مجلس باید با تشکیل یک هیئت اندیشه‌ورز که دارای نگاه کلان و راهبردی و عمیق باشد، به بررسی چگونگی حرکت انقلاب اسلامی در ۳۸ سال گذشته به سمت اهداف اصلی خود و پیشرفت‌ها، توقف‌ها و احیاناً پسرفت‌ها در این مسیر بپردازد و بر اساس جمع‌بندی خود از دستگاه‌های مختلف مطالبه‌گری کند.

رهبر انقلاب اسلامی همچنین با اشاره به سخنان سخیف، زشت، ابلهانه، آشفته و سراسر غیرواقعیِ رئیس‌جمهور آمریکا در مجمع عمومی سازمان ملل تأکید کردند: این سخنان ناشی از قدرت نبود، بلکه ناشی از عصبانیت، درماندگی و سبک‌مغزی است زیرا آمریکایی‌ها از اینکه نقشه‌های چندین‌ساله‌ی آن‌ها در منطقه‌ی غرب آسیا، با حضور مؤثر جمهوری اسلامی ایران، نقش بر آب شده است، به‌شدت ناراحت و عصبانی هستند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، مجلس خبرگان را مجلسی استثنایی و بی‌نظیر از لحاظ ترکیب، کارکرد و وظایف خواندند و افزودند: این مجلس در کنار وظایف کنونی آن، باید یک نگاه و ارزیابی کلان و راهبردی به مسیر و حرکت انقلاب اسلامی داشته باشد.

♦️بیکاری تلخ است و حتی به تلخی خود مرگ. از صبح تا شب تمام انرژی‌ات در یک ملال همیشگی بگندد و از دست برود. می فهمی؟ تحمل مرگ آسان‌تر است. تا بیکار نباشی نمی توانی معنایش را بفهمی. اما تلخ‌تر از این بیکاری هم وجود دارد. اگر آن را مرگ بدانید، حتما این یکی خود دق مرگ است.

♦️فرض کنید جایی کار می‌کنید. باز نشسته‌اید و حق‌تان است که حقوق بگیرید؛ یک ماه، دو ماه، سه ماه. شش ماه می‌گذرد. خبری نمی‌شود. دیگر کسی نمانده است که اهل قرض دادن باشد و اصلا با چه امیدی قرض بگیرید. وقتی نمی‌دانید دستمزدی در کار است و یا نه. به مقامات مراجعه می‌کنید. التماس می‌کنید. صبر می‌کنید و خبری نمی‌شود. گرسنگی زن و بچه، شرمنده‌تان می‌کند. به فکر فروختن کلیه می‌افتید. چند بار می‌توانید این کار را بکنید.

♦️به تنگ می‌آیید دسته جمعی به خیابان می‌آیید. نه حرف سیاسی می‌زنید. نه شعار می‌دهید. کتک می‌خورید. زخم بر می‌دارید. با دست و پای شکسته و چشم بسته به خانه بر می‌گردید. می‌دانید کسی از آه مظلوم نمی‌ترسد. تازه شانس بیاورید شلاق نخورید. زندان نروید و ...

♦️این عدالت نیست، با هیچ اسمی نیست، با خود می گویید روزگاری می‌گفتند خدا هم کارگر است. تا عرق کارگر خشک نشده باید حقوق‌اش را پرداخت. می‌شنوید اهالی قدرت نمی‌دانند با ثروت‌های بادآورده‌شان چه کنند. اختلاس‌های چند هزار میلیاردی، هم‌برگ ۲۵۰ هزار تومانی، بستنی چهارصد هزار تومانی و ... تو ماندی با حسرت نان و پنیر. می‌شنوی ماشین‌های پورشه، خانه‌های اشرافی زیاد و زیادتر می‌شوند و تعداد بیکارها و بی‌ حقوق‌ها بیشتر و بیشتر و تو حق آخ گفتن هم نداری.

♦️ترامپ ایران را تهدید می‌کند و ... اگر مردم راضی باشند و عدالتی ببینند از هیچ دشمنی کاری بر نمی‌آید، ولی وقتی دشمنان در اتاق‌های ریاست نشسته باشند و بجای دادن فرمان ستاندن داد مظلوم فرمان متفرق کردن بی حقوق‌ها و گرسنه‌ها و بی پناه‌ها را می‌دهند باید ترسید.

