سراج معلم

لاحول ولاقوة الا بالله العلی العظیم-لا موثر فی الوجود الا الله -امام خامنه ای:ان‌شاءالله تا ۲۵ سال آینده چیزی به نام رژیم صهیونیستی وجود نخواهد داشت

سراج معلم

لاحول ولاقوة الا بالله العلی العظیم-لا موثر فی الوجود الا الله -امام خامنه ای:ان‌شاءالله تا ۲۵ سال آینده چیزی به نام رژیم صهیونیستی وجود نخواهد داشت

سراج معلم

هدف دادن اطلاعاتی در مورد دین و دنیاست
امیرالمومنین در حدیثی زیبا در راستای بصیرت افزایی می فرمایند: « کور آن کسی نیست که چشم ندارد ، بلکه کسی است که بصیرت ندارد. (کنزالعمال حدیث 1220) امام صادق(ع) می فرماید: عموی ما عباس بن علی، بصیرتی نافذ و استوار داشت. تعریفی بسیار زیبا از بصیرت : ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﺧﺪﻣﺖ مقام معظم ﺭﻫﺒﺮﯼ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺍﯼ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﺎ ﺑﺼﯿﺮﺕ ﺗﺮﺑﯿﺖﮐﻨﯿﻢ. آقا ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ: ﻣﻨﻈﻮﺭﺗﻮﻥ ﺍﺯ ﺑﺎ ﺑﺼﯿﺮﺕ ﭼﯽ ﻫﺴﺖ؟ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ: ﮐﺴﺎﻧﯽ ﻣﺜﻞ ﻣﻘﺪﺍﺩ ﮐﻪ ﭼﺸﻤﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﻫﺎﻥ ﻣﻮﻻﯾﺸﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﮔﻮﺵ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻭﻟﯿﺸﺎﻥ... آﻗﺎ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ: ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ، ﺍﻣﺎ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺑﺼﯿﺮﺕ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ. ﻣﻨﻈﻮﺭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻓﺮﺩ ﺑﺼﯿﺮ, ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﻣﺜﻞ ﻣﺎﻟﮏ ﺍﺷﺘﺮ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ امیرالمؤمنین (علیه سلام) ﺩﺭ ﻭﺻﻔﺶ ﻣﯿﻔﺮﻣﺎﯾﻨﺪ: مالک ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪ ﺍی اﺳﺖ ﮐﻪ ﺍگرﺩﺭ ﺑﯿﺎﺑﺎﻧﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﻣﻮﻻﯾﺶ ﻭ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﭘﯿﺶ ﺑﯿﺎﯾﺪ، ﺩﻗﯿﻘﺎ" ﮐﺎﺭﯼ را ﻣﯿﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻧﺰﺩ ﻣﻮﻻﯾﺶ ﺑﻮﺩ، ﻣﻮﻻﯾﺶ ﻫﻤﺎﻥ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺍﻣﺮ ﻣﯿﮑﺮد... ﺑﺼﯿﺮﺕ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺭ ﻏﯿﺒﺖ ﻣﻮﻻﯾﺖ هم ﺑﺪﺍﻧﯽ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﻭ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﺍ عمل کنی به نقل از qaemworld.blog.ir - هرگونه برداشت از این وبلاگ حتی بدون ذکر منبع آزاد است!

آخرین نظرات
سکولاریسم و فروپاشى خانواده:سکولاریسم در اجتماعات متکى به ارزش هاى الهى به دین و مرامى در خانواده تن درمى دهد که صرفا اهداف سکولاریسم را تأمین نماید.
خبرگزاری فارس: سکولاریسم و فروپاشى خانواده
بخش اول

چکیده

به موازات انقلابات علمى، با تغییر در مفاهیم خدا، حیات و انسان، اخلاقیات جدیدى تعریف مى شود که عنصر مشترک آن منش ها، فقدان معنویت است. این جریان که نگرش «سکولار» نام مى گیرد، الگویى از حیات را ارائه مى دهد که طبق آن، ارتباط انسان ها با یکدیگر بر اساس جلبِ منفعت شخصى رقم مى خورد. نزاع سکولاریسم با پایگاه زندگى بشر، یعنى خانواده، که به سکولاریزیشنِ خانواده منجر مى گردد، از ایجاد انحراف در فلسفه وجودى خانواده آغاز مى شود و با تغییر جهت در اهداف تأسیس آن تا تغییر محتوایى در وظایف، رفتار و تکالیف اعضاى خانواده پیش مى رود تا انسان ها را به جدا زیستن از یکدیگر و زوج ها را به جدا شدن و زنان را به استقلال اقتصادى و عاطفى مجاب کند؛ جریانى که سرانجام به تحدید نسل بشر خواهد انجامید. تحقیق حاضر به روش توصیفى ـ تحلیلى است و سعى دارد تا نشان دهد در این جریان با خارج شدن خانواده از سیر منطقى خود، ازدیاد نسل انسان ها با مخاطره روبه رو مى شود.

