سراج معلم

لاحول ولاقوة الا بالله العلی العظیم-لا موثر فی الوجود الا الله -امام خامنه ای:ان‌شاءالله تا ۲۵ سال آینده چیزی به نام رژیم صهیونیستی وجود نخواهد داشت

سراج معلم

لاحول ولاقوة الا بالله العلی العظیم-لا موثر فی الوجود الا الله -امام خامنه ای:ان‌شاءالله تا ۲۵ سال آینده چیزی به نام رژیم صهیونیستی وجود نخواهد داشت

سراج معلم

هدف دادن اطلاعاتی در مورد دین و دنیاست
امیرالمومنین در حدیثی زیبا در راستای بصیرت افزایی می فرمایند: « کور آن کسی نیست که چشم ندارد ، بلکه کسی است که بصیرت ندارد. (کنزالعمال حدیث 1220) امام صادق(ع) می فرماید: عموی ما عباس بن علی، بصیرتی نافذ و استوار داشت. تعریفی بسیار زیبا از بصیرت : ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﺧﺪﻣﺖ مقام معظم ﺭﻫﺒﺮﯼ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺍﯼ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﺎ ﺑﺼﯿﺮﺕ ﺗﺮﺑﯿﺖﮐﻨﯿﻢ. آقا ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ: ﻣﻨﻈﻮﺭﺗﻮﻥ ﺍﺯ ﺑﺎ ﺑﺼﯿﺮﺕ ﭼﯽ ﻫﺴﺖ؟ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ: ﮐﺴﺎﻧﯽ ﻣﺜﻞ ﻣﻘﺪﺍﺩ ﮐﻪ ﭼﺸﻤﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﻫﺎﻥ ﻣﻮﻻﯾﺸﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﮔﻮﺵ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻭﻟﯿﺸﺎﻥ... آﻗﺎ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ: ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ، ﺍﻣﺎ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺑﺼﯿﺮﺕ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ. ﻣﻨﻈﻮﺭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻓﺮﺩ ﺑﺼﯿﺮ, ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﻣﺜﻞ ﻣﺎﻟﮏ ﺍﺷﺘﺮ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ امیرالمؤمنین (علیه سلام) ﺩﺭ ﻭﺻﻔﺶ ﻣﯿﻔﺮﻣﺎﯾﻨﺪ: مالک ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪ ﺍی اﺳﺖ ﮐﻪ ﺍگرﺩﺭ ﺑﯿﺎﺑﺎﻧﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﻣﻮﻻﯾﺶ ﻭ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﭘﯿﺶ ﺑﯿﺎﯾﺪ، ﺩﻗﯿﻘﺎ" ﮐﺎﺭﯼ را ﻣﯿﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻧﺰﺩ ﻣﻮﻻﯾﺶ ﺑﻮﺩ، ﻣﻮﻻﯾﺶ ﻫﻤﺎﻥ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺍﻣﺮ ﻣﯿﮑﺮد... ﺑﺼﯿﺮﺕ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺭ ﻏﯿﺒﺖ ﻣﻮﻻﯾﺖ هم ﺑﺪﺍﻧﯽ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﻭ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﺍ عمل کنی به نقل از qaemworld.blog.ir - هرگونه برداشت از این وبلاگ حتی بدون ذکر منبع آزاد است!

آخرین نظرات

۱۲۳ مطلب با موضوع «شهدا» ثبت شده است

اوایل شب، برق زندان قطع شده و آسایشگاه در تاریکی فرو رفته بود. تنها می شد با باریکه ی نوری که از پنجره به دیوار می تابید، رنگ خون را روی دیوارهای زندان تشخیص داد.من نیز در گوشه ای از دیوارهای محصور زندان نشسته بودم و با دلی دردمند و اندوهگین آخرین وصیت یکی از برادران آزاده را که لحظاتی پیش به شهادت رسیده بود، در خاطر مرور می کردم.

