سراج معلم

لاحول ولاقوة الا بالله العلی العظیم-لا موثر فی الوجود الا الله -امام خامنه ای:ان‌شاءالله تا ۲۵ سال آینده چیزی به نام رژیم صهیونیستی وجود نخواهد داشت

سراج معلم

لاحول ولاقوة الا بالله العلی العظیم-لا موثر فی الوجود الا الله -امام خامنه ای:ان‌شاءالله تا ۲۵ سال آینده چیزی به نام رژیم صهیونیستی وجود نخواهد داشت

سراج معلم

هدف دادن اطلاعاتی در مورد دین و دنیاست
امیرالمومنین در حدیثی زیبا در راستای بصیرت افزایی می فرمایند: « کور آن کسی نیست که چشم ندارد ، بلکه کسی است که بصیرت ندارد. (کنزالعمال حدیث 1220) امام صادق(ع) می فرماید: عموی ما عباس بن علی، بصیرتی نافذ و استوار داشت. تعریفی بسیار زیبا از بصیرت : ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﺧﺪﻣﺖ مقام معظم ﺭﻫﺒﺮﯼ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺍﯼ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﺎ ﺑﺼﯿﺮﺕ ﺗﺮﺑﯿﺖﮐﻨﯿﻢ. آقا ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ: ﻣﻨﻈﻮﺭﺗﻮﻥ ﺍﺯ ﺑﺎ ﺑﺼﯿﺮﺕ ﭼﯽ ﻫﺴﺖ؟ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ: ﮐﺴﺎﻧﯽ ﻣﺜﻞ ﻣﻘﺪﺍﺩ ﮐﻪ ﭼﺸﻤﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﻫﺎﻥ ﻣﻮﻻﯾﺸﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﮔﻮﺵ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻭﻟﯿﺸﺎﻥ... آﻗﺎ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ: ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ، ﺍﻣﺎ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺑﺼﯿﺮﺕ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ. ﻣﻨﻈﻮﺭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻓﺮﺩ ﺑﺼﯿﺮ, ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﻣﺜﻞ ﻣﺎﻟﮏ ﺍﺷﺘﺮ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ امیرالمؤمنین (علیه سلام) ﺩﺭ ﻭﺻﻔﺶ ﻣﯿﻔﺮﻣﺎﯾﻨﺪ: مالک ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪ ﺍی اﺳﺖ ﮐﻪ ﺍگرﺩﺭ ﺑﯿﺎﺑﺎﻧﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﻣﻮﻻﯾﺶ ﻭ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﭘﯿﺶ ﺑﯿﺎﯾﺪ، ﺩﻗﯿﻘﺎ" ﮐﺎﺭﯼ را ﻣﯿﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻧﺰﺩ ﻣﻮﻻﯾﺶ ﺑﻮﺩ، ﻣﻮﻻﯾﺶ ﻫﻤﺎﻥ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺍﻣﺮ ﻣﯿﮑﺮد... ﺑﺼﯿﺮﺕ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺭ ﻏﯿﺒﺖ ﻣﻮﻻﯾﺖ هم ﺑﺪﺍﻧﯽ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﻭ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﺍ عمل کنی به نقل از qaemworld.blog.ir - هرگونه برداشت از این وبلاگ حتی بدون ذکر منبع آزاد است!

آخرین نظرات

۲۹۹ مطلب با موضوع «اخلاقی» ثبت شده است

در محضر پدر بزرگوار شهید حسن توتونکار بودم ، ایشان بعنوان یادگار ، یادی از اعمال فرزند شهیدش نمود و فرمود:

یکبار که حسن به مرخصی آمده بود ، صبح آمد به درب مغازه ، اما با دمپایی. به او گفتم مگر کفش نداشتی که با دمپایی آمدی گفت داده ام برای تعمیر. گفتم خوب فعلا با پوتین میآمدی تا کفش را از تعمیر کار بگیری. گفت:

پدرم ، آن پوتین ها را دولت نزد من به امانت گذاشته است تا در جبهه استفاده کنم ، استفاده در مصارف شخصی از آن پوتین ها حرام است.

اگر منصفانه به کارها و اعمال و رفتار خودمان نگاه کنیم فاصله ما از شهیدان به وضوح معین میگردد و این معنای آن آیه از قرآن میباشد که " کفی بنفسک حسیبا ".

رئیس حوزه علمیه اصفهان گفت: ماه‌های رجب، شعبان و رمضان می‌تواند دل انسان را تبدیل به عرش الهی کند، به‌ شرط آنکه از هر موجودی غیر از خدای سبحان منقطع و به خداوند وصل شود.

