سراج معلم

لاحول ولاقوة الا بالله العلی العظیم-لا موثر فی الوجود الا الله -امام خامنه ای:ان‌شاءالله تا ۲۵ سال آینده چیزی به نام رژیم صهیونیستی وجود نخواهد داشت

سراج معلم

لاحول ولاقوة الا بالله العلی العظیم-لا موثر فی الوجود الا الله -امام خامنه ای:ان‌شاءالله تا ۲۵ سال آینده چیزی به نام رژیم صهیونیستی وجود نخواهد داشت

سراج معلم

هدف دادن اطلاعاتی در مورد دین و دنیاست
امیرالمومنین در حدیثی زیبا در راستای بصیرت افزایی می فرمایند: « کور آن کسی نیست که چشم ندارد ، بلکه کسی است که بصیرت ندارد. (کنزالعمال حدیث 1220) امام صادق(ع) می فرماید: عموی ما عباس بن علی، بصیرتی نافذ و استوار داشت. تعریفی بسیار زیبا از بصیرت : ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﺧﺪﻣﺖ مقام معظم ﺭﻫﺒﺮﯼ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺍﯼ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﺎ ﺑﺼﯿﺮﺕ ﺗﺮﺑﯿﺖﮐﻨﯿﻢ. آقا ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ: ﻣﻨﻈﻮﺭﺗﻮﻥ ﺍﺯ ﺑﺎ ﺑﺼﯿﺮﺕ ﭼﯽ ﻫﺴﺖ؟ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ: ﮐﺴﺎﻧﯽ ﻣﺜﻞ ﻣﻘﺪﺍﺩ ﮐﻪ ﭼﺸﻤﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﻫﺎﻥ ﻣﻮﻻﯾﺸﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﮔﻮﺵ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻭﻟﯿﺸﺎﻥ... آﻗﺎ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ: ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ، ﺍﻣﺎ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺑﺼﯿﺮﺕ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ. ﻣﻨﻈﻮﺭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻓﺮﺩ ﺑﺼﯿﺮ, ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﻣﺜﻞ ﻣﺎﻟﮏ ﺍﺷﺘﺮ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ امیرالمؤمنین (علیه سلام) ﺩﺭ ﻭﺻﻔﺶ ﻣﯿﻔﺮﻣﺎﯾﻨﺪ: مالک ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪ ﺍی اﺳﺖ ﮐﻪ ﺍگرﺩﺭ ﺑﯿﺎﺑﺎﻧﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﻣﻮﻻﯾﺶ ﻭ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﭘﯿﺶ ﺑﯿﺎﯾﺪ، ﺩﻗﯿﻘﺎ" ﮐﺎﺭﯼ را ﻣﯿﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻧﺰﺩ ﻣﻮﻻﯾﺶ ﺑﻮﺩ، ﻣﻮﻻﯾﺶ ﻫﻤﺎﻥ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺍﻣﺮ ﻣﯿﮑﺮد... ﺑﺼﯿﺮﺕ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺭ ﻏﯿﺒﺖ ﻣﻮﻻﯾﺖ هم ﺑﺪﺍﻧﯽ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﻭ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﺍ عمل کنی به نقل از qaemworld.blog.ir - هرگونه برداشت از این وبلاگ حتی بدون ذکر منبع آزاد است!

آخرین نظرات

۹۱ مطلب با موضوع «مذهبی» ثبت شده است

پاسخ از آقای قرائتی– بعضی ها فکر می کنند حالا که انسان خوبی شده اند دیگر نباید مشکل داشته باشند. در حالیکه این طور نیست زیرا پیامبر فرد بسیار خوبی بود ولی مشکل ایشان هم از همه بیشتر بود. مثلا نمی توانیم بگوییم حالا که در مسجد هستیم سرما نمی خوریم زیرا ممکن است که زمستان باشد و انسان در مسجد سرما بخورد. بنا نیست که اگر مکانی مقدس شد گرفتار گرما و سرما نشود.

به پیامبر می گفتند که ما ایمان نمی آوریم مگر اینکه در کم آبی ،چشمه ی آب دربیاوری یا می گفتند که اگر خانه ی طلائی داشته باشی ایمان می آوریم یا می گفتند که به آسمان برو. البته در داستان معراج این اتفاق افتد یا می گفتند که کرات آسمانی را بهم بریز. فردی کشتی گیر بود و به پیامبر گفت که اگر شما پیامبر هستی بیا با من کشتی بگیر. اگر مرا زمین زدی به تو ایمان می آورم. نبوت یعنی حرف منطقی زدن و دعوت به حق و این ربطی به کشتی ندارد. مثل اینکه به من بگویند که اگر معلم خوبی هستی برای من یک کت بدوز. این دو مطلب بهم ربطی ندارد .گاهی ما مطالب را با هم قاطی می کنیم و توقعات بیجا داریم.

امام صادق

ملا محمدتقی مجلسی اصفهانی مشهور به مجلسی اول، پدر بزرگوار علامه محمدباقر مجلسی و از دانشمندان بزرگ شیعه عصر صفوی است. وی در سال 1003 یا 1004 ه . ق در اصفهان دیده به جهان گشود و در سال 1070 ه . ق در همان‌جا از دار فانی رخت بربست.

او بزرگ مردی بود که با همت بلند و نوشته های گران قدر خویش توانست به مذهب تشیع، رونقی ویژه بخشد.

اگر از این دانشمند سترگ هیچ اثری از علم و فضیلت و کتاب های سودمند و تربیت شاگردان نامور باقی نمی ماند جز پرورش وآموزش فرزانه ای هم چون علامه محمدباقر مجلسی در دامان وی؛ برای شناخت مقام علمی و معنوی آن بزرگوار کافی بود.

محدث نوری در فیض قدسی درباره مقام مجلسی اول چنین می نویسد:

محمدتقی فرزند مقصود علی، ملقب به مجلسی، یگانه دوران و نادره روزگار خویش است. در بزرگواری، وثاقت، امانت، بلندمرتبگی و تخصص در علوم، بلندآوازه تر از آن است که بیان گردد و والاتر از آن که عبارت، گویای شأنش باشد. وی پارساترین، پرهیزگارترین و پرستنده ترین فرد روزگار خویش بوده است. فیض وجودش در امور دینی و دنیایی بیشتر عام و خاص عصر خویش را شامل گردیده و روایات ائمه معصومین (ع) را در اصفهان منتشر ساخته است. خداوند وی را جزای نیکو بخشد. [1]

مکاشفه مجلسى اول و نظر امام زمان علیه السّلام راجع به زیارت جامعه

خبرگزاری فارس: روزی مؤمنان از کجا تأمین می‌شود
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، انسان از آن جهت که صاحب فکر و اندیشه است، می‌خواهد در مورد بسیاری از مطالب پرس‌وجو کرده، چرایی و چگونگی مطالب را دریابد. از جمله مسائلی که فکر انسان را به خود معطوف داشته، مسائل مربوط به «رزق و روزی» انسان و دیگر موجودات است به طوری که همواره در پی آن است تا روزی‌ِ بیشتری به دست آورد.