او صادقانه و با زبان خاص خودش گفته بود: هر کدام از شما که به میهن اسلامی بازگشتید،از قول من به ملت عزیز ایران بگویید کسانی که به جمهوری اسلامی خیانت کنند من از آنها نخواهم گذشت و هرکس به اندازه ی خدمتی که کند، اگر لایق باشم، از او شفاعت خواهم کرد. به خانواده ام نیز بگویید من مردانه در برابر دشمن ایستادم و مردانه به شهادت رسیدم.

صداقت و اخلاص او در بیان این گفته ها چنان بود که نمی توانستیم از فرو ریختن اشکهایمان جلوگیر کنیم و در آن فضای ملکوتی سوگند یاد کردیم که وصیت او و دیگر شهدای گرانقدر آزاده را به گوش ملت ایران برسانیم.

راوی: آزاده سید حمید ابوالفضلی / سایت جامع آزادگان

سردار بهمن، کارگر رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس به خاطره ای در مورد پیشگویی شهید حسن باقری اشاره می‌کند و می‌گوید:اواخر سال 1360 با آقای مهدی زین الدین کار می‌کردیم. شهید زین الدین مسئول اطلاعات سوسنگرد بود که بعدا فرمانده لشگر 17 علی ابن ابیطالب(ع) شد. او توی سوسنگرد بود و من هم مسئول شناسایی‌اش بودم. دو تا تیم بیشتر نداشت که من مسئول یکی از آن‌ها بودم. آن موقع امکانات خیلی کم بود و ما هم با یک گرفتاری‌هایی به شناسایی می‌رفتیم. همیشه باید می‌رفتیم پشت دشمن شناسایی می‌کردیم.

یک شب یادم هست شهید حسن باقری با سرلشگر صفوی که در جنگ به او آقا رحیم می‌گفتند، آمدند سوسنگرد در همان اتاق اطلاعات که یک اتاق تقریبا 20 متری بود. آن شب هم ما غذا نان و پنیر و ریحان داشتیم. بچه‌ها از همان طرف‌ها رفته بودند ریحان چیده بودند تا با نان و پنیر بخوریم. حسن آقای باقری، مهدی زین الدین، من، شهید احمدی خلج و یکی دو نفر دیگر از شهدا که اسمشان یادم نیست همه آمدند در اتاق دور سفره شام. آقای جبلی کریمی هم در جمع بود که الان هم هستند. تاریخ دقیقش یادم نیست اما اوایل سال 60 بود.

خلاصه در این جمعی که توصیف کردم شهید حسن باقری شروع کرد به صحبت کردن که: "ما باید اینجا یگان تشکیل بدهیم. باید جبهه‌ها را تقویت کرده و عراق را شکست دهیم. باید عراق را به عقب بزنیم." چیزهایی می‌گفت که وقتی ما گوش می‌‌دادیم، تعجب می‌کردیم. آن موقع در سال 60 کمترین امکانات را هم نداشتیم و سپاه هم بعد از چندین ماه تازه وارد جنگ شده بود. ایشان یک طرح‌هایی را می‌گفت که برای ما باور پذیر نبود. می‌گفت: "ما باید پیروز شویم. حتی عراق را مجبور کنیم که شرایط ما را بپذیرد. باید خرمشهر را بگیریم." آن موقع وقتی به حرف‌های ایشان گوش می‌کردیم، می‌گفتیم چرا با این شرایط ایشان چنین حرف‌هایی می‌زند؟ ولی بعدها دیدیم چیزهایی که سرلشگر باقری می‌گفت واقعا تحقق پیدا کرد. در جنگ چه اتفافات فراوانی افتاد. لشگرها و تیپ‌های سپاه تشکیل شد. سپاه یک ارتش قوی شد. و توانستیم پیروز شویم.

فرشته روح افزا همسر شهید حاتمی 2

گفت‌وگوی ویژه تسنیم با همسر شهید حاتمی

همسر شهید حاتمی با بیان "دولت سعودی باید به صدها چرا پاسخ دهد تا ما تنها به ‌بی‌کفایتی دولت سعودی بسنده کنیم" گفت: در دیداری که با آقا داشتیم، ایشان گفتند: شهادت شهید حاتمی برای ما ثلمه بود.