کلیدواژه ها: سکولاریسم، سکولاریزاسیون خانواده، کاهش نرخ جمعیت، نهاد خانواده، اشتغال مادران، طلاق، تجرّد.

 مقدّمه

فرایند سکولاریزیشن در طول قرن ها توانست حضور خدا را از تمامى زمینه هاى مرتبط با زندگى انسان ها حذف کند یا به حاشیه براند تا فرهنگى رقم بخورد که در آن، هدف از معیشت هر فردى در عالم، توجه تام به بهره ورى و جلب لذت حداکثرى از دنیا قلمداد شود. در سبکِ زندگى برآمده از نگرش سکولار، انسان ها با نوعى خودمختارى و استقلال در برابر ماوراءالطبیعه، دیگر حاضر نیستند مفاهیم دینى براى آنها راه و رسم زندگى را ترسیم کنند، بلکه سعادت انسانى در لذت، قدرت و ثروت این جهانى خلاصه مى شود.

سکولاریسم، با گذر از مرحله نظریه پردازى هاى علمى، به مهم ترین، قدیمى ترین و مستحکم ترین پایگاه زندگى بشر، یعنى خانواده، برخورد کرد که تقابل این دو ـ به عنوان دو رقیبِ تعین بخش در حیات انسانى ـ آوردگاه تزاحماتى گردید که در آن بنیان هاى خانواده دستخوش تغییرات بنیادى شد. سکولاریسم که فردگرایىِ لذت گرایانه را تبلیغ مى کرد، در برابر خانواده اى ایستاد که از مهم ترین ارکانش محبت، گذشت و فداکارى بود و در آن، اعضا علاوه بر تأمین منافع شخصى، مى تواند باعث تکامل دنیایى و آخرتى یکدیگر باشند.

اهمیت و ضرورت این تحقیق از آنجاست که به نظر مى رسد چنانچه انسان ها سر تسلیم در برابر اعتقاد به وجود خداى مشرِّع فرود نیاورند ـ صرف نظر از اثرات سوء آخرتى ـ در همین دنیا نیز با زیان هاى بزرگى مواجه خواهند شد؛ که کاهش جمعیت یکى از این اثرات است. ازاین رو، با فرض اینکه خانواده تنها مرجع اصیل تولید مثل و ازدیاد  نسل بشر است، مهم ترین کار این تحقیق این است که نشان دهد چطور این اندیشه توانسته است ادامه حیات بشر را به مخاطره بیندازد.

جنبه نوآورى این تحقیق در به دست آوردن ثمرات عینى و عملى ایدئولوژى سکولاریسم و یافتن و تحلیل اثرى است که مى تواند مهم ترین عرصه زندگى بشر یعنى خانواده را با خطر انقراض مواجه سازد. بسیارى از تحقیقات انجام شده در موضوع سکولاریسم در بعد علمى و نظرى و عموما با سبقه بحث هاى سیاسى است و بر فرض صحت فهم آنها از این جریان، از تأثیرات عملى این اندیشه غافل شده اند.

بنابراین، لازم است به دو سؤال اصلى پاسخ داده شود: اول اینکه دقیقا سکولاریسم و سکولاریزیشن خانواده به چه معناست و دوم اینکه چگونه سکولاریزیشن خانواده مى تواند با اخلال در روند طبیعى خانواده باعث کاهش تولید مثل انسان ها شود.

1. تعریف سکولاریسم

معانى متنوعى براى واژه «سکولاریسم» وجود دارد؛ غیر دین گرایى، نا دینى گرى، جدا شدن دین از دنیا، دنیویت (بریجانیان، 1371، ج 2، ص 780)، اعتقاد به اصالت امور دنیوى (بابایى، 1374، ص 361) و دنیاپرستى (جمعى از پژوهشگران، بى تا، ص 521). سکولاریسم از واژه «seculum» و به معناى گیتى و دنیاست (اعوانى، 1375).

براى روشن شدن تعریف واژه مذکور، در ذیل، به تعاریف برخى دیگر از پژوهشگران معاصر اشاره مى گردد:

سکولاریسم دکترینى است که همه ملاحظات ناشى از ایمان به خدا یا ایمان به آخرت بر مبناى این دیدگاه، بایستى کاملاً سکولار باشد، حتى آموزش و پرورش یا تحصیلات عمومى مردم که طى آن اخلاقیات صرفا بر مراعات رفاه انسان در زندگى حاضر بنا گذارده مى شود (Murry, 1993, v. 9, p.366).