به گزارش خبرگزاری فارس از اصفهان به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حضرت آیت‌الله‌ حسین مظاهری، رئیس حوزه علمیه اصفهان در کتاب ارتباط عاطفی خود با خداوند اظهار کرد: ماه‌های رجب، شعبان و رمضان فرصتی برای دستیابی به ملکه تقوا است و کسی که توجه داشته باشد، می‌تواند در این سه ماه، ملکه عدالت و تقوا پیدا کند و می‌تواند برای چشم و گوش و زبان خود و مهم‌تر از آن برای دل خود، درب و دربان درست کند و اعضا و جوارح خویش را به کنترل درآورد.

وی در ادامه گفت: چنین کسی می‌تواند نفی خاطر داشته باشد. رسیدن به این مقام، به‌راحتی امکان‌پذیر نیست، ولی نزول باران رحمت الهی، راه را هموار می‌کند و موانع را برطرف می‌سازد، لذا اینکه توصیه می‌شود همه به‌ویژه جوانان عزیز باید خود را در معرض نسیم رحمانی قرار دهند و از این فرصت‌های گران‌قدر بهره‌مند شوند، به خاطر این است که رسیدن به مقامات والای معنوی و عرفانی که در حالت عادی بسیار مشکل است، در این‌گونه فرصت‌ها میسّر می‌شود، در ماه‌های مبارک رجب، شعبان و رمضان، انسان می‌تواند راه صدساله را در یک‌شب بپیماید، به‌شرط آنکه خود را در معرض باران بی‌کران رحمت و مغفرت پروردگار قرار دهد.

آیت‌الله مظاهری ادامه داد: این ماه‌های عزیز، می‌تواند این واقعیت را به انسان یادآوری کند که دل او متعلق به خداوند یگانه است و صاحب اصلی قلب انسان، خدای تعالی است. یادآوری این حقیقت موجب می‌شود آدمی ‌مملکت دل خویش را از وجود اغیار تهی کند و کلید خانه را به دست صاحب آن بسپارد. خداوند متعال در حدیث قدسی می‌فرماید: لَمْ یَسَعْنِی سَمَائِی وَ لَا أَرْضِی وَ وَسِعَنِی قَلْبُ عَبْدِی الْمُؤْمِن

رئیس حوزه علمیه اصفهان بیان کرد: بسیار شایسته است که هر انسانی در همه ایام سال به‌خصوص در این روزها و ماه‌های گرامی، قدری به این موضوع مهم بیندیشد که چرا دنیا و مشتهیات نفس و قدرت و ثروت و تجملات فریبنده، جای خدا را در دل‌گرفته است؟

وی ادامه داد: بالاترین گناه نزد اهل معرفت این است که آدمی غیر خدا را به دل خویش راه دهد. این نوعی غصب است و گناه آن از منظر علمای علم اخلاق و سالکان الی‌الله بسیار بزرگ است.

این مرجع عالی‌قدر ادامه داد:

سلام بر تفکری که

 حتی با تحریم آب...

    تن به سازش با دشمن نداد.

الهی؛

   چنان هدایتمان کن تا

      نه مثل مختار بعد واقعه،

      نه مثل حر در میان واقعه،

      که مثل عباس در تمام واقعه،

      به تکلیفمان عمل کنیم.            اللهم آمین

منبع: http://alamdar1393.blogfa.com

این عالم ، عالمی است که بیشتر مردم به حقیقتش نمی رسند و تا آخر، به بازی مشغولند. هرکدام یک نوع بازی انتخاب می کنند، یک عده مذهب بازی می کنند، یک عده دوست بازی می کنند، یک عده هنر بازی می کنند، یک عده عتیقه بازی می کنند اما هیچ کدام به حق مشغول نیستند.

حتی کتاب بازان هم "کمثل الحمار یحمل اسفارا "کتاب می خرند، جلد می کنند، پهن می کنند، جمع می کنند و کتاب باز هستند. حتی عده ای دین را وسیله بازی قرار می دهند و دین باز و دین فروش اند ولی یک وقتی می فهمند که عملشان سودای خام بوده و هیچ چیز نیست.

اگرخواستید بازی کنید، بازی عشق را انتخاب کنید که به تعبیر هندی ها یعنی بازی آگاهی جهانی و نه این آگاهی محدود و تیره که درهمه انسانها است. وصل بشوید به آن آگاهی مطلق و برسید به دیدار آن صورت جهانی؛

جهان عشق است و دیگر زرق سازی، همه بازی است، الّاعشق بازی.

استاد الهی قمشه

دختره تو دانشگاه جلوی یه پسر رو گرفت وگفت: خیلی مغروری ازت خوشم میاد هرچی بهت آمار دادم نگاه نکردی ولی چون خیلی ازت خوشم میاد من اومدم جلو خودم ازت شمارتو بگیرم باهم دوست شیم

پسرگفت شرمنده نمیتوانم من صاحب دارم

دختره که از حسودی داشت میترکید گفت:خوش بحالش که با آدم باوفایی مثل تو دوسته...

پسره گفت:نه خوش بحال من که یه همچین صاحبی دارم .

