- ۰ نظر
- ۰۴ شهریور ۹۴ ، ۰۸:۰۰
چند جمله موعظه از امام بزرگوارمان امام ابوالحسن الرّضا (علیه السلام) بشنویم که می فرمایند:
(سِتَّةُ اَشْیاءِ بِغَیْر سِتَّةِ اَشْیاءِ مِنَ الاِسْتِهزاءِ مَنْ اِسْتَغْفَر بِلِسانِهِ وَ لَمْ یَنْدَمْ بِقَلْبِهِ فَقَدْ اِسْتَهْزَءَ بِنَفْسِهِ وَ مَنْ سَألَ اللهَ التَّوفیقَ وَ لَمْ یَجْتَهِدْ فَقَدْ اِسْتَهْزَءَ بِنَفْسِهِ وَ مَنْ اِسْتَحْزَمَ وَ لَمْ یَحْذَرْ فَقَدْ اِسْتَهْزَءَ بِنَفْسِهِ وَ مَنْ سَألَ اللهَ الْجَنَّةَ وَ لَمْ یَصْبِرَ عَلَی الشَّدائِدِ فَقَدْ اِسْتَهْزَءَ بِنَفْسِهِ وَ مَنْ تَعَوَّذَ بِاللهِ مِنَ النّارِ وَ لَمْ یَتْرُکَ شَهَواتِ الدُّنْیا فَقَدْ اِسْتَهْزَءَ بِنَفْسِهِ وَ مَنْ ذَکَرَ اللهَ وَ لَمْ یَسْتَبِقْ اِلَی لِقائَةِ فَقَدْ اِسْتَهْزَءَ بِنَفْسِهِ)؛[9]
شش چیز است که اگر با شش چیز دیگر همراه نباشد در واقع استهزاء به حساب می آید: اوّل کسی که به زبان بگوید «استغفر الله ربّی و اتوب الیه» امّا قلباً نادم و پشیمان از گناهان خود نباشد او خودش را به مسخره گرفته است [زیرا استغفار زبانی بدون ندامت و پشیمانی قلبی اثرگذار نمی باشد. استغفار واقعی آن است که از قلب نادم برخیزد و بر زبان جاری شود]. دوّم کسی که از خدا تقاضای توفیق [در عبادت] دارد ولی عملاً کوشش [در انجام عبادت] نمی کند، او خودش را مسخره کرده است [زیرا سستی در مرحلهی عمل، کاشف از عدم صدق در توفیق طلبی است]. سوّم کسی که خودش را عاقل و دوراندیش می داند ولی از اقدام به کارهای خطرناک اجتناب نمی کند. [چهارم] کسی که از خدا می خواهد که خدا او را بهشتی کند ولی به هنگام پیش آمدن سختیها و دشواریها صبر و شکیبایی از خود نشان نمی دهد او هم خود را به مسخره گرفته است. [پنجم] کسی که از خدا می خواهد که او را از آتش جهنّم برهاند ولی هیچگاه از شهوات دنیا و ارتکاب گناهان پرهیز نمی کند او هم خود را به استهزاء گرفته است و [ششم] کسی که به نام خدا ذکر می گوید [و به قول خود خدا را پیوسته یاد می کند] ولی خود را آماده برای لقاء و دیدار خدا نمی کند، او نیز خود را به تمسخر و استهزاء گرفته است.
خلاصه اینکه خداوند حکیم رحیم، هم به ما عقل داده و هم مشعل فروزان وحی و قرآن را سر راه ما روشن کرده است و لذا ما به حکم عقل و وحی ایمان به خدا و روز حساب و کیفر و پاداش و بهشت و جهنّم داریم از اینرو باید دقیقاً و شدیداً مراقب باشیم که مظاهر فریبندهی زودگذر دنیا ما را نفریبد و با غافل ساختن از عالم پس از مرگ که بطور حتم و قطع آمدنی است، ما را غرق در ظلمت و بدبختی ننماید.
اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم و اجعلنا من محبّیهم و اجعل خاتمة امرنا خیراً.