سروش پس از بررسى معانى گوناگون، به تعریفى از سکولاریسم دست مى یازد که عبارت است از: «توجه کردن به عالم ماده و چشم برگرفتن از مراتب دیگر وجود؛ مراتبى که وراى این حیات تنگ مادى قرار دارد، و این چشم برگرفتن در دو جا تحقق پیدا مى کند: یکى در اندیشه هاى ما و دیگرى در انگیزه هاى ما. سکولاریسم در اندیشه؛ یعنى انسان دانسته هاى خود را منحصر مى کند به آنچه در این عالم ماده مى شود دید و خواند. از آن طرف، انگیزه هاى ما هم اگر سکولار بشود بدین معناست که انسان فقط براى همین حیات و همین معیشت دنیوى تلاش کند و کوشش خود را معطوف به این امر بکند؛ به چیز دیگر نیندیشد و براى دیگرى کار نکند، و حساب دیگرى در زندگى و عمل و ذهن خویش براى هیچ چیز باز نکند» (سروش، 1376، ص 79). اصطلاح سکولاریسم بر هر آن چیزى که غیرمذهبى است دلالت مى کند (Esposito, 2004, v.4, p.20).

سکولاریسم در یک معناى گسترده، نوعى دین قلمداد شده (Mcdonld, 1967, v.13, p.36) که هم تبیین کننده جهان است و هم تعیین کننده ارزش ها (مشکى، 1388، ص 51). نوعى شیوه و تفسیر زندگى است که اشیا و موجودات را در یک نظم طبیعى مى بیند و براى خدا یا موجودات روحانى هیچ گونه ارزشى در زندگى قایل نیست (همتى، 1385، ص 104).

با توجه بررسى سایر منابع، تعریف ویلسون تعریف جامع و مانعى است که مى تواند همه تعاریف صحیح را شامل شود و از تعاریف ناقص و انحرافى به دور باشد. وى در تعریف سکولاریسم مى گوید: «سکولاریسم یک ایدئولوژى است که قایلان و مبلغانش آگاهانه همه اشکال اعتقاد به امور و مفاهیم ماوراء الطبیعى و وسایط و کارکردهاى مختص به آن را طرد و تخطئه مى کنند و از اصول غیردینى و ضددینى به عنوان مبناى اخلاق شخصى و سازمان اجتماعى حمایت مى کنند» (Bryan, 1987, v.13, p.159).

البته باید توجه داشت که طرد ماوراءالطبیعه در حال افراطى به ردّ و انکار آن ختم مى شود و در حالت حداقلى منجر به غفلت و فراموشى نسبت به ماورا مى گردد. ثمره این تفکر، اندیشه و انگیزه غافلانه نسبت به حیثیات غیرمادى عالم وجود است که براى انسان معیشتى مبتنى بر زندگى در این دنیا مى سازد که در آن جایى براى دین وحیانى وجود ندارد. بنابراین، بسیارى از تعاریف دیگر مى توانند لازمه تعریف سکولاریسم باشند.

2. سکولاریزاسیون خانواده

سکولاریسم اولین ایدئولوژى مؤثر در فروپاشى خانواده دانسته شده است (گاردنر، 1386، ص 115). همان گونه که ویتز (Poal Vitz) غلبه سکولاریسم را مانع جدى بر سر راه تحقق پیشنهادهاى حمایت از خانواده مى شمارد (ویتز، 1383 الف).

مهم ترین تأثیرى را که سکولاریسم در خانواده مى گذارد باید با عنوان کلى «کاهش دلدادگى به شناخت دین و کاهلى در سرسپردگى به دستورات دینى» یافت (هاشمى، 1390، ص 51). ازاین رو، سکولاریسم در اجتماعات متکى به ارزش هاى الهى به دین و مرامى در خانواده تن درمى دهد که صرفا اهداف سکولاریسم را تأمین نماید؛ دینى که باید دنیاى انسان ها را آباد کند، به مرجعیتِ علمِ مدرن احترام بگذارد، تکثرگرایى دینى را بپذیرد و به حقوقى که به عنوان حقوق بشر و دموکراسى اعلام مى شود گردن نهد.

