سراج معلم

لاحول ولاقوة الا بالله العلی العظیم-لا موثر فی الوجود الا الله -امام خامنه ای:ان‌شاءالله تا ۲۵ سال آینده چیزی به نام رژیم صهیونیستی وجود نخواهد داشت

سراج معلم

لاحول ولاقوة الا بالله العلی العظیم-لا موثر فی الوجود الا الله -امام خامنه ای:ان‌شاءالله تا ۲۵ سال آینده چیزی به نام رژیم صهیونیستی وجود نخواهد داشت

سراج معلم

هدف دادن اطلاعاتی در مورد دین و دنیاست
امیرالمومنین در حدیثی زیبا در راستای بصیرت افزایی می فرمایند: « کور آن کسی نیست که چشم ندارد ، بلکه کسی است که بصیرت ندارد. (کنزالعمال حدیث 1220) امام صادق(ع) می فرماید: عموی ما عباس بن علی، بصیرتی نافذ و استوار داشت. تعریفی بسیار زیبا از بصیرت : ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﺧﺪﻣﺖ مقام معظم ﺭﻫﺒﺮﯼ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺍﯼ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﺎ ﺑﺼﯿﺮﺕ ﺗﺮﺑﯿﺖﮐﻨﯿﻢ. آقا ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ: ﻣﻨﻈﻮﺭﺗﻮﻥ ﺍﺯ ﺑﺎ ﺑﺼﯿﺮﺕ ﭼﯽ ﻫﺴﺖ؟ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ: ﮐﺴﺎﻧﯽ ﻣﺜﻞ ﻣﻘﺪﺍﺩ ﮐﻪ ﭼﺸﻤﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﻫﺎﻥ ﻣﻮﻻﯾﺸﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﮔﻮﺵ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻭﻟﯿﺸﺎﻥ... آﻗﺎ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ: ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ، ﺍﻣﺎ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺑﺼﯿﺮﺕ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ. ﻣﻨﻈﻮﺭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻓﺮﺩ ﺑﺼﯿﺮ, ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﻣﺜﻞ ﻣﺎﻟﮏ ﺍﺷﺘﺮ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ امیرالمؤمنین (علیه سلام) ﺩﺭ ﻭﺻﻔﺶ ﻣﯿﻔﺮﻣﺎﯾﻨﺪ: مالک ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪ ﺍی اﺳﺖ ﮐﻪ ﺍگرﺩﺭ ﺑﯿﺎﺑﺎﻧﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﻣﻮﻻﯾﺶ ﻭ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﭘﯿﺶ ﺑﯿﺎﯾﺪ، ﺩﻗﯿﻘﺎ" ﮐﺎﺭﯼ را ﻣﯿﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻧﺰﺩ ﻣﻮﻻﯾﺶ ﺑﻮﺩ، ﻣﻮﻻﯾﺶ ﻫﻤﺎﻥ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺍﻣﺮ ﻣﯿﮑﺮد... ﺑﺼﯿﺮﺕ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺭ ﻏﯿﺒﺖ ﻣﻮﻻﯾﺖ هم ﺑﺪﺍﻧﯽ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﻭ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﺍ عمل کنی به نقل از qaemworld.blog.ir - هرگونه برداشت از این وبلاگ حتی بدون ذکر منبع آزاد است!

آخرین نظرات

۱۲۰ مطلب با موضوع «آموزش و پرورش» ثبت شده است

امیرحسین ثابتی

دقیقا یک هفته از شهادتش می گذرد. شهر دوباره آرام شده و انگار نه انگار همین یک هفته پیش بخشی از پایتخت به «منطقه جنگی» تبدیل شده بود. شاید خیلی ها فراموش کرده باشند، شاید خیلی ها هم ندانند اما یکی از شهدای غائله پاسداران چند ساعت قبل از آنکه پیکر نیمه جانش با ماشین زیر گرفته شود کاری کرده بود که اگر در هر جای دیگر دنیا چنین کاری انجام می داد امروز در تمام رسانه ها به عنوان یک «قهرمان» توصیف می شد.

خودتان را جای او بگذارید و تصور کنید در بین باران سنگ و چماق و شیشه، وقتی می بینید اراذل و اوباش کپسول گاز را وسط آتش می اندازند تا منفجر کنند، آیا جرات می کنید وسط آتش بروید و کپسول گاز را قبل از انفجار بیرون بیاورید؟

هیچ کس نمیداند اگر او چنین کاری نمی کرد، چه فاجعه بزرگ تری رقم می خورد، چند انفجار دیگر شمال تهران را می لرزاند و چه وحشتی ساکنان آن خیابان ها را فرا می گرفت اما او این کار را انجام داد و بعد هم از سر تا سینه اش با گلوله های «اسلحه شکاری» سوراخ سوراخ شد، پشت سرش را شکافتند، چشم چپش را تخلیه کردند و در حالی که هنوز زنده بود با ماشین از او رد شدند...

«محمد حسین حدادیان» یک هفته است که دیگر پیش ما نیست، همان شب شهید شد ولی کمتر کسی می داند قبل از شهادتش چه حماسه ای خلق کرد و جان چند نفر دیگر را نجات داد. جالب است که حالا خیلی ها مدعی هم شده اند و می گویند اصلا برای چه به آنجا رفته بود؟ مملکت مگر پلیس و نیروهای انتظامی ندارد که لباس شخصی ها وارد این درگیری ها می شوند؟

آقایان! خانم ها! ببخشید، عذرخواهی می کنم! اتفاقا مملکت نیروی انتظامی هم دارد اما مگر نمی دانید دست نیروی انتظامی برای برخورد با دراویش بسته است؟ مگر نمی دانید دراویش عزیز با بخشنامه قطب شان، به جناب دکتر روحانی رای داده اند و به همین خاطر آقایان نگران برخورد با دراویش بوده و هستند؟