دخترگفت اووووه چه رمانتیک این خوشگل خوشبخت کیه که این جوری دلتو برده؟عکسشو داری ببینمش؟

پسر گفت عکسشو ندارم خودم هم ندیدمش اما میدونم خوشگل ترین ادم دنیاست,

دختره شروع کرد به خندیدن مسخره کردن می گفت ندیده عاشقش شدی ؟نکنه اسمشم نمیدونی ؟

پسر سرشو بالا گرفت گفت آره ندیده عاشقش شدم اما اسمشو میدونم ...اسمش مهدی فاطمه (عج الله) است ...

دوست مهدی (عج الله) با نامحرم دوست نمیشه ...
در این دنیای وانفسا که تا تکان میخوری عمرت به پنجاه رسیده است ، سالم ماندن دین و دنیای تو در این باقیمانده عمر بسیار جدی و مهم مینماید. کشوری که ادعای مسلمانی دارد ولی:

1 - هنوز نمیتواند بین دو خط رانندگی کند و ساده ترین حکم دین و پیامبر اسلام که رعایت حق مردم است را به جا بیاورد ؛

2 - پیامبر مسلمانان فرمود که تمام بدیها را در یک اتاق قرار داده اند و درب آن را قفل نموده اند و کلید این قفل دروغ است. و مردمی که دروغگویی را زرنگی میپندارند؛

3 - فروشندگانی که حبیب پول هستند به هر صورتی که در بیاید و نه حبیب خدا؛

4 - معلمانی که شغل انبیاء را بازیچه میدانند؛

5 - کارگزارانی که ولی نعمت رعایا هستند و نه خدمتگزار ایشان؛

6 - حاکمانی که برای هر کاری اول درصد خودشان را میطلبند و برای اهل و عیال خود بهترین ها را جدا میسازند و برای ایشان داستان علی و عقیل و بیت المال ، علی و زینب و عسل جز گزافه ای بیش نیست؛

7 - سیاستمدارانی که کشور را تشک کشتی میدانند و برای برنده شدن همه فنی را اجراء میکنند تا به پستها دست یابند و در این میان دستورات علی به مالک اشتر در امر حکومت داری خرافه ای بیش نیست؛

8 - بقالی و سوپر مارکت محله ما ، داستان علی و میثم تمار و تجمیع خرمای خوب و بد ، که وهمی بیش نیست؛

9 - نانوای محله ما ، که قد و قواره نان فقرا و اغنیاء و حتی میزان پخت آن که از زمین تا عرش متفاوت است؛

10 - گمرکچی ، کارمند ممیز مالیات و دارایی ، کارمندان شهرداری ، و کارمندان دوائر دولتی ..... و تا پول ندهی کار شما راه نخواهد افتاد ، که جدیدا" رشوه را به نامهای هبه و یا دفع شرّ تغییر نام داده اند؛

11 - بانکها و قروض ربوی و تشویق به ربا و نزول در تلویزیون برای همین بانکها؛

12 - دفترچه های عقد و ازدواجی که بسیاری از شروط مندرج در آن که قطعا" با اسلام پیامبر مان در تنافر است؛

13 - و طلاقهایی که مبنای دین اسلام را نداشته ، و لاجرم ازدواج متعاقبش خود زنای محصنه ای بیش نیست ، و حاصل ،فرزندانی ولد شبهه؛

14 - دولتی که قوانینی میگذارد که نه برای دنیای مردم فائده ای دارد و نه برای آخرتش ، فقط راه دست درازی به بیت المال را برای مشتی آقازاده باز مینماید؛

باور کنید که برای سالم نگهداشتن و عصمت دین و دنیا ، زندگی در دیار کفار ترجیح دارد بر زندگی در دیار مسلمانان. حداقل در دیار کفر خط شاخص بین کفر و دین در ابرهای شبهه مدفون نشده است و میتوان خود و خانواده را از غرق شدن در شبهه نجات داد.

اطرافمان مملو است از شبهه ای به نام " مسلمانان منافق " که منجر به شهادت 12 معصوم ما گشته است. از حضرت زهرا و حضرت علی .... تا حضرت عسگری. و قطعا حضرت حجت نیز شهید به دست همین مسلمانان منافق خواهند بود.

... و مسلمانان منافق همان یهودیان امت پیامبر میباشند.

یک نفر نوشت:
تا به حال دقت کرده اید که نزدیک به 36 سال است که از تمام تریبونهای ممکن مثل رادیو ، تلویزیون ، مساجد و منابر ، کارگروه های آموزشی در مدارس و دانشگاه ها ، آموزش ادارات ، گزینش ها ، حتی نقاشی و دیوار نوشته ها و ..... در حال تبلیغ احکام و شریعت اسلام هستیم و بازخورد آن این وضعیت در جامعه کنونی میباشد.

امان از لقمه حرام.