♦️وقتی ظلم بی حد شد این فکر در جانها می‌دود مگر دشمن چه ظلمی می‌تواند بکند که دوست نمی‌کند. خیلی ماجرا ترسناک می‌شود. از آه مظلوم نمی‌ترسید برای خودتان شده تغییر رویه بدهید. مگر نمی‌شنوید کارگران داد می‌زنند یک اختلاس کم بشه مشکل ما حل می‌شه‌. اگر عزم برخورد با اختلاس‌گران را ندارید حداقل بگذارید بدبخت ها دادشان را بزنند کمی سبک بشوند.

♦️اگر تحمل این یکی را هم ندارید تاوان پس می‌دهید. تاریخ را بخوانید. همیشه اتفاق‌ها وقتی می‌افتد هیچکس تصورش را نمی‌کرد و نمی‌کند. از ما گفتن از شما نشنیدن. این کارها در دولت #تدبیر_و_امید انجام می‌شود. با همدستی #اصولگراها، آنهم وقتی #اصلاح_طلبان شهوت گرفتن پست کورشان کرده و یا گرفتن تبلت و خودرو. یک اصلاح طلب صاحب نامی از جمله خاتمی یک کلام از حقوق معوق کارگران نمی گوید، از درد و رنج‌های‌شان. چرا که مشغول جشن تولدند و قسمت کردن کیک قدرت و ثروت. آی. چه روزگار پلشتی شده است

محمد_آقازاده

باورهای غلط ،رفتارهای غلط به دنبال دارد . سیب تا سالم است پروانه دورش می گردد و وقتی گندید مگس ها بر او می نشینند! انسان هم همینطور است ، اگر گرفتار باورهای اشتباه شد کسانی سراغش می آیند که باورها و رفتارهایشان غلط است.

در روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان (۱)

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدییّن سیّما بقیّة‌الله فی الارضین.

 بسیار جلسه‌ی شیرین و جالبی است از این جهت که عطر شهادت در این جلسه پیچیده است. بله، همه‌ی خانواده‌های شهدا در اینجا نیستند لکن یک مجموعه‌ای از خانواده‌های عزیز شهیدان ما، چه شهیدان [مدافع] حرم، چه شهیدان مرزبانی، چه شهیدان ارتش -نیروی زمینی- چه شهیدان سپاه، چه شهیدان نیروی انتظامی و دیگران در اینجا اجتماع کرده‌اید و عطر شهیدان در فضای حسینیّه پیچیده است.