اصلا مگر نمی دانید به فرموده وزیر کشور، «دراویش معتدل و منطقی» هستند و آن شب کارهایی که انجام شد ربطی به دراویش نداشت؟ اصلا من هم نمی دانم چرا لباس شخصی ها برای تامین جان مردم از کسی اجازه نمی گیرند و یکدفعه وسط معرکه پیدایشان می شود؟
https://goo.gl/Ub3DUM
بگذریم، این چند خط را هم برای یادبود «محمد حسین» ننوشتم، او اصلا نیازی به یاد شدن توسط ما و امثال ما ندارد و اگر قرار به یاد شدن باشد این ما هستیم که باید از او بخواهیم از ما هم یادی کند. این ها را نوشتم تا بدانیم «چرا ملت ها شکست می خورند؟»

ملت ها زمانی شکست می خورند که قهرمانان واقعی شان را نمی شناسند، یا اگر بشناسند در انبوه پمپاژ اخبار زرد، فراموش می کنند. اصلا به ما چه ربطی دارد که یک بسیجی «آتش به اختیار» وارد مقابله با اراذل و اوباش میشود و جان چند نفر را نجات میدهد و خودش به فجیع ترین وضع ممکن به شهادت می رسد؟ اخبار مهمتری وجود دارد که نباید از آنها عقب بیفتیم. میگویند علی دایی با یک بازیگر دعوایش شده! میگویند محسن افشانی ازدواج کرده، میگویند محمدرضا شجریان صدایش دیگر در نمی آید، میگویند، میگویند، میگویند...

دقت کردید چقدر اخبار مهم و سرنوشت سازی وجود دارد؟ برویم به همین اخبار و کارهای مهمترمان بپردازیم...

@Sabetitelegram ✅

بسمه تعالی

به علت اینکه درسی را که تدریس می کنم ظاهرا سخت است (فیزیک)، برای اینکه از همان اول حواس دانش آموزان به درس خواندن پیوسته باشد، سخت می گرفتم( می بینید که فعل ماضی است ، اینقدر از بالا تذکر بهم دادند که عقب نشینی کردم و دودش هم به چشم بچه ها رفت – خودم که راحت تر شدم) و بچه ها از من حساب می بردند و گاهی این حساب بردن ، بسته به دانش آموزان فرق می کرد. سال تحصیلی  88 -87 دانش آموزی داشتم که بنده ی  خدا از من زیادی حساب می برد البته نه اینکه خیلی درس بخواند ولی خوب ... نمی دانم چرا این بچه ها در عین حال به من علاقه هم پیدا می کردند. در مقطع ابتدایی رسم است که برای روز معلم حتما کادویی برای معلم تهیه شود ، اما در مقطع دبیرستان اینطور نیست و بعضی از بچه ها به میزان علاقه و ارادتی که به یک معلم دارند و در حد توانشان به دبیران هدیه می دهند که اکثرا به صورت گل و کارت تبریک و هدایای دیگر است. من هم در مدت خدمت در آموزش و پرورش هدایای زیادی از دانش آموزانم گرفتم اما یکی از این هدایا برایم ماندنی شد و جالب اینه که این هدیه ماندنی توسط دانش آموز فوق الذکر و دوستش تهیه شده بود. اما هدیه چی بود؟ قبلش این را بگویم که آرتروز زودرس زانو دارم و آن سال این مشکل بسیار مرا اذیت می کرد . مدرسه ما سه طبقه دارد و در طبقه سوم یک نیم طبقه هم داریم که با چند پله بالاتر از طبقه سوم واقع شده و آن سال دو تا از کلاس های من در این نیم طبقه قرار داشت و گاهی به علت درد زیاد زانو یکی یکی پله ها را بالا می رفتم. و دیگر بچه ها متوجه مشکل من شده بودند.( جالب اینکه بدانید اگر دانش آموزی مشکلی پیدا کند که استفاده از پله برایش مشکل باشد کلاس را به طبقه همکف منتقل می کنند اما ندیدم که رعایت حال معلم در این مورد بکنند). صبح روز معلم دانش آموز فوق الذکر یعنی خانم طناز آقازاده و دوستش فرزانه تکسیبی  وقتی وارد مدرسه شدم با یک ظرف توت فرنگی ، یک بسته پودر سنجد و یک دفتر منتظرم بودند.  بسیار تعجب کردم ، آخر هدیه اینجوری ندیده بودم و اما توضیح بچه ها:(( ما دیدیم شما پادرد دارید رفتیم در مورد آن مطالبی تهیه کردیم، علت های درد زانو و درمان در طب مدرن و سنتی. و نمی خواستیم که از مطالب فقط کپی بگیریم برای همین هم مطالب را تقسیم کردیم و در این دفتر نوشتیم.و در این مطالعات فهمیدیم که توت فرنگی و پودر سنجد برای زانودرد خوب است و ما این توت فرنگی ها را خریدیم که بخورید و هرشب یک قاشق از پودر سنجد را در یک لیوان شیر داغ حل کنید و بخورید.)) کاش می توانستم احساس خودم را در آن لحظه برایتان بگویم ولی هنوز بعداز گذشت 6 سال قادر به این کار نیستم. زحمتی که بچه ها کشیده بودند آن هم در ایام بعد از عید که مرتب درس و امتحان دارند بسیار ارزنده بود. دفتر با یک نقاشی شروع شده که در کنارش نوشته شده: "این شکل تلاش بشر را برای اصلاح تغییر شکل های موجود در طبیعت نشان می دهد."

در صفحه بعد از آن این شعر در بار ه معلم نوشته شده است:

 

هیچ یادم نرود این معنی

   که مرا مادر من نادان زاد

      پدرم نیز چو استادم دید

        گشت از تربیت من آزاد

        پس مرا منت  استاد بود

          که به تعلیم من اُستاد اِستاد

         هر چه می دانست آموخت مرا

      غیر یک نکته که ناگفته نهاد

     قدر استاد نکو دانستن

  حیف استاد به من یاد نداد

بعد از این فهرست مطالب آمده و 43 صفحه مطلب دارد با چند نقاشی ، که یکی مربوط به به مفصل زانوست و در دیگری نرمشی را برای زانو آموزش می دهد و .. که خودشان کشیده بودند یعنی حتی تصاویر راهم کپی نکرده بودند. همانطور که گفته بودند اول در مورد زانو مطالبی نوشته شده و اینکه چه مشکلاتی و به چه علت ایجاد می شود و بعد درمان در طب مدرن و سنتی و حتی ورزش و نرمش های مفید .