سکولاریسم براى رسیدن به منافع خود، دست از هر ارزشى که دنیاى مادى انسان ها را بى ارزش و بى اهمیت جلوه مى دهد، برمى کشد. ازاین رو، بر انسان سکولار لازم است جهانِ مادى را به بهترین نحو درک کند و آباد سازد و لذت ببرد؛ هرچه بیشتر و هرچه بهتر. بنابراین، باید تمام قداست ها زدوده شده و به جاى تمامى ارزش هاى ماوراى طبیعى، عقل مادى نگر انسانى حاکم شود که متمرکز بر بهره ورى تام از دنیاى پیرامون خود است. سکولاریسم براى تحقق این آرمان در نهاد خانواده، در پى استقلال بخشیدن به عقل محض و محور قرار دادن آن در تمامى تصمیم گیرى هاست تا دین و اخلاق مبتنى بر دین، تضعیف و در نهایت ویران گردد. این روند را سکولاریزاسیون خانواده نام مى دهیم که در آن، فرایند عینى سکولار شدن در حیطه خانواده، با نقصان و زوال فعالیت ها، باورها و روش هاى الهى محقق مى شود. سکولاریزاسیون خانواده در حالت افراطى و الحادى خودش، ضمن طرد تمام اَشکال اعتقاد به امور ماوراى طبیعت، از تمام اصول غیردینى و ضددینى در خانواده حمایت مى کند. در حالت کمتر فعال و معتدل، اجازه تبلیغ و تشویق و عمل به آموزه هاى ماوراى طبیعى در خانواده را نمى دهد. با توجه به مطالب فوق، مقصود از خانواده سکولار، خانواده اى است که در آن فرایند سکولاریزاسیون عینیت پیدا کرده و یا در حال عینیت یافتن است (البته توجه این نکته لازم است که اساسا خانواده سکولار به معناى تمامیت یافتن سکولاریزیشن در آن نیست).

3. سکولاریزاسیون خانواده و نقش آن در کاهش نرخ جمعیت

در اینجا پنج مؤلفه از مؤلفه هاى سکولاریزاسیون خانواده را که در طى آن خانواده دچار تغییرات کارکردى مى گردد و نمى تواند رسالت تولید نسل را به خوبى ایفا کند بررسى مى کنیم. پر واضح است که همگى این مؤلفه ها باعث نقصان در کارکرد تولید مثل در خانواده مى شود و این نقصان لازمه اى مهم تر از کاهش نرخ جمعیت ندارد.

1ـ3. شهرنشینى سکولار مآبانه و کاهش نرخ جمعیت: سکولاریسم با دادن اهمیت فوق العاده به عقلانیت محض و بالتبع حیات این جهانى، تلاش براى ساختن دنیاى آبادى که در آن رفاه مادى انسان ها رقم مى خورد را از اولویت هاى زندگى بشر قرار داده است. براى رسیدن به زندگى راحت تر، شهر، مظهر عقلانى زیستن و مرکز اقتصاد پولى گردید (فراهانى، 1389، ص 9). انسان ها ناگزیر براى داشتن جامعه و خانواده اى نو و زندگى مدرن و یافتن زیبایى ها و لذت هاى بیشتر، ترجیح مى دهند به شهرها مهاجرت کنند. آمار طلاق به علت گسیخته شدن پیوندها و سنت ها در میان شهرنشینان بسیار بیشتر از روستاییان است (نیازى و صدیقى ارفعى، 1390، ص 98). از سویى دیگر، در فرایند شهرنشینى ترجیح دادن و یا اکتفا کردن به زندگى در خانه هاى کوچک مثل آپارتمان، موجب شرایطى خاص مى شود. ازجمله اینکه به علت محدودیت مکان، جز خانواده هسته اى، سایر اقسام خانواده ها نمى توانند در آنجا زندگى کنند. بنابراین، از میان رفتن تدریجى خانواده هاى بزرگ و کاهش اعضاى خانواده، که به عنوان یکى از عناصر مشخصه روزگار ما شناخته مى شود، حاصل مقتضیات زندگى شهرى است (ساروخانى، 1370، ص 109). بنابراین، با لحاظ رشد طلاق و کوچک شدن خانواده در شهرنشینى که از الزامات زندگى سکولار است، سکولاریسم را در کاهش جمعیت مؤثر مى دانیم.

2ـ3. تشویق به تجرّد و کاهش نرخ جمعیت: سکولاریسم، با تشویق به مجرد ماندن و ارضاى جنسى بدون داشتن خانواده و مشکل جلوه دادن تشکیل خانواده، جبهه جدیدى را در مقابل خانواده گشوده است؛ چون آزادى و خوشى بى قید و شرط و ارضاى بى دغدغه، بدون محدودیت و مسئولیتِ شهوت ها، یکى از رهنمون هاى نگرش سکولار به زندگى است. ازاین رو، سرسپردگى به خانواده، به نوعى عدم تمکین در برابر اهداف سکولاریسم است. در جوامع سکولار ـ با اینکه از لحاظ سنتى فرزنددارى یکى از مهم ترین وظایف و یکى از بزرگ ترین منابع رضایتش از زندگى کردن است ـ این باور رشد کرده است که زن نیازى به فرزند ندارد (اینگلهارت، 1382، ص 224).