شاید یادتان نباشد ، زمان شاه نه تنها امکانی وجود نداشت ، حتی کوچکترین امکان را نیز با زندان و شلاق و ... جواب میدادند. اما: پدر های ما در نوع لقمه و درآمدشان دقت میکردند. نتیجه آن دقت ها ، خیل عظیم شهدای ایران عزیز و اسلامیمان میباشد. و خداوند به حرمت خون این عزیزان فعلا" کشور و مردم ما را بیمه نموده است.

قطعا" در دادگاه عدل الهی ، ما والدین باید پاسخگوی این مسئولیت خطیر باشیم که چرا در مال خود و مال اندوزی خود دقت نکردیم و حلال و حرام را نفهمیدیم.

یادمان باشد که جامعه ای که از مال حلال ارتزاق میکند قطعا" مورد رحمت خدا واقع میشود حتی اگر نتوانیم خوب تبلیغ کنیم. چرا که خداوند نورش را در دلهای پاک خواهد گسترانید و هر کجا که نور خدا باشد ضلالت راهی ندارد

شهردار گنبکی ریگان عصرها همانند یک کارگر لباس می‌پوشد و به همراه کارگران مشغول فعالیت‌های عمرانی می‌شود.

خبرگزاری فارس: وقتی شهردار گنبکی ریگان کارگر می‌شود + تصاویر

به گزارش خبرگزاری فارس از ریگان، رضا وحیدزاده شهردار گنبکی ریگان عصرها همانند یک کارگر لباس می‌پوشد و مشغول فعالیت‌های عمرانی می‌شود.

در سفری که به شهر گنبکی ریگان داشتیم در ورودی شهر متوجه شدیم، شهردار این شهر بعدازظهرها با لباس کارگری مشغول انجام کارهای عمرانی می‌شود.

این شهردار در بعدازظهرهای گرم شهرستان ریگان که گرمای بالای 40 درجه مردم را به خنکای منازل خود می‌کشاند برای خدمات‌رسانی به مردم و آبادی شهر در حال تلاش و فعالیت است.

وحیدزاده بعدازظهرها به همراه کارگران خود در ایجاد بوستان‌ها و پارک‌های شهر همکاری می‌کند.

رضا وحیدزاده در حالی که مشغول جوشکاری برج نور بود، به خبرنگار فارس گفت: هدف من از این کار رضایت خداوند و مردم است.

مرتضی رئیسی یکی از اهالی شهر گنبکی نیز گفت: وقتی بعدازظهرها از ورودی شهر گنبکی ریگان عبور می‌کنم می‌بینم شهردار همانند یک کارگر مشغول کار و فعالیت است.

به گزارش فارس، شهر گنبکی در 25 کیلومتری مرکز شهرستان ریگان قرار دارد.

چرا نمک به حرامى مى کنید این همه از نعمت هاى الهى استفاده مى کنید و باز هم سرکشى و گناه و پیروى از هوس ‍ و هوى مى نمائید.

در زمان مجلسى اول که از علماى بزرگ اصفهان بود لوطى هاى اصفهان مزاحم مردم مى شدند و آنها را اذیّت مى کردند. روزى لوطى ها جلوى یکى از مؤ منان را گرفتند و به او گفتند: ما مى خواهیم امشب مهمان تو باشیم . مرد مؤ من با خود اندیشید: اگر آنها را دعوت نکنم در آینده مزاحم خانواده ام مى شوند و اگر آنها را دعوت نمایم با وسایل موسیقى و لهو و لعب به خانه ام مى آیند و در خانه کارهاى زشت و گناه آلود انجام مى دهند.

مرد به ناچار نزد مجلسى رفت و مشکل خود را با او در میان گذاشت ، مجلسى چند لحظه فکر کرد و سپس گفت : آن ها را دعوت کن که به خانه ات بیایند.هنگام شب مجلسى اوّل زودتر از مهمانان به خانه مرد مؤ من رفت و به انتظار لوطى ها نشست . وقتى لوطى ها آمدند و مجلسى را دیدند، پَکَر شدند، تصمیم گرفتند کارى کنند که مجلسى قهرکند و برود تا موى دماغشان نباشد، با این تصمیم رئیس لوطى ها به مجلسى گفت :

جناب آقا! مگر راه و روش ما لوطى ها چه عیبى دارد که به ما اعتراض ‍ مى کنید و شما چه خوبى دارید که ما باید شما را ستایش نمائیم ؟