در روز معلم هدایایی زیادی گرفته ام که ارزش مادی  داشته اند( با توجه به توان مالی دانش آموز) اما این هدیه برایم تا این لحظه ماندگارترین هدیه روز معلم بوده و باعث تقویت انگیزه معلمی. هرچند که من همیشه شغلم ،یعنی با دانش آموزان بودن و رسم بندگی به آنها آموختن را دوست داشتم و همیشه از خدا خواسته و می خواهم که من وسیله ای برای رساندن خیر و هدایت آنها باشم . باز هم از خانم ها طناز آقازاده و فرزانه تکسیبی تشکر کرده و برای آنها سلامتی و موفقیت روز افزون آرزو می کنم. و دعا می کنم مادران بسیار خوبی باشند. 

                  و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین

 امروز یازدهم دی 1396 است و من بعد از مدت ها سری به وبلاگم زدم( مدتی است به خاطر کار و درس نمی توانم به وبلاگم سر بزنم) و پیام خصوصی از یکی از این دانش آموزانم دریافت کردم و اینکه هر دو فیزیک خوانده اند . بسیار خوشحال شدم، برایشان هر جا که هستند عمری طولانی با سلامتی ودل خوش همراه عزیزانشان آرزو می کنم. و التماس دعا دارم.

 

محمد واعظی: به تجربه می‌توان مدعی شد بخش مهمی  از ایرادات ساختاری نظام جمهوری اسلامی ناشی از نسبت عمیق کرسی‌ها و مراکز آینده‌ساز با جریانات دوره‌ای سیاسی است. تقریبا هیچ نهاد بالادستی در کشور یافت نمی‌شود که در بحبوحه قدرت گرفتن گروه‌ها و سلایق متنوع سیاسی، به فاصله 4 یا 8 ساله انتخاب دولت‌ها یا دوره 4 ساله مجلسی‌ها،  زیر و رو نشود! شاید برای خوانندگان گرامی جالب باشد که بدانند در هیچ‌یک از کشورهای پیشرفته جهان، دست‌کم حوزه تربیت نسل آینده به واسطه تغییرات دوره‌ای و قدرت گرفتن احزاب دستخوش تغییر حتی در شکل جزئی نمی‌شود. به طور مثال هیچ دولتی در کشورهای توسعه یافته از توان تغییر گسترده رؤسای دانشگاه‌ها یا کتب درسی و ساختار آموزش مدارس برخوردار نیست. نکته اساسی اینجاست که به فرض مقایسه، دغدغه‌های حاکمیت و مردم در حوزه هسته‌ای و فضایی را می‌توان پس از تغییر رئیس‌جمهور، حل و فصل کرد و جشن «فک پلمب» تاسیسات هسته‌ای و احیای برنامه فضایی کشور را به‌رغم عقب ماندن از  مسیر علمی- صنعتی جهانی برگزار کرد اما سپردن کرسی‌های آموزش و پرورش نسل آینده در دوره‌های مختلف سلایق حزبی- سیاسی عواقبی غیرقابل جبران به همراه دارد. رهبر معظم انقلاب با تاکید بر همین موضوع می‌فرمایند: «داشتن نگاه‌های جریانی و سیاسی و حزبی و جناحی و این چیزها برای آموزش و پرورش «سم» است.» اما آیا با ساختاری که همه اجزای حافظ «سیاست‌های کلی»‌اش از جمله شورایعالی انقلاب فرهنگی با ریاست دولت اداره می‌شود، می‌توان حوزه آموزش و پرورش نسل‌های آینده را از دست‌اندازی سلایق سیاسی دور نگاه داشت؟ دوره تحصیلات ابتدایی و دانشگاهی بزرگسالان فعلی هر چه بود؛ «خوب یا بد» سپری شد و فرصت برای «تربیت مجدد» نسل فعلی دست‌کم به شکل متمرکز هرگز نصیب حاکمیت نخواهد شد. مدارس و معلمان چند دهه اخیر به واسطه نوپایی انقلاب اسلامی، از اشکالاتی برخوردار بودند که با در نظر گرفتن شرایط و روزگار سپری شده قابل توجیه است. اما آیا در برابر دغدغه‌مندی نسل‌های آینده در حوزه «آموزش و پرورش اسلامی» نیز می‌توانیم توجیه «بی‌تجربگی» را علم کنیم؟ متاسفانه در طول دو سال اخیر، تلاش برای مهندسی ساختار آموزش و پرورش کشور به صورت جدی کلید خورده است. یک مرحله از این پروسه خطرناک را می‌توان در طرح اجاره مدارس دولتی به بخش خصوصی توأم با برون‌سپاری وظیفه استخدام معلمان جست‌وجو کرد که در 900 مدرسه مناطق محروم کشور بدون کسب اجازه از مجلس شورای اسلامی اجرایی شد! به واسطه این طرح دولت عملا به جز پرداخت مبلغی ناچیز در قرارداد سالانه، اداره این مدارس را به مدیران بخش خصوصی واگذار می‌کند. شباهت این طرح به پروژه تشکیل مدارس هیات امنایی و غیرانتفاعی در دوره کارگزاران و اصلاحات بسیار زیاد است و با نقض عملیاتی موضوع نظارت و برون‌سپاری وظیفه استخدام معلمان و کادر آموزشی مدارس، امکان ویژه‌ای برای سیاسیون و متقاضیان تکیه زدن بر کرسی آموزش نسل آینده در نظر گرفته شده است. دقیقا مشابه همین جریان در برون‌سپاری وظایف آموزش و پرورش در امر تربیت کودکان یک تا 5 سال به سازمان بهزیستی با نظارت ناچیز بر بدنه صورت گرفت که نتیجه آن رشد روزافزون مهدهای کودکی شد که مربیان بهایی به صورت نامحسوس در آنها جولان می‌دهند و روش‌های آموزش غربی را بدون طی پروسه‌ای قانونی با فراغت کامل ترویج می‌کنند! فتح دانشگاه فرهنگیان به عنوان مادر مراکز تربیت معلم کشور، حلقه نهایی پروسه خروج حوزه آینده‌ساز «آموزش و پرورش» نسل‌های آینده نظام جمهوری اسلامی ایران از حیطه قدرت و نظارت حاکمیت است. بنا بر اطلاعات به‌دست آمده، با گذشت یک سال و نیم  از سرپرستی «مهرمحمدی» بر دانشگاه فرهنگیان، پس از کش و قوس‌های فراوان و با اصرار شورایعالی انقلاب فرهنگی، جلسه‌ای به منظور رای‌گیری درباره صلاحیت نامبرده به عنوان کاندیدای مورد حمایت دولت برای ریاست بر دانشگاه فرهنگیان شکل می‌گیرد.