 شهادت یک مفهوم عجیبی است، یک مقوله‌ی عجیبی است، یک مقوله‌ی عمیقی است. شهادت یعنی معامله‌ی با خدا، یک معامله‌ی دوجانبه‌ی بی‌دغدغه‌ی با خدای متعال؛ جنس هم معلوم، بهای جنس هم معلوم. جنس عبارت است از جان. جان یعنی سرمایه‌ی اصلی هر انسانی در این دنیای مادّی؛ این جنس است؛ این را شما تقدیم میکنید؛ در مقابل، چه میگیرید؟ در مقابل، سعادت ابدی و حیات جاودان در برترین نعمتهای الهی را میگیرید. خب، این جنسی که شما در شهادت میدهید، یک جنس ماندگار نیست. این جنس مثل همان یخی است که فروشنده‌ی یخ، روز تابستان آمده بود یخ را عرضه میکرد، میگفت مردم! این جنس را از من بخرید که اگر نخرید، اصل مایه از دست خواهد رفت؛ این‌جوری است دیگر. حالاها که داخل خانه‌ها یخ هست، قدیمها که یخ را از بازار میخریدیم، فروشنده‌ی یخ این یخ را لای کیسه‌گونی و مانند اینها نگه میداشت که بماند تا بیایند بخرند. اگر نمیخریدند چه میشد؟ اگر مشتری پیدا نمیشد و یخ را نمیخرید چه میشد؟ یخ آب میشد، از بین میرفت. این مشتری‌ای که می‌آید این جنس نابودشدنی را از شما میخرد، خیلی مشتری باارزشی است. این جانی که من و شما داریم، همان یخ است، این دارد ذرّه‌ذرّه [از بین] میرود دیگر؛ مگر این‌جور نیست؟ ذرّه‌ذرّه دارد تمام میشود. هر یک روزی که میگذرد، ما به آن سرآمد داریم نزدیک‌تر میشویم؛ یعنی به قبر داریم نزدیک‌تر میشویم؛ این دارد روزبه‌روز [از بین] میرود. حالا چقدر طول بکشد؟ بعضی‌ها این سرآمدشان چهل‌سالگی است، بعضی پنجاه‌سالگی است، بعضی هشتادسالگی است؛ بالاخره تمام میشود؛ دیر و زود دارد، سوخت و سوز ندارد؛ دارد تمام میشود. حالا [برای] این جنسی که چه شما بفروشی و چه نفروشی بالاخره تمام خواهد شد، یک مشتری پیدا شده و میگوید من این را از تو میخرم، آن‌هم به بالاترین قیمت میخرم. آن بالاترین قیمت چیست؟ بهشت. همین آیه‌ای که این قاریِ(2) خوش‌خوانِ عزیز ما امروز تلاوت کردند: اِنَّ اللهَ اشتَرىٰ‌ ‌مِنَ المُؤمِنینَ اَنفُسَهُم وَ اَموالَهُم بِاَنَّ لَهُمُ الجَنَّة؛(3) این جنس را از شما میخرند که به شما بهشت بدهند. یُقاتِلُونَ فی‌ سَبیلِ اللهِ فَیَقتُلونَ وَ یُقتَلون؛(4) یعنی وقتی شما در راه خدا مجاهدت میکنید، چنین نیست که برَوی جانت را دو‌دستی بدهی دست دشمن و بگویی بکُش؛ نه آقا! شما هم ضربه میزنی به او. این مرزبان ما که در مرزها به شهادت میرسد، قبلش مبالغ زیادی ضربه به دشمن زده، مانع نفوذ دشمن شده، جلوی توطئه‌ی دشمن را گرفته، جلوی فساد دشمن را گرفته؛ این جوان ما که در دفاع از حرم، در فلان کشور خارجی در مقابل داعش ایستاده و شهید شده، قبل از اینکه شهید بشود، صد ضربه به او زده، جلوی او را گرفته، اهداف او را ناکام کرده، پدر او را درآورده، حالا هم شهید میشود. فَیَقتُلونَ وَ یُقتَلُون؛ هم میکُشند، بعد هم خودشان کشته میشوند. وَعدًا عَلَیه‌؛ این یک وعده‌ی الهی است؛ خدا دارد به شما وعده میدهد. اینکه میگوید از تو میخریم این جنس را به قیمت بهشت؛ بهشت یعنی سعادت ابدی، سعادتی که در آنجا دیگر مثل این یخ نیست که لحظه‌به‌لحظه آب برود؛ نه، بقاء دائمی است، همیشگی است، لذّت همیشگی است، نعمت همیشگی است؛ در مقابل این دارند این جان ازبین‌رفتنی را از شما میخرند و میگیرند؛ این وعده، وعده‌ی خدا است. این وعده‌ی حقّی است که خدای متعال به شما داده است، مخصوص دین شما هم نیست؛ این وعده را خدا در کتابهای آسمانیِ قبلی هم داده است: وَعداً عَلَیهِ حَقًّا فِی التَّوراةِ وَ الاِنجیلِ وَ القُرءان؛(5) شهادت این است. بعد هم میفرماید: وَ مَن اَوفىٰ‌ بِعَهدِهِ مِنَ الله؛(6) چه کسی به عهد خود وفا‌کننده‌تر است از خدا؟ این وعده وفا میشود. بنابراین شهادت یک مفهوم این‌جوری است. ظاهرش را که نگاه میکنید، ظاهر دردناکی دارد، تلخی دارد؛ پدر انسان، مادر انسان، همسر انسان، بچّه‌ی انسان، برادر و خواهر انسان، داغدار میشوند، غصّه میخورند؛ ظاهرش این است؛ امّا باطنش چه؟ باطنش فروش یک جنس ضایع‌شدنی و خراب‌شدنی و غیرقابل‌ماندن به یک قیمت فوق‌العاده بالا است. بنده از قدیم با دوستان در صحبت و سخنرانی و مانند اینها که صحبت میکردیم میگفتم شهادت، مرگ تاجرانه است؛ یعنی در آن زرنگی هست؛ آنهایی که شهید میشوند، خدای متعال بیشترین لطف را به آنها میکند، بالاترین لطف را به آنها میکند؛ این شهادت است.