[9]ـ بحارالانوار،جلد75،صفحهی356.
قال الامامُ علی علیه السلام : المُنتَظِرُ لأِمرِنا کَالمُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ فی سَبیلِ اللّه ِ ؛ [ بحار الأنوار، ج 52، ص: 123 ]
امام علی علیه السلام :آن که منتظر فرج ما است، همچون کسی است که در راه خدا در خون خود تپیده باشد.
امام علیّ بن موسی الرّضا علیه السلام امام است و لذا بعضی از مردم می خواستند امتحانی کنند و برخی از اوصاف امام را در کسی بشناسند و البتّه باید هم تحقیق کنند، سؤالاتی کتباً و یا شفاهاً می کردند از جمله فردی به نام «حسن بن علیّ وشّاء» می گوید: من واقفی مذهب بودم، البتّه می دانیم که طایفهی شیعه نیز مانند اهل تسنّن دارای مذاهب مختلف می باشد. شیعهی زیدیّه، شیعهی کیسانیّه، شیعهی اسماعیلیّه، شیعهی واقفیّه و...ما شیعهی امامیّه اثناعشریه و دوازده امامی هستیم، دیگران دچار انحرافاتی شدند و از مسیر اصلی خارج شدند. از جملهی آنها گروه واقفیّه است و اینها اعتقاد به خلافت بلافصل امام امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) دارند و بعد از آن حضرت نیز به امامت امام حسن و امام حسین (علیهِما السلام) تا امام کاظم (علیه السلام) معتقدند ولی در امام کاظم (علیه السلام) متوقّف شدهاند و اعتقاد به امامت امام رضا (علیه السلام) ندارند از این جهت به نام شیعهی واقفیّه نامیده شدهاند چون در امام کاظم (علیه السلام) توقّف کردهاند و هفت امامی شدهاند.
اطمینان حسن بن علیّ وشّاء به مذهب شیعه اثنی عشری
قال الإمامُ الصادقُ علیه السلام : ُ مَنْ مَاتَ مُنْتَظِراً لِهَذَا الْأَمْرِ کَانَ کَمَنْ کَانَ مَعَ الْقَائِمِ فِی فُسْطَاطِهِ لَا بَلْ کَانَ بِمَنْزِلَةِ الضَّارِبِ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ صلوات الله علیه و آله بِالسَّیْفِ. [ بحار الأنوار، ج 52، صلوات الله علیه و آله : 146 ]
امام صادق علیه السلام : هر که در حال انتظار این امر (ظهور قائم) بمیرد ، همچون کسی است که با قائم در خیمه او باشد؛ نه، بلکه به مانند کسی است که پیشاپیش پیامبر خدا صلوات الله علیه و آله شمشیر می زند.
قال الامام الکاظم علیه السلام : لَو کانَ فِیکُم عِدَّةُ أهلِ بَدرٍ لَقامَ قائِمُنا ؛ [ مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ص: 63 ]
امام کاظم علیه السلام :اگر به تعداد اهل بدر [مؤمن کامل] در میان شما بود ، قائم ما قیام می کرد .
قال الإمامُ الصّادقُ علیه السلام : مَن سَرَّهُ أنْ یَکونَ مِن أصحابِ القائِمِ فَلیَنتَظِر وَ لْیَعَمل بِالوَرَعِ ؛ [ الغیبة للنعمانی، ص: 200 ]
امام صادق علیه السلام :هر کس خوش دارد از یاران امام مهدی علیه السلام باشد ، باید منتظر باشد و پارسایی پیشه کند .
قال الامام الباقر علیه السلام : کَأنّی بِأصحابِ القائمِ و قَد أحاطُوا بِما بَینَ الخافِقَینِ فَلَیسَ مِن شَی ءٍ إلاّ و هُوَ مُطیعٌ لَهُم ؛ [ بحار الأنوار، ج 52، ص: 327 ]
امام باقر علیه السلام :گویا یاران قائم را می بینم که بر شرق و غرب عالم مسلّط شده اند و هیچ چیزی نیست مگر آن که از آنها فرمان می برد .
