نقیضه هایی بر اشعار حافظ
ناصر فیض شاعری است که آن قدر با شاعر شوخی کرده است که شوخیهایش با حافظ و کارهای مشترکش با او به تنهایی یک کتاب میشود. فیض تعدادی از این ابیات طنز را چند سال پیش در دیدار شاعران با مقام معظم رهبری خواند که اتفاقا با استقبال ایشان مواجه شد. چند نمونه از سرودههای فیض در ادامه میآید:
- به آب روشن می عارفی طهارت کرد - و رفته رفته به این کار زشت عادت کرد!
- برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر لیلی آمد دم در،گفت:بیا برق آمد!
- آمد از پرده به مجلس عرقش پاک کنید تا نگویند حریفان که چرا خیس آمد!
- سالها دل طلب جام جم از ما میکرد! بی خبر بود که ما مشترک کیهانیم
- مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش گفت:دنیاشده از مشکل پر،این هم روش!
- ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم اما نه فرت و فرت! که یکبار دیده ایم!
- تو را ز کنگره ی عرش میزنند سفیر! چرا به کنگره شعر میروی شاعر؟!
- گر شدم رفتگر بهانه مگیر خاک راه تو رُفتنم هوس است!
- در آستین مرقع پیاله کن پنهان که چوب و غیره در آن ناگهان فرو نکنند
- اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را به دستش می دهم کاری که بار آخرش باشد!
- پیرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست آنقدر عربده زد آبروی ما را برد!
- وفا مجوی ز دشمن که پرتوی ندهد چراغ موشی دشمن کنار لیزر دوست
- چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را ولی از روی پایم خواهشاً بردار دستت را!
- من،شعر فقط گفته ام از باده و افسوس! گل در بر و می در کف دیوید بکام است