مجلسى فرمود: ما هزار عیب داریم ولى نمک شناسیم اگر نمک کسى را خوردیم دیگر نمکدان نمى شکنیم و به او خیانت نمى کنیم لطف او تا پایان عمر از خاطرمان نمى رود. ولى من این صفت را در شما نمى بینم .لوطى گفت : در اصفهان از هر کسى مى خواهید بپرسید تا ببینید ما نمک چه کسى را خورده ایم که نمکدانش را شکسته باشیم و به او بد کرده باشیم . مجلسى فرمود: خودم گواهى مى دهم که شما همگى نمک نشناس ‍ هستید. آیا شما نمک خداوند را نخورده و نمکدان او را نشکسته اید؟خداوند این همه نعمت به شما داده نعمت سلامتى و چشم و گوش و دهان و دست و پا و.... به شما داده و هر روز شما را بر سفره خود نشانیده و روزى شما را رسانیده است . چرا نمک به حرامى مى کنید این همه از نعمت هاى الهى استفاده مى کنید و باز هم سرکشى و گناه و پیروى از هوس ‍ و هوى مى نمائید لوطى ها مانند برق گرفته ها در جاى خود خشکشان زد و به ناگاه از خواب غفلت بیدار شدند. سکوت مطلق بر خانه حکمفرما شد. پس از مدتى لوطى ها که سر به زیر انداخته بودند یکى یکى از خانه خارج شدند. صبح روز بعد لوطى ها به خانه مجلسى رفتند و در حضور او از گناهان خود توبه کردند. ما نیز در عمر خودمان از نعمت هاى بى شمار الهى استفاده مى کنیم ولى خدا را فراموش کرده ایم . آیا ما از آن لوطى هاى گناهکار نیز بدتر هستیم که متوجه لطف و محبت بى پایان خداوند نمى شویم ؟  ایمان : ج 1، ص 140 .

آیت‌الحق مرحوم حاج میرزا علی قاضی طباطبائی درباره ماه‌های رجب، شعبان و رمضان فرمود: هان! ای برادران عزیز و گرامیم؛ آگاه باشید! متوجّه و هشیار باشید که ما در قرقگاه زمانی (ماه‌های رجب، شعبان و رمضان) داخل شده‌ایم!

 و همان‌گونه که در زمین‌های حرم باید از محرّمات اجتناب نمود و ارتکاب یک سلسله اعمالی که در جایی جرم نیست، امّا در حرم جرم محسوب می‌شود، در این ماه‌ها هم که قرقگاه زمانی محسوب می‌شوند، چنین است و باید با هشیاری و مواظبت در آن وارد شد و به همان نحو که در قرقگاه مکانی که حرم است، انسان به کعبه نزدیک می‌شود، در این ماه‌ها هم که قرقگاه زمانی است، انسان به مقام قرب خداوند می‌رسد. پس چقدر نعمت‌های پروردگار بر ما بزرگ و تمام است؟! و او هرگونه نعمتی را بر ما تمام نموده است.
 
پس حال که چنین است، قبل از هر چیز، آنچه که بر ما واجب و لازم می‌باشد، توبه ایست که دارای شرایط لازم و نمازهای معلومه است۱ و پس از توبه، واجب ترین چیز بر ما، پرهیز از گناهان صغیره و کبیره است تا جایی که توان و قدرت و استطاعت داریم!.
 پس به راستی، هر کسی که در صدد متذکّر شدن به ذکر حقّ و در مقام خشیّت از ذات اقدس حضرت حقّ متعال بوده باشد، می تواند از راه مراقبه و محاسبه و معاتبه و معاقبه متذکّر گردد!.
 