انسان سؤالات فراوانی را در این مورد در ذهن خود می‌یابد، تا آنجا که اگر بگوییم بعضی از سؤالات به صورت روزانه در بین مردم جریان دارد، سخن به گزاف نگفته‌ایم.

سؤالاتی از این قبیل:

- عوامل مؤثر در افزایش روزی چیست؟ اسباب و علل کاهش روزی کدام است؟

هشتم شوال 1344ق، روزی است که بقعه‏های متبرک امامان آرمیده در زمین پاک بقیع، به دست گروه منحرف «وهّابی» به ویرانه‏ای تبدیل گشت و هجوم وحشیانه و جاهلانه این گروه، باعث خرابی گنبد و بارگاه چهار امام معصوم علیهم‏السلام گردید. این عمل وهابیت، در حالی صورت گرفت که جهان کنونی، همگی بر حفظ میراث فرهنگی خود و نشانه‏های تمدّن خویش، می‏کوشند و بر آن تاکید می‏ورزند.

بقیع، مزار خوبان

در قبرستان بقیع، افزون بر مزار ساده و غریب چهار امام معصوم، یعنی امام حسن مجتبی علیه‏السلام ، امام سجّاد علیه‏السلام ، امام باقر علیه‏السلام و امام صادق علیه‏السلام چهره‏های دیگری نیز در خاک پاک آن آرام گرفته‏اند که عبارت‏اند از: عبداللّه‏ پدر پیامبر صلی‏الله‏علیه ‏و‏آله ، عباس عموی پیامبر، ابراهیم پسر پیامبر، صفیه عمه پیامبر، زینب، ام کلثوم و رقیّه دختران پیامبر، حلیمه سعدیّه دایه پیامبر، فاطمه بنت اسد و عقیل مادر و برادر امیرمؤمنان علی علیه‏السلام ، تعدادی از همسران رسول خدا، و نیز تعدادی از صحابه و تابعین همچون: مقداد، جابربن عبداللّه‏ انصاری، مالک اشتر، عثمان بن مظعون، سعد بن معاذ، ابن مسعود، محمد حنفیه و....

پیامبر صلی‏ الله ‏علیه ‏و‏آله و زیارت بقیع

تا به حال نام یوم الهدم را شنیده اید ؟ یوم الهدم یعنی روز ویران کردن ...

در هشتم شوال سال 1344 هجری قمری پس از اشغال مکه ، وهابیان به سرکردگی عبدالعزیزبن سعود روی به مدینه آوردند و پس از محاصره و جنگ با مدافعان شهر، سرانجام آن را اشغال نموده ، مأمورین عثمانی را بیرون کردند و به تخریب قبور ائمه بقیع و دیگر قبور هم چنین قبر ابراهیم فرزند پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم – قبور زنان آن حضرت ، قبر ام البنین مادر حضرت اباالفضل العباس – علیه السلام – و قبر عبدالله پدر پیامبر و اسماعیل فرزند امام صادق – علیه السلام – و بسیاری قبور دیگرپرداختند. ضریح فولادی ائمه بقیع را که در اصفهان ساخته شده بود و روی قبور حضرات معصومین امام مجتبی ، امام سجاد ، امام باقر و امام صادق – علیهم السلام – قرار داشت را از جا در آورده ، بردند . اما این اولین حمله آنان به مدینه نبود . آنان در سال 1221 هجری نیز یک بار دیگر به مدینه هجوم برده ، پس از یک سال و نیم محاصره توانسته بودند آن شهر را تصزف کنند و پس از تصرف اقدام به غارت اشیای گرانبهای حرم پیامبر – صلی الله علیه و آله و سلم – و تخریب و غارت قبرستان بقیع نمودند .

ملا محمدتقی مجلسی اصفهانی مشهور به مجلسی اول، پدر بزرگوار علامه محمدباقر مجلسی و از دانشمندان بزرگ شیعه عصر صفوی است. وی در سال 1003 یا 1004 ه . ق در اصفهان دیده به جهان گشود و در سال 1070 ه . ق در همان‌جا از دار فانی رخت بربست.

او بزرگ مردی بود که با همت بلند و نوشته های گران قدر خویش توانست به مذهب تشیع، رونقی ویژه بخشد.

محدث نوری در فیض قدسی درباره مقام مجلسی اول چنین می نویسد:

محمدتقی فرزند مقصود علی، ملقب به مجلسی، یگانه دوران و نادره روزگار خویش است. در بزرگواری، وثاقت، امانت، بلندمرتبگی و تخصص در علوم، بلندآوازه تر از آن است که بیان گردد و والاتر از آن که عبارت، گویای شأنش باشد. وی پارساترین، پرهیزگارترین و پرستنده ترین فرد روزگار خویش بوده است. فیض وجودش در امور دینی و دنیایی بیشتر عام و خاص عصر خویش را شامل گردیده و روایات ائمه معصومین (ع) را در اصفهان منتشر ساخته است. خداوند وی را جزای نیکو بخشد. [1]

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttp://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif یکی از مهم‌ترین اقدامات حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام، مبارزه با مفاسد اقتصادی به‌منظور برقرار عدالت اجتماعی در جامعه‌ی اسلامی بود. رهبر انقلاب با اشاره به اینکه «مبارزه با مفاسد اقتصادی و گرایش به سمت بی‌‌بندوباری در امور مالی و مسائل بیت‌‌المال، از جمله اوّلین خطوط برنامه‌ی امیرالمؤمنین بوده است»، چنین خطی را الگوی عمل مسئولین جمهوری اسلامی می‌دانند. مبارزه با مفاسد اقتصادی و ویژه‌خواران البته با سختی‌ها و پیچیدگی‌هایی همراه است به‌طوری‌که می‌توان یکی از عوامل بروز مخالفت‌ها در مقابل حضرت را همین عامل فساد اقتصادی دانست. در این‌باره، با حجت‌الاسلام دکتر جواد سلیمانی امیری، محقق و پژوهشگر، و عضو هیأت علمی مؤسسه‌ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه‌الله علیه به گفت‌وگو نشستیم. دکتر سلیمانی دارای تألیفات زیادی در زمینه‌ی تاریخ اسلام ‌است که از آن جمله می‌توان کتاب «آزمون خواص» را نام برد که به بررسی نقش خواص در ایجاد بحران‌های حکومت حضرت امیرالمؤمنین  علیه‌السلام  پرداخته است. ادامه

معاویه وارد مکه شد، گروهی بر معاویه وارد شدند و گفتند: آیا میدانی که ابن عباس تفسیر قرآن میکنه؟

معاویه گفت: خب ابن عباس پسر عمه ی پیغمبر بوده، او از هاشمیان است! اگر او نکند که تفسیر کند؟!