حضرت علی علیه السلام می فرماید:
«من تقدّم على قوم و هو یرى فیهم من هو افضل، فقد خان اللَّه و رسوله و المؤمنین»
هرکس خود را در جامعه بر دیگران مقدّم بدارد و پیشوا شود در حالى که بداند افراد لایق تر از او هستند، قطعاً او به خدا و پیامبر و مؤمنان خیانت کرده است.(الغدیر، ج ۸)
یونس ابن یعقوب از امام صادق علیه السلام نقل کرده که امام فرمودند:
"هر بدنی که چهل روز آسیبی به آن نرسد،ملعون و از رحمت خدا به دور است."
گفتم:واقعاً ملعون است؟! فرمودند: "بله"
امام وقتی سنگینی مطلب را بر من احساس کردند،فرمودند:
"ای یونس ، همین خراش پوست و ضربه خوردن و لغزیدن و چشم درد و مانند اینها بلا و آسیب برای بدن است،نه لزوماً مصیبت های بزرگ. زیرا مؤمن نزد خداوند بافضیلت تر و گرامی تر از آن است که چهل روز بر او بگذرد و خداوند گناهان او را پاک ننماید ، ولو به یک غم پنهانی در دل که او نفهمد این غم از کجا به وجود آمده است. "
"به خدا قسم ، وقتی یکی از شماها سکه ها را در کف دست خود میشمارد و متوجه کمبود آن شده و غصه دار میشود،سپس دوباره شمارش میکند و متوجه میشود درست است ، همین غصه کوتاه و گذرا موجب آمرزش برخی گناهان اوست."
البحار/ج21،76 ص 354 الوسائل/ج 7 ،11 ص 518
امام صادق (علیه السلام) : میان ایمان و کفر فاصله ای جز کم عقلی نیست . عرض شد : چگونه ای پسر پیغمبر ؟ فرمود : بنده خدا در حاجت خود متوجه مخلوق می شود ، در صورتی که اگر با خلوص نیت متوجه خدا شود آنچه خواهد در نزدیکتر از آن وقت به او رسد .
لیس بین الایمان و الکفر الا قلة العقل قیل : و کیف ذاک یا ابن رسول الله ؟ قال : إن العبد یرفع رغبته الی مخلوق فلو أخلص نیته لله لأتاه الذی یرید فی أسرع من ذلک .
اصول کافی ، ج 1 ، ص 32 - 33
فرمود: هدیه دادن باید از دختران آغاز شود. هر کسی که دختری داشته باشد و او را نیازارد و تحقیر نکند و پسرانش را بر او برتری ندهد، خداوند وارد بهشتش می کند.
منتخبی از فرمایشات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله درباره شخصیت و فضیلت دختران
خداوند بیامرزد پدر دختران را ؛ دختران خجسته اند و دوست داشتنی... .
هیچ خانه ای نیست که در آن دختران باشند، جز این که هر روز دوازده برکت و رحمت از آسمان بر آن فرود می آید و دیدار فرشتگان از خانه قطع نمی شود و هر روز و شب برای پدر آنان عبادت یک سال را می نویسند.
چه خوب فرزندانی هستند دختران؛ نازک دل، مهیا برای کار، همدم، خجسته... .
بهترین فرزندان شما، دختران اند.
از خوش قدمی زن این است که نخستین فرزندش دختر باشد!
روزی بر فراز منبر رفت و پس از ستایش خداوند فرمود:
ای مردم! جبرئیل از سوی [خداوند] لطیفِ آگاه نزدم آمد و گفت: دوشیزگان، به سان میوه ها بر درخت اند. اگر میوه پخته شود، اما آن را نچینند، آفتاب آن را تباه می سازد و باد آن را می پراکنَد. هم چنین اگر دوشیزگان به سنی رسند که آنچه را زنان [از مسائل جنسی] می فهمند، دریابند، دارویی جز ازدواج برای آنان نیست. در غیر این صورت، از فاسد شدن آنان در امان مباشید ؛ زیرا آن ها انسانند [و در معرض لغزش].