از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت است که می فرمایند: خانه هایتان را با تلاوت قرآن نورانی کنید و مثل قبرستانی قرارش ندهید که هیچ عبادتی در آن نمی شود که یهود و نصاری هم این چنین عمل می کنند که عبادتشان را در کنیسه به صورت جمعی انجام می دهند و در خانه هایشان خبری از عبادت نیست. خانه ای که در آن تلاوت قرآن هست وسعت پیدا می کند. هم وسعت مادی و هم وسعت معنوی. خیلی از گره ها را باز می کند. این اشتباه را باید مراقب باشیم که فقط در جای دسته جمعی قرآن خوانده نشود. روزانه حداقل 20 آیه تا 50 آیه خوانده شود. ما چون این کارها را نمی کنیم وقتمان بی برکت شده است.

برکت وقت یعنی عمر هفتاد ساله به اندازه دو هزار سال فایده دارد. مرحوم علامه حلی از علمای با عظمت ما است که کتاب های متعدد و مختلفی دارد، تعداد کتاب های ایشان را حساب کردند که ایشان چقدر باید وقت گذاشته باشد که این تعداد کتاب چاپ شده باشد وقتی حساب کردند دیدند از وقتی به دنیا آمده است باید روزی هزار خط نوشته باشد تا این تعداد کتاب به دست ما رسیده باشد. همه می دانیم حداقل از بیست سالگی باید شروع به نوشتن کتاب کرده باشند.

امیرالمومنین علیه السلام شبی هزار رکعت نماز می خواندند. وسعت وقت یعنی همین، یعنی کار در 16 ساعت را در یک ساعت انجام می دهند. طی الارض یعنی مسافت های طولانی را با چند قدم می رود در اینجا طی الزمان را هم بشنوید. زمان های طولانی را در چند دقیقه طی می کند. وسعت و برکت وقت، چیزی است که باید روی آن حساب کنیم.

حضرت زهرا سلام الله علیها سرشان شلوغ بود و نمی رسیدند کارهایشان را انجام بدهند و پیش پدر بزرگوارشان پیامبر صلی الله علیه و آله رفتند و فرمودند: من کارهایم زیاد است می شود یک خادمی برای من در نظر گرفته شود؟ پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: چیزی به تو می دهم که از خادم برایت بهتر است. 34 بار الله اکبر و 33 بار الحمدلله و 33 بار سبحان الله بخوان، که تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها نام دارد. این تسبیحات یکی از خاصیت هایش گشایش وقت است. بر خواندن تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها مداومت داشته باشید.

🔺خانه ای که در آن قرآن خوانده می شود برای اهلش وسعت پیدا می کند. وسعتش مکانی نیست. به معنای این است که وقت و عمرشان وسعت پیدا می کند.🔻

«وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعًا»1 تمسک به حبل الله داشته باشید که حبل الله یک مصداقش قرآن و یک مصداقش اهل بیت علیهم السلام هستند. در این آیه خدا می فرماید به حبل الله تمسک داشته باشید. نفرموده اند: تمسک داشته باشید و بالا بیایید، همین که چنگ بزنید خودشان شما را بالا می کشند و لازم نیست خودمان بالا بیاییم. انس با قرآن را سعی کنیم بیشتر شود به خصوص قرائتش و همه این ها مقدمه ای برای عمل کردن است.

بسم الله الرحمن الرحیم
مطابق فتوای همه مراجع تقلید عظام، رعایت مخارج حروف زبان عربی در خواندن نماز، واجب می باشد. متأسفانه تعداد زیادی از افراد توجه چندانی به این مسأله ندارند. امیدواریم مطالب تهیه شده مورد استفاده ی شما عزیزان قرار گیرد. مخارج حروف: زبان عربی دارای 28 حرف می باشد. که فقط 10 حرف از این حروف دارای تلفظ متفاوت با زبان فارسی می باشند. این حروف ده گانه عبارتند از:

( ث ، ح ، ذ ، ص ، ض ، ط ، ظ ، ع ، غ ، و )