 باید تکریم معلم و حرفه‌ى تعلیم در جامعه‌ى ما همگانى بشود، همه افتخار کنند به معلم بودن، همه افتخار کنند به اینکه به معلم سلام میکنند، احترام میکنند. مقام معلم هرچه بالا برود، مقام تعلیم و تربیت در جامعه بالا رفته است. نگاه کوته‌بینانه به معلم براى جامعه یک خسارت است، این را باید مانع شد؛ نگاه به معلم باید نگاه تکریم‌آمیز باشد. بسیارى از مشاغل گوناگون در کشور با زرق‌وبرق، با جلوه‌گرى‌هاى گوناگون وجود دارند که جایگاه همه‌ى اینها از شأن تعلیم و حرفه‌ى تعلیم بسیار پایین‌تر است؛ این را باید همه‌ى ما بفهمیم و درک کنیم. وقتى از قول پیغمبر اکرم نقل میشود که فرمود: اِنَّما بُعِثتُ مُعَلِّماً، (۱) این بالاترین افتخار است که پیغمبر خود را معلم میداند. سطح تعلیم و محتواى تعلیم، طبعاً یک سطح متفاوتى است، امّا در رتبه‌ى عالى و در رتبه‌هاى امثال ماها، حقیقت تعلیم یک چیز است؛ این مایه‌ى افتخار است. این، مطلب ما است. ما میخواهیم با این دیدار نشان بدهیم که براى معلم احترام قائلیم، تکریم قائلیم، زیر بار منّت معلمیم؛ هم براى خودمان، هم براى فرزندانمان و عزیزانمان و کسانى که آینده‌ى آنها براى ما مهم است. همه‌ى مردم در این جهت شریکند؛ همه زیر بار منّت معلمانیم.http://farsi.khamenei.ir

 روز 6 فروردین از شهر دامغان عبور می کردیم به سمت مشهد ، به نظرمان شهر بسیار زیبایی آمد حتی بعد از دیدن مشهد هم نظرمان همین بود. در برگشت از مشهد شب روز دوازدهم به دامغان رسیدیم و تصمیم حرکت یکسره به سمت تهران را به ماندن در دامغان تغییر دادیم و به ستاد اسکان زنگ زدم و پرسیدم که جا برای اسکان دارند که فرمودند بله! به ستاد مراجعه کردیم ، در حین حرکت به سمت ستاد اسکان به نظرمان می آمد که گویا شهر را عوضی آمده ایم . دیگه از آن همه درخت کاری ونماد ها و ... خبری نبود. یک مدرسه قدیمی که بوی بخاری گازی اش به شدت آزار دهنده بود شده بود ستاد اسکان ! پرسیدم که در خانه معلم جای خالی دارند که گفتند آنها مسئول واگذاری جا در خانه معلم نیستند ( در صورتی که در نیشابور از این نظر کاملا همکاری میشد و با خانه معلم تماس می گرفتند و اگر جای خالی بود راهنمایی می کردند) منت گذاشتند و گفتند که به شما در مرکز ویژه جا می دهیم! خوشحال شدیم و گفتیم حتما جای بهتری از یک مرکز (مدرسه) معمولی است. اما چشمتان روز بد نبیند که ازماست که برماست آموزش و پرورش هم فقط دنبال چاپیدن نیروهای خودشه . یک جایی که اسمش بود مرکز آموزشی بهاران ولی کاملا معلوم بود که مدرسه نیست چون تابلو نداشت و در اتاق ها هم از هیچ نوع تخته( سیاه و سفید و هوشمند) خبری نبود. فقط یک فرقی که داشت داشتن تخت بود با پتوها و ملافه ای کثیف و روی تخت ها خرده های ریز آشغال و تشک های فرو رفته که امکان خوابیدن را هم سخت می کرد. از همان در ورود به ساختمان کثیفی جلب توجه می کرد. مسئول ساختمان هم نبود و بعد از چند دقیقه ناچار زنگ زدیم و ایشان تشریف آوردند. همزمان یک بنده خدای دیگه هم رسید و او هم تعجب کرد که مرکز ویژه اینه که از ما پول بیشتری گرفتند پس مرکز عادی شون چیه؟ در برابر عمل انجام شده قرار گرفته بودیم ، پول را پرداخته بودیم و کسی هم نبود که به داد ما برسه ( الانم کسی نیست به داد ما برسه!) ناچار ماندیم . در چند سال گذشته از مراکز آموزشی زیادی استفاده کرده بودم و حتی در این سفر هم در سمنان و نیشابور هم در مدرسه اسکان داشتم که خصوصا مدرسه خیر ساز نیشابور خیلی خوب بود. اما مرکز ویژه بهاران خاطره زشتی از دامغان شد برای ما. توهین آموزش و پرورش به همکاران خودش پذیرفتنی نیست . من وظیفه خودم می دانم که این مسئله را هر جایی که بتوانم مطرح کنم تا خود وزارتخانه.