گفتند: تفسیر میکند آیات رو به نفع علی بن ابیطالب! ما از این شاکی هستیم!

معاویه گفت: خودم رسما وارد مجلس میشوم و جمعشان را برهم میزنم.

معاویه وارد مجلس تفسیر ابن عباس میشود، ابن عباس با چنان کیفیتی تفسیر آیات میکرد که معاویه هیچ جای اعتراضی برخود ندید!

بعد از مجلس معاویه رو به ابن عباس کرد و گفت:

معاویه گفت: ابن عباس تو تفسیر آیات میکنی یا فضائل علی بن ابیطالب را بازگو میکنی؟!

ابن عباس: معاویه به من بگو کجای قرآن است که فضائل علی بن ابیطالب نیست؟ از خودت هم سوال میکنم جواب میدهی؟

"انَّما اَنتَ مُنذِرُ وَلِکُلِ قَومِ هاد" این آیه برای کیست معاویه؟

معاویه: رسول خدا فرمود منذر این امت منم و هادی وجود علی بن ابیطالب است! ولی ابن عباس حتما باید این آیه را بخوانی؟!

ابن عباس: "اِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ اَهلَ البَیتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهیرا" بگو این آیه برای کیست معاویه؟

معاویه: این هم قصه ی طهارت و عصمت علی بن ابیطالب و اهل بیتش است، درست! ولی حتما باید این را بخوانی؟

ابن عباس: "اِنَّما وَلیُّکُمُ اللهُ وَ رَسولُه وَالَّذینَ یُقیمونَ الصَّلوهَ وَ یُوتونَ الزَّکوةَ وَ هُم رکِعون" معاویه این آیه برای کیست؟

معاویه: زمانی که علی بن ابیطالب انگشتر در راه خدا داد این آیه بر حق علی نازل شد، قبول دارم! ولی حتما این را باید بخوانی؟

ابن عباس: "عَمَّ یَتَساءَلون عَنِ النَّبَاِ العَظیم" معاویه بگو این آیه در حق کیست؟

معاویه: رسول خدا فرمود خبر عظیم علی بن ابیطالب است که هم مردم ازش میپیرسند و هم من از علی خواهم پرسید، ولی ابن عباس حتما باید این را بخوانی؟

ابن عباس: "وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللهِ جَمیعا وَ لا تَفَرَّقوا" بگو ببینم این آیه برای کیست؟

معاویه: پیغمبر فرمود حبل الله علی بن ابیطالب است دست به دامن علی بزنید و جای دیگر نروید که گمراه میشوید. ولی باید همین را تفسیر کنی؟

ابن عباس: "کَفی بِاللهِ شَهیدا بَینی وَ بَینَکُم" این آیه برای چیست معاویه؟

معاویه: این قصه قصه ی علم علی بین ابیطالب است که خدا همه ی علم جاری رو در سیره ی او تعریف میکند، ولی لازم است حتما این را بخوانی؟

ابن عباس: "قُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ" بگو به من که این آیه برای کیست؟

معاویه: این هم ماجرای مباهله با اهل نجران است که خدا در این آیه علی بن ابیطالب را نفس پیغمبر میخواند، ولی برای مردم حتما باید همین را بخوانی؟

ابن عباس: "ساَلَ سائِلٌ بِعَذابِ واقِع" این آیه برای چیست معاویه؟

معاویه: روز غدیر شخصی نزد رسول خدا آمد و گفت این سخنان از خودت بود یا از خدا؟ پیغمبر فرمود امر رسالت بود، شخص رو به پیغمبر کردو گفت به خدا بگو بر من عذاب وارد کند که تحمل ولایت علی را ندارم و خداوند جلوی همگان دشمن علی را هلاک کرد، ابن عباس قبول دارم! آیا باید همین آیه را بخوانی؟

ابن عباس: "یا اَیُّهَا الرَّسولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیک" این آیه دیگر برای چیست معاویه؟

معاویه: این هم ماجرای ابلاغ ولایت علی بن ابیطالب است قبول دارم! ولی این را حتما باید بازگو کنی؟

ابن عباس: "اَلیومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم" معاویه به من بگو این دگر برای کیست؟

معاویه: این آیه هم اکمال دیانت در پرتوی ولایت علی بن ابیطالب است ولی آیه ای دیگر بخوان نه این!

ابن عباس از جا بلند شد و گفت:

معاویه به من بگو کجای قرآن را بخوانم که فضل علی بن ابیطالب نباشد؟! کجا را بخوانم که از علی بیان نشده باشد؟!

معاویه: اصلا ابن عباس بخوان "اِذا زُلزِلَتِ الارضُ زِلزالَها"

ابن عباس: معاویه در این مورد هم شرمندتم که حتی این آیه هم فضل علی بن ابیطالب است!

معاویه: علی در این آیه دگر چه میکند ابن عباس؟!

ابن عباس: نشنیدی بعد از رسول خدا یک سال نگذشته بود که زلزله ای بر مدینه آمد که همه ی مردم از شدت وحشت از خانه به در شده بودند و علی در میانشان حاضر شد و خواند این آیه را و پایش را بر زمین کوبید و فرمود: زمین! ابوتراب بر تو امر میکند آرام گیر!

معاویه که از غضب بر خود میپیچید گفت:

ابن عباس راحت بگو تا قرآن باشد، علی هم خواهد بود...

بحار الانوار ج ۴۴ ص ۱۲۵

"نثار وجود نازنین مولا امیرالمومنین علی(ع) حیدر کرار صلوات"

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَافْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ﴿حج:٧٧﴾
ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! رکوع و سجود کنید و پروردگارتان را عبادت کنید و کار نیکو انجام دهید، مگر موفقیت یابید.