کسی که دل دختری از خاندانش را به چیزی شاد کند، آفریدگار پیکرش را بر آتش [دوزخ] حرام می سازد.
دادن هدیه باید از دختران آغاز شود. همانا پروردگار والا با دختران و زنان مهربان تر است؛ و کسی که با آنان مهربان تر باشد، به سانِ کسی است که از بیم خداوند والا گریسته است.
کسی که دختر یا زنی را شاد کند، پروردگار در روز هراس بزرگ[رستاخیز] او را شاد می گرداند.
کسی که دختری داشته باشد و او را نیازارد و تحقیر نکند و پسرانش را بر او برتری ندهد، خداوند وارد بهشتش می کند.
اگر تولد دختری را به او خبر می دادند، می فرمود: گُلی است و روزیش با خداوند است.
کسی که سه دختر داشته باشد و آنان را تربیت کند و شوهر دهد و با آنان به نیکی رفتار کند، پاداش وی بهشت است.
با بانوان درباره دخترانشان شور کنید.
دختران را ناخوش ندارید که آنان مایه انس اند.
هر گاه می خواست دختری... از خانواده خود را شوهر دهد، از پشت پرده او را مخاطب می ساخت و می فرمود:
فلانی از تو خواستگاری کرده است. اگر مایل نیستی، بگو نه؛ چون نه گفتن خجالت ندارد. ولی اگر مایل هستی، همان سکوت تو، به منزله قبول است.
متن کامل کتاب حکمتنامه کودک(کتاب روایی ناب در خصوص فرزندداری)https://bitly.com/koodakislam%EF%BB%BF
مَا الْمُجَاهِدُ الشَّهِیدُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَعْظَمَ أَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ لَکَادَ الْعَفِیفُ أَنْ یَکُونَ مَلَکاً مِنَ الْمَلَائِکَةِ ؛
پاداش مجاهد شهید در راه خدا ،بزرگتر از پاداش عفیف پاکدامنی نیست که قدرت گناه دارد و آلوده نمی گردد .
همانا عفیف پاکدامن فرشته ای از فرشته هاست.
حکمت 457 نهج البلاغه/نسخه مرحوم دشتی
رسول اللّه صلی الله علیه و آله :
یا سَلمانُ ، المُؤمِنُ إذا قَرَأَ القُرآنَ فَتَحَ اللّه ُ عَلَیهِ أبوابَ الرَّحمَةِ ، وخَلَقَ اللّه ُ بِکُلِّ حَرفٍ یَخرُجُ مِن فَمِهِ مَلَکا یُسَبِّحُ لَهُ إلى یَومِ القِیامَةِ ؛ فَإِنَّهُ لَیسَ شَیءٌ ـ بَعدَ تَعَلُّمِ العِلمِ ـ أحَبَّ إلَى اللّه ِ مِن قِراءَةِ القُرآنِ .
رسول خدا صلی الله علیه و آله :
اى سلمان! مؤمن ، هرگاه قرآن بخواند، خداوند درهاى رحمت را بر او مى گشاید و با هر حرفى که از دهانش خارج مى شود، فرشته اى مى آفریند که تا روز قیامت برایش تسبیح خواهد گفت ؛ زیرا پس از دانش آموزى، هیچ چیز نزد خداوند ، محبوب تر از خواندن قرآن نیست.
جامع الأخبار : 114 / 197 .
زمام استر امام علیه السلام به دست غلامشان بود که جلو مسجد ایستاده بود.مرد تاجر خراسانی آمد و به غلام امام علیه السلامگفت: بیا با هم معاملهای بکنیم. تو نوکری امام علیه السلام را به من بده؛من تمام ثروتم را به تو می دهم که در خراسان ثروت بسیار دارم.همهی ثروتم از آن تو باشد و من غلام امام صادق علیه السلام باشم.او خوشحال شد از این که ثروت سرشاری به دستش رسیده است؛ گفت: پس صبر کن من بروم و مشورتی با خود امام علیه السلام بکنم.