شهرام صفری

🔸وقتی این اسم را می شنویم طبعا متوجه می شویم که در این وزارت به دو مقوله آموزش و پرورش پرداخته می شود. اما آنچه در عمل می بینیم چیست؟

وزارت آموزش و پرورش که از طرفی پُر پرسنل ترین و از طرفی مهمترین وزارتخانه کشور است در عمل چیزی نیست جز اَبَر شبکه تودرتوی متورمی برای ارسال بخشنامه به مدارس و دریافت گزارش از مدارس! همین و تمام!
معلم باید بگردد و از میان انبوه بخشنامه ها، و مراسم جشن و عزاداری و سخنرانی، و کلاس های ضمن خدمت، و پر کردن دفاتر مختلف و... وقت خالی ای پیدا کند و اندکی هم به مقوله "تدریس" بپردازد!!!
البته آن هم در صورتی که معلمی متعهد باشد و دلسوز دانش آموزان!!!
وگرنه که هم و غمش را می گذارد روی جواب دادن به بخشنامه ها و ارسال گزارش های پر رنگ و لعاب به اداره!!!
و شیرین کردن خود! و گرفتن امتیاز!!!
چرا که اصولا مهم نیست تو به دانش آموزان چیزی یاد داده ای یا نه، مهم نمره ای ست که "باید" بدهی!!!
مهم دفتر گزارشی ست که تهیه می کنی!!!
مهم تعداد بخشنامه هاییست که جواب می دهی! مهم فقط یک چیز است: آمار!!!

مهم این نیست که حقیقتا آموزش و پرورشی رخ داده یا نه، مهم این است که "ظاهرا" آموزش و پرورش اتفاق افتاده باشد!!!
مهم این است که دانش آموز اگر صفر بگیرد تو ۱۰ بدهی تا امر "آموزش"رخ داده باشد!!!

مهم این است که زنگ نماز دانش آموزان را به نمازخانه بفرستیم و در مناسبت ها مدرسه را بیاراییم، تا امر "پرورش" رخ داده: باشد!!!

اینکه دانش آموز پایه نهم جدول ضرب نمی داند هیچ ربطی به مقوله آموزش ندارد!!!
اینکه زیر آستین های بلند دانش آموزان پر است از رد تیغ، اینکه جیبهایشان پر است از سیگار و قرص و... ، هیچ ربطی به مقوله پرورش ندارد!!!

چون این شبکه تودرتوی متورم، اجرایی شدن آموزش را از نمرات ثبت شده می فهمد، و اجرایی شدن پرورش را از عکس های ثبت شده از مراسم مدرسه!!!

🔻این است که آن کسی که تمام این ساز و کار باید در خدمت او می بود، حالا تبدیل شده به اصلی ترین قربانی این ساز و کار، و آن کسی نیست جز دانش آموز!

معمولاً شما هم تا کنون این را شنیده اید که”معلمان ۳ ماه تعطیلند و حقوق مفت می گیرند”!

✅ اما معلمان کمتر از دیگر کارمندان دولت تعطیلی دارند.✅

حال مقایسه بین بیکاری وحقوق و مزایای معلمان با سایر کارمندان:
1⃣ همهٔ کارمندان دولت هر سال یک ماه مرخصی دارند.
2⃣ همهٔ کارمندان در پایان هر سال، یک ماه حقوق ، پاداش می گیرند!
3⃣ در پایان هر ماه به کارمندان حداقل ۸۰ ساعت اضافه کار می دهند؛ یعنی در ماه حداقل ده روز پول کاری که اصلاً انجام نشده است دریافت می کنند.
در طول سال می شود حداقل ۱۲۰ روز! (یعنی ۴ ماه)
🔴 پس همهٔ کارکنان دولت در سال با یک ماه پاداش، یک ماه مرخصی و معادل ۴ ماه اضافه کاری، جمعا ۶ ماه بدون آن که کاری انجام دهند، حقوق می گیرند، به عبارتی ۶ ماه بیکارند، حقوق شان هم حداقل دو برابر معلمان است!
4⃣ ضمن این که کارمندان سایر ادارات غیر از پاداش عید ، مزایای دیگری مثل: حق ایاب و ذهاب ، حق مسکن، پاداش های ریالی به مناسبت های مختلف (مثل کارت هدیه ی ۲۰۰ هزارتومانی روز پدر در سال ۹۵) و… دریافت می کنند!

🔴🔴 حال حساب کنید ۶ ماه حقوق دریافتی بدون کار کارمندان را در مقابل سه ماه تعطیلی معلمان!

در ضمن فراموش نشود که طبق محاسبات آماری، هر ساعت کار یک معلم ، برابر با ۸ ساعت کار یک کارمند در سایر ادارات است.

میزگردی با حضور سازندگان مستند «مرثیه‌ای برای یک رویا»؛

در دولت یازدهم مدیرانی سر کار آمدند که خیلی با سمپاد مشکل داشتند. یکی از مدیران، با سابقه ۱۶ ساله به دلیل چند تخلف بخش‌نامه‌ای برکنار شد. همین دبیرستان ما، علامه‌حلی۱۰، در پنج سال شش مدیر عوض کرده. این عجیب است!

خستگی یک روز سخت ِ درسی، در چهره‌هایشان قابل تشخیص است. کوله پشتی به پشت و متعجب، وارد اتاق می‌شوند. مستندشان در حال اکران است و ده بیست نفری را خیره کرده. چهار دانش آموز دبیرستانی هستند. نخبه و سمپادی. و از اینها مهم تر، دغدغه‌مند نسبت به ظلمی که دارد به مدرسه‌شان می‌رود و سکوت سنگینی که نسبت به آینده «سمپاد» حس ‌می‌شود. صدرا علی‌بک، محمد یعقوبی، محمدحسین رنجبران و سیدآرمین حقیقت. این چهار نام را به خاطر می‌سپاریم. نام‌هایی که در 16 سالگی یک مستند مهم فرهنگی ساخته باشند، یحتمل روزهای درخشانی خواهند داشت و با گروه فرهنگی‌شان ،«روشنا»، بیشتر دیده می‌شوند.