نکات کلیدی:

ایمان، بر طبق فرهنگ قرآن، صرفاً یک امر قلبی نیست. درست است که ایمان، یعنی باور، و باور مربوط است به دل، اما قرآن هر باوری را به رسمیت نمی‌شناسد. ایمان مجرد، ایمان قلبیِ خشک و خالی، ایمانی که در جوارح و اعضای مؤمن مشهود نیست؛ این ایمان از نظر اسلام ارزشمند نیست. اولْ‌مؤمن به خدا، شیطان است. ابلیس سالیانی خدای متعال را عبادت می‌کرد و دلش کانون معرفت خدا بود، اما در آن بزنگاه، در آنجایی که ایمان‌ها همه آنجا به کار می‌آیند؛ یعنی در هنگام انتخاب، در هنگام تعین راهِ نهایی، این ایمان به کار ابلیس نیامد، این ایمان در همان دل ماند. ایمانی که فقط در دل بماند، می‌پوسد و می‌خشکد.
... آن ایمانی از نظر اسلام ارزش دارد که با عمل، با مسئولیت، با تکلیف، با تعهد همراه است. اگر تعهدی احساس نکردی، در مؤمن بودن خودت شک کن. جامعه‌ای که به تعهدات ایمانیعمل نمی‌کند، نام خود را جامعه‌ی مؤمن نگذارد.
آن‌ کسانی که از قرآن شنیده‌اند: «و لاتهنوا و لاتحزنوا و انتم الاعلون اِنْ کُنتُم مُؤمِنین» سست نشوید غمگین نشوید، اگر مؤمن باشید از همه برترید؛ آن کسانی که این صلای عجیب را از قرآن شنیدند، بعد به واقعیت‌ها نگاه می‌کنند می‌بینند مؤمنین به قرآن از همه برتر نیستند، بلکه گروکش همه هستند و تعجب می‌کنند که این وعده‌ی قرآن پس کو؟ و اگر زمانی برای انجاز این وعده پیدا نکردند، منتظر ظهور ولی‌عصر صلوات‌الله‌علیه می‌مانند. به این عده باید خاطرنشان ساخت که بله، وعده‌ی الهی حق است، هم در زمان ظهور مهدی موعود صلوات‌الله‌علیه و هم هر جایی که ایمان صورت بندد. اما ایمانی که قرآن آن را همراه با عمل می‌داند، ایمانی که آن را از تعهد جدا نمی‌داند. ایمان، نه فقط یک امر قلبی.
... اگر فقط تصدیق و پذیرش در صدق کلمه‌ی ایمان کافی بود، من می‌گویم اولْ‌مؤمنِ به پیغمبر ابولهب یا ولیدبن‌مغیره‌ی مخزومی بود آن هوشمندان عرب خوب می‌فهمیدند که رسول خدا راست می‌گوید. اما شما بعد از چهارده قرن از آن تاریخ او را شیعه نمی‌دانی.
یا عمروعاصی که درباره‌ی امام علی علیه‌السلام  شعر می‌گوید و دم احتضار، در آن حساس‌ترین لحظه‌ها، اظهار ندامت و پشیمانی می‌کند و می‌گوید دینم را به دنیای معاویه فروختم، با علی که می‌دانستم حق است جنگیدم؛ اگر فقط تشخیص و ایمان قلبی و باور کافی بود، عمروعاص باید اولْ‌شیعه‌ی عالم باشد.
قرآن صریحاً نفی می‌کند ایمان را از آن کسانی که به‌طور مطلق پایبند تعهدات ایمانی خود نیستند. بنابراین ایمانی که در اسلام معتبر است ایمان زاینده و تعهدآفرین است. جدول کامل

امیر المؤمنین علیه السلام که باب مدینه العلم و سرچشمه فضایل و مناقب و نمونه کامل پیغمبر گرامی اسلام است در آن لحظات آخر عمر هم در تلاش برای تبیین و نشر حقایق اسلام بود. آن حضرت در آخرین لحظات زندگی، وصیتی کرد که برای همیشه تاریخ برای بشریت درس خوب زیستن است. البته وصیت های حضرت، دو جنبه خصوصی و عمومی داشت که در ذیل به آن ها اشاره می کنیم:

 وصایای خصوصی

الف: نخست این که در تجهیز و کفن و دفن بدنش امام حسن علیه السلام را وصی و جانشین خود قرار داد و به همه فرزندان دیگر از حضرت حسین علیه السلام و محمد و عون و جعفر و عبداللَّه و عباس و... دستور داد که از او اطاعت کنند، و پس از او برادرش را واجب الاطاعة قرار دهند که همه به فرمان او باشند. البته این وصیت جنبه عمومی هم دارد که همه مسلمانان موظف بودند که از امام حسن و پس از او از امام حسین اطاعت کنند و آن دو را در زمان هر کدامشان امام و حجت خدا بدانند.

ب: و دیگر این که سفارش کرد ایمان خود را حفظ کنند و از احکام اسلام مراقبت نمایند و تقوا و فضیلت را شعار خود قرار دهند.

ج: در مورد چگونگی غسل و کفن و نماز و تدفین به آن ها سفارش کرد که چگونه عمل کنند و شبانه این کار انجام شود که در صفحات بعد درباره آن بحث خواهیم کرد.

د: فرزندان خود، مخصوصاً امام حسن و امام حسین - علیهما السلام - را به صبر و تحمل مصائبی که در پیش خواهند داشت سفارش کرد.[1]

 وصایای عمومی

وصایای عمومی حضرت، متعدد و مختلف نقل شده است در این جا یکی از آن ها را که در اکثر کتاب های حدیثی علمای شیعه و سنی آمده است،[2] می آوریم:

بسم اللَّه الرحمن الرحیم؛ این آن چیزی است که علی بن ابی طالب وصیت می کند. علی به وحدانیت و یگانگی خدا شهادت می دهد، و اقرار می کند که محمّد بنده و پیغمبر خداست، خدا او را فرستاد تا مردم را هدایت کند و دین خود را بر ادیان دیگر غالب گرداند و لو کافران کراهت داشته باشند. همانا نماز، عبادت، حیات و ممات من از خدا و برای خداست، شریکی برای او نیست من به این دستور امر شده ام و تسلیم خداوند هستم.

ای پسرم حسن! تو و همه فرزندان و اهل بیتم و هر کس را که این نامه به او برسد به امور زیر توصیه و سفارش می کنم:

1 - هرگزتقوای الهی رااز یادنبرید،کوشش کنید تا دم مرگ بر دین خدا باقی بمانید.

2 - همه با هم به ریسمان خدا چنگ بزنید و بر اساس ایمان به خدا متحد باشید و از هم جدا نشوید، همانا از پیغمبر خدا شنیدم که می فرمود: اصلاحِ میان مردم از نماز و روزه دائم افضل است و چیزی که دین را محو و نابود می کند فساد و اختلاف است و لا حَولَ و لا قُوَّة إلّا بِاللَّهِ العلی العظیم.

3 - «ارحام و خویشاوندان» را از یاد نبرید، صله رحم کنید که صله رحم حساب انسان را نزد خدا آسان می کند.