خدمت امام صادق علیه السلام آمد و گفت : آقا، من چند سال خدمت شما بودهام.حال، اگر خیری به من بخواهد برسد،شما مانع می شوید ؟ فرمود : نه.عرض کرد : مردی می خواهد با من معامله کند. تاجری خراسانی و ثروتمند است. طالب این شده که غلام شما باشد و من هم سر ثروت او بروم. فرمود: معلوم می شود که از ما خسته شدهای. اگر به ما بی رغبت شدهای، عیبی ندارد. او جای تو بیاید و تو به جای او برو ؛ ما مانع نمی شویم. او خوشحال شد و برخاست که برود.امام صدا زد و فرمود: بیا، چون تو چند سال خدمت ما بودی، حقّی بر من داری؛ می خواهم نصیحتت کنم ؛ فردای قیامت که شود، رسول خدا متمسّک به نور جلال خدا می شود و علیّ مرتضی، جدّ ما، متمسّک به رسول خدا…و ما هم متمسّک به جدّمان، علیّ مرتضی، می شویم و شیعیان و دوستان ما هم متمسّک به ما می شوند و همگی با هم وارد بهشت خدا می شویم. حال، اگر دوست داری با ما باشی، می پذیریم و اگر هم می خواهی بروی، مانع نمی شویم. گفت: آقا، نخواستم. اگر تمام دنیا را هم به من بدهند، حاضر نیستم از در خانهی شما بروم. من در خدمت شما و غلام شما هستم. سپس پیش مرد خراسانی رفت و گفت: نه، من حاضر نیستم دست از غلامی امام بردارم. مرد خراسانی گفت: پس مرا نزد آقا ببر تا خدمتشان عرض ارادت کنم.خدمت امام علیه السلام رسید و عرض مودّت کرد و امام هم دربارهاش دعا کرد.
1 ﺧﺘﻢ کردن قرآن با خواندن سه بار سوره توحید.
ﺑِﺴْﻢِ ﺍﻟﻠﻪِ ﺍﻟﺮَّﺣْﻤﻦِ ﺍﻟﺮَّﺣﻴﻢِ ﻗﻞْ ﻫُﻮَ ﺍﻟﻠﻪُ ﺃَﺣَﺪٌ * ﺍﻟﻠَّﻪُ ﺍﻟﺼَّﻤَﺪُ * ﻟﻢْ ﻳَﻠِﺪْ ﻭَﻟَﻢْ ﻳُﻮﻟَﺪْ * ﻭﻟَﻢْ ﻳَﻜُﻦ ﻟَّﻪُ ﻛُﻔُـﻮﺍً ﺃَﺣَﺪٌ.
2 ﭘﯿﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺷﻔﯿﻊ ﺧﻮﺩ ﮔﺮدانی:
🌀 ﺍﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻲ ﻣُﺤَﻤَّﺪٍ ﻭَﺍﻝِ ﻣُﺤَﻤَّﺪٍوِّ ﻋَﻠَﻲ جمیع ﺍﻻَﻧْﺒِﻴﺎﺀِ ﻭَﺍﻟﻤُﺮْﺳَﻠﻴﻦ.َ
3 ﻣﺆﻣﻨﯿﻦ ﻭ ﻣﺆﻣﻨﺎﺕ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍﺿﯽ ﻭ ﺧﺸﻨﻮﺩ ﺳﺎﺯﯼ.
🌀 ﺍﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﻏْﻔِﺮْ ﻟِﻠْﻤُﺆْﻣِﻨﻴﻦَ ﻭَﺍﻟْﻤُﺆْﻣِﻨﺎﺕِ.
4 ﺣﺞ ﻭﺍﺟﺐ ﻭ ﻋﻤﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎ ﺁﻭﺭﯼ.
🌀 ﺳﺒْﺤﺎﻥَ ﺍﻟﻠّﻪِ ﻭَ ﺍﻟْﺤَﻤْﺪُ ﻟِﻠّﻪِ ﻭَ ﻻﺍِﻟﻪَﺍِﻻَّ ﺍﻟﻠّﻪُ ﻭَ ﺍﻟﻠّﻪُ ﺍَﻛْﺒَﺮُ.
