بازخوانی نامه سرگشاده ده نمکی به حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی:
مسعود دهنمکی، چهره سرشناس جریان حزبالله و مدیر مسئول هفتهنامه جبهه که منتقد سیاستهای دولت سازندگی بود، یک ماه پیش از انتخابات، در دی ماه ۱۳۷۸ طی نامهای سرگشاده در شماره ۴۴ هفتهنامه جبهه، به نقد سخنان هاشمی پرداخت. او حرفهای ناگفته بسیاری در این نامه زد که در تاریخ ماندگار شد.
سرویس سیاسی پایگاه 598 - چندماه بیشتر به آغاز انتخابات ششمین دوره مجلس شورای اسلامی (۲۹بهمن۱۳۷۸) باقی نمانده بود. روزنامههای زنجیرهای که اغلب توسط حزب مشارکت و همفکران آنها هدایت میشد، چندی بود که پروژهی تخریب هاشمی را کلید زده بودند. حتی اکبر گنجی، هاشمی رفسنجانی را متهم قتلهای زنجیرهای دانست. در چنین شرایطی هاشمی تلاش داشت با سخنرانیها و مصاحبههایی که ترتیب میداد، مانع از شیوع این اتهامات شود و از برنامهها و عملکرد دولت سازندگی تمامقد دفاع کند، اما در کمال ناباوری، در این انتخابات شکست سختی خورد و بعد از بازنگری صندوقهای رایگیری، از رتبه سیام به بیستم ارتقا یافت اما پس از مانور روزنامههای اصلاحطلب در القای شایعه تقلب به نفع هاشمی، وی از حضور در مجلس استعفا داد. در این میان، مسعود دهنمکی، چهره سرشناس جریان حزبالله و مدیر مسئول هفتهنامه جبهه که منتقد سیاستهای دولت سازندگی بود، یک ماه پیش از انتخابات، در دی ماه ۱۳۷۸ طی نامهای سرگشاده در شماره ۴۴ هفتهنامه جبهه، به نقد سخنان هاشمی پرداخت. او حرفهای ناگفته بسیاری در این نامه زد که در تاریخ ماندگار شد.
دهنمکی پس از نقد آماری و ارقامی سیاستهای اقتصادی دولت هاشمی، اینگونه نوشت: «آقای هاشمی! من چگونه نگران شما نباشم و از آینده شما نترسم در حالی که فرزندان و خانواده شما بهگونهای عمل کردند که نام سمبلهایی چون سوپرا، کیش، دوو، دوچرخهسواری دختران و کت و دامن و فروشگاههای رفاه و شهروند و ارگ بم را به صورت نام خانوادگی خود درآوردهاند. وقتی در همان نماز جمعهای که دوشادوش مردم بارهاوبارها شعار داده بودیم: «صلی علیمحمد، یار خمینی آمد»، «مخالف هاشمی، چنین و چنان است» لب به اعتراض گشودم، شبانگاه چشمبسته و با لباس زندان خود را در سلول انفرادی نظام دوستداشتنی خودمان دیدم و آنجا با طنز با خود میگفتم: «آمریکا در چه فکریه، زندان پر از بسیجیه!» آقای هاشمی! من برای شما میترسم که در تاریخ نوشته شود در این دوران، دزدها امیرکبیر خوانده شدند و امیرکبیرها به ربذه فرستاده شدند! من برای شما از این حیث میترسم که بر اثر عملکرد و سبکسری برخی دوستنمایان، مردم بگویند یک شاه از این مملکت بیرون کردیم، هزاران آقازاده همان راه شاهان را میروند و مناصب دولتی میان فرزندان دختر و پسر آنها با سخاوت تقسیم میشود...»
دهنمکی پس از نقد آماری و ارقامی سیاستهای اقتصادی دولت هاشمی، اینگونه نوشت: «آقای هاشمی! من چگونه نگران شما نباشم و از آینده شما نترسم در حالی که فرزندان و خانواده شما بهگونهای عمل کردند که نام سمبلهایی چون سوپرا، کیش، دوو، دوچرخهسواری دختران و کت و دامن و فروشگاههای رفاه و شهروند و ارگ بم را به صورت نام خانوادگی خود درآوردهاند. وقتی در همان نماز جمعهای که دوشادوش مردم بارهاوبارها شعار داده بودیم: «صلی علیمحمد، یار خمینی آمد»، «مخالف هاشمی، چنین و چنان است» لب به اعتراض گشودم، شبانگاه چشمبسته و با لباس زندان خود را در سلول انفرادی نظام دوستداشتنی خودمان دیدم و آنجا با طنز با خود میگفتم: «آمریکا در چه فکریه، زندان پر از بسیجیه!» آقای هاشمی! من برای شما میترسم که در تاریخ نوشته شود در این دوران، دزدها امیرکبیر خوانده شدند و امیرکبیرها به ربذه فرستاده شدند! من برای شما از این حیث میترسم که بر اثر عملکرد و سبکسری برخی دوستنمایان، مردم بگویند یک شاه از این مملکت بیرون کردیم، هزاران آقازاده همان راه شاهان را میروند و مناصب دولتی میان فرزندان دختر و پسر آنها با سخاوت تقسیم میشود...»
- ۱ نظر
- ۰۴ خرداد ۹۴ ، ۱۷:۰۱