در اینجا تلفظ صحیح این حروف را در زبان عربی بیان می کنیم:
حرف « ث » این حرف را باید به اصطلاح «نوک زبانی» و نازک و کم حجم تلفظ کرد (مانند کودکی که نوک زبانی صحبت می کند!). یعنی در حالی که نوک زبان با دندان های جلو در آرواره بالا تماس دارد هوا را بیرون می دمیم (فشار نوک زبان بر دندان ها زیاد نباشد). حرف «ث» بدون اینکه صدای سوت از آن شنیده شود تلفظ می گردد.
حرف « ح » حرف «حاء» با گرفتگی خاصی در حلق ایجاد می شود. مانند کسی که بخواهد مثلاً پوست تخمه ای را که در حلق خود گیر کرده با فشار هوا خارج کند!
حرف « ذ » حرف «ذال» عیناً مانند حرف «ث» از تماس نوک زبان و دندان های بالا و با صدای نازک و «کم حجم» تلفظ می گردد. دقت کنید که فشار نوک زبان بر دندان ها زیاد نباشد.
حرف « ص » حرف «صاد» مانند «س» تلفظ می گردد؛ فقط به همراه آن، صدا پر حجم و درشت می گردد (سین پرحجم = سین مفخم). برای این کار گلو را پر حجم کنید. به اصطلاح عامیانه، باد در گلو بیندازید!. حرف «ص» دارای دو صفت «اطباق» و صفیر می باشد. اطباق در لغت به معنای «چسبانیدن و روی هم قرار دادن دوسطح» و در اصطلاح قرائت، عبارت است از «منطبق شدن بخشی از سطح زبان با سقف دهان به هنگام تلفظ حرف». همچنین صفت «صفیر» نیز باعث می شود «سایش هوا یا صدا» در مخرج این حرف پدید آید. تأکید می شود که هنگام تلفظ «ص» نباید صدای سوت شنیده شود.

انسان ۲۵۰ ساله | افشای خط نفاق، شیوه امام حسن علیه‌السلام

شیوه‌ی امام حسن علیه‌السلام افشای خط نفاق بود. رهبر انقلاب ۱۳۵۹/۵/۶
سال 1396

گران فروشی یک جا خوب است و آن هم اینکه جانت را گران بفروشی. شهدا جانشان را گران فروختند ، به غیر از قیمت خدا نفروشید ضرر می کنید!

مدافعان حرم

 

(۱)


بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّةالله فی الارضین.

 بسیار جلسه‌ی خوبی بود. مجموعه‌ی مطالبی که برادران و خواهران عزیز دانشجو -فرزندان عزیز خود من- در اینجا بیان کردند، مجموعه‌ی ممتاز و فاخری بود؛ خب بله، ممکن است همه‌ی حرفها و محتویات ذهنی مجموعه‌ی دانشجویی کشور نبود -این طبیعی است و همان‌طور که این جوان عزیز اشاره کردند، این را من کاملاً میتوانم بفهمم و قبول کنم؛ آنچه گفته شد بخشی از محتویات ذهنی مجموعه‌ی دانشجویی ما بود و همه‌ی آن نبود؛ این درست- لکن آنچه گفته شد، بسیار متین و بسیار قوی و بسیار سنجیده بود؛ من واقعاً لذّت بردم. ممکن است برخی از مطالبی که در برخی از فرمایشات سخنرانها بود من قبول نداشته باشم؛ لکن اتقان مطلب و استحکام مطلب و رسایی ذهن -ذهنی که این مطالب را تنظیم کرده- این را که نمیشود منکر شد. برادران و خواهران، هم دو خواهر عزیز دانشجو و هم برادرهایی که صحبت کردند، خیلی خوب صحبت کردند. این نگرانی‌های اینها و نگاه‌های اینها به بخشهای مختلفِ مسئله‌ی دانشگاه، نگرانی‌های بجایی است. من حالا [به‌طور] خلاصه یادداشت کردم؛ تفصیل اظهارات هم ضبط شد و پیاده خواهد شد و من شاید ببینم -احتمالاً باز مجدّداً خواهم دید مطالب را، یا همه‌ی آنها را یا خلاصه‌ی آنها را، و از بخشهایی که برای من قابل استفاده است، ان‌شاءالله استفاده هم خواهم کرد- لکن عقیده دارم مسئولین محترمی که در جلسه حضور دارند، چه از وزارت علوم یا دانشگاه آزاد یا بقیّه‌ی بخشهای مربوط به دانشجویان، از این جوانها استفاده کنند؛ از این فکرها، از این ذهنها استفاده کنند. خیلی سطح حرفها بالا و فهم مطالب، قوی و صحیح بود؛ این را انسان لذّت میبرد. این جلسه سالها است ادامه دارد -من نمیدانم چند سال است؛ خیلی وقت است؛ ما هر سال با دانشجویان جلسه داریم؛ شاید بیست سال، بیشتر یا کمتر، حالا درست یادم نیست- من به‌طور واضح احساس میکنم که سطح فکر مجموعه‌های دانشجویی رشد کرده و بالا رفته؛ این همان چیزی است که ما انتظارش را داریم، این همان چیزی است که ما به آن احتیاج داریم. خب البتّه جوان هستند و انتظاراتی دارند و توقّعاتی دارند و خیلی از آنها برآورده هم نمیشود و طبعاً گله‌مندی هم دارند، این به جای خود محفوظ، لکن این فکرها و این حرفها اثر خودش را میگذارد. تصوّر نشود که اینها یک حرفی بود و زدیم و تمام شد؛ نخیر، اینها کاملاً اثر میگذارد در آینده‌ی دانشگاه کشور و در مجموعه‌ی کشور؛ در ذهنیّت و تفکّرات عمومی مردم اینها اثر میگذارد؛ اینها خیلی مهم است. بنده هم مطالبی را یادداشت کرده‌ام که عرض بکنم که تقریباً حرفهای ما هم مکمّل همین حرفهای این عزیزان است.