خبرگزاری فارس: چگونه خود را صاحب انقلاب و اثرگذار‌تر از خون شهدا می‌دانید؟/ خانواده شهدا اجازه سهم‌خواهی از انقلاب را به احدی نمی‌دهند
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس، در طی نامه عفت مرعشی مادر مهدی هاشمی رفسنجانی به حجت‌ الاسلام اژه‌ای سخنگوی قوه قضائیه، زهرا صفائی مادر شهیدان منصور و منوچهر مقدمی با صدور نامه‌ای خطاب به عفت مرعشی نکاتی را به وی خاطرنشان کرد که متن کامل این نامه در ادامه آمده است.

«بسم‌الله القاسم الجبارین و هادم شوکت المتکبرین

سرکار خانم مرعشی

السلام علینا و علی عبادالله الصالحین

گویا در خانواده هاشمی رفسنجانی سلام کردن رسم نیست، آن از نامه بدون سلام و والسلام همسرت به مقام معظم رهبری و این از نامه بی‌‌سلام تو به مسئولین قضایی. امیدوارم این سلام نکردن‌ها صرفاً از سر کم‌تربیتی باشد نه ناشی از روحیه استکبار و خودپرستی!

بخشی از نامه شما سؤالاتی بود که با عنوان خانواده هاشمی رفنسجانی امضاء شده و احتمالاً کار وکلای شما است که جواب آن را مسئولین قضایی خواهند داد ولی پاسخ من به بخش اول نامه است که به امضای شما رسیده، البته لحن آن هم با روحیه شما تناسب دارد.

سرکار عفت خانم! مسئولیت تربیت خانواده بر عهده زن خانواده است. خوب است به جای تهمت‌زدن به مسئولین کشور ببینی در کجای کار تربیت فرزندانت کم گذاشته‌ای که حالا مجبوری هر روز برای ملاقات با یکی از آنها به زندان بروی!

متن نامه مادر شهیدان کارکوب زاده به این شرح است:

خانم عفت مرعشی همسر آقای هاشمی رفسنجانی

سلام علیکم

 این روزها خبر اعتراض شدید شما، نسبت به حکم پسرتان مهدی هاشمی را در روزنامه و در اخبار دیدم، من کاری به درست یا غلط بودن حکم صادره از سوی قوه قضائیه ندارم، اگر حکم صادره صحیح است، پس این همه سر و صدا از طرف شما برای چیست؟ و اگر حکم صادره از نظر شما اشتباه است، حق اعتراض مسالمت آمیز طبق قانون برای شما محفوظ است و پس از طی مراحل قانونی روند اعتراض، باید شما و خانواده هاشمی به قانون تمکین کنید.

خانواده شما در اجرای قانون چه فرقی با دیگر خانواده‌ها دارد؟ شما و خانواده آقای هاشمی طوری رفتار می‌کنید که انگار به صاحبان اصلی انقلاب ظلم شده است، در حالی که مدافعان و صاحبان اصلی انقلاب شهدا هستند، شما به چه جراتی خود و خانواده خود را جدای از قانون می‌دانید و از عمل به آن سرباز می‌زنید، من به شما نصیحت می‌کنم که هرگونه آسیب رساندن به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، چه با زبان باشد چه با عمل و چه با توهین، خیانت به حضرت امام و خون مطهر شهدا است.

هنوز ما خانواده‌های شهدا، کارهای شما و خانواده‌تان را در سال 1388 فراموش نکرده‌ایم که چه طور خون به دل رهبر عزیزمان شد.

خانم مرعشی، این اعتقاد من است که شهدا مدافعان و حافظان این انقلاب هستند و این انقلاب را نگه می‌دارند نه شما و خانواده هاشمی.

 با نقل یک خاطره نامه‌ام را به پایان می‌رسانم، روزی در محضر مقام معظم رهبری بودم، ایشان فرمودند: خانم کارکوب زاده دعا کنید، من عرض کردم: آقا جان، دعا می‌کنم خوب‌ها خوب‌تر شوند و آنها که خوب نیستند خدا کمکشان کند تا خوب شوند ولی آنهایی که نمی‌خواهند خوب بشوند خدا خلاصشان کند که مملکت ما خلوت بشود و ایشان آمین گفتند.خانم مرعشی من هم از خدا می‌خواهم خدا کمکتان کند که خوب شوید.