جلسه‌ اکران و نقد مستند «مرثیه‌ای برای یک رویا» با محوریت بررسی چالش‌های نظام آموزشی کشور و همین‌طور مشکلات مدارس سمپاد، هفته گذشته در خبرگزاری دانشجو برگزار شد.مستندی که یک مراسم رونمایی جنجالی و مهم را در حوزه هنری از سر گذراند.  پس از اکران مستند، میزگردی با حضور 4 دانش‌آموز سازنده مستند ترتیب دادیم. از خلال صبحت‌های بچه‌ها، مساله‌مندی و انگیزه می‌بارید. دو عنصری که اگر در میان همه هم‌نسلانشان یافت شود، آینده‌ درخشانی در انتظار نسل‌شان و کشورمان خواهد بود.

 

 

انشای یک دانش اموز پایه چهارم

موضوع انشا؛ شما دوست دارید دراینده چه کاره شوید؟

من هروقت مشق هایم را نمی نویسم بهانه می اورم که مشق هایم زیاد است.دستانم درد گرفته اند از بس که نوشته ام.کمی که عجز و لابه می کنم مادرم دلش به رحم می اید و می گوید: باشه،ننویس،فردا خودم بامعلمت صحبت می کنم و من راحت از نوشتن تکالیفم شانه خالی می کنم و معلم هم وقتی که مادرم ضمانتم را می کند مرا می بخشد.

رضا پسر اقا رحمان نانوا که اصلا استعداد ریاضی و درس خواندن ندارد هروقت نمره بد می گیرد بهانه می اورد که معلممان خوب درس نمی دهد .اقا رحمان هم کلی لیچار بار معلم می کند و فردا به مدرسه می رود و هر چه دلش می خواهد درباره معلم به مدیر مدرسه می گوید.
مدیرمان هم هرروز پدر معلم را در می اورد که چرا این قدر پدرها از تو اعتراض دارند؟!

مهدی پسر فهیمه خانم سه روز قبل یه پونز زیر معلم گذاشت و بعد نشستن معلم دادش به هوا بلند شد.
زنگ تفریح بچه ها لو دادند کار کی بوده اما نمیدونم چرا دوباره فرداش مهدی سرکلاس بود و معلم رو مسخره می کرد.

هرکی درس نمی خونه پدرم میگه تقصیر معلمشه.صف نانوایی دعوا میشه.مردم میگن تقصیر معلماست که نتونستن این مردم رو درست اموزش بدن.رضا قصاب گوشت رو گرون میده،مادرم میگه تقصیر اموزش و پرورشه.ترافیک زیاده،میگن تقصیر معلماست.ما درس نمی خونیم میگن تقصیر معلماست.
معلم اگه دانش اموزی رو بزنه تا چوبه دار میبرن ولی اگه دانش اموز معلمو بزنه صداش رو هم در نمیارن ولی پزشک ها قبل از کشتن مریض از والدین امضا میگیرن و با خیال راحت کار میکنن و بعد از مردن مریض هم کسی جرات نداره چیزی بگه و مهندس ها هم کلی پول میگیرن و یک آلونک که اگر رو سر مردم هم خراب بشه کسی کاری نداره ،تحویل میدن؟!
اقا، دیوار معلم کوتاه ترین دیوار دنیاست و من هیچ وقت نمیخواهم دیوارم این قدر کوتاه بشه.

فارس حکم انتصاب «غندالی» برای فردی در اروپا را بررسی کرد

/ شرکت‌های ایرانی و انتصاب نماینده خارجی

خبرگزاری فارس: چرا صندوق ذخیره فرهنگیان در اروپا نماینده دارد؟/ شرکت‌های ایرانی و انتصاب نماینده خارجی

شهاب‌الدین غندالی مدیر عامل سابق صندوق ذخیره فرهنگیان حکم انتصابی برای فردی به عنوان نماینده این صندوق در اروپا صادر کرده بود با توجه به اینکه شرکت‌های تابعه صندوق، ایرانی هستند دلیل این اقدام چه بود؟

به گزارش خبرنگار آموزش و پرورش خبرگزاری فارس، موسسه صندوق ذخیره فرهنگیان که بزرگترین هلدینگ اقتصادی آموزش و پرورش محسوب می‌شود، این روزها دارای تلاطم و شرایط دگرگونی به سر می‌برد.

تعداد زیادی از فرهنگیان کشور و تعدادی هم از بازنشستگان فرهنگی عضو این صندوق هستند و ماهیانه حق عضویت از حقوق آنها کسر و به حساب این صندوق واریز می‌شود.

فارغ از اتفاقات گذشته و رسیدگی‌های قوه قضائیه و ورود مجلس شورای اسلامی در بحث تحقیق و تفحص از این صندوق، موضوع دیگری پیرامون این صندوق جالب توجه است.

شهاب الدین غندالی مدیر عامل سابق صندوق ذخیره فرهنگیان در تاریخ 23 مهر 1392 به این هلدینگ بزرگ آمد و مدتی بعد حکم انتصاب عجیبی را برای یک فردی صادر کرد.

«شاهرخ میرزا حسینی» با حکم غندالی به عنوان نماینده صندوق ذخیره فرهنگیان در اروپا منصوب شد.میرزاحسینی ساکن مجارستان و دارای کالج در شهر بوداپست است. این انتصاب در نوع خود سؤال برانگیز بود، زیرا تمام شرکت‌های تابعه این صندوق در ایران مشغول فعالیت هستند و هیچ شرکتی در خارج از کشور با موضوعیت صندوق ذخیره فرهنگیان وجود نداشت و ندارد؛ سوال اینجاست که دلیل این انتصاب چه بود؟

حکم انتصاب نماینده صندوق ذخیره فرهنگیان در اروپا

حال اینکه غندالی چرا در ابتدای ورود خود به صندوق ذخیره فرهنگیان حکم انتصاب میرزاحسینی را صادر می‌کند و مدتی بعد یعنی در نوروز 1393 به همراه مشاور ارشد خود به اروپا سفر می‌کند و مدت زمانی را در مجارستان می‌ماند؟ البته ظاهرا علت سفر به این کشور را رایزنی در خصوص موضوعات اقتصادی عنوان می‌کنند.