پس از این مرحله، با دل‌های خود، به خداوند رو آورده، بیماری‌های گناهانتان را معالجه و مداوا نمائید و به وسیلۀ استغفار، بزرگی و سنگینی عیوب خود را کاهش دهید و بپرهیزید از اینکه حریم الهی را بشکنید و پرده‌های حجاب را بالا زده، حرمت حرم را هتک نمائید!
 زیرا به راستی چنین شخصی در نظام تکوین بی آبرو و مهتوک است؛ گرچه خداوند کریم از روی کرمش، به حسب ظاهر، آبروی او را حفظ نماید و همین جزای اوست و نیازی به مجازات پروردگار ندارد!. و امّا دستورالعمل این سه ماه:
۱. بر شما باد به اینکه نمازهای فریضۀ خود را با نوافل آن که مجموعاً پنجاه و یک رکعت است، در بهترین اوقاتشان انجام دهید و اگر نتوانستید چهل و چهار رکعت آن را به جا بیاورید؛
 ۲. و امّا در مورد نافلۀ شب، به خصوص باید بدانید که: انجام دادن آن در نظر مؤمنان و سالکان حضرت معبود، از واجبات است و هیچ چاره‌ای جز به جا آوردن آن نیست؛
 ۳. بر شما باد به قرائت قرآن کریم در نافله‌های شب! که انسان را حرکت داده، سیر او را سریع می‌نماید و برای او بسیار مفید است. پس تا می‌توانید در شب‌ها قرائت قرآن کنید، زیرا قرائت قرآن شراب مؤمنان است؛
 ۴. بر شما باد به انجام دادن اوراد و أذکاری که هر یک از شما به عنوان دستور در دست دارید و بر شما باد به مداومت سجدۀ یونسیّه و گفتن ذکر یونسیّه: «لا إلهَ إلا أنتَ سُبحانکَ إنی کُنْتُ مِن الظالمین۷» در سجده از پانصد تا هزار مرتبه؛
 ۵. بر شما باد به زیارت مشهد اعظم، که مراد همان حرم مطهّر امیرمؤمنان(ع) و قبر نورانی آن بزرگوار است و نیز سایر مشاهد مشرّفۀ اهل‌بیت(ع) و مساجد معظّمه، مانند: «مسجد الحرام»، «مسجدالنّبی»، «مسجد کوفه»، «مسجد سهله» و به طور کلّی هر مسجدی از مساجد؛ زیرا مؤمن در مسجد، همانند ماهی است در آب دریا!
 ۶.هیچ‌گاه پس از نمازهای واجب خود، تسبیحات حضرت صدّیقه(س) را ترک ننمایید؛ زیرا این تسبیحات، یکی از انواع «ذکر کبیر» شمرده شده است؛
 ۷.یکی از وظایف مهم و لازم برای سالک إلی‌الله، دعا برای فرج حضرت حجّت(عج) در قنوت «وَتْر» است. بلکه باید در هر روز و در همۀ اوقات و همۀ دعاها، برای فرج آن بزرگوار دعا کرد.
 ۸.یکی دیگر از وظایف لازم و مهم، قرائت زیارت جامعه، معروف به «جامعۀ کبیره» در روز جمعه است.
 ۹. لازم است که قرائت قرآن حتماً کمتر از یک جزء نباشد.
 ۱۰. تا می‌توانید بسیار به دیدار و زیارت برادران نیکوکار خود بشتابید؛ زیرا به راستی آنها برادرانی هستند واقعی که در تمام مسیر، همراه انسانند و با رفاقت خویش، آدمی را از تنگناها و عقبات نفس عبور می‌دهند!.
 ۱۱. به زیارت اهل قبور ملتزم باشید؛ ولی نه به صورت مداوم و همه روزه (مثلاً در هفته، یک روز انجام بگیرد) و نباید زیارت قبور در شب واقع گردد
اگرچه صرف قدم گذاشتن در وادی بی احترامی به والدین تاثیرات و پیامدهای مخرب فراوانی را بر زندگی مادی و معنوی انسان خواهد گذاشت اما باید دانست که این تاثیرات مخرب هنگامی به اوج خود می رسد که نَفَس از سینه مادر برون آید و به دادستانی از بی احترامی فرزندش او را نفرین کند. گویا که در چنین شرایطی خود خداوند دادستان او خواهد بود و بی شک هیچ کس هم جلودار چنین دادستانی نخواهد بود.
در این باره از امام محمد باقر (عَلیه السَلام) روایت شده است که ایشان فرموده اند: در میان بنی اسرائیل، عابدی به نام جریح بود .او همواره در صومعه ای به عبادت می پرداخت.
روزی مادرش نزد وی آمد و او را صدا زد، او چون مشغول عبادت بود به مادرش پاسخ نداد، مادر به خانه اش بازگشت. مادر بار دیگر پس از ساعتی به صومعه آمد و جریح را صدا زد، باز جریح به مادر اعتنا نکرد. برای بار سوم باز مادر آمد و او را صدا زد و جوابی نشنید.
از این رفتار فرزند دل مادر شکست و او را نفرین کرد. فردای همان روز، زن بدکاره ای که حامله بود نزد او آمد و همان جا درد زایمانش گرفت و بچه ای را به دنیا آورده و نزد جریح گذاشت و ادعا کرد که آن بچه فرزند نامشروع این عابد است.
پس این موضوع شایع شد و سر زبان ها افتاد. مردم به یکدیگر می گفتند: کسی که مردم را از زنا نهی می کرد و سرزنش می نمود، اکنون خودش زنا کرده است. ماجرا به گوش شاه وقت رسید که عابد زنا کرده است. شاه فرمان اعدام عابد را صادر کرد.
 در آن هنگام که مردم برای اعدام عابد جمع شده بودند، مادرش آمد و وقتی او را آن گونه رسوا دید، از شدت ناراحتی به صورت خود زد و گریه کرد. جریح به مادر رو کرد و گفت: مادرم آرام باش و سکوت اختیار نما! چرا که نفرین تو مرا به اینجا کشانده است وگرنه من بی گناه هستم.
وقتی که مردم این سخن را از جریح شنیدند به عابد گفتند: ما از تو نمی پذیریم، مگر اینکه ثابت کنی این نسبتی که به تو می دهند دروغ است. عابد که در این هنگام مادرش دیگر از او نارضایتی نداشت گفت: طفلی را که به من نسبت می دهند، پیش من بیاورید! طفل را آوردند و اوبه اذن الهی  با زبان واضح گفت: پدرم فلان چوپان است. به این ترتیب، پس از رضایت مادر، خداوند آبروی از دست رفته عابد را بازگردانید و تهمت هایی که مردم به جریح می زدند برطرف شد. پس از آن، جریح سوگند یاد کرد که هیچ گاه مادر خویش را از خود ناراضی نکند و همواره در خدمت او باشد.
 