با گسترش جهان بینى سکولار در جوامع، آزادى وسیع روابط جنسى میان زن و مرد پدید آمد. این آزادى روابط جنسى نوعى روابط بین مرد و زن را رقم مى زد که به آن هم خانگى یا زندگى مشترک یک زن با یک مرد بدون ازدواج مى گویند. البته گاهى نیز ثمره فرایند تجرّد با خود ارضایى و همجنس گرایى نمایان و حتى توصیه مى شود، که این دو را باید از مهم ترین دلایل متهم دانستن سکولاریزیشن خانواده در توقف رشد جمعیت قلمداد کرد. در هم خانگى که شبه شکلى از خانواده معرفى شده است، زوجین بدون اینکه ازدواج کرده باشد، با هم زندگى مى کنند و رابطه جنسى دارند که به یمن سیطره بى خدایى بر جوامع غربى، به صورت هنجار درآمده است و صورت هاى عینى آن را در کشورهاى غربى مى توان دید. در بریتانیا تعداد زنان و مردان ازدواج نکرده که خانه مشترکى دارند در سال 1970 رشد 300 درصدى را نشان داده است (گیدنز، 1373، ص 441). با این حال، احتمال طلاق این گونه زوج ها که پیش از ازدواج مدتى را با هم زندگى کرده اند، بیش از آنانى است که قبل از ازدواج با هم زندگى نکرده اند (ویتز، 1383 ب).

طبق آمارها، در سال 1960 در آمریکا 439000 نفر زندگى مشترک بدون ازدواج داشته اند و با گسترش نگرش سکولار در سال 1998 این رقم به 4236000 رسید و با رشد روى گردانى از تشکیل خانواده، طبیعتا باید دست کم انتظار کندى رشد جمعیت را داشت. در انگلستان تقریبا 30 درصد از زنان غیر شوهردار واقع در سنین 20 تا 39 سالگى به هم خانگى رو آورده اند. البته توجه به این نکته ضرورى است که نگرش سکولار که بر مبناى فردگرایى و لذت طلبى استوار است، هرگز تمایلى به صاحب فرزند شدن به خاطر ایجاد محدودیت و تکالیف حاصل از آن ندارد، آن هم در شرایطى که پدر یا مادرى نیز در قالب خانواده وجود نداشته باشد.

3ـ3. طلاق و کاهش نرخ جمعیت: با توجه به اهرم فردگرایى لذت گرایانه حاکم بر تفکر سکولاریسم، والدین جدا از هم، مطلقه ها و خانواده هاى ازهم پاشیده غیر سنتى بهترین نمونه هاى خانواده سکولار هستند. این خانواده ها، خروجى منطقى و اجتناب ناپذیر سکولاریزاسیون به شمار مى روند (ویتز، 1383 الف). سکولاریسم توانسته است این عقیده را در خانواده ها نهادینه کند که خوشى و لذت، مقدم بر استوارى و نگهدارى کانون خانوادگى است و همه چیز باید فداى لذت فردى بشود، حتى اگر آن لذت آنى و زودگذر باشد. علت این قاطع گویى این است که سکولاریسم توانست با معیار پرقدرت زندگى براى لذت بیشتر بى میلى به تحمل ناسازگارى هاى دیرین و هوس براى درک کامجویى هاى جدید را بالا ببرد. ازاین رو، طلاق بزرگ ترین ناهنجارى است که سکولاریسم به خانواده ها مى قبولاند؛ چراکه افزایش طلاق ها در خانواده هاى دیرینه پیوند، توجیه ناسازگار شدن زوجین را ـ که در مورد جوانان نو پیوند عرضه مى کردند ـ بى معنا کرده است (مطهرى، 1378، ج 19، ص 245).

ویتز مى گوید: «سکولاریسم همان طور که گسترش یافت، به همراه خود بحران مفاهیم و سپس خانواده را خلق کرد... از زمانى که جهان بینى سکولاریسم فراگیر شده است، دیگر دلیلى براى پذیرش محدودیت هاى ازدواج و تن دادن به مسئولیت هاى پدر و یا مادر شدن باقى نمى ماند» (ویتز، 1383 الف).

این بیان ویتز علتِ بالادستى ریشه یابى اى است که ساروخانى به آن دست یازیده است: «عمیق ترین علل طلاق، پیدایى بحران در ارزش هاست؛ هنگامى که انسان ها صرفا به تمتع مى اندیشند و فقط مصالح خویشتن را در نظر مى آورند... آنجا که همه چیز در چهارچوب امور مادى، ملموس، و حتى جسمانى خلاصه مى شود» (ساروخانى، 1372، ص 80).