گفته می‌شود که وی یک کالج در بوداپست مجارستان دارد و در آنجا پذیرای دانش‌آموزان و دانشجویان ایرانی برای ادامه تحصیل است، البته یک مدرسه بین المللی در تهران هم با نام همان کالج با کمک دوستان خود در تهران تأسیس و مبادرت به پذیرش و اعزام دانش‌آموزان به کالج خود در مجارستان می‌کند.

ارتباط غندالی با میرزاحسینی و نوع تعامل و همکاری با وی جالب توجه است، زیرا نماینده صندوق ذخیره فرهنگیان در اروپا ظاهرا حقوق ارزی هم از این صندوق دریافت می‌کند، اما اینکه چه خدماتی میرزاحسینی به صندوق ذخیره فرهنگیان و یا شخص غندالی می‌داد و خواهد داد مشخص نیست.

اینکه دستگاه قضایی کشور و کمیته تحقیق و تفحص از صندوق ذخیره فرهنگیان به موضوع شخص «نماینده صندوق ذخیره فرهنگیان در اروپا» توجه ویژه داشته باشد و مشخص شود که آیا او حقوق ارزی از این صندوق که متعلق به فرهنگیان است دریافت می‌کرده یا خیر، از اختیارات نهادهای نظارتی است.

امیدواریم شرایط آرامی در صندوق ذخیره فرهنگیان حاکم شود و افراد خاطی و کسانی که از حقوق حقه فرهنگیان سوء استفاده کرده‌اند، پاسخ‌گوی این موضوعات باشند.

روز یک شنبه در یک جلسه منطقه ای در باره تدریس کتاب تفکر و سواد رسانه ای ،خانم دانشور از مولفین کتاب حضور داشت و هر یک از حاضرین( که هیچ کدام آشنایی با کتابی که باید تدریس کنیم نداشتیم) با تصور ذهنی خودش در این جلسه شرکت کرده بودند و اکثرا توقع داشتند که کتاب درس به درس ، درس داده شود. اما خانم دانشور نظر دیگری داشت و اول درباره چرایی تالیف کتاب صحبت کرد و بعد درس یازده (دروازه بانی خبر) را به صورت کارگاهی برگزار کرد ،یعنی ماشدیم دانش آموز . به نظر من که جالب بود . ایشان معتقد بودند که دانش آموز خودش باید به نتیجه برسد و ما فقط اورا در این مسیر همراهی می کنیم .اما بعض شرکت کنندگان از این روش خوششان نیامد و توقع داشتند که مثلا ایشان شروع کند از تعریف رسانه و متن و فرامتن و...  و جلسه خاتمه یافت. البته همه چیز خیلی خوب بود : محل برگزاری ، پذیرایی( برای هر شرکت کننده در ظرف یک بار مصرف یک موز و یک نارنگی و دستمال - آب جوش و چای کیسه ای هم که بود) و اهدا یک پوشه ( شامل گواهی شرکت در دوره و کاغذ و خودکار برای یاداشت برداشتن).

در این جلسه یک دعوت نامه به ما داده شد برای شرکت در همایش ملی سواد رسانه ای و مسئولیت اجتماعی که اولین روزش روز دوشنبه 10 آبان از ساعت 9 تا 18 در دبیر خانه شورای فرهنگ عمومی کشور در خیابان کمال الملک برگزار می شد. امسال برای پر شدن ساعت های موظف 6 ساعت سواد رسانه ای دارم و هنوز هیچ کلاس ضمن خدمتی برگزار نشده ! فکر کردم که شاید در این همایش شرکت کنم کمکی به افزایش اطلاعات بکند.از خانم دانشور پرسیدم که ایشان در این همایش شرکت می کنند گفتند نه!!! با اینکه در میان 20 نهاد و سازمانی که لوگوی آنها پشت دعوت نامه چاپ شده بود نامی از آموزش و پرورش نبود برنامه دوشنبه خودم را کنار گذاشتم و به این همایش رفتم با این تصور که وقتی 20 نهاد در برگزاری شریک هستند پس خیلی بهتر از جلسه روز یک شنبه خواهد بود. همزمان با من گروهی خانم و آقااز منطقه 19 آنجا بودند و فورا هم روی پله های ورودی ایستادند برای گرفتن عکس برای گزارش دادن که برایم عجیب بود. وارد شدم به زیر زمین هدایت شدیم! مقدار کمی شیرینی تر برای پذیرایی گذاشته بودند که خوردنش ... وارد سالن شدم تعجب کردم ،یک سالن کوچک که پر بود .یک جای خالی پیدا کردم ونشستم. بعد متوجه شدم که جلسه برای بررسی کتاب سواد رسانه ای است!!!جمعیت مرتب اضافه میشد و داخل سالن می ایستادند مدتی طول کشید تا عکس العمل نشان دادند و چند صندلی اضافه کردند اما فایده ای نداشت . اعلام کردند به دلیل استقبال بیرون از انتظار و اینکه حدود 100 نفر هم بیرون ایستاده اند همایش در سالن سینمایی وزارت ارشاد برگزار می شود ، به آنجا کوچ کشیدیم آنجا هم پر شد و فهمیدم که دعوت نامه به خیلی جاها ارسال شده :به خبرگزاری ها ، سایت ها، آموزش و پرورش ( از رئیس منطقه تا مدیر مدرسه و ..آمده بودند)، رادیو گفتگو( همه مردم را دعوت کرده بود!) و ... 

جالب این بود که خانم دانشور هم در این جلسه حضور داشتند و اینبار یکی دیگر از مولفین باز درس دروازه بانی خبر را تحلیل کرد . نمی دانم چرا بقیه درس ها حتی برای مولفین هم جالب نبودند! سخنران های زیادی دعوت شده بودند اما زیادی جمعیت شرکت کننده باعث به هم ریختن تمرکز مسئولین برگزاری شده بود. برای پذیرایی یک تعدادآب معدنی را بین شرکت کنندگان پخش کردند که به خیلی ها نرسید و از کاغذ و قلم هم خبری نبود و من از توهم امکانات بیشتردر این همایش به خودم خندیدم . سواد رسانه ای را اینگونه یاد گرفتم که قدرت تحلیل و نقد پیام و انتخاب درست پیام. ولی برگزارکنندگان تحمل نقد را نداشتند . به دبیر همایش گفته شد که چرا در دعوت نامه برنامه تان را اعلام نکردید که همه بدانند برنامه صبح این است که کتاب سواد رسانه ای بررسی شود تا اینقدر نارضایتی به وجود نیاید؟ می گفت من برنامه ریزی  و اعلام کرده ام شما باید یک جستجو در اینترنت می کردید و برنامه را پیدا می کردید.