مادر شهیدان کارکوب زاده

شهیدکاوه

ملاطفت امام موسی صدر با جنس زن، ریشه‌ای خانوادگی داشته است. امام موسی صدر در خانه پدری بزرگ شده است که با وجود مجتهد و آیت‌الله بودن، بعد از مهمانی دست همسرش را می‌بوسید و از او به خاطر غذا تشکر می‌کرد؛ یا در زمانه‌ای که اسم دخترها نباید برده شود و «دختر نباید خط داشته باشد»، پدر خودش وسیله تحصیل برایشان مهیا می‌کرده و اصرار داشته است که آن ها درس بخوانند؛ در حالی‌که علمای دیگر آن عصر اجازه نمی‌دادند دخترهای‌شان باسواد شوند.

امام موسی صدر

وی در برابر سفره‌ی رنگینی که برایش در یکی از استان‌ها گسترده بودند، اعتراض کرد و گفت دنیا خواست مردم ایران را از انقلاب اسلامی می‌داند: «این چه عملی است که شما دارید می‌کنید.» شهید رجایی سفره‌ی الوان غذا را با حزب‌الهی بودن متناقض می‌دانست: «آیا معنی حزب‌الهی این است؟ این طوری ما باید نمونه باشیم؟»

گروه تاریخ برهان/ محمود زمانی؛ شهید محمدعلى رجایى از جمله شخصیت‌های سیاسی است که به مثابه‌ی الگویی برای دولتمردان معرفی شده است. وی به عنوان یکی از رؤسای جمهور محبوب جمهوری اسلامی ایران، توانست بخش وسیعی از جامعه‌ی ایران را به خود جذب نماید. آنچه موجبات محبوبیت وی را فراهم ساخت، مردمی بودن و ساده‌زیستی‌اش بود.
همین مختصات ویژه‌ی وی موجب شد تا در برخی از مقاطع تاریخی و سیاسی، شبیه‌سازی و هم‌ذات‌پنداری‌هایی با شهید رجایی صورت گیرد. این نوشتار با توجه به این امر و تأکید بر گفتار، کردار، روش و منش شهید رجایی، سعی در صراحت بخشیدن به مرزهای شخصیتی این بزرگوار دارد.
مروری بر زندگی‌نامه‌ی سیاسی شهید

شهید علی خلیلی ناهی از منکر

متن نامه پدر و مادر شهید خلیلی به شرح ذیل است:

در آستانه میلاد فرخنده امام هشتم حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا علیه‌السلام و دهه کرامت اینجانبان، پرویز خلیلی و اعظم مشتاق‌فرد به عنوان اولیای‌دم شهید خلیلی، در خصوص اعمال حق قصاص خویش که پس از رسیدگی در شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران در حضور وکلای تسخیری و تعیینی قاتل، آقای احسان شاه‌قاسمی، پس از تأیید در شعبه پانزدهم دیوانعالی کشور، هم‌اکنون در شعبه سوم اجرای احکام کیفری دادسرای جنایی تهران مطرح است، بدینوسیله ضمن سپاس از وکیل محترم‌مان و استاد معزز دانشگاه‌ جناب آقای حامد صفری‌ریزی به استحضار ملت شهیدپرور ایران می‌رسانیم:

 یکی از مشهورترین و شاید دوست‌داشتنی‌ترین عکس دفاع مقدس، تصویر لحظه شهادت بیسیم‌چی گردان انصار رسول، لشگر 27 محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم)، «شهید امیر حاج امینی» است.خانواده‌اش اهل روستای علیشار شهرستان زرندیه بودند اما «امیر» در سال 1340 در تهران متولد شد و پس از شهادت در قطعه 29 گلزار شهدای تهران به خاک سپرده شد. 