به بیان قدسى: «هرچه سکولاریسم در اعتقادات افراد بیشتر گسترش مى یابد، به سبب کاهش قبح و ناپسندى طلاق که در مذاهب بر آن تأکید شده است، طلاق در بین آنها افزایش مى یابد» (قدسى، 1390).

اینگلهارت با تحلیل آمارهاى اخذشده، معتقد است: جوامع اروپایى شاهد کاهش 19 تولد در هر هزار نفر جمعیت در سال 1960 به کمتر از 12 نفر در هر هزار نفر در سال 1985 بوده اند. با این حال، نسبت روابط جنسى نامشروع در کل جامعه اروپایى در همین دوره 250 درصد افزایش یافته و طلاق در همه کشورها ـ بجز ایرلند که ممنوع است ـ 400 درصد رشد یافته است. وى نتیجه مى گیرد که هنجارها و ضوابط مربوط به مذهب و حرمت خانواده سست گردیده است (اینگلهارت، 1382، ص 228ـ230).

در کشورهایى مانند ایران زنانى که چه بسا تا دیروز در زیر سایه آموزه هاى وحیانى، حاضر مى شدند مشکلات و یکنواختى کسل کننده زندگى را با سعه صدر بپذیرند، امروزه ـ با تصور داشتن مزایایى همچون مهریه ـ مى کوشند به یکنواختى زندگى خاتمه دهند و با داشتن ثروت ناشى از جدا شدن که در سایه اشتغال یا گرفتن حق و حقوق خود ـ مثل مهریه ـ رقم مى خورد، شرایط جدید و متنوعى را براى خود ایجاد کنند.

از سویى دیگر، در خانواده هایى که با انگیزه هاى سکولارى تشکیل مى شوند، چون به ازدواج تنها از نظر کامجویى و فرد محورى مى اندیشند، پیوندهاى زناشویى هرچه زودتر تجدید و تبدیل مى شود تا لذت بیشترى به کام زن و مرد بریزد و طبعا وجود فرزند مانع تحقق این هدف است و این همان کاهش نرخ جمعیت است. هر قدر لذت خواهى سکولار رشد کند، خانواده ها سست تر و انگیزه ها براى جدایى بیشتر مى شوند. با حذف اهرم هاى فداکارى، ایثار، صبر، از خودگذشتگى ـ که در فرامین وحیانى بسیار مورد تأکیدند ـ افراد با محوریت خودپرستى و فردیت، به دنبال یافتن راه هایى هستند که هرچه بیشتر و بهتر کام خود را شیرین کنند. هوسِ یافتن همسرى جدید و هرچند موقتى، جوان و ثروتمند ـ و ترجیحا با تحصیلات ـ براى زوجین لذت طلب، انگیزه اى است تام براى جدایى.

گیدنز در مورد علل گسترش طلاق در خانواده ها مى گوید: به طور کلى، رفاه بیشتر به این معناست که در صورت نارضایتى از زناشویى، مى توان خانه جداگانه تشکیل داد و این امر امروزه آسان تر از گذشته ممکن است. وى از دیگر عوامل طلاق را جست و جوى افراد در یافتن رابطه اى ثمربخش و ارضاکننده در پسِ اطلاق مى داند تا زن و شوهر بدون مواجه شدن با محرومیت اجتماعى، به یک رابطه غیر رضایت بخش پایان دهند (گیدنز، 1373، ص 427ـ428). ولى دست کم از لحاظ آمارى، میزان طلاق در ازدواج هاى دوم بالاتر از میزان طلاق در ازدواج هاى اول است؛ چراکه ممکن است اینها در ازدواج هاى بعدى انتظارات بالاترى از ازدواج داشته باشند. ازاین رو، ممکن است، آمادگى بیشترى براى برهم زدن ازدواج هاى جدید داشته باشند (همان، ص 433).

از سویى دیگر، طبق آمارهاى اقتباس شده از مردان و زنان جداشده از هم، 68 درصد اظهار کرده اند در اثر طلاق بیمار و رنجور شده اند، 60 درصد دچار اضطراب دایمى، 82 درصد داراى احساس گناه و 62 درصد مبتلا به پریشانى اند. این عده پس از طلاق، دچار خستگى و کاهش کمّیت و کیفیت در شغل، بى علاقه شدن به آن، بى اعتمادى به دیگران، دلتنگى و بى حوصله شدن در تربیت و نگهدارى فرزندان، ستیزه جو شدن، تمایل براى خودکشى و... شده اند (فرجاد، 1372، ص 340ـ342). البته هویداست که تمامى این موارد با عدم تمایل به فرزند بیشتر و کاهش جمیت به طور مستقیم در ارتباط است.