4 - خدا را، خدا را! درباره «یتیمان»، مبادا گرسنه و بی سرپرست بمانند.[3]

5 - خدا را، خدا را! درباره «همسایگان» خوشرفتاری کنید، پیغمبر آن قدر در مورد همسایه سفارش کرد که ما گمان کردیم می خواهد آن ها را در ارث شریک کند.

6 - از خدا بترسید، از خدا بترسید! درباره «قرآن»، نکند دیگران در عمل به قرآن بر شما پیشی گیرند!

7 - از خدا بترسید، از خدا بترسید! درباره «نماز» چرا که نماز ستون دین شماست.

8 - از خدا بترسید، از خدا بترسید! درباره «کعبه» خانه پروردگارتان، مبادا حج تعطیل شود که اگر کعبه خالی بماند و حج متروک شود مهلت داده نخواهید شد و مغلوب دشمنان خواهید شد.

9 - از خدا بترسید، از خدا بترسید! درباره ماه «رمضان» که روزه آن ماه سپری است برای آتش جهنم.

10 - از خدا بترسید، از خدا بترسید! درباره «جهاد در راه خدا» از مال و جان خود در این راه کوتاهی نکنید.

11 - از خدا بترسید، از خدا بترسید! درباره «زکات مال» که زکات، آتشِ خشمِ الهی را خاموش می کند.

12 - از خدا بترسید، از خدا بترسید! درباره «امّت پیامبرتان» مبادا مورد ستم قرار گیرند.[4]

13 - از خدا بترسید، از خدا بترسید! درباره «صحابه و یاران پیغمبرتان» زیرا رسول خدا درباره آنان سفارش کرده است.

14 - از خدا بترسید، از خدا بترسید! درباره «فقرا و تهیدستان» آن ها را در زندگی خود شریک کنید.

15 - از خدا بترسید، از خدا بترسید! درباره «بردگان و کنیزان» که آخرین سفارش پیامبر صلوات الله علیه و آله درباره این ها بود.

علی علیه السلام مجدداً سفارش نماز را کرد و فرمود: کاری که رضای خدا در آن است در انجام آن بکوشید.

16 - با مردم به خوشی و نیکی رفتار کنید همان طوری که قرآن دستور داده است و به ملامت مردم ترتیب اثر ندهید.

17 - امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید، نتیجه ترک آن این است که بدان و ناپاکان بر شما مسلط خواهند شد و به شما ستم خواهند کرد، آن گاه هر چه نیکان شما دعا کنند دعای آن ها مستجاب نخواهد شد.

18 - بر شما باد که بر روابط دوستانه میان خود بیافزایید، به یکدیگر نیکی کنید از کناره گیری از یکدیگر و قطع ارتباط و تفرقه و تشتت بپرهیزید.

19 - کارهای خیر را به مدد یکدیگر و اجتماعاً انجام دهید و از همکاری در مورد گناهان و چیزهایی که موجب کدورت و دشمنی می شود بپرهیزید: «تعاونوا علی البرّ و التقوی.....»

20 - از خدا بترسید که کیفر خدا شدید است: «واتقوا اللَّهَ إنّ اللَّهَ شَدیدُ العِقاب.»

مناظره حضرت امیرالمومنین على علیه السلام با علماى یهود حتما بخونید و برای عظمت امیرالمومنین صلوات بفرستین.

بسیار زیباست روزى عده اى از علماى یهود، نزد عمر آمدند و گفتند: اى خلیفه اگر به سؤ الات ما پاسخ صحیح بدهى ، ما به اسلام مى گرویم و گرنه ، مى فهمیم که اسلام بر حق نیست .

عمر گفت : هر چه مى خواهید بپرسید. من جواب مى دهم یهودیان این سؤ الات را مطرح کردند:
۱- قفل هاى آسمان چیست ؟
۲- کلید آسمانها چیست ؟
۳-قبرى که صاحبش را گردش مى داد، چه بود؟
۴ آنکه قومش را نذر کرد در حالى که نه از جن بود ونه از آدمیان ، که بود؟
۵ پنج چیزى که روى زمین راه رفتند و در رحم و شکمى بوجود نیامدند، چه چیزهاى هستند؟
۶ پرندگانى مانند دراج یا خروس در آوازهاى خود مى گویند؟…

عمر که از پاسخ دادن عاجز شده بود، از شرمندگى سر به زیر افکند و گفت که پاسخ این سؤ الات را نمى داند. یهودیان که این جریان خوشحال شده بودند، گفتند: پس ثابت شده که اسلام بر حق نیست

سلمان که در جلسه حاضر بود، گفت : کمى صبر کنید، من کسى را خواهم آورد که حقانیت اسلام را براى شما ثابت کند و پاسخ تمام سؤ الات شما را بدهد.

سپس به سوى منزل على علیه السلام در حالى که در لباس رسول الله مى خرامید، وارد مسجد شد.

عمر با دیدن ایشان باخوشحالى به طرف ایشان رفت و دست در گردن آن حضرت انداخت و گفت یا ابوالحسن به راستى که فقط تو مى توانى پاسخ تمام سؤ الات این یهودیان را بدهى .
حضرت على علیه السلام رو به یهودیان کردند و فرمودند: من شرطى دارم و آن این است که اگر من به تمام سؤ الات شما پاسخ درست بدهم چنانچه در تورات شماست ، شما نیز داخل دین اسلام شده ومسلمان شوید و یهودیان این شرط را پذیرفتند.

سپس حضرت پاسخ تمام سؤ الات آنان را بیان فرمود:
قفل آسمانها، شرک به خداوند است . زیرا وقتى بنده اى مشرک شد، عملش بالا نمى رود.
کلید این قفلهاى بسته ، شهادت دادن به یگانگى خداوند و نبوت رسول الله است .
قبرى که صاحبش را گردش داد، آن ماهى بود که یونس پیامبر را بلعید.
آن که قومش را انذار کرد و نه از جن و نه از آدمى زاد، مورچه سلیمان بود که گفت : اى مورچگان داخل منزلتان شوید که سلیمان ولشکرش شما را در زیر پا نابود نکنند و ایشان نمى دانند.
پنج چیزى که بر زمین راه رفتند ولى د رشکمى بوجود نیامدند، عبارت اند از حضرت آدم ، حوا، ناقه صالح ، قوچ ابراهیم و عصاى موسى
ودراج در آوازش مى گوید: ((الرحمن على العرش استوى )) و خروس در آوازش مى گوید: ((اذکرو لله یا غافلین ))…

از علماى یهود که سه نفر بودند، دو نفر ایمان آوردند و به یگانگى خدا و نبوت رسول الله ، شهادت دادند،

ولى نفر سوم گفت : اگر به این سؤ ال من پاسخ دادى ، من هم ایمان مى آوردم .