پی نوشت ها:
1- علامه مجلسی. بحارالانوار،ج14: 111.
2-ناصری، محمود. داستانهای بحار الانوار، ج1: 57.
3-بهشتی، سید مصطفی. عواقب آه و نفرین مادر: 1.
منبع:قدس

تو گوهری که در کف طفلی فتاده ای

              من، ساده لوح کودک گوهر ندیده ام

گاهی بسنگ جهل، گهر را شکسته ام

              گاهی بدست خشم بخاکش کشیده ام

روز مادر و میلاد حضرت زهرا سلام الله علیها را به مادر عزیزم و همه مادران میهن پرافتخارم تبریک عرض می کنم. از مادرم برای همه زحمت های که کشید و شاید جز خالق بزرگ هیچ کس از این زحمت ها باخبر نیست تشکر می کنم . البته چون الان خودم مادر هستم میدانم شکر زحمات مادر در این عالم امکان پدیر نیست و این می تواند دلیلی بر وجود معاد باشد. از ایشان می خواهم عذر تقصیر مرا بپذیرند و تمام بدی های مرا به بزرگواری خودشان ببخشند و دعای خودشان را هرگز از من دریغ نکنند که بسیار محتاج این دعا هستم. از خواهران و برادران خودم و همه فرزندان مادران می خواهم با تعقل و تفکر بیشتر تصمیم گرفته و عمل کنند، مشکلات را اگر از پدر و مادر پنهان کنید آن ها هم غم شان را از شما پنهان می کنند ولی از درون میسوزند و ذره ذره آب می شوند و باید حسرت بخوریم که چرا این کار را کردیم یا آن کار را نکردیم. از خداوند می خواهم طول عمر با عزت و برکت و سلامتی و بی نیازی از غیر خدا نصیب همه پدران و مادران مومن و زحمت کش عطا بفرماید. آمین

بعد از خدا ، خدای دل و جان من توئی

         من،بنده ای که بار گنه می کشم به دوش

                     تو، آن فرشته ای که زمهرت سرشته اند

                                 چشم از گناهکاری فرزند خود بپوش.

این عالم عالم تغییر و تحول است و امکان تحول سریعتر است. من چشمم را نمی‌توانم کنترل کنم، خب با این مبارزه کن. اگر مبارزه کنی خیلی وقت نخواهد گذشت که شما پیروز شوید...

آقایان قدیمی که منطق درس می‌دادند، از انسان تعریفی می‌کردند که ما هم یاد گرفته ایم. می‌گفتند: انسان حیوان ناطق است. حیوان یعنی موجود زنده. همه حیوانات هم جزو موجودات زنده محسوب می‌شوند. انسان هم جزو موجودات زنده است. البته تنها تفاوتش این است که این موجود زنده فکر می‌کند و می‌تواند فکر کند.

آدم گاهی فکرش را در اقتصاد به کار می‌برد، اقتصاد دان می‌شود؛ در فیزیک به کار می‌برد، فیزیکدان می‌شود اما باز هم حیوان ناطق است. گاهی فکرش را در نقشه کشیدن برای مردم به کار می‌برد که چطور سر مردم گلاه بگذارد. این همه فکر! تو که به این خوبی فکر می‌کنی، چرا در این کلک و حُقه به کار بردی؟ فکرت را در گرگی به کار می‌بری. یک وقت آدم فکرش را در شهوت، پول، ریاست و... به کار می‌برد. این حیوان ناطق با صفت گرگی است. دیگری حیوان ناطق با صفت خوکی است و... این حیوان ناطق همه چیز می‌تواند باشد. زنده بودن یک فضیلت است. آدمی که زنده است قطعا با سنگ فرق می‌کند. آدمی که فکر می‌کند با حیوانات فرق می‌کند. گرگ مثل ساختمانش عمل می‌کند. انسان فکر می‌کند و بمبی می‌سازد که شاید بتواند ده میلیون آدم را نابود کند. پس حیوان ناطق گرگ، خوک و... است. این چیزها زحمت دارد ها. ما همینطور بی هدف زندگی می‌کنیم. خب مردم کوچه و بازار ممکن است نماز نخوانند، ما نماز بخوانیم. نمی‌دانم عدد دقیقش چقدر باید باشد ولی مثلا چند درصد مردم ایران ممکن است روزه نگیرند و ما بگیریم. این مقدار زحمت کافی است؟ می‌گوییم کافی نیست. این حداقل ممکن است. دیگر از این پایین‌ترش انسان از انسانیت بیرون می رود.