«در مجلس ختمم شیرینی پخش کنید که اینک زندگی واقعی را درک کردم»

به‌گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، شهید تازه تفحص شده «کاظم فرجی نوازانی» فرزند روح‌الله، در سال 1339 در تهران متولد شد. این دانشجوی شهید در سال 61 در عملیات بیت‌المقدس که منجر به آزادسازی خرمشهر شد، در سن 22 سالگی در منطقه پل خرمشهر به شهادت رسید و پیکر او در شمار شهدای مفقودالاثر جای گرفت؛ این شهید، دانشجوی علوم سیاسی در کشور  ایتالیا بود که درس خود را نیمه‌کاره رها و در در جبهه‌های جنگ تحمیلی شرکت کرد.

پس از گذشت 33 سال طی عملیات تفحص توسط کمیته جست‌وجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح پیکر مطهر او کشف شده و هویتش از طریق آزمایش DNA احراز شده است. خانواده او برای نخستین بار روز یکشنبه 25 مرداد با حضور در معراج شهدای مرکز با پیکر شهید دیدار کردند.

شناسایی پیکر شهید کاظم فرجی نوازانی :روایتی از دیدار مادر و فرزند پس از 33سال

مادر مدام میگفت : " حالا که برگشته ! "... یعنی به همین چند تکه پارچه هم راضی شده بود ! و این یعنی جنگ نه تنها قامت بلند بچه هایمان را ، بلکه آروزهای دور و دراز مادرها را هم کوتاه کرده بود !

گروه فرهنگ مقاومت فرهنگ نیوز ، حانیه پایور : کفش هایی که اینگونه جلوی در ورودی ، نامرتب رها شده اند ، نشان از عجله ی آدمهایی دارد که در انتظار میهمان هستند.

 به عدد سالهای نبودن مهمان که  فکر میکنی ، به تک تکشان حق میدهی اگر مضطرب باشند ، اگر همه چیز را وسواس گونه بررسی کرده و در التهاب باشند . و عجیب اینجاست که همین میزبانها ، خود میهمان پنج عزیزی هستند که درست در وسط این مراسم استقبال ، به نظاره نشسته اند.  میزبان های 18 ، 19 ، 21 ساله.....! بعضی ها چقدر زود "مرد" میشوند!
 باران عکسها شروع میشود...سوژه ، پیرزن قدبلند اما خمیده ایست که کنار تابوتها قرار گرفته ، ناله سر میدهد. به گمانم آمد از بستگان شهید تازه شناسایی شده باشد. مردی قصد آرام کردنش را دارد . حضور مردها و اینکه صدایش را میشنوند بهانه میکند ! نمیدانم چرا به اینجای حرف که میرسد صدای گریه ی بقیه بلند میشود ! ...شاید آنها هم مثل من دارند یک مقتل معروف  را از ذهن میگذرانند !
 مردچارشانه و قدبلندی وارد شده ، خودش را در آغوش پیرزن جای میدهد. چقدر دوست داشتم بدانم کدام داغ تمام پهنای صورتش را از اشک خیس کرده ؟ پیرزن انگار که صدای ذهن مرا شنیده باشد ،  او را میبوسد و بازگشت عمویش را خوش آمد میگوید! از عمو میگوید و این که کم سن و سال بود ، این که رخت دامادی به تن نکرده بود ، این که زیبا و رشید بود. مرد اما در سکوت اشک می ریزد! وقتی یک دنیا حرف توی دلت باشد همین میشود! ساکت میشوی !

به گزارش ایرنا، سرهنگ ابراهیم حسینی در جلسه شورای برنامه ریزی و توسعه استان کردستان در سنندج افزود: شامگاه سه شنبه درگیری سختی در منطقه کامیاران میان نیروهای ضد انقلاب و بسیجیان روی داد و تعدادی از همرزمان ما شهید شدند. 

در این درگیری پنج تن از بسیجیان شهرستان کامیاران به نام های پیمان ویسی، زانیار صحرایی، غلام رحمانی، میلاد درخشان و آرش نصیری به شهادت رسیدند. هر پنج شهید این عملیات بومی کامیاران هستند. کامیاران در 60 کیلومتری شرق سنندج واقع شده است.