 من یک بحثی در باب دانشجو و دانشگاه میکنم؛ نگاهی که به دانشگاه و دانشجو داریم و توقّعاتی که از دانشگاه و دانشجو داریم. این را من عرض میکنم. یک بحثی هم در باب تشکّلها میکنم؛ چون دوستانی که صحبت کردند، نمایندگان تشکّلها بودند، [لذا] یک صحبتی هم راجع به تشکّلها دارم. یک مقدّمه‌ای را من عرض میکنم.

 در ادبیّات سیاسی ما یک کلیدواژه‌ی مهمّی وجود دارد به نام «نظام سلطه»؛ این کلیدواژه، خیلی پرمغز و پرمعنا است؛ نظام سلطه یعنی چه؟ میخواهم یک مروری سریعی بکنم به گذشته و ریشه‌ها، تا برسیم به وضع امروزمان. نظام سلطه یعنی یک نظام دوقطبی جهانی بین کشورها؛ یک دوقطبیِ واضح و روزافزون بین کشورها؛ این نظام سلطه است. یک قطب، قطب مسلّط است؛ یک قطب، قطب زیر سلطه است. این شد نظام دو قطبی. عرض کردم که ذیل این کلمه و این کلیدواژه، حرفهای گفتنی زیادی وجود دارد؛ بنده هم در خلال این سالها گاهی یک صحبتهایی کرده‌ام؛ لکن شما دانشجوها وقتی بنشینید و در گردهمایی‌های فکری و تحلیلی فکر کنید، میتوانید حرفهای بیشتر و بهتری ذیل این کلیدواژه پیدا کنید. به‌هر‌حال دو دسته کشور در دنیا به‌ وجود آمد -که [این] مربوط به مثلاً دو سه قرن پیش به این‌طرف است- کشورهای مسلّط و کشورهای زیر سلطه. کشورهای مسلّط، البتّه عمدتاً یا عموماً کشورهای اروپا بودند. حالا دلایلی هم دارد که چرا و چگونه شد که این کشورها شدند کشورهای مسلّط؛ چه خصوصیّتی وجود داشت که به اینجا منتهی شد؛ آیا ازلحاظ خلقت، اینها مثلاً یک امتیازی دارند؟ ازلحاظ ذهنیّت، اینها یک برتری‌ای دارند؟ یا نه، یک عواملی پیش می‌آید و یک بخشی از دنیا یا یک کشوری از کشورهای دنیا یک رجحانی بر دیگران پیدا میکند. بالاخره دلایلی دارد که حالا نمیخواهیم وارد آن دلایل بشویم؛ یعنی بحث ما این نیست. به‌هرحال این اتّفاق افتاد: کشورهای مسلّط و کشورهای زیر سلطه.

🔹چند سالی است که هر ساله آئین نامه کنکور دکتری با تغییرات گسترده تقریبا 180 درجه ای مواجه می شود. یک سال، ارزش کنکور 30 درصد شده و 70 درصد به مصاحبه در هر دانشگاه تعلق می گیرد. سال دیگر (مثل سال گذشته) کنکور دکتری ضریب صفر می گیرد و صرفا آزمونی برای حضور در مصاحبه با ارزش صد درصدی است و امسال ارزش کنکور و مصاحبه آن هر کدام به 50درصد تبدیل شده است.