بهترین قسمت این برنامه مربوط میشه به آقای شاهمرادی که بااینکه وقتی نوبت شان شد 5 دقیقه به اذان ظهر مانده بود اما به احترام نماز صحبت شان را کوتاه کردند و این قابل تقدیر است زیرا در خیلی از همایش ها به این مهمترین مهم دین توجه نمی شود.

بقیه جزئیات بماند -قرار شد صبح روز چهارشنبه کارگاه برگزار شود و بعدازظهر هم باز سخنرانی و اختتامیه- در دعوت نامه نوشته بودند در پایان هر روز به 10 نفر از حاضرین به قید قرعه جایزه می دهند بعد گفتند روز چهارشنبه این کار انجام می شود. یکی از کسانی که در بخش بعدازظهر حضور داشت آقای ابوالحسنی بود که در مورد نحوه تولد دیرین دیرین سخن گفت و ظاهرا خیلی موثر بود ! لابد می پرسید چرا؟ امروز به این نتیجه رسیدم که این گروه باسواد رسانه ای وقتی دیدند که معلم جماعت هیچ راجع به درسی که تدریسش را اجبارا به او داده اند نمی داند و از طرفی هم هرچه به سرش بیاورند هیچ نمی گوید( با پول فرهنگیان تجارت می کنند و به هرکس می خواهند وام میلیاردی بدون برگشت می دهند اما به خودش که میرسد ...) گفتند خوب از آقای ابوالحسنی هم که یاد گرفتیم چه جوری تجارت کنیم برای همین فورا یک دوره آموزشی کتاب سواد رسانه ای گذاشته اند برای روزهای 

پنجشنبه و جمعه، 20 و 21 آبان ماه 1395- از ساعت 9:30 تا 18

🚩محل برگزاری: تهران، خ انقلاب، بین خ ابوریحان و خ فلسطین، بن بست سروش، پلاک 2

💵 هزینه ثبت نام در رویداد: 200,000 تومان

🎓به همراه اهدای گواهی حضور در دوره

⛔️مهلت ثبت نام تا 16 آبان

⛔️ظرفیت محدود

⬅️اطلاعات تکمیلی و ثبت نام از طریق آدرس زیر در سایت #مدرسه_هنرورسانه_آینه:
➡️ goo.gl/mCbWOM ⬅️

☎️شماره تماس:
021-63462116

📞شناسه ادمین #کانال_مدرسه_آینه جهت ارسال پیام:
@ayenehschool_adm

می بینید معلم باید خودش از جیب خودش هزینه آموزش را بپردازد.در این کشور کدام مرجع به داد معلم می رسد و به او برای رسیدن به حقوقش کمک می کند.

در یکی از شب های جمعه بعد از عبادت و رازو نیاز به خواب رفتم در خواب دیدم که به مسافرت خارج از کشور مشرف شده بودم سر مرز برای عبور به مشکل بر خوردم،مشکل این بود که ویزا و مدارک شناسایی همراه نداشتم و باید به شهر خودم بر می گشتم.

احسان تقدسی:
‎افزایش فعالیت مدارس اروپایی در تهران
‎یکی از اتفاقاتی که بعد از برجام افتاده و مصداق بارز نفوذ فرهنگی محسوب می شود افزایش فعالیت مدارس اروپایی در تهران است.

1-قانون_اساسی جمهوری_اسلامی آموزش عربی را از مقطع راهنمایی تا پایان متوسطه اجباری و الزامی کرده است. منطق قانون اساسی در این الزام این بوده است که زبان عربی زبان قرآن  و معارف_اسلامی است و با زبان_فارسی هم آمیخته است.

مشتری مداری شعاری است که همه مراکز خدمات رسان سر می دهند. مشتریان آموزش وپرورش دانش آموزان هستند و خدمتی که باید به آنان ارائه شود تربیت آنهاست

تقلب در جلسه امتحان

در بهت و حیرت متخصصین و دلسوزان نظام، نمایندگان مجلس شورای اسلامی «لایحه تاسیس و اداره مدارس و مراکز آموزشی و پرورشی غیردولتی» را با نقش آفرینی جدی هیئت رئیسه مجلس به تصویب رساندند.

 شنیده‌ها حاکی است علیرضا جدایی رئیس مرکز اطلاع‌رسانی و روابط عمومی آموزش و پرورش امروز و در روز روابط عمومی استعفا کرد.

برخی منابع آگاه دلیل این استعفا را دخالت برخی افراد در وزارتخانه در فعالیت‌های مرکز اطلاع‌رسانی و روابط عمومی آموزش و پرورش عنوان کردند.«جدایی» استعفای خود را تقدیم محمد فاضل مدیرکل دفتر وزارتی آموزش و پرورش کرده است.

به گزارش فارس، پس از اخذ رأی اعتماد علی‌اصغر فانی به عنوان وزیر آموزش و پرورش از مجلس،  علیرضا جدایی به سمت رئیس مرکز اطلاع‌رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش منصوب شده بود.
 خبرنگار آموزش و پرورش خبرگزاری فارس

بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق (ع) در نامه‌ای، نسبت به غیرقانونی بودن لایحه تاسیس و اداره مدارس و مراکز آموزشی و پرورشی غیر دولتی به مجلس تذکر و به دولت هشدار داد: این لایحه علاوه بر ناعادلانه بودن، زمینه را برای نفوذ هر چه بیشتر و سریع‌تر افکار ضد اسلامی در مدارس فراهم می‌کند.