حضرت فرمود: سؤ ال کن از هر چه مى خواهى ؟ او گفت :
به من خبر بده از قومى که دراول زنده بوده و بعد مردند و بعد از ۳۰۹ سال خدا آنها را زنده کرد؟ داستان آنها چیست ؟

حضرت فرمود: این داستان اصحاب کهف است و داستان را براى او از ابتدا بازگو کرد پس از آن حضرت به او فرمود: اى یهودى ، آیا این داستان که من برایت بازگو کردم ، با آنچه که در تورات آمده است ، یکسان بود؟

یهودى گفت : آرى نه یک حرف زیاد و نه یک حرف کم اى ابولحسن دیگر مرا یهودى مخوان که من شهادت مى دهم به این که جز خدا نیست و این که محمد صلى الله علیه و آله و سلم بنده و فرستاده او است و تو اعلم این امت هستى

منابع: ۱- قصص الانبیاء راوندی: ۲۵۵٫ ۲- عرائس المجالس: ۴۱۳٫ *حیوهالقلوب (تاریخ پیامبران)، ج ۲، ۱۲۷۱- ۱۲۷۳٫

اولی قابیل پسر حضرت ادم، که پایه گذار قتل و فساد بود.

دوم قیدار فرزند سالف، قاتل شتر صالح نبی ع است.
سومی پادشاه رومانی بیلاطس، قاتل حضرت یحیی ع،،، که سر حضرت یحیی را در دشت گذاشت، و مدتها خون ازآن میجوشید،، تا عذاب الهی به این شکل ایجاد شد که بخت النصر پادشاه سفاک وظالم عراق جهت حکومت گستری خود به انجا حمله کرد و 7000 یهودی را کشت و بقیه را اسیر برد، سپس خون حضرت یحیی از جوشیدن، باز ایستاد.
چهارمین نفر ابن ملجم مرادی قاتل حضرت علی ع است،، که توسط دختری به نام قطام تحریک شد.
و پنجمین یزید بن معاویه علیه اللعنه قاتل امام حسین ع است،،،
منبع:
مجالس المومنین- قاضی نورالله شوشتری(ره) ص 291
شفاء الصدور فی شرح زیارت العاشورا ص 598- مرحوم علامه ابوالفضل تهرانی

از پیغمبر صلوات الله علیه و آله سوال شد:

یارسول الله،ما وقتی صحبتمون، حرفمون با یکی تموم میشه،
پایان کلاممون، او را به خدا
می سپاریم، به بیان پارسی
می گوییم:
خداحافظ و به زبان عربی
می گوییم:
فی امان الله
اگر بدون خداحافظی کردن،
در وسط سخن گفتن از او جدا بشیم، نوعی بی ادبی می پنداریم.
شما وقتی در معراج با خدا هم صحبت شدید ، پایان جمله که نمی توانستید به ذات خدا عرضه بدارید:تو را به خدا می سپارم!
آخرین جمله ی رد و بدل شده ، بین شما و خدا چه بود؟
حضرت فرمودند:پایان صحبت، خداوند سبحان به من گفت: "یاعلی"
من نیز به خدای خود " یا علی" گفتم.
این آخرین جمله بین من و ذات مقدس خدا بود.
یاعلییییییییییی

منبع:کتاب سخن خدا ص٧١ - زندگانی چهارده معصوم ص ۴٩ - معراج ص١٣

زمانی علمای اهل تسنن مرحوم علامه امینی (صاحب کتاب الغدیر) را برای صرف شام دعوت می کنند. اما علامه امینی امتناع می ورزد و قبول نمی کند . آنها اصرار می کنند که علامه امینی را به مجلس خود ببرند.
به علت اصرار زیاد علامه امینی دعوت را می پذیرد و شرط می گذارد که فقط صرف شام باشد وهیچ گونه بحثی صورت نگیرد آنها نیز می پذیرند. پس از صرف شام یکی از علمای اهل سنت که در آن جمع زیادی از علما نشسته بود (حدود 70 الی 80 نفر) می خواست بحث را شروع کند که علامه امینی گفت : قرار ما این بود که بحثی صورت نگیرد
اما باز آنها گفتند : پس برای متبرک شدن جلسه از همین جا هر نفر یک حدیث نقل کند تا مجلس نورانی گردد. ضمناً تمام حضار درجلسه حافظ حدیث بودند و حافظ حدیث به کسی گفته می شود که صد هزار حدیث حفظ باشد. آنان شروع کردند یکی یکی حدیث نقل کردند تا اینکه نوبت به علامه امینی رسید . علامه به آنها گفت شرطم بر گفتن حدیث این است که ابتدا همگی بر معتبر بودن یا نبودن سند حدیث اقرار کنید . همه قبول کردند . سپس علامه امینی فرمود : قال رسول الله (صلوات الله علیه ) : من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه : هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است .سپس از تک تک حضار در جلسه در رابطه با معتبر بودن حدیث اقرار گرفت و همه حدیث را تایید کردند .
سپس گفت حال که همه حدیث را تایید کردید یک سوال از شما دارم ، بعد از کل جمع پرسید :
آیا فاطمه الزهرا ( سلام الله علیها ) امام زمان خود را می شناخت یا نمی شناخت ... ؟
اگر می شناخت ، امام زمان فاطمه ( سلام الله علیها ) چه کسی بود ؟
تمام حضار مجلس به مدت ربع ساعت ، بیست دقیقه ساکت شدند و سرشان را به زیر انداختند و چون جوابی برای گفتن نداشتند یکی یکی جلسه را ترک کردند و با خود می گفتند اگر بگوییم نمیشناخت ، پس باید بگوییم که فاطمه ( سلام الله علیها ) کافر از دنیا رفته است و حاشا که سیده نساء العالمین کافر از دنیا رفته باشد و اگر بگوییم می شناخت چگونه بگوییم امام زمانش ابوبکر بوده ؟ در حالی که بخاری ( از سرشناس ترین علمای اهل سنت ) گفته : ماتت و هی ساخطه علیهما - فاطمه ( سلام الله علیها ) در حالی از دنیا رفت که به سختی ار ابوبکر غضبناک بود "و چون مجبور می شدند بر حقانیت و امامت علی بن ابیطالب (علیه السلام ) اقرار بورزند سکوت کرده و جلسه را با خجالت ترک کردند.