اگر آدم چیز بیشتری می‌خواهد باید بیشتر کار کند. آن شعوری که برای ما مقدر است، صدهزار برابر این شعوری است که الان داریم. عدد این نیست ولی خیلی بزرگ است. هم برای من و هم برای شما هیچ فرقی نمی‌کند. این برای همه مقدر است و آدم اگر کار بکند، می‌تواند به آن درجه از شعور برسد. در مرحله اول انسان به حیوان ناطقی که خصال فرشتگی را دارد تبدیل می‌شود. ببینید من مثلا به هیچ مناسبتی احساس حسادت نمی‌کنم؛ به هیچ مناسبتی. مثلا یک همکلاسی دارم که شاگرد اول است و من شاگرد پنجم هستم. و بر سر همین مطلب ناراحت می‌شوم. اگر رفیقم برنده شد و من خوشحال شدم، این یک قدم به سوی انسانیت است. این می‌شود حیوان ناطقی که فرشته است. اگر اینگونه نباشد انسان می‌شود حیوان ناطقی که گرگ است. حیوان ناطقی که آدم خجالت می‌کشد بگوید چیست.


به نقل از "ندای یک بسیجی": اتوبوس خط واحد میزبان یکی از دوستانم بود که در بخش اورژانس یکی از درمانگاه‌ها مشغول به کار است، پس از روبوسی و احوال‌پرسی گپ و گفتمان را از مسائل روز شروع کردیم، دوستم می‌گفت: شهوت پرستان عالم برای تخریب ارزش ها دست به تولید مطالبی انحرافی در قالبی زیبا می‌زنند مثلا در برخی از شبکه‌های اجتماعی و سایت‌ها و وبلاگ‌ها این مطلب انحرافی منتشر شده است که می‌گویند:

در محله‌ی ما زن فاحشه‌ای است که  همه او را برای یک شب دوست دارند، او با کسی کاری ندارد خودش را می‌فروشد و نان شبش را می‌خرد.حاج آقای محله می‌گوید: باید او از محله برود چون همه جوانان مسجدی را از راه به در کرده. ولی چرا مسجدی‌ها با یک فاحشه از راه به در شدند ولی فاحشه با این همه مسجدی به راه راست هدایت نشد؟ شاید فاحشه به کارش ایمان دارد و مسجدی‌ها نه!

به دوستم که خود نیز دارای مطالعات دینی خوبی است گفتم: این سخنان به ظاهر زیبایی که محتوایی انحرافی دارد در صدد این است که در گام اول مسجد و مسجدی را تخریب نماید، در حالی که واقعیت این گونه که این شیطان صفتان می‌گویند نیست، واقعیت این است که اگر شخصی واقعا با حضور قلب و از روی اخلاص در مسجد حاضر شود و در نماز جماعت و برنامه‌های فرهنگی آن شرکت کند، ضمن این که علم و معرفتش افزایش می‌یابد بر اثر عبادت روحش در مقابل فحشا و زشتی مقاوم می‌شود و می‌تواند در مقابل حمله‌های شیطان و هوای نفس ایستادگی کند، همان گونه که خداوند می‌فرماید:
«وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ" [سوره عنکبوت آیه 45]  نماز را برپا دار، که نماز انسان را از زشتی‌ها و گناه باز مى‏‌دارد»

غیرت دارای عناصر سه‌گانه است: 1. هویّت‌شناسی یعنی معرفت هویت خویش و دیگران ؛ 2.  غیرزدایی و مراقبت کردن از حریم خود و اجازه ندادن به بیگانه برای ورود به آن حریم ؛ 3. غیرگریزی یعنی پرهیز از تجاوز به حریم دیگران و عدم دخالت در حوزه غیر.

اگر کسی خودش را نشناسد نمی‌تواند مرز خود و بیگانه را بشناسد. لذا اولین عنصر در غیرت، همان هویّت‌شناسی است؛ البته این هویت شناسی باید به گونه ای باشد که بتواند مرز خود و دیگری را بشناسد؛ پس باید غیر را نیز بشناسد و بداند چه کسی غیر است و چه کسی خودی است؛ دوم: غیرزدا باشد و غیر را از حریم خود دور کند؛ سوم غیر گریز هم باشد یعنی همان طوری که غیر را از حریم خود دور می کند وارد حریم دیگری هم نمی شود. پس نه خود می رود و نه می گذارد غیر بیاید.
از نظرامیرمومنان (ع) غیور کسی است که هم خودش غیرت می ورزد و مراقب حریم خود است و هم وارد حریم غیر نمی شود؛ پس آن کسی که وارد حریم غیر می‌شود چنین شخصی  غیرت ندارد. از این رو آن حضرت می فرماید: مَا زَنَی غَیُورٌ قَطُّ؛هیچ آدم غیرتمندی زنا نمی کند.( نهج‌البلاغه، حکمت 305).