مردی از شیعه خدمت امام صادق علیه السلام آمد و عرض کرد:آقا،من فقیر شدهام. امام فرمود:
(اَنْتَ مِنْ شیعَتِنا وَ تَدَّعِی الْفَقْرَ)؛
«تو شیعهی ما هستی و اظهار فقر می کنی»؟
و حال آن که:
(شیعَتُنا کُلُّهُمْ اَغْنِیاء)؛
«همهی شیعیان ما اغنیا هستند».
فقیر میانشان نیست.گفت: آقا،چه طور فقیر در میانشان نیست؟من فقیرم. فرمود: بگو ببینم اگر تمام دنیا را پر از نقره کنند و به تو بدهند،حاضری آن محبّتی را که به ما داری از دل بیرون کنی ؟ گفت: نه، به خدا قسم، اگر همه را هم طلا کنند، من حاضر نیستم محبّت و ولایت شما را از دست بدهم. امامعلیه السلامفرمود: پس تو ثروتمندی؛سرمایه ای داری که از همهی کرهی زمین که پر از طلا و نقره باشد بالاتر است. پس آن کسی فقیر است که آنچه تو داری ندارد، مسائل مادّی چیزی نیست که بگویی من فقیرم.آنگاه مقداری پول عنایت فرمودند تا جنبهی ظاهرش هم درست بشود.یونس بن یعقوب می گوید، عرض کردم :
(لَوِلایی لَکُمْ وَ ما عَرَّفَنِیَ اللهُ مِنْ مَحَبَّتِکُمْ اَحَبُّ اِلَیَّ مِنَ الدُّنْیا بِحَذافِیرِها)؛
«[آقا]به خدا قسم، این ولایت و محبّتی که به شما دارم، از تمام دنیا و آنچه در آن است نزد من محبوب تر است».
او خیال میکرد حرف خوبی زده است. امام علیه السلاماندکی از این حرف ناراحت شد و فرمود:
(یا یُونُسُ قِسْتَنا بِغَیْرِ قِیاسٍ)؛
«ای یونس، تو در مورد ما مقایسهی نادرستی کردی».
محبّت ما را با دنیا و ما فیها مقایسه کردی؟مگر دنیا چیست؟
(مَا الدُّنْیا وَ ما فیها اِلّا سَدُّ فَوْرَة اَوْ سَتْرُ عَوْرَة)؛
«دنیا مگر چیست؟ با غذایی شکم را سیر کردن و با لباسی عورت خود را پوشاندن».
این چیزی نیست که آن را با محبّت ما مقایسه می کنی.
(وَ اَنْتَ لَکَ بِمَحَبَّتِنَا الْحَیاة الدّائِمَة)؛
«محبّت ما حیات ابدی برای تو می آورد».
طبیب نصرانی خدمت امام صادق علیه السلام عرض کرد :
(اَفی کِتابِ رَبِّکُمْ اَم فِی سُنَّة نَبِیِّکُمْ شَیْءٌ مِنَ الطِّبِّ)؛
«آیا در کتاب خدای شما و در سنّت پیامبر شما چیزی از طبّ هم گفته شده است»؟
امامعلیه السلام فرمود :
(اَمّا فی کِتابِ رَبِّنا فَقَوْلُهُ تَعالَی{ کُلُوا وَاشْرَبوُا وَ لا تُسْرِفُوا{ )؛
«امّا در کتاب خدای ما [قرآن] یک جمله آمده است؛بخورید و بیاشامید و زیاده روی نکنید».
(وَ اَمّا فی سُنَّة نَبِیِّنا الْاِسْرافُ فِی الْاَکْلِ رَأسُ کُلَّ داءٍ وَ الْحَمِیة مِنْهُ اَصْلُ کُلِّ دَواءٍ)؛
«در سنّت پیامبر ما هم آمده: زیاده روی در خوردن، سرچشمهی همهی دردها و پرهیز از خوردن،سرچشمهی همهی داروهاست».