🔹هرج و مرج مذکور مسئله این یادداشت نیست. موضوع این است که با هر تغییری هزینه ای عجیب و غریب بر دانشجو تحمیل شده است. ابتدا مصاحبه ها بدون پرداخت هزینه برگزار می شد. بعد که ضریب کنکور دکتری صفر شده و آزمون کتبی جداگانه ای در هر دانشگاه برگزار می شد به بهانه این آزمون ها حدود صد هزار تومان از هر دانشجو برای شرکت در هر آزمون کتبی اخذ گردید.

🔹حال که با وجودیکه آئین نامه ورودی دکتری تغییر کرده و از اینرو دیگر آزمون کتبی اختصاصی هر دانشگاه نیز برگزار نمی گردد، اما همچنان هزینه این آزمون از سوی هر دانشگاه اخذ می شود. یعنی هر دانشجو برای یک مصاحبه معمولا کمتر از 15 دقیقه ای موظف به پرداخت حدود100هزار تومان به ازای هر دانشگاه خواهد بود. مثلا اگر دانشجویی قصد شرکت در مصاحبه 5 دانشگاه را داشته باشد مجبور است چند صد هزار تومان پرداخت کند. آزمون کتبی را نمیگیرند اما پولش را چرا!

🔹این نمونه را بگذارید کنار چند برابر شدن هزینه سنوات دانشجویان که با اعتراض گسترده ای مواجه شده و البته راه به جائی نبرد. یا بگذارید کنار پولی شدن نظام آموزش و پرورش و شبه خصوصی شدن مدارس. بگذارید کنار هزینه هایی که بیش از پیش مردم می بایست در نظام سلامت بپردازند.

🔹شرایط جالبی است. آدم را به یاد «گلمراد» شخصیتی در طنز به یاد ماندنی «مهران مدیری» می اندازد که وقت و بی وقت از اهالی «برره» تقاضای پول می کرد. وقتی با سوال اهالی درباره دلیل اخذ پول مواجه می شد می گفت: «پول بده؛ پول زور بده». مثل اینکه روح قلمراد در دولت تدبیر و امید تجلی کرده است.

مصطفی_رحمانی

◀️ حسین قدیانی: این روزها، زیاد می‌روم جلوی آینه! و هر دفعه فکر می‌کنم... فکر می‌کنم که نه، مطمئنم یکی دو تا دیگر به تعداد ریش‌‌های سفیدم اضافه می‌شود! مقصود؟! مقصود اینکه خدا لازم نیست تنها بواسطه‌ی پیامبرانش با ما سخن بگوید! گاه هست که با همین چیزهای ظاهرا دم‌دستی با آدمی حرف می‌زند! با تغییر بیشتر رنگ محاسن از سیاه به سفید، با یک اعلامیه‌ی ترحیم همسایه‌ی آشنا روی تیر چراغ برق و با زن میان‌سالی که در قصابی، تنها ۲۰۰۰ تومان گوشت‌ چرخ‌کرده می‌خواهد! القصه! هر ۳ رخ‌داد، امروز برای من رخ داد! اولی چه بود پیامش؟! دومی؟! سومی؟! چهارمی هم بود! چهارمی این بود که قصاب، نزدیک ۵۰۰۰۰ تومان گوشت چرخ‌کرده به آن خانم داد، حتی‌المقدور طوری که الباقی مشتری‌ها نفهمند! پنجمی هم بود، تازه! این را از زبان قصاب بشنو: «اول ماه مبارک، حاج‌آقای مسجد آمد و ۳ میلیون تراول به من داد، جخ برای همین موارد! هنوز دهه‌ی اول تمام نشده، نصف پول پرید!»
◀️ توی خواننده تا همین مورد ۵ که خواندی، کفایت می‌کند، چرا که ششمی را فقط می‌خواهم‌‌ برای دل خودم بنویسم! آری! شما با عرض معذرت، چند دقیقه‌ای برو بیرون از پیجم تا من خطاب به خودم بنویسم که خدا گاه هست با دودی‌ترین عینک ممکن، حرف بزند با آدم! و چقدر هم تند: «۲ سال پیش، آن همه پول زبان‌بسته را ریختی پای این «برند سیاه» که امروز، زیر نور آفتاب داغ نیمه‌ی خرداد، دقیقا چند رخ‌داد را واضح‌تر ببینی؟! حالا توانستی خوب خوب ببینی؟! چشمت که اذیت نشد؟! وجدانت که درد نگرفت؟! با وجود این همه پیام، باز دوباره بگو کاش من زمان پیامبر بودم!»
◀️ غلط کردم خدایا! الهی العفو...