زمانی آیت الله جوادی آملی جبهه مشرف شده بودند تا ملاقاتی با بسیجیان داشته باشند.

در میان رزمندگان نوجوان باصفایی بود که ۱۴ سال داشت. پایین ارتفاع چشمه ای بود و باران گلوله از سوی عراقی ها می بارید. لذا فرماندهان گفتند برای وضو هم به آنجا نروید. بالا بنشینید و همانجا تیمم کنید.

هنگامی که آیت الله جوادی تشریف آوردند، دیدند که آن نوجوان ۱۴ ساله داشت به سمت چشمه می رفت برای وضو. بسیجیان هر چه فریاد زدند نرو خطرناک است، آن نوجوان گوش نکرد.

آخر متوسل شدند به این عالم وارسته، حضرت آیت الله جوادی آملی که آقا! شما کاری بکنید. آقا نوجوان را صدا کردند که عزیزم کجا می روی؟ گفت میروم پایین وضو بگیرم.

گفتند پسر عزیزم! پایین خطرناک است. فرماندهان گفتند می توانی تیمم کنی. شما تکلیفی ندارید. همان نماز با تیمم کافی است.

نوجوان نگاهی بسیار زیبا به چشمان مبارک این عارف بزرگوار کرد و لبخند زیبایی زد و گفت بگذارید حاج آقا نماز آخرمان را با حال بخوانیم و رفت وضو گرفت و یک نماز باحالی خواند و برگشت.

دقایقی بعد قرار بود عده ای از بسیجیان بروند جلو و با عراقی ها درگیر شوند. اتفاقا یکی از آنها همین نوجوان ۱۴ ساله بود. یکی دو ساعت بعد آیت الله جوادی را صدا کردند و گفتند حاج آقا بیاید پایین ارتفاع. دیدند جنازه ی آوردند. آیت الله جوادی آملی نشستند و دیدند همان نجوان با همان لبخند زیبا پرکشیده و رفته.

آیت الله جوادی آملی کنار جنازه اش روی خاک نشستند، عمامه از سر برداشتند و خاک بر سر مبارکشان ریختند و گفتند :
جوادی! فلسفه بخوان. جوادی! عرفان بخوان. امام به اینها چه یاد داد که به ما یاد نداد؟!
من به او می گویم نرو و او می گوید بگذار نماز آخرم را با حال بخوانم. تو از کجا می دانستی که این نماز، نماز آخر توست؟!

نامه شهید غواص به دخترش
متن ادبی شهید «حجت‌الاسلام محمد شیخ شعاعی» خطاب به دخترش، ازجمله یادگارهای این شهید بزرگوار است.
پیامی به همسر گرامی و والدین ارجمندم
به دخترم دروغ نگویید!
نگویید من به سفر رفته‌ام
نگویید از سفر بازخواهم گشت
نگویید زیباترین هدیه را برایش به ارمغان خواهم آورد
به دخترم واقعیت را بگویید،
بگویید به خاطر آزادی تو
هزاران خمپاره دشمن
سینهٔ پدرت را نشانه رفته‌اند
بگویید خون پدرت بر تمام مرزهای غرب و جنوب کشورش
پریشان شده است
بگویید موشک‌های دشمن
انگشتان پدرت را در سومار
دست‌های پدرت را در میمک
پاهای پدرت را در موسیان
سینه پدرت را در شلمچه
چشمان پدرت را در هویزه
حنجرهٔ پدرت را در ارتفاعات الله‌اکبر
خون پدرت را در رودخانه بهمن‌شیر
و قلب پدرت را در خونین‌شهر پرپر کرده‌اند
اما ایمان پدرت در تمام جبهه‌ها می‌جنگد
به دخترم واقعیت را بگویید!
بگذارید قلب کوچک دخترم ترک بردارد و
نفرت همیشگی از استعمار در آن بدواند
بگذارید دخترم بداند که چرا عکس پدرش را بزرگ کرده‌اند
چرا مادر دیگر نخواهد خندید
چرا گونه‌های مادربزرگش همیشه خیس است
چرا عموهایش، محبتی بیش‌ازپیش به او دارند
و چرا پدرش به خانه‌بر نمی‌گردد
بگذارید دخترم به‌جای عروسک بازی
نارنجک را بیاموزد
به‌جای ترانه، فریاد را بیاموزد
و به‌جای جغرافیای جهان،
تاریخ جهان خواران را بیاموزد
به دخترم دروغ نگویید
نمی‌خواهم آزادی دخترم، قربانی نیرنگ جهان‌خواران باشد
به دخترم واقعیت را بگویید
می‌خواهم دخترم دشمن را بشناسد
امپریالیسم را بشناسد
استعمار را بشناسد
به دخترم بگویید من شهید شدم
بگذارید دخترم تنها به دریای خون شهیدان هویزه بیندیشد
سلام مرا به دخترم برسانید
و این اشعار را که نوشتم
برایش نگهدارید که بزرگ‌تر شد
خودش بخواند
***شهیدان زنده‌اند الله‌اکبر              به خون غلتیده‌اند الله‌اکبر***

