در مدارس دولتی ( بدون پیشوند و پسوند) الزام هست که دانش آموزان را اردوی تفریحی ببرند. البته یک مدتی دانش آموزان سال دوم دبیرستان را به اردوی راهیان نور می بردند که خیلی خوب بود اما در مدارس غیر دولتی از این سفر خبری نبود لااقل دبیرستان علامه حلی 5 که دانش آموزانش را لایق این سفر ندانست و چه ظلمی به این بچه ها کردند با نبردن این بچه ها به این سفر.
این موقع سال معمولا بچه ها را به اردوگاه منظریه می برند ، باغ بسیار بزرگ و زیبا در شمال تهران. چند روز پیش دانش آموزان مرا هم به این اردو بردند و چون کلاس هایم خالی شد من هم همراه دانش آموزان رفتم. البته سال های قبل هم دو بار به این اردو رفته بودم و تجربه تلخی بود ولی برای همکاری با عوامل اجرایی که نیروی کافی نداشتند این بار هم با نگرانی از تکرار تجربه تلخ گذشته رفتم. از قبل به دانش آموزانم گفته بودم که چون سال سوم دبیرستان هستند از این فرصت خوب برای تفریح سالم استفاده کنند. سال بعد چهارمند و مرتب کلاس دارند و باید طبق برنامه ریزی برای کنکور درس بخوانند بعد هم در یک چنین جایی با همسالان امکان حضور ندارند. گفته بودم که باید تحرک کافی داشته باشند و خوراکی سالم هم به اندازه و نه زیاد به همراه بیاورند. به غیر از دانش آموزان من تعدادی دانش آموز کلاس های دیگر هم بودند که نمی شناختمشان اما وصف شان را شنیده بودم. راننده جوان اتوبوس اولین مشکلی بود که با آن برخورد کردم و اینکه بعضی به دنبال جلب توجه او بودند و ... .قرار بود بچه ها موبایل و دوربین همراه نداشته باشند و همان اول راه معاون تعدادی گوشی از بچه ها گرفت و به من داد و قرار شد فقط برای گرفتن عکس به بچه ها تحویل نحویل بدهم و به دلیل اینکه این معاون خودش همراه ما نیامد در اردوگاه تحت فشار همه موبایل ها تحویل بچه ها شد. از طرف مسئولین اردوگاه به بچه ها تذکراتی داده شد از جمله اینکه بچه ها باید با فرم مدرسه در اردوگاه باشند و از یک محدوده ای هم که مشخص کردند بیرون نروند و ...
تعدادی از دانش آموزانم از من و دبیر دیگرشان خواستند تا با آنها وسطی بازی کنم ( تعداد دانش آموزان حدود 70 نفر بود و ما 4 نفر بودیم که به عنوان مربی همراه آنها بودیم) شاید حدود 35 سال بود که اینگونه بازی نکرده بودم اما قبول کردم و نیم ساعتی که گذشت به درخواست معاونی که همراهمان آمده بود برای سرکشی به بقیه بچه ها رفتم. در این مدت از دو مدرسه دیگر هم به اردوگاه آمده بودند. در میان دانش آموزان آن مدارس بودن بچه هایی که آرایش کرده بودند و لباس عوض کرده و فکر میکردند آمده اند عروسی و گروه گروه شده بودند و با آهنگ هایی که از موبایل های شان پخش می شد میرقصیدند. سراغ دانش اموزان خودمان رفتم ، همه را که نمی شتناختم فقط گاهی از اینکه نام مرا صدا می کردند که فلانی آمد می فهمیدم دانش آموز مدرسه ما می باشد. و خودشان را جمع و جور می کردند. در میان اینها هم بودند کسانی که حداقل روژ لب را آورده بودند و استفاده کرده بودند و یا مشغول عکس گرفتن درانواع فیگورها با حجاب و یا بی حجاب بودند. در این سرکشیدن ها با دو مربی که همراه دانش آموزان منطقه 18 بودن برخورد کردم بعد از سلام و خسته نباشید گفتند چرا این جا اینقدر سخت گیری میکنند؟ گفتم مثلا چکار می کنند ؟ گفت :همینکه بچه ها حق عوض کردن لباس ندارند و یا نباید برقصند و یا آرایش کنند. اگه اینجا اینکار ها را نکنند پس کجا خودشان را تخلیه کنند بروند توی کوچه برای پسرها ؟ گفتم آخه یه رژ زدن اینجا باعث تخلیه چی میشه جز اینکه تازه یک پله برمیداره و بعد میره سراغ پله های دیگه که معلوم نیست به کجا میرسه. رو کرد به همکارش و گفت : منطقه اینها خیلی سخت گیره . و بعد رفتند. البته فرصت نشد که بگم بابا پس حکم حرام بودن رقص چی میشه؟ اینکه یک دختر دبیرستانی برای دوستاش لباس تنگ و باز و کوتاه بپوشه چه حکمی داره؟ یا آرایش یک دختر دبیر ستانی چه حکمی داره؟ ظاهرا در آموزش و پرورش این چیزها جایی نداره. جالبه که همکار همراهم می گفت در دبیرستانی بوده که مدیر مدرسه یک روز در سال بچه ها را وادار به رقصیدن میکرده تا تخلیه بشوند! در اواخر وقت دانش آموزان ما هم که در آلاچیق کناری ما بودند مراسم بزن و برقص شان را برپا کردند و جالبه که چند نفرشان هم ماموریت داشتند که نقش دیوار را بازی کنند که من نبینم! من هم وقتی دیدم همکار معاون هیچ اعتراضی نمی کند سکوت کردم اما واقعا ناراحت بودم که چرا قبول کردم این اردو را همراهی کنم. از گفتن یک سری مسائل هم معذورم. اردو طوری برنامه ریزی نشد که یا ما بعد از نماز ظهر از اردوگاه خارج شویم یا هنگام اذان ظهر به مدرسه برسیم. یعنی اصلا نماز جایی در این برنامه نداشت. و من چوب بی توجهی به عمل حرام بچه ها را خوردم و نشد که نمازم را اول وقت بجا بیاورم .البته تعجبی هم ندارد چون روزهای دیگه هم که مدرسه هستیم درست مقارن اذان ظهر باید به کلاس برویم
اما سوالات من از مراجع و علما و کارشناسان تربیت اسلامی
1-واقعا وظیفه من به عنوان معلم در چنین شرایطی چیست؟
2- آیا حرف مربی مبنی بر اینکه دانش آموز دختر با آرایش کردن و رقصیدن و لباس عوض کردن تخلیه روحی روانی می شود و جلوی انحرافاتش گرفته می شود درست است؟
3-تکلیف احکام موجود در مورد رقص و آرایش و لباس های ... چیست؟
4- اگر بچه ها تا وقتی دانش آموزند با احکام آشنا نشوند و به آن عمل نکنند پس کی و کجا وقت آن است؟
5- آیا صحبت مربی محترم زنگی خطری برای همه مسئولین چه رسمی و چه شرعی نیست. اینکه در آموزش و پرورش، پرورش سلیقه ای و ناآگاهانه است.
6- جای آموزش اهمیت نماز کجاست. نمی شود فقط در زبان به دانش آموز در مورد نماز اول وقت گفت اما در عمل مسئولین مدرسه و آموزش و پرورش در عمل برای نماز و فرآن ارزش قائل نباشند.
مسئولین می توانند در همان اردوگاه برنامه های فرهنگی و آموزشی برگزار کنند که دانش آموز وقتی برمیگردد کوله بارش پر از گناه نباشد و نکته اخلاقی و عقیدتی و سیاسی جدیدی یاد گرفته باشد .و این به شرطی است که مسئولین بخواهند.
من بطور رسمی از سال 73دبیر آموزش و پرورش هستم. در این مدت هیچ حرکتی مبنی بر تقویت اطلاعات دینی و یا آموزش اخلاق اسلامی را برای همکاران مشاهده نکرده ام. اگر خودم برای بچه ها حرف هایی را از سر مسئولیت و برای آگاهی بیشتر بچه ها در جهت خودشناسی و یا اخلاق میزنم ، خودم سعی می کنم به دنبال یادگیری باشم و حرفی را بزنم که عامل به آن هستم . از دید من در مدرسه اول پرورش دانش آموز به عنوان یک مسلمان مومن باید هدف باشد و بعد آموزش های علمی.
در مورد آموزش آموزه های دینی و اخلاق در مدارس دولتی حرف بسیار است که اگر عمری باقی بود در آینده انشاءالله مطرح می کنم. خداوند رحمت کند کسی که به این سوالات پاسخ دهد.