پیشواى دوم جهان تشیع که نخستین میوه پیوند فرخنده على (علیه السلام) با دختر گرامى پیامبر اسلام صلوات الله علیه و آله بود، در نیمه ماه رمضان سال سوم هجرت در شهر مدینه دیده به جهان گشود.(1)
حسن بن على (علیه السلام) از دوران جد بزرگوارش چند سال بیشتر درک نکرد زیرا او تقریباً هفت سال بیش نداشت که پیامبر اسلام بدرود زندگى گفت.
پس از درگذشت پیامبر صلوات الله علیه و آله تقریبا سى سال در کنار پدرش امیر مومنان (علیه السلام) قرار داشت و پس از شهادت على (علیه السلام) (در سال 40 هجرى) به مدت 10 سال امامت امت را به عهده داشت و در سال 50 هجرى با توطئه معاویه بر اثر مسمومیت در سن 48 سالگى به درجه شهادت رسید.

فریادرس محرومان 
در آیین اسلام، ثروتمندان، مسئولیت سنگینى در برابر مستمندان و تهیدستان اجتماع به عهده دارند و به حکم پیوندهاى عمیق معنوى و رشته‏ هاى برادرى دینى که در میان مسلمانان بر قرار است، باید همواره در تأمین نیازمندیهاى محرومان اجتماع کوشا باشند. پیامبر اسلام صلوات الله علیه و آله و پیشوایان دینى ما، نه تنها سفارشهاى مؤکدى در این زمینه نموده‏ اند، بلکه هر کدام در عصر خود، نمونه برجسته‏ اى از انساندوستى و ضعیف نوازى به شمار می رفتند.
پیشواى دوم، نه تنها از نظر علم، تقوى، زهد و عبادت، مقامى برگزیده و ممتاز داشت، بلکه از لحاظ بذل و بخشش و دستگیرى از بیچارگان و درماندگان نیز در عصر خود زبانزد خاص و عام بود. وجود گرامى آن حضرت آرام بخش دلهاى دردمند، پناهگاه مستمندان و تهیدستان، و نقطه امید درماندگان بود. هیچ فقیرى از در خانه آن حضرت دست خالى برنمى گشت. هیچ آزرده دلى شرح پریشانى خود را نزد آن بزرگوار بازگو نمی ‏کرد، جز آنکه مرهمى بر دل آزرده او نهاده می ‏شد. گاه پیش از آنکه مستمندى اظهار احتیاج کند و عرق شرم بریزد، احتیاج او را برطرف می ‏ساخت و اجازه نمی ‏داد رنج و مذلت سؤال را بر خود هموار سازد!
«سیوطى» در تاریخ خود می ‏نویسد: «حسن بن على» داراى امتیازات اخلاقى و فضائل انسانى فراوان بود، او شخصیتى بزرگوار، بردبار، باوقار، متین، سخى و بخشنده، و مورد ستایش مردم بود.(2)

نکته آموزنده 

بزرگ‌ترین انتقام الهی آن است که خداوند چنین افرادی را به حال خودشان رها می‌سازد و به محض بی‌توجهی حضرت حق تعالی، شیطان بر تمام شئون زندگی آنها مسلط می‌شود و اینها مطیع بدون چون و چرای ابلیس خواهند بود، در چنین حالتی آنها نه تنها بویی از معنویت و انس با خداوند نمی‌برند، بلکه تمام هم و غمشان در زندگی، خورد و خوراک و شهوترانی خواهد بود.
همانطوری که حیوانات روی دو موضوع فکر می‌کنند و تمام تلاششان شکم و شهوت است، چنین افرادی تمام تلاش خود را حول محور شکم و شهوت به کار می‌برند. این گونه اشخاص اگر از خواب غفلت بیدار نشوند و توبه نکنند، در دنیا حیوان‌گونه و بدتر از آن زندگی خواهند کرد و در روز قیامت هم به صورت حیوان محشور خواهند شد.
نه اینکه خداوند در آن روز آنها را حیوان می‌گرداند، بلکه این اشخاص واقعاً و در حقیقت و باطن حیوان بودند، ولی خداوند چون ستارالعیوب است، از باب لطف و رحمت به آنها فرصت توبه و بازگشت داد و باطن آنها را آشکار نکرد. اما در روز قیامت چون روز آشکار شدن باطن و حقایق انسان‌ها است، خداوند حقیقت آنها را آشکار می‌کند و البته سگ، خوک، میمون و بقیه حیوانات از حیوان بودن و شکل خاص خودشان نه تنها ناراحت نیستند، بلکه لذت هم می‌برند، ولی این گونه اشخاص از این زجر می‌کشند که همه می‌دانند فلان شخص در دنیا بوده و امروز به صورت حیوان محشور شده است.
به چنین افرادی خطاب می‌شود:‌ای کسی که به صورت حیوان محشور شده‌ای، تو در دنیا هم حیوان بودی، تو در دنیا هم بویی از انسانیت نبردی تا امروز به صورت انسان محشور شوی، امروز که روز قیامت است، روزی است که حقایق ‌آشکار می‌شود و باطن و حقیقت تو که همان روحیه و خوی حیوانی بود هویدا شده است.
حتی به او خطاب می‌شود که تو بدتر از حیوانی، زیرا حیوانات اگر فقط به فکر شکم و شهوت بودند، دیگر اهل فریب و شیطنت نبودند، اما تو با عقل و شعورت به دیگران ظلم کردی و با فکرت آ‌نها را فریب دادی، تو در حالی که هزاران نفر از همنوعانت خود در کوچه و خیابان تشنه و گرسنه بودند، جلوی همه آنها به قرآن و اسلام دهن‌کجی کردی و روزه‌خواری نمودی.

 

 اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوانِ
 وَتَعاقَبَ الْعَصْرانِ وَ کَرَّ الْجَدیدانِ وَ اسْتَــقْــبَلَ الْفَرْقَدانِ
 وَ بَلِّغْ روحَهُ وَاَرْواحَ اَهْلِبَــیْـتِهِ مِنَّا
 التَّحِیَّةََ
 وَالسَّلامِ.
.


خدایا ، درود فرست بر مولای ما و پیامبر ما محمد و خاندانش، تا آن گاه که روز و شب می آیند و می روند،

و بامداد و شامگاه پی در پی می شوند، و روزان و شبان به دنبال هم می رسند.