طبیب نصرانی برخاست و گفت:
(وَ اللهِ ما تَرَکَ کِتابُ رَبِّکُمْ وَ لا سُنَّة نَبِیِّکُمْ مِنَ الطِّبِّ شَیْئاً لِجالینوُس)؛
«به خدا قسم، قرآن و سنّت پیامبر شما چیزی برای جالینوس در طبّ باقی نگذاشته است».
یعنی آنچه در امر بهداشت لازم بوده گفته و ریشهی اصلی درد و درمان را نشان دادهاند. این نمونهای است از این که پیشوایان دینی ما دربارهی همه چیز دستورالعمل دارند.
ابوبصیر می گوید : وقت وفات امام صادق علیه السلام در مدینه نبودم در مسافرت بودم ، از مسافرت که برگشتم ، شنیدم رئیس مذهب ما ، اما صادق علیه السلام از دنیا رحلت فرموده است.
آمدم در خانه امام صادق علیه السلام در زدم که به بی بی ام حمیده تسلیت بگویم ، به بی بی گفتم در مدینه نبودم رئیس مذهب از دنیا رفت ، بفرمائید در این چند روز آخر که من نبودم حضرت حرف تازه ای هم زد که نشنیده باشم ، بی بی ام حمیده فرمود : مطلب مهمی امام صادق علیه السلام گفت ، روزهای آخر امام صادق علیه السلام دستور دادند قوم و خویشاوندان جمع شوند وقتی که جمع شدند فرمود ای خویشاوندان : به خدا قسم اِنَّ شَفاعَتَنا لا تَنالُ مُستَخِّفاً باِلصَّلوةِ { منتهی الآمال }. فردای قیامت به شفاعت ما خانواده نخواهد رسید کسی که در دنیا نمازش را سبک شمارد ، حضرت نمی فرماید کسی که نماز نخواند به شفاعت ما نمی رسد بلکه می فرماید کسی که نماز را سبک شمارد به شفاعت ما خانواده نمی رسد! برگرفته از سخنرانی های شهید شیخ احمد کافی (ره) ؛ گفتار وعّاظ جلد 4 صفحه 268
حضرت امام صادق علیه السلام در ضمن وصیتش فرمود : هفتاد دینار به پسر عمویش حسن افطس و فلان مبلغ به دیگری از بنی اعمامش.مستحب است انسان به ارحامش که از او ارث نمی برند چیزی از ثلث خودش را وصیت کند که به آنها بپردازند ، حضرت صادق علیه السلام هم این طور وصیت فرمود. یکی از اصحاب عرض کرد آقا این کسی که هفتاد دینار برایش وصیت فرموده اید همانست که در آن روز به شما ستیز کرد به قسمی که بر روی شما کارد کشید حالا شما سفارش می فرمائید به او پول بدهند ؟ امام فرمود آیا نمی خواهی که من از کسانی باشم که خداوند آنها را مدح فرموده که صله رحم می کنند { وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَ یخَْشَوْنَ رَبهَُّمْ وَ یخََافُونَ سُوءَ الحِْسَاب ، سوره رعد آیه 21 } من باید صله رحم کنم چه کار دارم که او قطع کرده یا وصل ، من نباید قطع رحم کنم هر چند رحم من از من ببرد ، او روی امام کارد کشید اما امام این طور صله فرمود ، آنگاه فرمود بوی بهشت تا دو هزار سال راه به مشام می رسد اما هر کسی که عاق والدین یا قاطع رحم باشد بوی بهشت را هم نمی شنود ، ای کسی که عاق والدین هستی قاطع رحم هستی بوی بهشت را هم نمی شنوی تا چه رسد به اینکه بهشت را ببینی. جمعه و نماز یا جهاد هفتگی به ضمیمه ولایت حضرت علی علیه السلام و ائمه اطهار { از تالیفات شهید آیت الله دستغیب (ره) } صفحه 70 الی 71