در جوامعى که هنوز پیوندهاى خانوادگى مستحکم است، تبلیغات سکولاریسم بر روى طلاق متمرکز است؛ با این شعار که با طلاق خویشتن را آزاد کنید! بروس کوئن مى گوید: این یک واقعیت است که گسست پیوند زناشویى ننگ محسوب نمى شود و این وضعیت از تغییر ارزش هاى ما سرچشمه مى گیرد (کوئن، 1370، ص 133).

با استقبال از این شعار در تجربه آمریکایى ـ جایى که طلاق گرفتن از تاکسى گرفتن نیز آسان تر شده ـ این شعار به غیر از آزاد شدن از مسئولیت خانواده، شرایط دیگرى را با خود به همراه آورد؛ زنان مطلقه آمریکایى خرسند نیستند. این ناکامى را مى توان از مراجعات روزافزون این زنان به روان کاوان و یا پناه بردن آنها به الکل یا افزایش سطح خودکشى در میان آنها یافت. از هر 4 زن مطلقه آمریکایى، یکى الکلى مى شود و میزان خودکشى در میان آنها، سه برابر زنان شوهردار است (مطهرى، 1378، ج 19، ص 245). بنابراین، خودکشى که ریشه در ناهنجارى هاى خانوادگى منشعب از سکولاریسم دارد، خود از علایم تحدید نسل ها خواهد بود.

سکولاریسم با محوریت لذت در زندگى و دورکردن هرگونه ناراحتى و تلاش براى کسب منفعت بیشتر، آستانه تحمل زوجین را پایین مى آورد؛ چراکه زمانى که زندگى بر اساس مادیات است، نباید مشکلات سخت وجود داشته باشد و این خوى فرار از مشکلات، که از لوازم نگرش سکولار است، باعث افزایش میزان طلاق مى شود. گسترش طلاق یا استنکاف از ازدواج، رابطه مستقیم و طرفینى با گسترش فحشا دارد. از طرفى، خودِ تشکیل خانواده، ملازم با تقبل بسیارى از وظایف و مسئولیت هاست و در مقابل، انسان سکولار باید به دنبال حقوق خویش باشد نه انجام وظایف و مسئولیت ها؛ بنابراین، به ارضاى جنسى خویش متمایل مى شود که این ارضاها عموما براى کسب لذت جنسى است نه تولید مثل دست و پا گیر و پرمسئولیت و پر هزینه.

بدین ترتیب، در نیمه دوم قرن بیستم با رواج سکولاریسم و نفى سیطره خدا از جوامع، خانواده تک سرپرست گسترش یافت؛ به گونه اى که در سال 1967 کمتر از 4 میلیون خانواده آمریکایى تک سرپرست وجود داشت. اما این رقم در 1991 به 10 میلیون خانوار رسید. در انگلستان نیز در سال 1971 حدود 570 هزار خانواده تک سرپرست وجود داشت، اما در سال 1996 این رقم به حدود یک میلیون و ششصد هزار خانوار افزایش یافت (بستان، 1383، ص 59).

فقدان پدر یا مادر ـ که هر یک، رکنى از مدیریت خانواده است ـ موجب آسیب هاى جدى روانى و اقتصادى به اعضاى آن خانواده مى شود و این مشکلات مانع از تولیدمثلى است که خود نیازمند سرمایه گذارى اقتصادى و روانى است. البته این مشکلات زمانى که زن، عهده دار سرپرستى باشد، بیشتر است؛ زیرا زنان سرپرست، با مشکلات اشتغال و کمبود درآمد مواجهند. بر حسب برخى آمارها، زنان، سرپرستِ 90 درصد از خانواده هاى تک سرپرست در آمریکا هستند و این درحالى است که خانواده هاى تحت سرپرستى زنان، 55 درصد از کل خانواده هاى فقیر را تشکیل مى دهد و 23 درصد از کل خانواده هاى آمریکایى داراى فرزند، توسط مادران بدون شوهر اداره مى شوند (همان، ص 60).

بنابراین، سکولاریسم با شیوه هاى گوناگون محبت زن را از دل مرد بیرون مى کشد و چیزهاى دیگرى را جایگزین آن مى کند که خود موجب ازهم گسیختگى خانواده مى شود و پر واضح است که پدیده طلاق و جدایى مى تواند از مهم ترین عوامل کاهش نرخ جمعیتى محسوب شود.

 

منابع

اعوانى، غلامرضا، «میزگرد سکولاریسم و فرهنگ» (بهار 1375)، نامه فرهنگ، سال ششم، ش 21، ص 13ـ37.

اینگلهارت، رونالد (1382)، تحوّل فرهنگى در جامعه پیشرفته صنعتى، ترجمه مریم وتر، تهران، کویر.

بابایى، پرویز (1374)، فرهنگ اصطلاحات فلسفه: انگلیسى فارسى، تهران، نگاه.