و آن دو ستاره قطبی بزرگ و کوچک روی می آورند؛ و روان او و خاندانش را از سوی من درود و سلام برسان

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

🔥1-عـمـق دوزخ ؛

⇦حضرت ابوموسیٰ اشعری(رض) از رسول خدا(ص) روایت میکند که آنحضرت(ص) در ضمن بیان عمق دوزخ فرمودند ؛ اگر سنگپاره ای به داخل جهنّم انداخته شود هفتاد سال وقت میگیرد تا به ته عمق آن برسد

⇦حضرت ابوهریره(رض)میفرمایند
ما در حضور آنحضرت(ص)نشسته بودیم ناگهان صدای افتادن چیزی را شنیدیم!!!
آنحضرت(ص)فرمودند ؛
میدانید این صدای چیست؟
عرض کردیم ؛
خدا و رسول خدا بهتر می دانند
آنگاه آنحضرت(ص)فرمودند ؛
-این سنگی است که خداوند متعال آن را به داخل دوزخ انداخته بود و آن سنگ همین حالا به ته عمق دوزخ خورده است این صدای افتادن همان سنگ است

🔥2-دیوارهای دوزخ ؛

⇦رسول خدا(ص)فرموده است ؛
چهار دیوار دوزخ را احاطه کرده است که عرض هر یکی از آنها به اندازه چهل سال راه است
به عبارت دیگر دیوارهای دوزخ به قدری ضخیم است که اگر بخواهیم فاصله عرض یکی از آنها را طی کنیم چهل سال وقت در کار است

🔥3-درهای دوزخ ؛
⇦رسول خدا(ص)فرمودند ؛
دوزخ هفت در دارد که یکی از آنها مخصوص کسی است که به پیروان من شمشیر میکشد

🔥4-تاریکی و آتش دوزخ ؛
⇦رسول خدا(ص)فرمودند ؛

حدود ٩٢ سال پیش یک ماجرای عادی در نزدیکی بیت المقدس برای سربازان انگلیسی شرکت کننده در جنگ جهانی اول رخ میدهد که ٦سال پس از آن دارای اهمیت ویژه ای میشود که "کلیسای اورتدکس بریتانیا" را دچار چالش جدی مینماید.

این چالش منجر به آن میشود که اسقف اعظم انگلیس دستور محرمانه ای صادر و درصدد تحریف حقیقتی نورانی شود، اما از آنجا که خورشید پشت ابر نیز جهان را روشن میسازد و غیبتش دائمی نخواهد بود،١٢ سال پس از این اکتشاف ماجرای محرمانه ی"" لوح نقره" در دو روزنامه چاپ لندن و هند منتشر میشود.

این ماجرا که مربوط به توسل حضرت سلیمان علیه السلام به "پنج تن آل عبا" علیهم السلام را مستنداً حکایت میکند،اینگونه آغاز میشود

که در جنگ جهانی اول(1916میلادی)،هنگامیکـــــــه عده ای از سربازان انگلیسی در چند کیلومتری بیت المقدس مشغول سنگرگیری و حمله بودند.
در دهکده ی کوچکی به نام "اونتره" یک نقره پیدا کردند که حاشیه اش به جواهرات گرانبها، مرصع و در وسطش خطوطی به حروف طلایی نگارش یافته بود وچون آنرا نزد فرمانده ی خود "میجر.ای.ان.گریندل" بردند،هر چه کوشید نتوانست از آن چیزی بفهمد،ولی دریافت که این نوشته به زبان و خطی بسیار قدیمی است و بالاخره این لوح، بوسیله ی وی دست بدست شد تا به سرپرست ارتش بریتانیا "لیفتو نانت" و "گلدستون" ر سید وایشان هم آنرا به دست باستان شناسان بریتانیا سپردند.

پس از پایان جنگ (1918 میلادی) درباره لوح مذکور به تحقیق و بررسی پرداختند و کمیته ای تشکیل دادند که اساتید شناخت زبانهای باستانی بریتانیا،آمریکا،فرانسه،آلمان وسایر کشورهای اروپایی عضو آن کمیته بودند.
پس از چندماه بررسی و تحقیق در سوم ژانویه 1920میلادی ،یعنی ٦سال بعد از کشف این کتیبه باستانی و ارزشمند معلوم شد که این لوح مقدسی است به نام "لوح سلیمانی" و سخنانی از حضرت سلیمان علیه السلام را در بر دارد که به الفاظ عبرانی قدیم، نگارش یافته که ترجمه به این شرح است:
الــلــّـه
احمـــد ایلی
باهتول
حاسن حاسین

یاه احمد! مقذا
ای احمد!به فریادم رس!

یاه ایلی!انصطاه!
یاعلی!مرا مددی فرما!

یاه باهتول!اکاشئی!
ای بتول!نظر مرحمت فرمای!

یاه حاسن!اضو مظع!
ای حسن! کرم فرمای!

یاه حاسین!بارفو!
ای حسین!خوشی بخش!


امو سلیمان صوه عئخب زالهاد اقتا!
این سلیمان اکنون به این پنج بزرگوار، استغاثه میکند.

بذات الله کم ایلی!
وعلی!قدرةالله است.

«علیه وعلیهم السلام »

سبحان الله...سبحان الله...سبحان الله....

پس از این کشف بزرگ کمیته تصمیم میگیرد برای نمایش این لوح مقدس،آنرا برای تماشای عموم به موزه ی پادشاهی انگلستان انتقال بدهند.اما...اما نامه ای محرمانه موجب میشود این امر،سالها به تأخیر بیافتد

این مخفی کاری زمانی وقوع می یابد که این خبر به اسقف اعظم انگلستان (Lord bishop)(لرد بی شاپ) رسید و او فرمان محرمانه ای به کمیته نوشت که خلاصه آن به شرح زیر است:

{اگر این لوح در موزه گذاشته شود و در دید مردم قرار گیرد،☝️اساس مسیحیت متزلزل خواهد شد و📢 سرانجام خود مسیحیان،جنازه ی مسیحیت را بر دوش بلند نموده☝️در قبر فراموشی دفن خواهند کرد.لذا بهتر است که لوح مذکور در رازخانه ی کلیسای انگلستان گذارده شود و جز اسقف و اهل سرّ آنرا نبینند}

همین نامه منجر میشود تا سال1926 یعنی ١٢ سال پس از کشف لوح مقدس، از نگاه جویندگان حقیقت باز ماند،ولی بدلیل تأثیرات شگرف لوح در تعدادی از اعضای کمیته مذکور،موضوع کشف و نمایش لوح به اطلاع مردم میرسد و تعدادی از روزنامه های ان زمان در انگلیس و هندوستان،اقدام به انتشار این خبر مینمایند.

☝️دو٢مسیحی عضو کمیته نیز در اثر تأثیرات لوح مذکور،به اسلام گرایش پیدا کرده و با تغییر دین، مذهب حقه ی تشیع را بعنوان مذهب خود،برگزیده و نام خود را به "فضل حسین" و "کرم حسین" تغییر میدهند

وعزیزانی هم که قصد تحقیق و مطالعه ی بیشتر در این موضوع رو دارند،مییتونند به کتاب wonderful stories of islam چاپ لندن ص 294 مراجعه بفرمایند. معنای کتاب هم، داستانهای شگفت انگیز اسلام