تاکید آقای هاشمی بر خط امام در حالی که کنار جریان مخالف با خط امام ایستاده دچار تناقض است.
روزنامه جوان در تحلیلی با اشاره به سخنان اخیر هاشمی نوشت: بخشی از سخنان ایشان نظیر آنچه که مربوط به انتقاد از دستگاه قضایی است، مانند آنکه میگوید: «نباید بقیه مسائل از جمله ظلمها، زندانهای بیجا، سرکوبها و حقوق ضایع شده مردم را فراموش کنیم.» یا زیر سوال بردن نتیجه انتخاباتها، آنجایی که میگوید: «چطور به خودمان حق میدهیم آن کسی که مردم میخواهند وارد شود (رای بیاورد) نگذاریم بیاید و آن کسی که مردم نمیخواهند را مسلط کنیم» چون به موضوعاتی نظیر پرونده محاکمه مهدی هاشمی به دلیل جرایم متعدد اقتصادی و... یا به دلیل رای ندادن مردم به ایشان در انتخابات مجلس ششم یا ریاست جمهوری سال 84 باز میگردد، ریشه در خاستگاه شخصی داشته و با توجه به خدمات گذشته ایشان به انقلاب و نظام جمهوری اسلامی دور از انتظار است، چرا که از کسی که سالها برای انقلاب تلاش کرده است، حداقل انتظار این است که خود سازوکارهای قانونی آن را بپذیرد و به آن تمکین کند اگرچه ممکن است با برخی خواستههای ایشان یا نزدیکانشان تطبیق نداشته باشد. همان گونه که شخصیتهایی نظیر مرحوم آیتالله محمدی گیلانی به آن عمل کردند و به عنوان یک نقطه درخشان در تاریخ انقلاب اسلامی باقی مانده و میماند.
عباس نجاری در این یادداشت با اشاره به بخش دیگری از سخنان هاشمی درباره قطعنامه 598 که با استقبال نشریات زنجیرهای مواجه شد مینویسد: طرح مواضع اینگونه فارغ از آنچه که به منافع و مصالح افراد و شخصیتها باز میگردد و باید مورد توجه قرار گیرد، توجه به حرکتی است که در سالهای اخیر در ارائه تصویری جدید از امام صورت میگیرد، تصویری که میتوان آن را با یک عقبه فکری مرتبط دانست که اهداف خاص خود را دنبال میکند. مثلا چندی پیش مرتبط با پیشینه عملکرد جریان اصلاحطلب در دهه 70 و اوایل دهه 80، عیسی سحرخیز از عناصر مرکزی مشارکت و مدیر کل مطبوعات داخلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت اصلاحات و از حامیان میرحسین موسوی در انتخابات 88 و بازداشتی فتنه، مبتنی بر مواضع اعلامی و اعمالی عناصر این جریان در گفتوگو با یک سایت ضد انقلابی تاکید میکند که: «خیلی از اصلاح طلبان به خلاف اول انقلاب دیگر علاقهای به آقای خمینی ندارند.» او با تاکید بر دیدگاه انتقادی خود نسبت به حضرت امام(ره) و اینکه از نظر او بسیاری از کارها در زمان امام خطا بود، «تغییر قانون اساسی»، «تغییر ساختاری قوه قضائیه» و «حذف نهاد ولایت فقیه» را جزیی از اصلاحات میداند و میگوید: «ما در اول انقلاب اشتباه کردیم که با خوشبینی بسیار و اولیه به آیتالله خمینی، به ولایت فقیه هم باور داشتیم.»
جوان میافزاید: تجربه دوره هشت ساله اصلاحات و طرح برخی شعارها همچون جامعه مدنی و توسعه سیاسی و همچنین مواضع شفاف برخی از چهرههای اصلاحات در رسانههای آنها علیه امام و انقلاب و نکات مطرح شده در کنفرانس ننگین برلین که بیانگر تقابل دیدگاه این جریان با آرا و اندیشههای حضرت امام خمینی(ره) بود، سبب شد که این جریان به مرور جایگاه خود را در عرصه اجتماعی از دست داده که انتخابات دوم شوراها و نهم ریاست جمهوری که خود آنها برگزارکننده آن بوده و منجر به آشکار شدن ادبار مردم به آنها گردید مصداق آن است.
تاکید و حمایت مردم طی سالهای بعد از آن بر شعارهای امام و انقلاب، این پیام را به دنیا داد که امام خمینی(ره) در جامعه اسلامی ایران، همچنان زنده است و اگر جریانی هم بخواهد زنده بماند، چارهای ندارد که خود را با خط امام و انقلاب همراه کند. بنابراین، مدعیان این جریان به این جمعبندی رسیدهاند که اگر میخواهند به اهداف سیاسی خود یعنی برگشت به قدرت نایل آیند، چارهای ندارند جز اینکه خود را پشت سر امام قرار دهند و با تفسیر و تاویل از آرا و اندیشههای امام، خود را از صاحبان اصلی انقلاب و مدافعان واقعی راه امام معرفی کنند.
- ۰ نظر
- ۳۱ فروردين ۹۴ ، ۱۸:۲۶