پرده‌‌ای دیگر از هویت امنیتی آقای رئیس جمهور و دولت یازدهم
دستور دستگیری به جرم استکبار ستیزی / با بگیر و ببند نه فریاد حزب‌الهی‌ها ساکت می‌شود و نه توافق وین خوب!

گروه سیاسی – رجانیوز: امروز و روز گذشته در آستانه تشییع شهدای استقامت، تنها دغدغه شورای تأمین استان اصفهان، خفه کردن صدای استکبار ستیزی و مقابله با نشر شعار مرگ بر آمریکا بود؛ بطوریکه منزل شهیدی که چند شبانه روز است سربندهای "مرگ بر آمریکا" و تصاویر رهبر انقلاب و بیرق های استکبارستیزی در آن تهیه میشد محل دستگیری فرزند شهید، طلبه ولایی مهدی امینی شد.

به گزارش خبرنگار رجانیوز؛ دیروز دوشنبه یک روز قبل از مراسم تشیع پیکرهای پاک ۵۰ شهید استقامت شهدای غواص در اصفهان مانده است که خبری دلخراش٬ روحیه ی جوانان مومن و انقلابی شهر اصفهان که چندین ماه است مشتاق برگزاری مراسمی باشکوه برای یونس های گمگشته و جوانان استکبار ستیز دیروز و شهیدان گلگون به خون امروز هستند را برهم می زند. شورای تامین استانداری اصفهان حوالی ساعت ۵بعد از ظهر روز گذشته دو تن از فعالان فرهنگی اصفهان، طلبه ولایی مهدی امینی (فرزند شهید) از منزل شهید به شماره حکم ۹۴/۴۵۵/۳۸۳۹۶ دستگیر شده و بدون این که خانواده های آن ها را در جریان بگذارند به نقطه ی نامعلومی انتقال می یابند.

تهیه سربند ها و بیرق های «مرگ بر آمریکا» برای تشییع شهدای امروز اصفهان از جمله فعالیت ایشان برای مراسم تشییع بوده است. شعاری که این روزها در این دولت جرم است و باید برای جلوگیری از این جرم به خانه شهید تعرض نمود!!

تشییع شهدای گمنام انگیزه شد تا به یاد علی (امیر) آشوری بنویسم. او که در خاطرات کودکی من وخانواده ام جایگاهی خاص دارد. امیر در 28 اردیبهشت سال 61 در 18 سالگی در شلمچه شهید شد و پیکرش هرگز به خانه بازنگشت. پدر هم به دیار باقی شتافت برای پیدا کردنش و اما مادر مانده و جسمی رنجور. کسی چه می داند شاید در بین شهدایی که امروز تشییع شد باشد. یاد و نامش گرامی

هدیه به روح این شهید بزرگوار و همه شهدا از عصر پیامبر تا کنون و در هر مکان فاتحه و صلواتی هدیه کنید.

شهید علی آشوری

شهدای غواص

شهدا