بریجانیان، مارى (1371)، فرهنگ اصطلاحات فلسفه و علوم اجتماعى، ویراسته بهاءالدین خرمشاهى، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى.

بستان (نجفى)، حسین (1383)، اسلام و جامعه شناسى خانواده، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه.

جعفرى، سیدمحمد (1378)، تأثیرات اشتغال زنان بر خانواده آسیب ها و راهکارها (با تأکید بر جامعه ایران)، پایان نامه کارشناسى ارشد جامعه شناسى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس سره.

جمعى از پژوهشگران (بى تا)، فرهنگ فلسفه و علوم اجتماعى، تهران، پژوهشگاه علوم انسانى.

حاجى ابراهیم زاده، تبسم، «زنان متأهل در عرصه کار و تلاش» (اردیبهشت 1388)، پیام زن، سال هجدهم، ش 206، ص 14ـ15.

دورانت، ویل (1354)، لذّات فلسفه، ترجمه عباس زریاب خوئى، تهران، اندیشه.

روزن باوم، هایدى (1367)، خانواده به منزله ساختارى در مقابل جامعه، ترجمه محمد صادق مهدوى، تهران، مرکز نشر دانشگاهى.

زیبایى نژاد، محمدرضا و محمدتقى سبحانى (1379)، درآمدى بر نظام شخصیت زن در اسلام، قم، دارالثقلین.

ساروخانى، باقر (1372)، طلاق، پژوهشى در شناخت واقعیت و عوامل آن، تهران، دانشگاه تهران.

ـــــ (1370)، مقدمه اى بر جامعه شناسى خانواده، تهران، سروش.

سروش، عبدالکریم (1376)، مدارا و مدیریت، تهران، مؤسسه فرهنگى صراط.

شیخى، محمدتقى (1380)، جامعه شناسى زنان و خانواده، تهران، شرکت سهامى انتشار.

فرجاد، محمدحسین (1372)، آسیب شناسى اجتماعى ستیزه هاى خانواده و طلاق، بى جا، منصورى.

قدسى، على محمد، «بازدارنده ها و تسهیل کننده هاى اقتصادى و اجتماعى زنان» (پاییز 1390)، مطالعات راهبردى زنان، ش 53، ص 46ـ67.

کوئن، بروس (1370)، درآمدى بر جامعه شناسى، ترجمه محمود نظرى پور، تهران، فرهنگ معاصر.

گاردنر، جان ویلیام (1386)، جنگ علیه خانواده، ترجمه معصومه محمدى، قم، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان.

گیدنز، آنتونى (1378)، تجدّد و تشخّص، ترجمه ناصر موفقیان، تهران، نى.

ـــــ (1373)، جامعه شناسى، ترجمه منوچهر صبورى، تهران، نى.

مشکى، مهدى (1388)، درآمدى بر مبانى و فرایند شکل گیرى مدرنیته، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس سره.

مطهرى، مرتضى (1378)، مجموعه آثار، تهران، صدرا، ج 1و19.

ـــــ (1353)، مسئله حجاب، تهران، انجمن اسلامى پزشکان.

معظمى، شهلا (1382)، فرار دختران، چرا؟، تهران، گرایش.

نراقى، احسان (1354)، غربت غرب، تهران، امیرکبیر.

نیازى، محسن و فریبرز صدیقى ارفعى (1390)، جامعه شناسى طلاق، تهران، سخنوران.

ویتز، پل، «پاسخ دین و دولت در قبال بحران خانواده» (فروردین 1383 الف)، سیاحت غرب، سال دوم، ش 9، ص 75ـ85.

ـــــ «زوال خانواده» (فروردین 1383 ب)، سیاحت غرب، سال دوم، ش 10، ص 34ـ38.

هاشمى، مولود (1390)، بررسى نمودهاى عرفى شدن دین در سبک زندگى جوانان شهر اصفهان، پایان نامه کارشناسى ارشد، اصفهان، دانشگاه اصفهان.

همتى، همایون (1385)، سکولاریسم در بوته نقد، تهران، معناگرا.

Bryan R. Wilson (1987), "Secularization", Mircea Eliade, The Encyclopedia of Religion, v. 13, Macmillan Publishing Company A Division of Macmillan,Inc, New York.

Esposito, John L (2004), The Oxford Encyclopedia of The Modern Islamic World, v.4, New York, Oxford University Press.

Mcdonald, William J. (1967), New Catholic Encyclopedia, v.13, The Catholic University of America,Washington D.C.

Murry, James A. H. (1993), The Oxford English Dictionary, v. ix, oxford, Clarendon Press.

 

سیدحامد عنوانى: کارشناس ارشد معارف اسلامى دانشگاه شهید بهشتى.

معرفت - سال بیست و دوم ـ شماره 189

ادامه دارد/

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">