کبری آسوپار

🔻توجیه محمدرضا زائری برای مصاحبه با مسیح علی‌نژاد تشبیه غلطی است از نوشتن‌های شهید مطهری در مجله‌ی زن روزِ زمان شاه و زائری همان طور که صوتش از صدای آمریکا پخش شد، می‌گوید نه من از شهید مطهری بالاتر هستم و نه مسیح علی‌نژاد از گردانندگان آن روز زن روز پایین‌تر.

🔻توجیه زائری ظاهر مقبولی دارد، اما دقت در باطن نشان می‌دهد که زیاده بیراهه رفته است. شهید مطهری حرف‌هایش را به زمین دشمن برد برای نقد و رد اندیشه‌ی دشمن و نه مهر تایید بر آن. استاد مطهری اندیشه‌اش را به زن روز منحط طاغوت برد تا بگوید شما اشتباه می‌کنید و مقام زن چیز دیگری است؛ زائری اما اندیشه‌اش را به صدای آمریکا برد تا بگوید حق با شماست؛ جمهوری اسلامی اشتباه می‌کند! شهید مطهری همچون یک مبلغ به دل دشمن زد تا آنان را به آنچه می‌داند دعوت کند، اما حضور زائری صرفاً تاییدی و خالی از هر دعوت به گزاره‌ی جدیدی است. تعامل مطهری با زن روز از جنس تبادل نظر و مناظره‌ی دو قطب مخالف و سپس دعوت آنان به نظر خود بود، چه ربطی به تایید موضع یک ضدانقلاب و ضدحجاب توسط زائری دارد؟!

🔻و یک تفاوت مهم دیگر؛ آیت الله مطهری برای رد موضع زن روزی ها در مورد زن، تریبونی که دور شدگان از موضع اسلام آن را بشنوند، نداشت و ناچاراً برای تبلیغ حق، راهی جز تعامل با اهل اندیشه‌ی باطل برایش نماند؛ اما زائری چطور؟ برای رد نظر جمهوری اسلامی در مورد قانون حجاب تریبونی که موافقان قانون حجاب آن را بشنوند، ندارد؟! رسانه نمی‌تواند در اختیارش باشد و ناچار شده رو به دشمنان انقلابی بیاورد که خود همیشه گفته صراحت در بیان حقانیتش دارد؟!

🔻اگر راقم این سطور کسی نبود که علیرغم مخالفت با موضع محمدرضا زائری، برای مصاحبه با او رفته و در جلسات متعدد با مسئولین رسانه، آنها را سرانجام مجاب به انتشار مصاحبه‌ای کرده که هیچکدام با محتوای آن موافق نبوده‌اند و اگر همین راقم بی‌نوا بابت انتشار همان مصاحبه‌ی زائری حجم معتنابهی ناسزا و بدوبیراه از دوستان و همراهان قدیمی نوش جان نکرده بود و باز هم پای دفاع از انتشار مواضع زائری علیه قانون حجاب نایستاده بود که بگذاریم زائری حرفش را در جمع خودی‌ها بگوید و نه در رسانه‌های معاند، شاید حق می‌داد که او مسیح علی‌نژاد را برای گفتن از مواضعش انتخاب کند، اما حالا حق نمی‌دهم؛ محمدرضا زائری بی تریبون و رسانه نمانده و حتی از تلویزیون جمهوری اسلامی هم حرف‌هایش علیه قانون حجاب پخش شده؛ پس شهید مطهری در دوران طاغوت، زائری در حکومت جمهوری اسلامی نیست. این هم که من با فلان خبرنگار به عنوان یک شهروند صحبت کردم و نه خبرنگار، توجیه نادرستی است. حتی اگر ما تفکیک شخصیت حقوقی و حقیقی را در این مورد درست بدانیم، استفاده از آن گفت و گو در رسانه‌های عمومی نشان می‌دهد این تفکیک درست نبوده است.

🔻بنابراین اقتدا به عمل شهید مطهری در تعامل با زن روز برای مصاحبه‌ی زائری با مسیح علی‌نژاد وجهی ندارد. با نظرات محمدرضا زائری علیه قانون حجاب در ایران کاری ندارم؛ اتفاق جدیدی نیست. اما مصاحبه با ضدانقلاب علیه قانونی در جمهوری اسلامی (صرف نظر از درستی و نادرستی اصل موضع) اتفاقی نیست که با وسط کشیدن مغلوط پای شهید مطهری آب کشیده شود.

۱۵ خرداد ۹۶
@asoupar